او یک وبلاگنویس جوان است. در زاهدان، قلب سیستان و بلوچستان زندگی میکند و بخشی از واقعیت فعالیت مدنی،سیاسی و اجتماعی آنجاست؛ همان واقعیتی که جیش العدل تابش نیاورد و به رویش نیام کشید. خودش میگوید برادر “اولین وبلاگ نویس اعدامی در جهان” است. ابراهیم مهرنهاد درست میگوید، او برادر یعقوب مهرنهاد، همان وبنویس و فعال مدنی معروف است که سال ۸۷ به دار آویخته شد.
ابراهیم حالا پس از ۶ سال لب به سخن گشوده و از ناگفتههای مرگ یعقوب میگوید، از حال و هوای بلوچستان و فعالیتهای مدنی، از دلایل آزادی مرزبانها و نقش مولویها. آقای مهرنهاد که در زمان اعدام برادرش خود زندانی بوده و پس از یک سال مطلع شده، میگوید تنها گناه برادرش تاسیس “انجمن جوانان صدای عدالت” بود.
فعالیتهای مدنی در سیستان و بلوچستان به چه سمت و سویی میرود؟ موانع اینگونه فعالیتها در گذشته چه بوده و افق آن در آینده چگونه قابل ارزیابی است؟ آیا مولویهای مذهبی از فعالیتهای مدنی استقبال میکنند؟ دولت جدید که با کولهباری وعده برای اقلیتها آمده، تا چه حد پاسخگوی فعالیتهای مدنی است؟ برای پاسخ این سئوالات سراغ ابراهیم مهرنهاد، وبلاگ نویس، فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق در زاهدان رفتم.نخست از او در مورد گروگانگیری و آزادی سربازان پرسیدم که یکی از اصلیترین موضوعات ماههای گذشته در ایران بود؛ اتفاقی که در استان سیستان و بلوچستان افتاد، محل سکونت ابراهیم مهرنهاد. از او پرسیدم نگاه و واکنش عمومی مردم به این رویداد چه بود؟
این واکنش اولیه مردم بلوچستان بود که به موجی گسترده از انتقادها علیه گروگانگیری ۵ مرزبان در سیستان و بلوچستان منجر شد؛ موجی که گروهها و طیفهای سیاسی داخلی را، فارغ از اختلافنظرهای سیاسی به واکنشی مشترک واداشت و حتی رهبران کشورهای مطرح جهان از جمله آمریکا را بر آن داشت تا این اقدام را محکوم کنند. بنابراین، افکار عمومی در بلوچستان بهشدت نگران سرنوشت این سربازان بود. از طرفی دیگر، این موج نگرانی به خانوادههای زندانیان سیاسی یا افرادی که در ارتباط با این گروههای مسلح دستگیر شدهاند نیز رسوخ پیدا کرده بود؛ آنها نگران آن بودند که در صورت کشته شدن سربازان مبادا عزیزانشان که در زندان هستند در عملی تلافی جویانه به دار آویخته شوند. این آشفتگی پس از اعلام کشته شدن گروهبان جمشید داناییفر شدت بیشتری به خود گرفت. از سوی دیگر فعالین مدنی نیز بهشدت نگران موجسواری و بهرهبرداریهای سیاسی اقلیت افراطی بودند که در دولت پیشین با استفاده از چنین حوادثی، جایگاه ویژهای برای خود ایجاد کرده بود، فعالان نگران بودند مبادا طیف افراطی پرنفوذ با بهرهبرداری از این رویداد چهره عمومی استانمان را ناامن جلوه داده و نظر دولت نوپای را نیز با خود همراه کند. حال آنکه به گفته رئیس پلیس کشور، شاخصههای امنیت در استان ما نسبت به دیگر جاها از رتبه بسیار بهتر و مطلوبی برخوردارست. در مجموع میتوان گفت فضای استان در وضعیتی کاملا ملتهب و نگرانی بسر میبرد. اگر پیگیریهای مردمی در ابتدای این حادثه نمیبود این مسئله در شوق سالگرد پیروزی انقلاب، هیاهوی سبد کالا و حواشی جشنواره فیلم فجر به وادی فراموشی سپرده میشد.
در نهایت گفته شد که سربازان با وساطت علمای منطقه و خصوصا مولوی عبدالحمید آزاد شدند. ولی گروگانگیری این دسته از مرزبانان میتوانست مانند رویداد سال ۸۷ که کشته شدن ۱۶ سرباز ایرانی به دست جندالله را در پی داشت به فراموشی سپرده شود و این چند سرباز هم اعدام شوند؛ چرا این اتفاق تکرار نشد؟
نقش مردمی در آزادی این سربازان کاملا پررنگ بود و به نوعی طیفهای مختلف،در حرکتی ملی خواهان آزادی سربازان بودند. بخشهای مختلفی از دولت نیز در این زمینه فعال شدند. اگر چه بار سنگین این مسئولیت، بیشتر از آنکه بر دوش نیروهای مسلح و نظامی شود، متوجه دولت شد و وزارتخانههای کشور، خارجه و اطلاعات فعالیتهای خود را آغاز نمودند و هر کدام از طرقی سعی در پیگیری این موضوع داشتند. اما این دیپلماسی علما و معتمدین منطقه به رهبری جناب مولانا عبدالحمید در تعامل با استانداری بود که این پیروزی را به وجود آورد. پیام اصلی این موضوع آن است که اگر به مردم منطقه، علما و فعالین مدنی اعتماد شود، قطعا این عمل باعث مشروعیت بیشتر دولت و در بسیاری مواقع قوه نجات دولت از مخمصههای گوناگون خواهد شد. این قضیه نشان داد دولتها باید احترام بیشتری به جایگاه مردمی مولانا عبدالحمید بهعنوان سفیر صلح ایران در منطقه داشته باشند و از این پتانسیل بهعنوان فرصتی ناب در مبادلات دیپلماتیک استفاده کنند. آنگاه که دستگاههای حکومتی نتوانستند دولت افغانستان را مجاب کنند آب را در اختیار منطقه قحطی زده سیستان قرار دهد، این پیام مولانا عبدالحمید بود که راهگشای این موضوع گردید. جالب اینجاست که کشور همسایه (افغانستان) و گروههای مسلح و چریکی به موقعیت مردمی امامجمعه اهلسنت زاهدان واقف هستند و نمیخواهند با بیتوجهی به خواستههای این عالم مذهبی خود را در تقابل با توده مردم قرار دهند، اما برخی افراطیون نمیخواهند این واقعیت را بپذیرند و در راستای وحدت ملی و توسعه فراگیر منطقه گام بردارند.
به نقش علما و فعالیت مدنی اشاره کردید و تاثیر آن در آزاد شدن گروگانها، ولی جیش العدل و برخی دیگر میگویند در استان سیستان و بلوچستان امکان فعالیت مدنی وجود ندارد و همین را دلیل روی آوری به مشی مسلحانه عنوان میکنند؟
استان سیستانوبلوچستان علیرغم موقعیت مهم راهبردی و نیز محرومیتهای گسترده اقتصادی و عمرانی و همچنین رودررویی با برخی مشکلات عمومی که ناشی از تبعیض قومی و نابرابری مذهبی است، چندان مورد توجه نهادهای دولتی قرار نگرفته است. علاوه براین، برخی از مدیران گذشته استانی گزارشاتی مغرضانه، مبالغهآمیز و حتی کذب به تهران و قم ارسال کردهاند و به دلیل فاصله طولانی استان با پایتخت این گزارشات جانبدارانه برخی مسئول نماها موجب تشدید بسیاری از این معضلات شدهاست. چنین به نظر میرسد تا مسئلهای به صورت حاد ظهور و بروز نکند، ارزش و اهمیتی برای مطالعه نزدیک مرکز نشینان پیدا نمیکند. علیرغم همه سوء تدبیرهای سیاسی و اداری که در استان با آن مواجه هستیم، مردم ما همواره بر پیگیری مطالباتشان از طریق فعالیتهای حقوقی و مسالمت آمیز تاکید داشتهاند. همچنین ما در ۸ سال گذشته با مشکلات زیادی بر سر راه فعالیتهای مدنی مواجه بودهایم، اما هیچگاه آن فشارها را مانعی برای عدالتخواهیمان ندانستهایم. اگر چه در این راه قربانی و تلفات هم دادهایم اما معتقدیم نباید ستمدیدگان مثل ستمگران دست به سلاح ببرند. البته قضیه جیش العدل متفاوت است و اعضای این گروه خود را افراد به ستوه آمدهای میدانند که امکان هرگونه فعالیت مسالمت آمیز را برای خود مخاطره انگیز میدانند، اما تلاشهایی از سوی مولانا عبدالحمید در خصوص متقاعد کردن آنها به گذاشتن اسلحه و روی آوردن به فعالیت مسالمت آمیز شده است. همچنین استانداری که در اینجا بهعنوان مدیر ارشد و نماینده دولت در استان حضور دارد، خود شخصی مردمی و مدنی است و امیدواریم مجال تحمل فعالیتهای مدنی در استان را ایجاد کند. اگرچه هنوز در خصوص ارزیابی عملکرد ایشان زودست.
از سخنان شما این طور برمیآید که به فعالیتهای مدنی در دولت فعلی خوش بین هستید. به محدودیتها در زمان دولت قبلی اشاره کردید، مهمترین موانع فعالیتهای مدنی در سالهای گذشته چه بودهاند؟
مطالبات مدنی ما در سیستمی دموکراتیک قابل وصول است، اگرچه به دلیل کارشکنیهای برخی افراطیون، تحقق حقوق اقوام، ادیان و مذاهب و لو در چارچوب قانون اساسی برای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان نیز در کوتاه مدت مشکل به نظر میرسد. با این حال مردم سیستان و بلوچستان آگاهانه مطالبات خود را در قالب جریان اصلاحطلبی و دموکراسیخواهی پیگیری میکنند. بنابراین رای مردم استان به دکتر روحانی، رای به مطالبات حقوقی و مذهبی خود در روند و قالب جریان اصلاحطلبی و دموکراسیخواهی در سطح گسترده بود. در سالهای گذشته نیز دورهای از فشارهای تشدید یافته در راستای به انزوا کشیدن و مهار کردن فعالیتهای مدنی ایجاد گردید و اقدامات سیستماتیکی برای به حاشیه راندن جامعه مدنی صورت میگرفت. شیوه آقای احمدینژاد و دولت به غایت امنیتیاش، حذف و ایجاد رعب و وحشت به جای دیالوگ و گفتمان با فعالین و تشکلهای مدنی بود. اما او غافل از این واقعیت بود که دیگر نمیتوان فقط با زبان زور به مصاف جامعهای متمدن رفت. تجربه نشان داده است که برخورد امنیتی و سرکوب نمیتواند اعتراضات و مطالبات انباشته شده مردم و جامعه پویای مدنی را از بین ببرد.
وضعیت مطبوعات و نهادهای مدنی در استان به چه صورتی است، در گذشته چگونه بوده در حال حاضر به چه سمتی در حرکت است؟ آیا نهاد ها و روزنامه های جدیدی طی یک سال گذشته مجوز فعالیت گرفتهاند؟
تا جایی که بنده مطلع هستم در دولت گذشته برخی افراطیون وابسته به دولت که دارای مناصب کلان مدیریتی بودهاند توانستهاند جرایدی منتشر کنند که صرفا مطالب یکسویه خودشان را در بر می گرفت. همچنین هفتهنامهای مستقل با موضوعیت ورزشی-فرهنگی در همان دولت ایجاد شد که متاسفانه فعالیتی در آن زمان نداشت، اما اکنون بصورت هفتگی منتشر میشود. از طرفی، برخی افراد با سابقه طولانی در عرصه روزنامهنگاری نیز تلاشهایی برای اخذ مجوز روزنامه و نشریه داشتهاند که متاسفانه با بنبست مواجه شدهاند، حتی پیگیری نمایندگان مجلس استان در این خصوص راهگشا نبوده است.
وضعیت تشکلهای مدنی به چه صورت است؟ برای مثال زمانی در کردستان با وجود محدودیت ها موسساتی برای تدریس زبان کردی مجوز میگرفتند یا برای مبارزه با مواد مخدر و جوانان و… در بلوچستان اصولا چه تشکل مدنی سابقه فعالیت داشته و به چه صورت؟ در حال حاضر چه؟
قبل از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد چند تشکل مدنی در بلوچستان وجود داشت که بزرگترین آن از حیث گستردگی فعالیت و جذب اعضاء “انجمن جوانان صدای عدالت” بود که با فعالیتهایی از قبیل آموزش و ترویج زبان مادری، ایجاد کلاسهای متعدد آموزشی و همچنین تشکیل کمیسیونهای مختلف فرهنگی، هنری، دانشجویی، بانوان، ورزشی، حقوق بشری و…فعالیت میکرد و همایشهای مختلف و متعددی تحت عناوین “جوانان پرسشگر، مسئولین پاسخگو”، “ایران ما”، “نقش و جایگاه زنان در جامعه امروزی” (برای اولین بار در بلوچستان،) “اعتیاد دشمن بشریت” و برای نخستین بار کنسرت بزرگ موسیقی بلوچی در زاهدان برگزار کرد. اما این انجمن نیز در سال ۸۶ در اوج فشارهایی که بر جامعه مدنی میرفت منحل اعلام شد.
به بحث این انجمن بر میگردیم، میزان استقبال مردم از فعالیتهای مدنی چگونه است؟ استان سیستان و بلوچستان تا حدودی بافتی مذهبی دارد، برخورد علمای دینی با فعالیتهای مدنی به چه صورت بوده؟
علمای دینی در بلوچستان همواره از هر حرکتی که باعث جذب و سازماندهی جوانان در امور فرهنگی و اجتماعی شود دفاع و استقبال میکنند. همواره در همایشهایی که توسط انجمن جوانان صدای عدالت برگزار میشد، شخص مولانا عبدالحمید یا نماینده ایشان حتما حضور داشتند و حتی شادروان مولانا احمد نارویی که یکی از رهبران مذهبی اهلسنت بودند در مصاحبهای اظهار میدارند: “از این حرکات (فعالیت مدنی) دفاع میکنیم. آنهایی که این تشکلها را در تقابل میبینند برداشت و قرائت غلطی از دین دارند. ما تمامی اینها را پایههای قدرت خود میدانیم”. ایشان همچنین استفاده از فیسبوک را لازم و این شبکههای اجتماعی را جزو نعمتهای الهی میدانستند.
در مورد زبان و ادبیات بلوچ چه تلاشهایی در این سالها صورت گرفته و فعالیت در این دو حوزه اکنون در چه وضعیتی قرار دارد؟
با وجودی که قانون اساسی حق آموزش به زبان مادری را در مدارس پذیرفته اما در عمل پس از گذشت بیش از ۳۰ سال از چنین حقی محروم بودهایم. ولی هم اکنون در مدارس دینی استان خصوصا در دارالعلوم زاهدان و مدارس وابسته به “شورای هماهنگی مدارس دینی اهلسنت سیستانوبلوچستان” واحدهای درسی بهصورت رسمی، جزو نصاب آموزشی آنها قرار داده شده است.
یعنی زبان بلوچی به صورت جداگانه در مدارس دینی تدریس میشود؟
بله، جزو واحدهای درسی آنان محسوب میشود.
آقای مهرنهاد شما برادر یعقوب مهرنهاد، فعال مدنی، وبلاگنویس و دبیر اعدام شده “انجمن جوانان صدای عدالت” هستید. او از اولین بلوچهایی بود که در استان فعالیت مدنی میکرد. بیشتر در مورد فعالیتهای او توضیح دهید، و اینکه قبل از بازداشت به چه فعالیتهایی مشغول بود و به چه دلیل بازداشت شد؟
برادرم از سال ۸۰ با تاسیس انجمن جوانان صدای عدالت وارد فعالیتهای مدنی شد. فعالیتهای انجمن در مدت کم فعالیتش پیشرفتهای چشمگیری داشت. یعقوب توانایی ذاتی زیادی در جذب و بهکار گیری جوانان و رهبری آنان در امورات مختلف اجتماعی، فرهنگی و مدنی داشت، بهطوریکه اعضای انجمن را به ۴۰۰۰ نفر رساند که در بلوچستان بیسابقه بود. ایشان همچنین عضو حزب اعتماد ملی و سرپرست روزنامه مردمسالاری در استان بود.
برادرتان چرا و چه زمانی بازداشت شد؟
پس از پنجمین همایش سالیانه “جوانان پرسشگر، مسئولین پاسخگو” در ششم اردیبهشت ۸۶ بههمراه دیگر اعضای شورای مرکزی انجمن، دستگیر و پس از ۱۶ماه بازداشت و ماهها عدم ملاقات اعدام شد. این درحالی بود که من هم در آن زمان بازداشت بودم و تا حدود یک سال پس از اعدام ایشان از این حادثه خبر نداشتم و یک سال مدام در زندان در نمازهایم برای آزادی ایشان دعا میکردم، در حالیکه اودیگر در دنیا نبود.
یعقوب به چه اتهاماتی محاکمه شد؟آیا برای دفاع از پروندهاش وکیل داشت؟
ایشان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محاکمه شد و به استناد گفته وکلا، ما به آزادیاش امید داشتیم و بسیاری از مسئولین قول آزادی وی را داده بودند. همچنین خیل عظیمی از مردم در قالب درخواست رسمی علمای منطقه، درخواست سران طوایف، معتمدین و طومار درخواستی دانشجویان استان خواستار آزادی ایشان شده بودند. اما هیچکدام کارساز نشد و در کمال ناباوری ایشان در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۸۷ به دار آویخته شد.
همان زمان شایعه شد که جنازه را هم به خانواده پس ندادند. آیا سرانجام جنازه برادرتان یعقوب به خانوادهاش تحویل شد؟
تجمع خیل عظیم مردم در برابر پزشکی قانونی سبب شد تا در میان تدابیر شدید امنیتی جنازه را تحویل دهند. نیروهای امنیتی زیادی آنجا حضور داشتهاند تا مانع عکس العمل اعتراضی مردم و همچنین مانع عکسبرداری از جنازه شوند.
بعدا چه؟ خانواده اعتراضی به اعدام او کردند یا بعد از اعدام، پرونده مختومه اعلام شد؟
در آن زمان من زندان بودم و بهخاطر وضعیت من آنها نتوانستند اقدامی انجام دهند.
اتهام خود شما چه بود و چند مدت در بازداشت ماندید؟
من ابتدا همراه یعقوب دستگیر شدم. اما پس از۷۰ روز از همه اتهامات وارده تبرئه و آزاد شدم. اندکی بعد و ۱۸روز پس از صدور حکم اعدام یعقوب، مجددا دستگیر و پس از ۱۰ ماه بازداشت به ۵ سال حبس محکوم شدم. بیشتر دوران محکومیتم را در زندان کرمان سپری کردم. در زندان کرمان هم از بسیاری از خدمات محروم بودم.
یعنی تمام دوران حبس تان را گذراندید و مشمول عفو مشروط نشدید؟
۳سال از محکومیتم حبس تعزیری و ۲سال دیگر آن تعلیقی بود. در حکم قضایی تبعید نبود، اما نیروهای امنیتی من را به زندان کرمان بردند.
بعد از ربودن آن چهار سرباز و گروهبان گفته شد که در سیستان و بلوچستان دو راه برای فعالیت وجود دارد یکی پیروی از مولویهای میانهرو، دیگری پیوستن به جیش العدل؛ واقعا همینطور است؟راه سومی برای فعالیت در بلوچستان وجود ندارد؟
چنین صحبتی خارج از منطق است. اگر چه بسیاری از افراطیون مولوی عبدالحمید را نیز به چالش میکشند.اصولا آنها هیچ حقی برای فعالیت بلوچهای سنی مذهب قائل نیستند مگر عضویت در بسیج و شرکت در برنامههای آن.
اصولا نظر شما و دیگر فعالان مدنی استان نسبت به فعالیتهای مسلحانه گروههایی مانند جیشالعدل و جندالله چیست، چگونه به این فعالیتها نگریسته میشود؟
زمانیکه ما فعالیت مدنی را سرلوحه کار خود قرار میدهیم یعنی اعتقادی به فعالیت مسلحانه نداریم. اگر چه در این راستا با مشکلات عدیدهای دچار شویم و قربانی هم دهیم، منش ما پیگیری مطالباتمان از مجاری قانونی و فعالیتهای متعارف مدنی هست. اما جیش العدل را باید ریشهای بررسی کرد و علت پیدایش و رشد آن را واکاوی نماییم. چرا که آنها نیز حرف خودشان را دارند. زمانیکه به فعالیت مدنی و روزنامهنگاری مجال ظهور داده نشود، پیدایش گروههایی چون جیشالعدل طبیعی است. مبارزه با این گروهها در گرو مبارزه با تبعیض و نابرابری است. گروههای مختلفی در بلوچستان فعالیت داشتهاند که این نشان دهنده ضرورت توجه جدی به ریشه یابی آنهاست. قبلا سپاه محمد به فرماندهی آقای درخشان و بعدها حزب الفرقان و جندالله، سپاه صحابه ایران و حرکت انصار و هم اینک جیش العدل…با انهدام جیش العدل، مشکلات امنیتی بر طرف نمیشود، بلکه این فعالیت مدنی هست که مردم را از فعالیت مسلحانه بر حذر میدارد.
سخنگوی جیشالعدل در مصاحبه با روز گفته اگر عقبه اجتماعی نداشتند نمیتوانستند به فعالیت نظامی خود ادامه دهند و تاکید کردند که میان مردم هوادار دارند. واقعا میتوان پذیرفت که گروهی مانند جیش العدل در بلوچستان نفوذ اجتماعی دارد؟
جیش العدل هم از بطن همین جامعه هست و آنگونه که ما مشاهده کردیم دهها نفر از آنان تاکنون کشته و اعدام شدهاند، صدها نفر از آنها در زندان بهسر میبرند. این یعنی از نفرات زیادی برخوردار بودهاند. مردم ما مردمی حقجو هستند، اگر اجازه فعالیت مسالمتآمیز بدون دخالت نیروهای امنیتی داده شود، مطمئنا پایگاه مردمی جیشالعدل هم با چالش مواجه خواهد شد.
در ابتدای مصاحبه نسبت به فعالیتهای مدنی ابراز خوش بینی کردید، ولی ظاهرا اوضاع چندان هم مناسب فعالیت مدنی نبوده. برای مثال برادر شما به گفته خودتان بر اساس همین فعالیتها اعدام شد. چه چیزی از آن زمان تا کنون تغییر کرده که فکر میکنید کماکان امکان فعالیت مدنی وجود دارد؟
دولتی روی کار آمده که حداقل رئیس آن میگوید “انتقاد کنید”. در استان ما نیز استانداری آمده که مردمی است و دل در گرو مردم دوخته. همه اینها ما را امیدوار به تداوم فعالیتهایمان نموده است. امیدواریم نگاه دولت به استان ما هم نگاهی مردم سالار باشد.
اما به موازات خوش بینی شما و نگاه امیدوار کننده استاندار، به نظر میرسد افراد دیگری هم از سوی دولت تحولات استان را دنبال میکنند. علی یونسی دستیار رئیس همین دولت در امور اقلیتها مدتی پیش در مصاحبهای گفته بود “الان بسیج در سیستانوبلوچستان بسیار کار مهم و ارزشمندی انجام داده است. هزاران نفر از اهل سنت را به کار گرفته و وارد بسیج کرده است”. این نگاه که عضویت در بسیج را کار مهمی ارزیابی میکند چگونه ارزیابی میکنید؟
اهلسنت سالها در انزوای سیاسی قرار داده شده و در بایکوتی خبری قرار گرفتهاند. این انحصار طلبی آنها را نشان میدهد که حضور اهلسنت را صرفا در بسیج خلاصه کنند حال آنکه ما تحصیلکردگانی داریم که باید از آنها در امور مربوط به خود و در مدیریتهای کلان استان و کشور استفاده شود. هرگاه دولتی به بلوچها اعتماد کرده قطعا از پتانسیلهای آن بهره برده است؛نمونهاش را در تعامل استانداری با مولانا عبدالحمید و معتمدین بلوچ در آزادی مرزبانان دیدیم.
در یک جمعبندی نهایی، افق فعالیتهای مدنی در استان سیستان و بلوچستان را چگونه میبینید؟
دولت فعلی هنوز نوپا است ولی آنچه ما را امیدوار به فعالیت مدنی نموده، شعارهای دولت، چه در زمان انتخابات و چه در مدت کوتاه روی کار آمدن آن است. نمیتوان نظر دقیقی در این مورد داشت اما اگر دولت میخواهد مشروعیت مردمیاش در بلوچستان حفظ شود، باید با تحمل و سعه صدر بیشتری رفتار کند و دید صرفا امنیتی را کنار بگذارد و به مردم و جوانان ما فرصت اظهار نظر دهد. مردم ما زیادهخواه نیستند، آنها عزت و احترام میخواهند و تمایلی ندارند بهمثابه شهروند درجه ۲ با آنها برخورد شود. نگاههای تحقیر آمیز دولت گذشته و مشکلات حاصل از آن، باید تجربهای برای این دولت باشد و کرامت مردم استان را در نظر داشته باشد.