مشایی شخص سوم نظام

محمد رهبر
محمد رهبر

“نمی فهمند و می گویند موسیقی حرام است.” اسفندیار رحیم مشایی به همین سادگی همه فتوای روحانیان را برباد داد و حرام دانستن موسیقی را به زیبا شناس نبودن فقیهان حواله کرد. مکارم شیرازی و احمد خاتمی موضعی گرفتند و احمد خاتمی به هشدار ناله سر داد که می داند چه کسانی در دولت نفوذ کرده اند و حالا دم از مباح بودن موسیقی می زنند؛ اما مانند همیشه راه به جایی نبردند. مشایی در سفر استانی احمدی نژاد به کرج، گفت از انتقادات علما به گفته هایش خبری ندارد و اصلا هیچ نشنیده است. این نشنیدن کار رابه جایی رساند که  آیت الله حائری شیرازی نامه نوشت و گفته های مشایی را به حدیث و روایت، نقد و رد کرد. استنادات نماینده ولی فقیه در شیراز، از هابیل و قابیل شروع می شد و عاقبت به مشایی تذکر می داد که آنچه شما فکر می کنید زیباست لزوما حلال نیست. اهمیت این نامه البته در استنادات نبود، نامه این نشانی مهم را می داد که دستی به جایی بند نیست. حائری شیرازی که خود از “تکفیر به دستان” بزرگ است، از سر احتیاط سخن گفته بود.

این شیخ خضاب کرده، چندی پیش در برنامه ای تلویزیونی خواسته بود که نظام، به جای زندانی کردن  منتقدان، اعدام را پیشه کند و اطمینان هم داده بود که آب از آب تکان نخواهد خورد و دهه شصت را شاهد مثال آورده بود. بااین هیبت، حائری شیرازی، در ابتدای نامه اش به قدرت مشایی اقرار کرده و خطاب به رئیس دفتر احمدی نژاد نوشته است: “رییس جمهور اولین شخصیت بعد از مقام منیع رهبری است، نسبت دوستی رییس جمهور و صمیمیت ایشان به شما نیازی به بحث ندارد، پس نتیجه می گیریم مطلبی که شما بیان کرده اید و موقعیتی که در آن قرار دارید، ارزش بیان مطلبی را دارد.”

با این رتبه بندی می توان به قول حائری شیرازی تکیه کرد و مشایی را شخص سوم مملکت دانست.

 

شاید، حاج میرزا آقاسی نظام

محمد شاه قاجار هر چه میرزا آقاسی صدر اعظم می کرد را عین صواب می دانست. تصمیمی نمی گرفت، مگر اینکه “حاجی” تایید کند و به تفالی از حافظ و استخاره ای از قرآن و نگاهی به کواکب و دل پاک، سر تاییدی تکان دهد. تنها پادشاه ایران که در نامه به صدر اعظم، “روحی فداک ” می گفت، همین محمد شاه قاجار بود.  “حاجی “معلم و مراد شاهنشاه بود و کار از صدارت گذشته بود. آیا حاج اسفندیار مشایی که در همه جا عکسی به یادگار و دستی در دست محمود احمدی نژاد دارد، همان حاجی آقاسی جمهوری اسلامی است. ارادتی بر پایه مرید و مرادی و خاکساری.

 شباهت های میان احمدی نژاد و مشایی البته کم نیست. هر دو چنان از امام زمان می گویند که گویا ارتباطی دارند. مشایی پشت بلندگو از دستاوردهای عرفانی و کشف و شهودش شرح می دهد و از طریقت و وحدت وجود دم می زند. سخنرانی مشایی در جشنواره فناوری از این مایه های عرفان مابی بسیار دارد. از نور و سرعتش نتیجه می گیرد که علم نور است و آنگاه چندین بار وجود و عدم را تکرار می کند و عاقبت به این می رسد که چاره ای جز تجلیل از انسان نداریم. واضح است که انسان مداری مشایی با “اومانیسم ” غربی هیچ ربط و دخلی ندارد. معلوم نیست نگاه آخرالزمانی احمدی نژاد، غلیظ تر است یا مهدویت مشایی شدیدتر. شایع شده بود که به وقت نماز، مشایی، جا نمازی را در پیشگاه  پهن می کند و پشت سر امام غایب نماز می خواند. بااین حال جذبه های عرفانی حاج اسفندیار، گویا تنها برای احمدی نژاد، کشش دارد و دیگران را می رماند. احمدی نژاد در وصف دوست و مرادش، آن هم بعد از حکم رهبری به برکناری مشایی از معاونت ریاست جمهوری، گفت که او بنده مخلص ومومن خداوند است. مشایی نیز در وصف حالات احمدی نژاد، سنگ تمام می گذارد. در مصاحبه با سالنامه همشهری، مشایی همه عرفان را در ولایت احمدی نژاد خلاصه کرد و گفت: “من بخشی از اصولگرایان را تشکیل می دهم که محورشان برای رسیدن به ولایت، احمدی نژاد است، فرق من با آقای زاکانی این است، من مصداق برجسته تبعیت از ولایت را احمدی نژاد می دانم، توجه به طریقت هم لازم است و احمدی نژاد مظهر یک طریقت برجسته از ولایتمداری است.” با این حساب از نظر مشایی احمدی نژاد باب الحوائج است که باید از این “در” به دالان ولایت رسید.

 

اسلام منهای روحانیت

در اتاق کارمشایی و درست بالای سرش، دایره “سیبل” نصب شده و می توان تصور کرد که مشایی هر روز می ایستد و “دارت” را به هدف می زند. میان اهدافی که مشایی روزانه و ماهانه دست از سرشان بر نمی دارد، روحانیان و اهل ردا و عبا، نقش ثابتی دارند. او بنابر آنچه در مصاحبه اش با همشهری گفته است، خود را اسلام شناس می داند. از کودکی قرآن خوانده و هیات داشته و مداحی کرده است. هنوز هم می کند. در سفر احمدی نژاد به سوریه و در همایشی با حضور علمای سوری، مشایی پشت تریبون رفت و به تلاوت قرآن پرداخت. به پیامبران بنی اسرائیل علاقمند است و هر از گاهی با پیامبران به مزاحی عرفانی مطایبه می کند. از نظر مشایی، نوح نبی با 950 سال عمر و عاقبت چند نفر پیرو، مدیریت خوبی نداشته است. اینکه سخنانش با کریسمس مقارن شده را نشانه حکمت می داند. موسیقی را حلال و زیبا می داند و معتقد است که علمای اسلام درک زیباشناسی شان لنگ می زند. معتقد است “ابراهیم” نسب آریایی دارد و پدرش  ایرانی بوده است. کورش هم نشانه های اسلام دارد. مکتبش ایرانی است و اسلامی خاص ایران و تافته جداگانه ای با دیگر مسلمانان رامعرفی می کند و دست آخر معتقد است که خداوندبا قرائت های متفاوتش نمی تواند محور وحدت بشریت باشد. این همه، داد روحانیت را در آورده است. مشایی بارها خواسته تا روحانیون حرفهایش را بخوانند و اگر دلیلی دارند، بیاورند. حتی در جلسه وعاظ شرکت کرد تا پاسخ همه منبری ها را بدهد، و بعد از جلسه اعلام کرد که جواب همه را داده است. روزهای بعد مشخص شد که بحث به قیل و قال و گریبان کشیده است. مشایی اگر اسلام شناس هم نباشد، لااقل روحانیت و فقه حوزوی را به حسابی نمی آورد. پیش از هر کس این خطر را روحانیان فهمیده اند و بیش از هر کس از مشایی احساس خطر می کنند. “فتنه مشایی ” از تعبیراتی است که بر زبان مصباح یزدی رفته  و زاکانی، از دشمنان قدیمی مشایی، پیش بینی کرده که به زودی نظام با فتنه ای از سوی نزدیکان احمدی نژاد، مواجه خواهد شد.

 

میوه دولت احمدی نژاد و حکومت مشایی

یک سایت معتقد به آخر الزمان در تحلیلی نوشته بود که احمدی نژاد به وسیله مشایی و با هوشمندی کامل بخش های تازه ای از جامعه را جذب می کند و با گفته هایی مانند دوستی با ملت اسرائیل فشارهای بزرگی را می کاهد. این تحلیل البته با در نظر گرفتن این مساله بود که احمدی نژاد با عالم غیب مرتبط است و همان “شعیب صالح “یار امام زمان است. اگر ارتباط غیبی را به کناری گذاریم، می توان پیش بینی کرد که جمهوری اسلامی مانند کاپشن احمدی نژاد که از هر دو رو می توان پوشید، این آمادگی را دارد که در روز واقعه، رنگ عوض کند و با همان خاصیت استبدادی، ناگاه آزادی های اجتماعی عوام پسندی را عرضه کند. مشایی، خداوندگار جمع بستن معنویات و مادیات است. آنگونه که در زمان ریاستش بر میراث فرهنگی و در جشنی، دختران وضو گرفته و با رقص، قرآن را به صحنه آوردند. مشایی  در مصاحبه با خبرنگاری ترک گفته بود که حجاب در ایران یک انتخاب  آزادانه است، خبرنگار ترکیه هم با تعجب پرسیده بود که می تواند روسری را بردارد و مشایی گفته بود، مانعی ندارد. تمام این مصاحبه جنجالی از سوی مشایی تکذیب شد، اما آنچه مشایی بسیار دارد، تکذبیه است.

 احمد جنتی  گفته است که حتی اگر بمیرد باز هم شورای نگهبان صلاحیت مشایی را تایید نمی کنند. گذشته از این تهدید، خود مشایی ملت ایران را بزرگتر از آن دانسته که او رییس جمهورش باشد. اما شاید در سالهای باقی مانده احمدی نژاد آنچنان اتفاقاتی رخ دهد که نظام بالاجبار پوستین وارونه ای برتن کند. دورانی که دولت احمدی نژاد به حکومت مشایی می رسد، حکومتی بدون انتخابات آزاد، سرشار از رابطه های عرفانی و حلقه ای  و فارغ از عمامه به سران و البته با آزادی های فساد گونه اجتماعی.