پگاه احمدی، رویا تفتی و بنفشه حجازی داوران اولین دوره شعر خورشید درباره این جایزه، شعرو….با روز گفت وگوکرده اند….
گفت و گو با پگاه احمدی شاعر، منتقد ادبی و داور نخستین دوره جایزه شعر زنان ایران “خورشید”
جوایز شعر نسبت به جوایز ادبیات داستانی مهجورترند
چطور با جایزه شعر زنان ایران آشنا شدید و چگونه به عنوان داور نخستین دوره این جایزه انتخاب شدید؟
خانم سپیده جدیری صاحب ایده، بنیانگذار و دبیر این جایزه که هم از دوستان و همکاران عزیز من هستند و هم از سالها قبل نسبت به کار من شناخت داشتند، وقتی این ایده را مطرح کردند چون من خودم اصولاً خیلی به شعرهای زنها به صورت تخصصی علاقهمند هستم و اصلاً یکی از دغدغههای من دنبال کردن پروسه شعر زن در ایران از دهههای قبل بوده که دستمایهاش هم کتاب “آنتولوژی شعر زن از آغاز تا امروز” شد، بنا به همین شناختهای متقابل بود که ایشان تشخیص دادند که به نوعی شایستگی قضاوت این جایزه را دارم و من هم پذیرفتم.
نکته بارز اساسنامه این جایزه را چه میدانید؟
فکر میکنم تمام نکاتی که در اساسنامه قید شده هر کدام به نوعی قابل انگشتگذاری و مهم هستند و بهویژه هدف اصلی بنیانگذار این جایزه و دوستان دیگری که همکاری کردند واقعاً توجه و حمایت از زنان شاعری بود که در این دو دهه اخیر به صورت مشخص و خیلی فعال در حوزه شعر صاحب خلاقیت بودند و فعالیت کردند.
آیا کتابی از یک شاعر زن در بازار دیدید که در سال 86 منتشر شدهباشد و حالا به دلایلی در جایزه شرکت دادهنشدهباشد، اما اگر در جایزه حضور پیدا میکرد میتوانست یکی از نامزدهای نهایی دریافت جایزه باشد؟
البته جسته و گریخته با کتابهایی برخورد کردم که اینها سال 86 منتشر شدهبودند و شاعرشان هم زن بود ولی چون ما اطلاعرسانیمان در سطح بسیار گسترده بوده و تعداد زیادی از روزنامهها و سایتهای خبررسانی مکرراً فراخوان جایزه را منتشر میکردند بنابراین اینجا دو نکته وجود دارد؛ یک اینکه ممکن است کملطفی ناشران باشد که این فراخوان را دیدهاند ولی کتاب را شرکت ندادهاند و نکته بعد این است که خیلی از شاعران زن ما یا بخشی از آنها، ادعای حرفهای بودن را ندارند و در واقع به صورت دلخواه و از سر تفنن شعر میگویند. حالا خیلیها این را ابراز میکنند و خیلیها هم مستقیماً ابراز نمیکنند و متأسفانه ترجیح میدهند که خودشان را از سیستمهای قضاوت حرفهای و فعالیتهای حرفهای و کلاً ادبیات به شکل متداول و حرفهایاش در جامعه امروز پیشاپیش حذف کنند. چه بسا که اگر این کتابها هم شرکت دادهشوند بتوانند امتیاز بیاورند و حداقل به تعداد بیشتری از مردم معرفی شوند.
معیارهایی که خودتان برای داوری داشتید و نحوه داوری آثار از سوی شما چگونه بود؟
به قول یکی از دوستان داورمان ما خودمان چون هم شاعر هستیم و هم در ارتباط مستقیم با کتابهای شعر، کار نقد شعر، ترجمه شعر و… در سطح ایران و جهان از طریق ترجمه، آنقدر کارهای عجیب دیدهایم که کمتر کاری شگفتزدهمان میکند. واقعاً کم است کاری که بتواند با برخورداری از مجموع عوامل یعنی خلاقیتهای ذهنی و زبانی نو، بکر بودن مضمون و درونمایه یعنی حرف تازهای را بخواهد در قالب تازهای مطرح کند، یک نگاه متکثری به مسائل پیرامونش داشته باشد یعنی در واقع یک نگاه فراجنسیتی باشد، یک نگاه آزاد و مستقل باشد در قالب یک زبان شکیل و دلنشین، حسی و اثرگذار. تمام اینها عواملی بوده که همه ما به آنها نظر داشتیم. البته گرایشات داورها به لحاظ شعری با یکدیگر متفاوت بوده ولی روی این فاکتورها تقریباً همه اتفاق نظر داشتند. برای خود من هم خیلی مهم بوده آن اصل غافلگیرکننده بودن اثر یعنی اثر من را نسبت به برتریهای خودش دچار حیرت کند. اثر انگشت شخصی خودش را داشته باشد و کار باهویتی باشد. کاری باشد که وقتی میخوانم حس کنم یا مشابهاش را ندیدهام و یا کمتر با چنین نمونهای در حافظه شعریام برخورد داشتم.
اصولاً در داوری شعر چارچوب چندان مشخصی وجود ندارد و تا حدودی می توانیم بگوییم داوری شعر به سلیقه شخصی داور بازمیگردد. اما این نکته هم در داوری شعر مطرح است که چون شما با کتاب و نام شاعر طرف هستید ممکن است به دلیل آشنایی یا دوستی با شاعری او را به عنوان نفر برگزیده انتخاب کردهباشید. چگونه میتوانید بیطرفی خود را اثبات کنید و به نوعی از اثر منتخب تان دفاع کنید؟
طبیعتاً بخشی از هر هنری به هنگام قضاوت تحت تأثیر سلیقه و زیباییشناسی فردی قرار میگیرد. این در مورد همه هنرها اجتنابناپذیر است و صدق میکند. ولی ما حتیالمقدور سعی کردیم واقعاً با یک نگاه بیطرف با کارها روبهرو شویم کما اینکه نام بسیاری از آثار و شاعرانی که به مرحله نیمهنهایی رسیدند واقعاً من برای اولین بار بود که میشنیدم. یا فرضاً خود من کار سپید و مدرن انجام میدهم، ما کارهای کلاسیک را هم خواندیم و حتی در مرحله نیمهنهایی هم دو کار در حوزه شعر کلاسیک داشتیم. چون گاهی انسان واقعاً از خلاقیتهایی که بچهها، امروز دارند اعمال میکنند لذت میبرد. ولی مسأله این است که اگر ما داورها یک مقدار موفق بوده باشیم، سعی کردیم که آن زیباییشناسی و آن سلیقه را خود این آثار به ما ببخشند. یعنی پیشفرضها و توقعات مان را کنار بگذاریم و سعی کنیم با یک نگاه بدون زمینه با کارها روبهرو شویم و ببینیم که حالا این 17 اثر چه حرفها و دیدگاههای جدیدی را برای ما دارند و بر مبنای آن نگاه جدید قضاوت کنیم. خوشبختانه همینطور هم بود یعنی چند تا کتاب بود که واقعاً من در آنها کارهای جدید میدیدم و با شاعرانش هم هیچ گونه آشنایی نداشتم یعنی حتی اسم خیلی از این دوستان خوب را من قبل از این نشنیدهبودم.
در مورد جوایز شعری که در ایران وجود داشته و دارد، آیا شما میتوانید جایزهای را نام ببرید که توانسته باشد در جامعه ادبی ایران تأثیرگذار و جریانساز باشد؟
متأسفانه آنقدر در این حوزه محدودیت وجود دارد و آنقدر کاستی و کمبود داریم که هر نوع جایزهای که برگزار میشود را باید یک اتفاق مثبت تلقی کرد. البته میتوان به هر کدام از این جوایز از دید آسیبشناسی هم نگاه کرد و کاستیهایی را متوجهشان دانست. ولی در شرایط فعلی به این دلیل که واقعاً تعداد این جوایز محدود است، پیدا کردن اسپانسر خیلی مشکل است. جوایز خصوصی از هیچگونه حمایتی برخوردار نیستند، حتی پیدا کردن یک سالن برای اجرای برنامه این جایزهها واقعاً کار دشواری است و مشکلات خیلی عدیده دیگری که در عرصه نشر و پخش کتاب داریم تا برسیم به زمینههای دیگر و اینها انقدر گسترده است که هر جایزهای را به ویژه جوایزی که به صورت خصوصی و بدون پشتوانه برگزار میشود را باید یک اتفاق مثبت و فرخنده تلقی کرد اما به هر حال متأسفانه جوایز شعر نسبت به جوایزی که در حوزه ادبیات داستانی، برای داستان و رمان برگزار میشوند خیلی خیلی مهجور هستند. حتی این جوایز به تعداد انگشتان یک دست هم نیست. سابق بر این جایزه کارنامه برگزار میشد که آنچنان، جایزه جریانسازی نبود. شاید بتوانیم بگوییم در حوزه داستان جایزه هوشنگ گلشیری که چندین دوره برگزار شد تا حدودی توانست به رغم همه کاستیهایش یا نگاه یکسویه داوران و مسائل دیگر کتابهای خوبی را در عرصه ادبیات داستانی به جامعه داستانخوان معرفی کند.
اما چرا جایزههایی که به صورت مستقل برگزار میشود و بعد از چند دوره اعتباری کسب میکند به ناگاه تعطیل می شود؟
خیلی طبیعی است. به دلیل اینکه مشکلات مختلفی بر سر راه جوایز مستقل قرار دارد. مهم ترینش فکر میکنم همانطور که خودتان اشاره کردید مستقل بودن آنها است. اینکه بخواهیم در هر زمینهای آن وجه استقلال و عدم وابستگی به جای خاصی را حفظ کنیم خود به خود باید انتظار خیلی مشکلات را داشتهباشیم. یک وجهاش را هم که بنیانگزاران جوایز خیلی به آن پرداختهاند وجه مالی قضیه است. چون برای برگزار کردن و گرداندن یک جایزه و تقدیر شایان توجه از کسانی که انتخاب میشوند و در واقع پاسخ دادن به سلیقههای مخاطبان، اینها همه احتیاج به برخورداری از امکانات مالی خوبی دارد و جوایز اگر سطحش به لحاظ مالی پایین باشد نمیتواند آنچنان تأثیرگذار باشد و متأسفانه شاید خیلی جدی تلقی نمیشود. یک وجهاش این است و طبیعتاً جوایز مستقل همانطور که خدمتتان اشاره کردم در کارهای خیلی کوچک در زمینه پیدا کردن جا یا همکاری ناشران یا دسترسی داشتن به تمام کتابهایی که در یک بازه زمانی چاپ شده و خیلی از این قبیل مسائل با مشکل مواجه میشوند. چون از هرگونه حمایتی از طرف دولت، تخفیفهای ویژه و کمکهای مالی ویژه برخوردار نیستند یا حتی از پروپاگاندها و تبلیغات ویژه محروم هستند. شاید خیلی از این جوایز خبر و آگهی فعالیتشان یا برگزاری جلسات شان در بعضی از موارد حتی چاپ هم نشود. اینها به هر حال مشکلات ریز و درشتی است که وجود دارد تا مشکلات بالاتر.
در مورد آینده جایزه شعر زنان ایران “خورشید” چگونه فکر میکنید با توجه به اینکه ممکن است حساسیت ویژهای هم به دلیل پررنگ بودن نام زنان در آن وجود داشته باشد؟
البته قاعدتاً نباید حساسیت ویژهای روی این جایزه باشد به این دلیل که جایزه ما جایزه صرفاً ادبی است و معیارهایی را هم که در انتخاب آثار برتر به آنها اشاره کردیم، همه معیارهای ادبی و هنری بودند و هیچگونه عدولی از عرف جامعه نداشتیم به این دلیل که حتی کتابهایی هم که ما داوری میکنیم، کتابهایی است که در ایران مجوز چاپ گرفته و اینها در بازار کتاب موجود است. ما نه آمدهایم به کتابهای زیرزمینی بپردازیم، نه به کتابهایی که در خارج از کشور چاپ میشود. بنابراین از حیث این مسائل، جایزه “خورشید” هیچ مشکلی ندارد مگر اینکه ما هم مثلاً در سال یا سالهای آینده از جهت اسپانسرهای مالی دچار مشکل شویم وگرنه فکر نمیکنم مشکلی وجود داشتهباشد. اما همانطور که گفتم برخورداری از حمایت مالی خیلی خیلی رکن مهمی است. حالا امسال بخت با ما یاری کرد و این شانس را داشتیم که سه تا اسپانسر در حد مقدورات پیدا کنیم ولی شاید در سال آینده همین تعداد هم وجود نداشتهباشند. ما سعی میکنیم خوشبین باشیم و امیدوار باشیم این جایزه انقدر اثرگذار باشد که جای خودش را باز کند تا بتوانیم سال دیگر با حمایت مالی حتی بیشتری آن را برگزار کنیم. فقط میتوانیم امیدوار باشیم.
تأثیر این جایزه را در جایگاه شعر زنان و به طور کلی در جامعه ادبی ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه آنقدر شعر مهجور هست که زن و مرد هم ندارد. بویژه شعری که امروزه سروده میشود و اتفاقاً اگر شما مثلاً به یک رسانهای مثل اینترنت مراجعه کنید میبینید چقدر هجوم به این حوزه گسترده است و چقدر نوجوانان و جوانان با اشتیاق در این عرصه دارند افزایش پیدا میکنند. هر حرکتی که بتواند یک ذره تلنگر به کسانی که دارند در دنیای شعر امروز فعالیت میکنند وارد کند و جامعه را متوجه بکند که چنین اتفاقی با این حجم از شاعران و این طیف گسترده دارد صورت میگیرد اتفاق خوبی است. همان باندرولی که مثلاً ممکن است روی یک کتاب برگزیده خورده باشد باعث میشود که به لحاظ بصری خیلی از توجهات جلب شود و کتاب به تجدید چاپ متعددی برسد همانطور که در حوزه ادبیات داستانی بارها شاهد این موضوع بودهایم. امیدواریم که این حرکت و انعکاسهای خبری آن، یک تلنگر کوچکی وارد بکند و اگر بتواند نگاهها را به شعر امروز معطوف کند یا حداقل کنجکاوی ایجاد کند میشود گفت اتفاق نسبتاً مثبتی است.
بهعنوان یک شاعر زن فکر میکنید مشکل عمدهای که زنان برای انتشار مجموعه و شرکت در جوایز شعر دارند چیست؟
طبیعتاً مشکل عمدهای که الآن با آن دست به گریبان هستیم مسأله عبور کتاب از ممیزی است. یعنی به هر حال حداقل من به عنوان یک شاعری که کار شعر را چندین سال است به صورت حرفهای انجام میدهم سعی کردم در کارم خود سانسوری نداشته باشم، متنی را تولید کنم و بسپرم به این حوزه نظارت و بعد دیگر بخش عمده کار آن طرف قضیه انجام میشود که آیا این کتاب از آن حوزه نظارت بتواند سالم عبور کند و بیرون بیاید. طبیعتاً اگر متن سالم بتواند از ممیزی گذر کند میتواند در خیلی از رقابتها شرکت کند. فکر میکنم مسأله ممیزی بزرگترین مشکل است. چیزی هم نیست که صرف شعر زنان باشد. در واقع تمام حوزههای نوشتاری را در بر میگیرد اعم از شعر و داستان و متنهای دیگر زنان و مردان. ولی مسأله دیگر، سیستمهای نادرست داوری است. یعنی زمانی هم که میآیند از درون سیستم کار مثبتی انجام دهند متأسفانه این هیأت داوران با هم از یک جنس و خیلی همگن هستند. یعنی سلیقهها و قضاوتهای مشابه در کنار هم قرار میگیرند. درحالی که اتفاقاً بهتر است این هیأت داوران از طیفهای فکری مختلف با سلیقههای مختلف باشند و تکثر آرا داشته باشند تا واقعاً یک سلیقه خاص در داوری منعکس نشود و کتابها با زبانهای شعری مختلف و مضمونهای مختلف بتوانند مورد قضاوت قرار بگیرند و سلیقههای مختلفی ناظر بر این قضاوت باشند. چیزی که دبیر جایزه خانم جدیری سعی کردند در گوناگونی داورهای این جایزه به آن اهمیت دهند این بود که داورها از نسلهای مختلف با سلیقهها و گرایشهای مختلف شعری باشند. در اکثر جایزههای دیگر متأسفانه این ناهمگنی را نمیبینیم.
امسال خودتان مجموعه شعری داشتید که بخواهید شرکت دهید و به دلیل داوری آن را از رقابت خارج کردهباشید؟
نه، من امسال مشخصاً مجموعهای نداشتم ولی مجموعهای دارم که یک سال است در دست ناشر و وزارت فرهنگ و ارشاد هست و نمیدانم که چه وضعیتی دارد و کارش به کجا خواهد کشید.
حالا که صحبت به اینجا کشیدهشد یک مقدار هم در مورد این مجموعه شعرتان که در وزارت ارشاد است توضیح دهید.
مجموعه شعری است به نام “آهوخوانی”. مجموعهای است که به لحاظ زبانی و موضوعی، زبان متدوال کارهای خودم را دارد. به لحاظ موضوعی بیشتر یک نگاه جامع که ضمن حفظ ارزشهای زیباییشناختیاش سعی کرده نگاه سیاسی، اجتماعی و انتقادیاش را هم داشته باشد کما اینکه در مجموعه سابقم هم این نگاه حاکم بود. در مجموعه “این روزهایم گلوست”. تقریباً میتوانم بگویم یک اثر چند زبانی است یعنی راوی شعرها، من راوی نیست. اول شخص نیست و شعر از زبانهای مختلف و از چشمهای مختلف دیده و روایت میشود که شامل دو بخش است. بخش اول شعرهای کوتاه، هایکووارهها هست و بخش دوم کاملاً متفاوت است، شعرهای بلند و شعرهای روایی است بیشتر با تم و مضمون سیاسی، اجتماعی، تاریخی.
شما تا چه زمانی باید انتظار بکشید که پاسخی از سوی مسئولین دریافت کنید؟
متأسفانه سابق بر این بعد از گذشت یک مدت زمانی خبری به ناشر یا مؤلف داده میشد مبنی بر اینکه مثلاً این بخش از کتاب حذف شده، یا شامل اصلاحیه شده، یا باید تعدیل شود یا تغییر پیدا کند. الآن گویا سیاست بر این است که تا مدتها هیچ خبری داده نمیشود، اعم از اینکه آیا این کتاب اصلاً قابل چاپ هست یا نیست. آیا باید بخشهایی از آن حذف شود یا بماند؟ به هر حال تا این لحظه هیچ خبری به ما داده نشده و دوستان دیگری هم که کتابهایشان به همین ترتیب در وزارت ارشاد هست با وجود چندین بار مراجعههایی که داشتند حداقل جواب دلگرمکننده یا قانعکنندهای دریافت نکردند.
از این مجموعهتان که بگذریم، آیا الآن مشغول آماده کردن مجموعه دیگری هستید؟
فعلاً مجموعهای از تانکاها که شعرهای پنجسطری ژاپنی هست از زبان انگلیسی ترجمه کردم که آماده چاپ است به نام ”تانکاهای سال برفی”. سال گذشته هم در همین زمینه هایکوهای ژاپنی را ترجمه کردهبودم. اینها شعرهایی است که در موقعیت آنتراک یعنی زمانی که شاعر از وضعیت مجموعه شعر خودش اطلاعی ندارد میتواند به آن بپردازد و با این ترجمهها مشغول باشد.
این ماندن شعر در وزارت ارشاد و عدم انتشارش باعث سرخوردگی و بیانگیزگی شاعر نمیشود؟
نه، چون به هر حال انگیزه نوشتن تنها چیزی است که ما داریم و اصلاً به ما نیرو میدهد برای ادامه دادن. ولی مسألهای که هست بیانگیزگی نیست، مسأله این است که ارتباط شاعر با اثرش تا حدودی قطع میشود. یعنی احتمالاً اثر زمانی چاپ خواهد شد که دیگر آن جذابیت آغازین را برای شاعر یا مؤلفش ندارد. به خاطر اینکه شعر تابعی از زمان است، محصول احساسات و عواطف این لحظه من هست. طبیعتاً کار من اگر دو یا سه سال دیگر چاپ شود دیگر من خیلی از روی آن گذشتم. خیلی گذر کردم از خیلی از آن مفاهیم، باورها و حسها. شاید ارتباط من با بسیاری از آن احساسات قطع شدهباشد. یک وقتی است که شما به اثرتان خیلی حسی و با یک دید حسی ـ عاطفی نگاه میکنید اما یک زمانی هست که به عنوان یک کار ادبی به آن نگاه میکنید. دو سال دیگر شاید من بتوانم به اثرم فقط بهعنوان یک کار ادبی و کارنامه ادبی نگاه کنم نه به عنوان کاری که علقهها و علاقهها و حس و عاطفه من را داشته و میخواستم که خیلی زود از تنور بیرون بیاید و لذتش را ببرم.
و امیدوارید…
امیدوارم دوستان اهل قلم و بهویژه کسانی که در کار نقد و پژوهش هستند بیشتر به اصل جریان اهمیت بدهند. انتقادات شان را قدری با تأنی و با تأمل مطرح کنند و به این فکر کنند در شرایط حاضر هر نوع حرکتی که بهویژه از طرف یک نهاد مستقل ادبیات صورت میگیرد حتماً یقین بدانند که دلسورانه است و بهخاطر کمک به ادبیات و اهالی ادبیات هست. امیدوارم که موضعگیریهایشان را یک مقدار تلطیف کنند و همه سعی بکنیم که در این شرایط دست به دست هم بدهیم و به هم کمک کنیم در جهت اعتلا و گسترش ادبیات متعالی.
گفت و گو با رؤیا تفتی شاعر، منتقد ادبی و داور نخستین دوره جایزه شعر زنان ایران “خورشید”
این جایزه اگر بماند میتواند تأثیرگذار باشد
چطور در جریان شکلگیری جایزه شعر زنان قرار گرفتید و به عنوان داور انتخاب شدید؟
ایده این جایزه توسط خانم جدیری مطرح شد و داوران را هم ایشان انتخاب کردند. خانم جدیری تماس گرفتند و توضیح دادند که چنین جایزهای را میخواهند برگزار کنند و از من بهعنوان داور دعوت کردند.
نکته بارز اساسنامه جایزه را چه میدانید؟
من فکر میکنم اینکه به شعریت اثر اهمیت داده میشود نکته بارز این جایزه است.
معیارهایتان برای داوری آثار چه بود؟
ما جمع معیارهایمان را در بیانیه هیأت داوران بیان کردیم ولی من خیلی تأکید داشتم که روی شعریت اثر تأکید شود و اینکه چون شعر زنان هست و ممکن است حساسیتهایی برانگیزد ولی وقتی اثر، هنری باشد و یک اثری انتخاب بشود که وارد حیطه شعر شده جواب همه این حرفها را میدهد. من خودم معیارهایی که داشتم و در یک میزگرد دیگر هم گفته بودم این است که اثری که میخوانم مرا ترغیب کند که یک بار دیگر برگردم و آن را بخوانم. یعنی با یک بار خواندن تمام نشود. وقتی یک اثر، هنری باشد شما را تشویق میکند که باز برگردید و آن را بخوانید. این یکی از معیارهای من بود. نکته دیگر این بود که آن اثر وارد حوزه زبان و منطق شعری شده باشد، مثلاً ما خیلی از کتابهایی که میخوانیم و به اسم شعر چاپ میشوند منطق شعر بر آنها حاکم نیست یعنی شاید ما بتوانیم آنها را در حوزه نثر قرار بدهیم ولی برای خود من مهم بود که آن اثر وارد زبان و منطق شعری شدهباشد و صرفاً هم بیان مفاهیم و احساسات نباشد. مثلاً ما خیلی از کتابهای شعری که میخوانیم میبینیم بیرونریزی حس و مفاهیم است. مفاهیم را شاید بتوان در یک قصه هم گفت، در یک مقاله اجتماعی و ادبی هم گفت، اما آن چیزی که اثر را شعر میکند برای من خیلی مهم بود. نکته دیگر این بود که من یک همحسی با آن اثر برقرار کنم. به عنوان اینکه این اثر معاصر است و بدانم که آن از زبان یک زن امروزی گفته میشود. دغدغههایش دغدغههای من هم هست و قطعاً وقتی اینطور باشد حتماً نوعآوریهایی هم در آن هست چون به هر حال به زبان زن امروزی گفته شده و حرف نگفتهای که گفته شود حتماً یک نوآوری هم در آن هست. چیزهای بکری هم دارد. معیار دیگری که مدنظر من بود تأویلپذیری اثر بود. اینکه شاید در همان نکته که یک اثر باعث میشود ما برگردیم و دوباره آن را بخوانیم هم بیان شدهباشد ولی اینکه یک اثر تأویلپذیر باشد یعنی هر بار که من میخوانم یک چیز جدیدی را در آن کشف بکنم. از نظر زبانی هر بار که میخوانم لذت ببرم. مثلاً ما هر بار که شعر حافظ را میخوانیم مثل دفعه اول لذت میبریم، منتها وقتی دقیق میشویم میبینیم چقدر ظرایف در آن به کار رفته که خودش را به رخ نمیکشیده و این لذتی که ما میبردیم بیدلیل نبوده. این ظرایفی هم که در یک اثر هست و من با هر بار خواندن به آن دست پیدا میکنم، آن هم برایم مهم بود.
با توجه به اینکه داوری شعر چارچوب چندان مشخصی ندارد و میتوانیم بگوییم سلیقهایست و از طرفی هم شما با کتاب و نام شاعر طرف هستید ممکن است این تصور به وجود بیاید که شما به دلیل آشنایی با یک شاعر به آن رأی دادید. میخواهم بدانم چطور میتوانید بیطرفی خود را در داوری اثبات کنید؟
البته من، شاعر خیلی از کتابهایی که به دستم رسید را نمیشناختم و خودم هم خیلی اهل ارتباط نیستم. یعنی واقعاً بدون نظر و ارتباطات و… داوری کردم و خود اثر برایم مهم بود. خود اثر را خواندم. من می دانم که اگر انتخابم تنها بر اساس روابط باشد طبیعی است آن انتخاب کلیت جایزه را زیر سؤال میبرد و بعد مخاطب تان می خوانند و میبینند که آن اثر مستحق جایزه نبوده و در نتیجه خود من زیر سؤال میروم. بخاطر همین من فقط آثار را به دور از همه جانبداریها خواندم و نظرم را گفتم.
در تاریخ اعطای جوایز ادبی در ایران که قدمت چندانی هم ندارد آیا شما جایزه خاصی را به یاد میآورید که توانسته باشد در جامعه ادبی ایران جریانساز و تأثیرگذار بودهباشد؟
از جمله جایزههایی که بوده، جایزه کارنامه و جایزه شعر فراپویان بود که برای دهه هفتاد جایزه میداد. اما در جریان جایزههای دولتی که هر سال برگزار میشود نیستم و آنها مسیر خودشان را میروند. منتها یک چیز جایزه شعر زنان ایران “خورشید” که برای من جالب است، این است که همه چیزش شفاف است. سایت دارد و از طریق آن سایت، همه داوران معرفی شدهاند. اساسنامه بطور کامل در آن قرار دارد. همه نظرات و میزگردهایی که در خصوص این جایزه برگزار شده در آن سایت منعکس شدهاست و هر کس که به این سایت رجوع کند هیچ نقطه ابهامی برایش باقی نمیماند و هر چیزی که مربوط به این جایزه است را میتوانید در سایت ببینید و این به نظر من یک نقطه مثبت است. حالا ممکن است خیلی از جوایز برگزار شود و آدم داورش را نشناسد و به این شکل شفاف نباشد ولی من فکر میکنم نکته مثبت این جایزه این است که خیلی شفاف است.
جوایز ادبی مختلفی در ایران بودند اما عمدتاً بعد از چند سال تعطیل شدهاند. شما دلیل اصلی این اتفاق را چه میدانید؟
اتفاقاً روزی که خانم جدیری این پیشنهاد را مطرح کردند، چون من خودم هم به دلیل عدم ماندگاری جوایز خیلی به جایزهها خوشبین نیستم خیلی تأکیدم این بود که کاری کنند که این جایزه بتواند بماند. یک پتانسیلی برای آن ایجاد کند و کاری کند که جایزه شعر زنان ایران بتواند ماندگار شود. اگر بماند خیلی میتواند تأثیرگذار باشد. دلیل اینکه آن جوایز نماندند را من دقیقاً نمیدانم ولی خیلی دلایل درونی و بیرونی میتواند وجود داشتهباشد. مثلاً یکی از دلایل این است که نشر کتاب وضعیت جالبی ندارد و یک دلیل دیگرش هم این است که وقتی می خواهی جایزه بدهی باید یک ساپورت مالی داشته باشی. یعنی ما هنوز به آن درجهای نرسیدیم که مثل آن جایزهای باشیم که در فرانسه برگزار میشود و جایزهاش 10 دلار است اما اعتبار ادبی آن ویژه است. اگر جایزهای برگزار شود و ادامه پیدا کند و به آنجا برسد که اعتباری کسب کند شاید آن موقع خیلی آن قضیه مالیاش اهمیت نداشته باشد. من فکر میکنم یک دلیلش این است که به هرحال باید یک ساپورت مالی بشود و خود شاعران هم که وضع شان خیلی جالب نیست. ما هم کشور فرهنگیای نیستیم که کسانی که وضع شان خوب است دغدغه ادبی هم داشته باشند. حالا در خیلی از کشورهای دیگر کسانی هستند که به ادبیات علاقمندند اما خودشان در ادبیات نیستند. یعنی دستاندرکار ادبیات نیستند ولی کسانی را که در حوزه ادبیات هستند را ساپورت میکنند. متأسفانه اینگونه افراد در ایران یا نیستد یا خیلی کم هستند. همانطور که توضیح دادم فکر میکنم یک دلیلش همین مسأله مادی است و یک دلیلش همان رکودی است که بر چاپ کتاب حاکم است. خیلی از هنرمندان ما به نوعی در ارشاد کتاب دارند که اجازه انتشار نگرفتهاست. یعنی یک دلسردی عمومی هم حاکم است.
شما سال 84 برنده جایزه شعر “پروین اعتصامی” بودید. آیا کسب این جایزه تأثیری در روند شعر گفتن شما داشت؟
آن چیزی که از این جایزه برای من جالب بود این بود که یک روز من در خانه نشسته بودم و تلفن زنگ زد. گفتند که ما از بنیاد “پروین” تماس میگیریم و شما یک مبلغی برنده شدید، بیایید ارشاد و آن را بگیرید. البته چند نفر دیگر از دوستان هم بودند. این جایزه از این نظر برای من ارزشمند و جالب بود که کتابم در جایی انتخاب شده که من هیچ خبری از آن ندارم. من اصلاً داوران آن را نمیشناسم و هنوز هم نمیدانم داوران آن جایزه چه کسانی بودند.
فکر میکنید جایزه شعر خورشید چه تأثیری میتواند در جایگاه شعر زنان و بطور کلی جامعه ادبی داشته باشد؟
من فکر میکنم اگر یک جایزه خوب داوری شود و کسی که اسمش به عنوان برنده اعلام میشود واقعاً بدور از غرایض و ارتباطات انتخاب شدهباشد، آن جایزه پس از مدتی اعتبار خودش را کسب میکند و اگر تداوم داشته باشد و چند دوره بماند و هر سال هم بتواند بهترین کتاب را با همان درصد خطاهایی که ممکن است داشته باشد معرفی کند حتماً اعتبار خیلی خوبی کسب میکند و حتماً تأثیرگذار است. چون به آن کتاب توجه میشود و آن کتاب میتواند فروش بیشتری پیدا کند. در زمینه شعر هم خیلی از مخاطبان سردرگمند. اصلاً نمیدانند چه کتاب شعری را برای خواندن انتخاب کنند. این جایزه حداقل میتواند یک مسیری را برای مخاطبی که حداقل در جریان شعر نیست مشخص کند و خیلی تأثیرگذار باشد. من نکته منفیای در برگزاری این جایزه نمیبینم و فکر میکنم از هر زاویهای که نگاه کنی مثبت است. هم برای خود شاعری که انتخاب میشود و هم برای دیگران که وقتی حس کنند کارشان خوانده میشود و دیده میشود، مقایسه میشود بهتر کار میکنند.
شما اشاره کردید که کتابهای شعر در ارشاد میماند. اما به عنوان یک زن شاعر وضعیت حاکم بر بازار شعر را چطور ارزیابی میکنید و چه مشکلاتی بر سر راه انتشار مجموعههای شعر میبینید؟
اصلاً وضعیت جالبی نیست. حالا من در حوزه داستان خیلی نمیدانم ولی باز فکر میکنم ادبیات داستانی اوضاع بهتری دارد اما هیچ کس اصلاً شعر را جدی نمیگیرد. خیلی از مراکز پخش اصلاً مجموعههای شعر را قبول نمیکنند. هیچ جا کتاب شعر را روی پیشخوان نمیبینید غیر از دو سه ناشری که معتبرند و خودشان کتاب شعر در میآورند. اما شما وقتی انقلاب میروید خیلی به سختی میتوانید کتابی را که میخواهید پیدا کنید. اصلاً نه انتشار، نه پخش و توزیع و هیچ چیزش جالب نیست.
در آخر اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید.
فقط امیدوارم همه فعالیتهای ادبی بتوانند بمانند و جایزه شهر زنان ایران “خورشید” هم بتواند روی پای خودش بماند و در معرفی زنان به جامعه ادبی نقش داشته باشد و باعث ارتقای سطح شعر شود.
گفت و گو با بنفشه حجازی شاعر، منتقد ادبی و داور نخستین دوره جایزه شعر زنان ایران “خورشید”
باید منتظر ماند و دید در دورههای بعد چه اتفاقی میافتد
خانم حجازی شما چه معیارهایی برای داوری در جایزه شعر زنان ایران داشتید؟
البته معیارهایی که من داشتم خیلی مفصل است ولی اولین چیزی که میتوانم عنوان کنم این است که من هم مثل هر خواننده دیگری در مرحله اول لذت بردن از شعر برایم مهم است. این لذت بردن برای من که این همه مدت شعر خواندم و شعر میگویم و به ادبیات فارسی تا حدودی احاطه دارم، جایگاهش جایگاه راحتی نیست. به سختی یک کتاب میتواند به من لذت بدهد. آن شعر باید ویژگی زبانی خاص داشتهباشد. از نظر واژگان، از نظر موضوع، حرفهای تکراری در آن نباشد و فرمها خیلی کلیشهای نداشتهباشد. آن چیزی که توجه من را جلب میکند آن ذهنیتی است که یک بعدی نبوده باشد. با مسائل دور و بر که یک شاعر را تحت تأثیر قرار میدهد بتواند تعامل خاصی داشتهباشد. ترکیبسازیهایش درست و زیبا باشد. در این میان آثاری بود که وقتی میخواندم من را ترغیب میکرد که بگویم باید یک بار دیگر باید این را شعر بخوانم و اینها را به شیوه کسری کنار هم میگذاشتم و میخواندم. یعنی هر کدام از این کتابها را چندین بار خواندم. به هر حال بیشترین چیزی که مدنظرم بود، موضوع این شعرها بود و برایم جالب بود که تا چه حد این شاعر فقط به مسائل دور و بر پرداخته و به مسائل نو، به مسائلی که به اصطلاح الآن مطرح هست.
حالا فکر میکنید انتخاب هیأت داوران، انتخاب شایستهای است و آیا این کتاب برگزیده میتواند مورد استقبال عامه مردم شعرخوان هم قرار بگیرد؟
یکی از ویژگیهای این جایزه این بود که کتابهایی که سری اول انتخاب شدهبود و برای داوری پیش ما آمدهبود مثلاً چند اثر از شعر کلاسیک هم در آن بود. شعرهای آیینی هم که توانسته بود خوب بیان شود در بین آثار بود. کتابهایی که به مرحله نهایی رسیدهبود، انتخاب اولیهاش خوب بود. بر همین اساس کتابهایی که آمده بود با توجه به همان معیارهایی که گفتم، آثار خوبی بود و انتخاب در میان آنها خیلی مشکل بود. ولی اینکه عامه مردم شعرخوان هم این آثر را دوست داشته باشند، امیدوار هستم که اینگونه باشد. امیدوار هستم که این انتخاب من را که مورد تأیید اکثر داورها هم بود تأیید بکنند ولی به هر حال شعر خیلی جایگاه ذوقی و سلیقهای دارد. به همان دلایلی که میشود گفت یک اثر خوب است شاید بتوانند سفسطه کنند و بگویند خوب نیست. ولی امیدوارم دوستانی که این داوری ما را مورد داوری قرار میدهند توجه داشتهباشند که ما از بین 17 اثر 7 تا را انتخاب کردیم و از داخل آن هفت اثر یکی را انتخاب کردیم. هنگام انتخاب هم با هم بحث و تبادل نظری نکردیم ولی وقتی انتخابهایمان را به دبیر جایزه دادیم برای او خیلی جالب بود که ما توانستهایم بدون تبادل نظر به چنین اجماعی در معرفی اثر برگزیده برسیم.
آیا شما کتابی از یک زن شاعر در بازار دیدید که در جایزه شرکت نکردهباشد، اما اگر شرکت میکرد میتوانست نامزد دریافت جایزه باشد؟
نه. ندیدم. به خاطر اینکه لیستی از کتابهایی که منتشر شدهبود تهیه کرده بودند. خود من هم در جریان شعر هستم، هم سایتها را میبینم و هم در جریان فروش کتابها و حضورشان در پشت ویترینها هستم. اما چیزی ندیدم.
همان طور که خودتان هم اشاره کردید در داوری شعر معیار و چارچوب مشخصی وجود ندارد و بیشتر به سلیقه هر شخص برمیگردد.
ما به هر حال معیارهایمان را در قالب بیانیه هیأت داوران انتشار دادیم و چارچوب مان را مشخص کردیم. مثلاً وقتی میگوییم اثر باید ذهنیت و زبان نو داشتهباشد، کلیشه نباشه، بتواند موقعیتهای تصویری جالب داشتهباشد، ذهنیت شاعر خیلی دربند مفاهیم قدیمی نباشد، آدم دلش بخواهد مکرراً آن را بخواند، همه اینها چارچوب است. من فکر میکنم معیارهایمان هم معیارهای خوبی باشد.
اما ممکن است عدهای بیایند و عنوان کنند چون در داوری شعر با کتاب و نام شاعر طرف هستید، به دلیل آشنایی با آن شاعر به او رأی دادهاید. میخواهم بدانم هیأت داوران چطور میتواند اثبات کند که قضاوتش منصفانه بودهاست؟
من معتقدم به هر حال مشق ننوشته غلط ندارد. میتوانم بگویم پیش خودم خیلی خوشحال هستم که به اصطلاح اخلاقیات خودم را در دادن رأی رعایت کردم. چون به هر حال داوری این نیست که یکی را بخواهی بالا ببری و هورا بگویی. داوری اول از همه خود داور را مورد داوری قرار میدهد و من هم آبرویم را از سر راه نیاوردهام که با اینجور مباحث خودم را وارد یک مبحث گفتاری کنم که مثلاً راجع به انتخابم تردیدهای دخالت دادن نفسانیات را برای خودم بخرم. من سعی کردم در انتخابم کاملاً صادق باشم و به معیارهایی که گفتم پایبند باشم.
آیا شما در بین جوایز ادبی که در ایران اهدا شده یا میشود، جایزه خاصی در ذهن تان هست که توانسته باشد در جامعه ادبی ما تأثیرگذار و جریانساز باشد؟
میدانید که تنبیه و تشویق از اهرمهای پیشرفت هر مسألهای هست. چه در آموزش و چه در خیلی چیزهای دیگر. مثلاً شوقانگیزی برای اینکه عدهای این کار را بکنند. جامعه ما یک جامعه تنبیهی است که بیشتر انظار در آن وجود دارد. بنابراین وقتی میآید راهش را یک مقدار عوض میکند یا سعی میکند فرمهای جدید تعامل انسانی را پیش ببرد و تشویق و شوقانگیزی کند و روی جریانهای دیگر تأثیر بگذارد و مخالف جریانهای عادی باشد مورد تردید قرار میگیرد. به این خاطر من فکر میکنم تمام این جایزهها از هر مدلش بوده، چون در دل یک عدهای که این عده به هر حال ایرانیاند تأثیر خوبی داشته که آنها را به شوق بیاورد، آنها را تشویق کند و در آنها انگیزه مثبت برای فعالیت ایجاد کند من هم مثل هر مادری، مثل هر معلمی این تشویق را مؤثر میدانم. ولی اینکه حالا بیاییم وارد شویم که چه چیزهای حاشیهای میتواند وجود داشتهباشد که یک تشویق را وارد فاز حمایتهای مورد تردید قرار دهد آن دیگر بحثش خیلی طولانی است. من هر نوع تشویقی را به خاطر سنم، به خاطر مادر بودنم، به خاطر معلم بودنم، به خاطر احاطهام به تاریخی که خواندهام واقعاً خوب میبینم. حالا این تشویقها نیز دو نوعاند. تشویقهای دولتی و تشویقهای خصوصی. اینها هم وارد دو جریان مختلف میشوند که این جریانها واقعاً جریانهای با ایده مثبت هستند یا جریاناتی هستند که می خواهند هوراکن زیاد کنند. این هم قضاوتش دیگر تقریباً با تاریخ و با مردمی هست که اهل اندیشه هستند و این را میفهمند. البته اینها هم نقاطی است که میتوان راجع به آن مستقیماً صحبت کرد.
میخواهم بدانم از نظر شما چرا جوایز ادبی که در ایران برگزار میشد بعد از چند دوره فعالیت به تعطیلی کشیده شده؟
در تاریخ مملکت ما وقتی تحقیق کنید میبینید که این تاریخ گسلی است. بطور طبیعی این که جایهای دو سه سال هم برگزار شود خیلی خوب است، چون ما تداوم تاریخی مثل اروپا یا جاههای دیگر را نداریم. مثلاً یکی از دوستان من در سوئیس کار میکند. وقتی آمدهبود ایران «گفتم فلانی جدیداً کارت را عوض کردی؟ گفت: بله، رفتم به یک روزنامه که خیلی جدید است. گفتم چند سال قدمت دارد؟ گفت: 220 سال.» آنها میتوانند به یک روزنامه با دو قرن سابقه بگویند جدید و خودت میدانی که روزنامههای ما چه وضعیتی دارند. همه چیزمان هماهنگ است دیگر! حتماً خصوصی است و پولش ته میکشد، اسپانسرش عوض میشود، ایجادکننده و بنیانگذارش میرود یا فوت میکند. تلاطم است دیگر. ایران کشور متلاطمی است.
یعنی اشاره شما به نوعی ماندگاری در خارج از ایران و میرا بودن در داخل ایران است؟
البته من در مورد این هم بحث دارم. در خارج از ایران هم مشکلات خاص آنجا هست. تقریباً میتوان گفت برخورد اندیشه، این تب و تابها و این Up & Downها در همه جای جهان وجود دارد. اما این Up & Downها در بعضی جاها طول موجش خیلی کوتاه است با شتاب زیاد و در بعضی جاها نرمتر اتفاق میافتد. اما اتفاقاً اگر این Up & Downها وجود نداشتهباشد اندیشه شکل نمیگیرد. فقط باید درست باشد. سرکوب نباشد و…
فکر میکنید جایزه شعر زنان ایران “خورشید” کمترین تأثیری که میتواند در جایگاه شعر زنان و جامعه ادبی ایران داشته باشد چیست؟
کمترین تأثیرش که تا حالا اتفاق افتاده. بر له و علیهاش خیلی حرف زدهاند. همین که شما و دیگران میآیید و به این جایزه توجه میکنید و با این مدت کوتاه من روی سایتها هم دیدهام که دربارهاش مینویسند این باعث تضارب آرا و تقاطی افکار میشود. کمترین تأثیرش همین است که دربارهاش صحبت میکنند. درباره جریان جدیدی که اتفاق افتاده و همه راجع به آن حرف میزنند. یک عده تاخت میآورند، یک عده ملاطفت میکنند، یک عده تشویق میکنند و…. اما باید ایستاد و دید در دوره بعد چه اتفاقی میافتد. آیا این جایزه دارد راهش را درست میرود یا نه؟! به نظر من بهترین چیز هم این است که آدم منتظر باشد و ببیند که این جریان چگونه دارد حرکت میکند. ضمن اینکه باید یاد بگیریم. تا این کارها را نکنیم نمیتوانیم کار جمعی یاد بگیریم. همیشه که نباید بنشینیم ببینیم چه کسی میخواهد بیاید و برای ما جایزه شعر بگذارد. همین بچهها باید این کارها را بکنند. یکدیگر را تشویق کنند، این را انتخاب کنند، آن را بگذارند. زمان قبل از انقلاب میگفتند دو تا از دوستان صدیق هم در زمینه شعر و ماجرای شعر حافظ برای اینکه بازار این قضیه را گرم کنند در مطبوعات به یکدیگر حمله میکردند. یا یکی از استادان عزیز من در دفاع از یکی از استادانش که مورد حمله بوده میآید جوابیه آن را بدهد، بعداً میشود یک مجموعه شعر غزلهای حافظ و آن استاد، خودش اصلاً وارد فاز حافظشناسی میشود. یعنی حتی اگر به صورت نمایشی دعوایی انجام شود اتفاق خجستهای میافتد و آن این است که از درون این اختلافها، این تز و آنتیتزها میتواند یک سنتز خوب بیرون بیاید.
شما به عنوان یک شاعر زن، مشکل عمده زنان برای شرکت در جایزههای شعر دیگر را چه میدانید؟
من خودم که تا به حال پنج دفتر شعر بیرون دادهام و مقالات و نقدهایم در مطبوعات چاپ میشود یک بار هم کتاب شعرم را نفرستادهام. یعنی من تا به حال هیچ اثری را برای داوری نفرستادهام، چون اعصابش را ندارم. فکر میکنم آهسته و پیوسته بروم خیلی بهتر است. شاید هم روحیه جنگندهای نداشتهباشم که البته این طور نیست ولی چون خودم بهطور مستقیم درگیر این چیزها نبودم نمیدانم چه مشکلاتی ایجاد میشود. اما من در چندین کار دیگر داور بودهام و یکی از مشکلاتی که خودم با خواندن این آثار که در این مسابقه است به ذهنم میرسد در خصوص داوری این است که آدم وقتی میخواهد در یک مدت کوتاه تعداد زیادی شعر بخواند ذهنش به خواب میرود. خوشبختانه برای جایزه شعر “خورشید” ما زمانمان خوب بود، و از تعداد 64 عنوان کتابی که در جایزه شرکت کردهبود و 17 عنوان از آنها به بخش نیمه نهایی رسید مدام با فاصله اینها را میخواندم. حالا شما فکر کن وقتی که دیگر بحث جنسیت هم نباشد و تعداد قابل توجهی از مردان هم باشند و بخواهید یک تعداد آدم مثلاً پنج نفر بخواهند این تعداد شعر را برای داوری بخوانند، خیلی سخت است. حالا اگر تعدادش بخواهد زیادتر شود قاعدتاً اگر تعداد داوران به اندازه کافی و متناسب با تعداد آثار نباشد و این خوابرفتگی ذهن و یا پیدا نکردن همه آثار، مشکلات مختلف است. یکی از مشکلات گروههایی هم که سعی میکنند این کتابها را به دست داوران برسانند پیدا کردن کتابهاست. وقتی تعداد زیاد میشود، وقتی یک جای مشخصی وجود ندارد که بروی همه کتابها را بگیری این مشکلات را ایجاد میکند. من این مشکلات را از دور میبینم و نمیدانم چه مشکلات دیگری در درون برای زنها، برای گروههای غیر حمایتشده یا انتخابی مثل زنان یا حالا شعر کودکان، شعر جوانان و یا گروههای شعر شهرستانها که اینها هم میتوانند برای خودشان جایزههایی داشتهباشند و… ایجاد میشود.
در نهایت به عنوان یک شاعر زن وضعیت حاکم بر بازار شعر را چطور ارزیابی میکنید و فکر میکنید چه مشکلاتی سر راه انتشار مجموعههای شعر وجود دارد؟
کاملاً حسی باید به این سؤال را جواب بدهم چون من عادت کردم همیشه با آمار کار کنم و آمارها هم نتیجه تحقیقات است. واقعاً یکی از مشکلاتی که همه میگویند وجود دارد این است که میگویند شعر در رقابت با سایر انواع هنرهای فکری در جهان مشتریهایش را از دست دادهاست. دیگر اینکه شاید در این دوره داستان، رمان و… آمده و جای شعر را گرفتهاست. شاید عدهای معتقد باشند سانسور مانع شعر گفتن شاعر است که من کاملاً با این مخالفم. چون این ربطی ندارد. اول باید شعری گفته شود تا بعد جلوی آن گرفتهشود. این مسئله برای انتشار مهم است نه برای شعر گفتن. یکی دیگر مسائل اقتصادی است که شاید انتشار یک مجموعه شعر گران تمام شود و مردم آن را نخرند. چون من واقعاً تعداد قابل توجهی از بچهها را میبینم که از هر چیزی میگذرند تا کتاب شان را چاپ کنند. مسائل در کشور ما در حوزه شعر خیلی زیاد است ولی من فکر میکنم این قضیه برای بازار شعر جدید اینگونه باشد چون ما میبینیم کتابهای سعدی، مولانا، حافظ، فردوسی، نظامی و حتی احمد شاملو و فروغ و… هنوز بازار دارند. شاید بگویید شاعران مرده که الآن طرفدار دارند به نوعی کبریت بیخطر شدهاند اما شاید اگر از آنها هم در دوره خودشان میپرسیدید همین درد دلهای شاعران امروز را میداشتند.