سایمون تیسدال
تونی بلر ممکن است فقط تا چند ماه دیگر نخست وزیر بماند، اما به عنوان یکی از رهبران جهان، در تاریخ ماندگار خواهد شد. وقتی ولادیمیر پوتین می خواهد درباره امنیت انرژی اروپا و این روزها از کوزوو حرف بزند، با آلمان، سران اتحادیه اروپا و گروه هشت، مذاکره می کند. وقتی جورج بوش به دنبال شریکی اروپایی می گردد، با آنگلا مرکل صحبت می کند. این روزها “دوران سگی” تونی بلر به حساب می آید. تونی بلر بدون اینکه از قبل کسی به او چیزی گفته باشد، تبدیل به سگ پودل شده است؟
خانم مرکل در جریان تور ایجاد صلحش در خاورمیانه به مصر، عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس سفر کرد و مارگرت بکت هم مشغول وقت گذرانی بود. حل کردن مناقشه فلسطین و اسرائیل جزو اولین اقداماتی بود که تونی بلر می خواست انجام بدهد، اما خانم مرکل به دلیل اینکه عملگرا تر بود، خودش را بیشتر نشان داد. او شخصا آقای بوش را وادار کرد تا وابستگی عراق و ثبات بیشتر در خاورمیانه را بپذیرد، و این شاهکاری بود که آقای بلر مدت ها از انجامش اجتناب می کرد. یکی از نتایج عملی این اقدام این بود که آمریکا قبول کرد تا مذاکرات چهارجانبه را از سر بگیرد. روز گذشته هم به جلب کشورهای عرب برای حمایت از روند صلح، گذشت.
خانم مرکل با اجتناب از اشتباهات بلر و تبدیل شدنش به ناظر اشتباهات واشنگتن، مصمم به باز نگه داشتن دریچه های ارتباطی با ایران و سوریه، ظاهر شد. دیپلمات برلینی گفت:«ما همچنان در مورد سوریه سعی می کنیم. این ابلهانه است که آن را به دست ایران بسپاریم». امکان دارد در همین ارتباط ملاقاتی در سطح بالا با علی لاریجانی، سرپرست گروه مذاکره کننده شورای امنیت ملی ایران، در این آخر هفته در کنفرانس امنیت مونیخ ، صورت بگیرد.
مقامات رسمی، این اقدامات خانم مرکل در خاورمیانه را بخشی از تلاش های گسترده تری برای بالا بردن قدرت اروپا و تاثیر گذاری آن در جهان می دانند. این خط مشی، منعکس کننده تعهد او به قانون اساسی اتحادیه اروپا است که آلمانی قوی تر را به وجود آورده اس(با پشتیبانی از سازمان ملل برای سپردن مسئولیت کوزوو به بروکسل، ادامه تعهدات اتحادیه اروپا در افغانستان، جایی که آلمان 2700 سرباز دارد و بزودی هواپیما های جنگی اش را به آنجا می فرستند، و سیاست های موثرتر امنیتی و دفاعی مشترک).
با این حال، تلاش های خانم مرکل با مبارزه جویی غرب و شرق روبه رو شده است. هم روسیه و هم آمریکا به دنبال دوستی و بازار اروپا هستند و هیچ یک تا کنون لذت غلبه بر اروپا را نچشیده اند. با چهره تازه ای که آلمان از خود نشان داده است، تنش های قدیمی پدیدار شده اند.
به گفته یورگ هیملرایش، از صندوق آلمانی مارشال، آلمان و اروپا هنوزبه مفهوم سیاسی روسیه ای که دارد دوباره به قدرت اقتصادی تبدیل می شود، خو نگرفته اند. و در مناطق دیگر، روسیه معرف یک تهدید بالقوه است. دکتر هیملرایش می گوید:« نقش رهبری آلمان در اتحادیه اروپا به دلیل ضعف سایر کشورها، روزبروز مهم تر می شود. این یک پدیده دوره ای نیست. اما ما باید در آینده ای که اتحادیه اروپا گسترش پیدا می کند، سیاست هایمان را درقبال روسیه و سیاست همجواری به هم پیوند بزنیم. ما به تنهایی قادر به انجام چنین کاری نیستیم».
به عقیده ابرهارد ساندشنایدر، عضو شورای روابط بین الملل، بزرگترین چالش در جای دیگری است. او می گوید:« روابط آلمان و آمریکا بعد از دوران شرودر درسطح به حالت عادی باز می گردد. اما در عمق، من زیاد مطمئن نیستم. ما علایق استراتژیک و درک مشترک نداریم. عراق یک نمونه آن است و گرم شدن زمین، نمونه دیگر آن».
«موضوع مشترک جنگ سرد، که آنها را به هم پیوند می زد،دیگر وجود ندارد. جنگ علیه تروریسم هم جای آن را پر نکرده است. هیچ کس ایران اتمی را نمی خواهد. اما دوستان آمریکایی ما مرتکب اشتباهات بزرگی شده اند. ما مخالف حمله نظامی هستیم. ما در دوران جنگ سرد، با کمونیست ها گفتگو کردیم. حالا هم باید با ایران گفتگو کنیم».
پروفسور ساندشنایدر می گوید: «تمام تلاش های خانم مرکل برای همسطح کردن اروپا با آمریکا، درصورت حمله نظامی این کشور به ایران، از بین می رود. ممکن است اتحاد کشورهای اروپایی هم از گسسته بشود. ممکن است پایانی برای ناتو باشد. ممکن است پایانی باشد بر توافق آمریکا و اروپا در مورد برخورد با تهدید های امنیتی. می تواند یک فاجعه باشد».
منبع: گاردین، 7 فوریه 2007