خب، دیگه تموم شد. به نظرم به اندازه کافی با چراغ خاموش اومدیم. حالا می تونیم چراغ ها رو روشن کنیم، بنزین بزنیم، کمربند رو ببندیم، آب و روغن قاطی نکنیم، تخت گاز نریم نسوزونیم، بیخودی انحراف به چپ و انحراف به راست نداشته باشیم، اضافه سوار نکنیم و بی خیال تصادفات زمینی و بلایای آسمانی نشیم و بریم واسه انتخابات بعدی.
البته من اول قصد داشتم که خیلی جدی و منطقی و حساب شده و با همون خشم و خشونت شروع کنم به رفتن توی شکم انتخابات، ولی بعدا احساس کردم اصولا درست نیست آدم بره به طرف شکم چیزی، حالا این چیز می تونه انتخابات باشه یا هر شکم دیگری. به همین دلیل خیلی آروم، دست ها رو سینه، لپ ها آلوچه، هپ! کسی سروصدای اضافی تولید نکنه، همگی منظم، وقت زیاد نداریم، یه عالمه کار داریم، تا خرداد هم شش ماه بیشتر وقت نمونده.
اول: امروز یه کمی قاطی و بی هوا دارم می نویسم، تقریبا می شه گفت دارم بلند فکر می کنم. فرض کنید یک کسی چنین طرحی رو می خواد پیشنهاد بده:
1) جریان اصلاح طلب( به معنای واقعی کلمه، نه به معنی خاتمی و دوستان) شامل خاتمی، هاشمی رفسنجانی، کروبی، عبدالله نوری، میرحسین موسوی و غیره( من بطور خاص روی این وغیره تاکید دارم و از هفته آینده هم مشخصات این وغیره رو می گم) نامزدهای خودش رو معرفی کنه و این افراد تقریبا از اوایل دی ماه شروع کنند به معرفی برنامه خودشون به ملت. اصلا لازم هم نیست به این فکر کنند که رقیب شون کیه، یا اصلا می خوان ادامه بدن یا نه، فقط سعی کنن برنده خوبی باشند.
2) به نظر من خاتمی مورد اعتماد همه افراد هست و آدم آبرودار که همه می دانند به آبروی خود علاقه دارد. توافقی بشه که جمع بندی نهایی ماجرا را خاتمی برای مردم اعلام مطرح کنه، یعنی به عبارت دیگر خاتمی بشه سخنگوی نامزدهای اصلاح طلب، کلهم اجمعین. به زبان دیگر همه تعهد بدهند که از رای اکثریت اطلاعات کنند و تک روی نکنند، و همه از قبل بپذیرند که آن قدر مذاکره کنند که مثل کفش های ماهی گیر دود سفید از دودکش بلند شود.
3) تا یک فرصت مشخص، مثلا تا پایان فروردین 88 هر کس علاقه مندست خود را در افکارعمومی مطرح کند. نامزدها سعی کنند هم ملت و هم خودشان را ارزیابی کنن، این وسط به نظرم آدمها قد و قواره شان دست شان می آد، مثلا ممکن است آقای کروبی به این نتیجه برسد که هنوز هم ساعتش زنگ نمی زنه و ممکنه خواب بمونه، یا مثلا میرحسین موسوی به این نتیجه برسه که میرحسین هم بود همون میرحسین قدیم، یا مثلا عبدالله نوری که الآن اگر بگذاری اش روی سنگ آب می شه، ممکنه اگر بندازی اش توی کوره انتخابات یخ بزنه و اصلا این جوری نباشه که بشه بازی رو پیش برد. اما همه به مردم بگویند من اماده ام اما منتظر نظر همگانی می مانم.
4) در این فاصله شش ماهه کل این نامزدها، با هم یا مستقل می تونن دفترهائی در شهرستانهای مختلف راه بندازن. حتی این دفتر می تواند هر جا امکانش بود انتخاباتی برگزار کند و از مردم بخواهند مانند یک نظرسنجی علمی رای بدهند. که به این ترتیب کمکشان کند برای نظر دادن و تعیین نامزد واحد.
5) در یک فاصله معقول به انتخابات، مثلا اواخر فروردین، انتخابات برگزار بشه و نامزد نهایی تعیین بشه، نامزد نهایی توسط آقای خاتمی( حالا یا خودشه یا یک یکی دیگه) معرفی می شه به ملت و همه نامزدهای اصلاح طلب دیگه هم در یک بیانیه استعفا می دن و رای شون رو می دن به اون یکی و از اون روز برای اون نامزد تبلیغ می کنند.
6) به نظر من مشکل اصلی اینه که نامزدهای اصلاح طلب، و اصولا سیاستمدار ایرانی، تمایلی به ائتلاف نداره، طبیعتا فکر می کنیم که اگر می تونیم رقیب مون رو پرت کنیم توی دره، چرا باید باهاش همکاری کنیم؟ به همین دلیل هم هست که اکثر سیاستمداران ایرانی وقتی خبر مرگ شون می شن رئیس جمهور یا می رسن به دولت می خوان کابینه یکدست انتخاب کنه، که همه شبیه همدیگه باشن که مردم حال شون به هم بخوره و وقتی از یکی خسته می شن نتونن به اون یکی نگاه کنن. به نظر من کل بازی از الآن تا آخر فروردین باید بازی انتخاب کابینه باشه، یعنی اگر کروبی آدم رو نگران می کند، مثلا اضافه شدن کرباسچی به کروبی مشکل رو حل می کنه. یا مثلا اگر فرض کنیم میرحسین رئیس جمهور باشه، خاتمی هم وزیر خارجه اش باشه یا مثلا کروبی وزیر کشورش باشه طبیعتا می تونه پاسخگوی نیروهای بیشتری باشه.
7) با این حساب می شه از حالا بازی ای رو شروع کرد که آخر فروردین یک نامزد مشخص داشته باشیم، ممکنه این نامزد خاتمی باشه، که در اون صورت دیگه این همه صورت مون رو خراش نمی دیم و جیغ نمی کشیم که کاش اومده بود، می تونیم دوازده هزار تا ماچش کنیم، ولی اگر هم نباشه، همه چیز درست پیش می ره و تا حدی که می شه معقول حرکت می کنیم.
8) این داستانی که من گفتم، طبیعتا برای خودم و خانم گلباجی احدی( مرحوم عمه خدابیامرزم) خوبه، البته این موضوع طبیعی یه، اما موضوع اینه که لازم نیست همه اتفاقاتی که گفتم بیفته، ممکنه از این هفت نامزد مثلا، فقط چهار تاشون توی این بازی بیان، یا مثلا یک دفعه دیدی قالیباف هم کسی است که می شه روش حساب کرد، یا مثلا یک دفعه دیدی کروبی وسط دعوا جرزنی کرد. اما نتیجه هر چی بشه، به نظر من پیروزی بزرگی خواهد بود، حتی اگر بهترین بازی رو بکنیم و نتیجه هم نگیریم. باز هم می بریم، بخصوص اینکه من مطمئنم اگر این بازی رو شروع کنیم می تونیم کلی آدمهای پریشون و قاطی رو از خونه بکشیم بیرون.
9) یکی از موارد مهم اینه که ما بتونیم بازی افکار عمومی رو قبل از شروع انتخابات آغاز کنیم. الآن مشکل بزرگ اینه که رقیب اصلی یعنی رئیس جمهور فعلی با بودجه دولت تا به حال صدها میلیارد هزینه تبلیغات کرد در حالی که اگر بقیه نامزدها اجماعا همه ثروت خداداده و بادآورده و حاصل محصولی رو با هم جمع کنند، صد میلیون دلار هم نمی شه.
10) این پیشنهاد یک طرح کاملا خام هست، ممکنه بعدا برای راه اندازی یک مجتمع آموزشی خوب باشه، ممکنه از توش بشه طرح ساخت یک زیردریایی یا ماهواره رو بیرون کشید، ولی به نظرم می شه روی این طرح یک حرف هایی گفت، حالا الزامی نداره مثل من حرف بزنید، شما می تونید حرف های درست و حسابی بزنید….
و چگونه مشت محکمی به دهان یاوه گویان بزنیم؟
خوشبختانه جز دو سه نفری از خواهران و برادرانی که رویت شدند و اکثرا هم از منابع داخلی و از پر قیچی های تحکیم وحدت بودند، هنوز آدم گنده و عظیم الشانی تحریم انتخابات رو شروع نکرده. به نظرم یک کمی خدا با ماست، یک کمی اوباماست، یک کمی امام با ماست، یک کمی ماست و موسیر و البته شاهنامه رو آخر پائیز می خورن. ولی به نظرم یک روش هایی رو باید از حالا برای انتخابات بهش فکر کنیم.
11) پنجاه درصد مشکل این انتخابات حله، یعنی ما بازنده اصلی رو داریم، اتفاقا بازنده خوبی هم داریم، همه دلایل و اسناد و مدارکش هم موجوده، اگر به یک انتخابات دو قطبی فکر کنیم، حتی پرفسور ابراهیم میرزائی و اسماعیل ططری که هیچ، شاید احمد توکلی هم در مقابل احمدی نژاد رای بیارن. ما بازنده خوب رو داریم، ولی یکی از مشکلات جمهوری اسلامی اینه که شما وقتی طرف ات بازنده بشه الزاما برنده نیستی، چون ممکنه هم اون بازنده بشه و هم تو، ولی چون اون کمتر بازنده می شه می مونه و تو می ری. باید در این دعوا آدم بتونه بازی رو ببره. چطوری؟ سخته، نه بخاطر احمدی نژاد و دارو دسته، بلکه بخاطر علی اصغر، چون از دست خدا و مارادونا هم کاری ساخته نیست. من الآن کل اطلاعاتی که باید فراهم کنیم که چرا نباید به احمدی نژاد رای داد، آماده و حاضر دارم. احتمالا هزاران نفر مثل من این اطلاعات رو دارند، فقط باید یک گروه خودجوش برای تبدیل این حجم عظیم عکس و کاریکاتور و اطلاعات و ارقام به پیام های ساده و عامه فهم و کوتاه کار کنه، من خودم حاضرم این وظیفه الهی رو انشاء الله به عنوان آخرین کار سیاسی زندگی ام انجام بدم و مثلا دویست تا پیام تولید کنیم که با شنیدن، یا خوندن یا دیدن اونها ملت بفهمند چرا احمدی نژاد اینقدر ماهه و ما یادمون می ره، این پیام ها باید تولید بشه و در یکی دو تا سایت اصلی گذاشته بشه.
12) فکر می کنم وظیفه رسوندن پیام های تبلیغاتی باید به عنوان یک وظیفه ملی توسط دوستانی که در این چهار سال احساس کردند که چقدر مصیبت احمدی نژاد بزرگ است، انجام بگیره. پیشنهاد من اینه که ما باید یک شبکه گسترده درست کنیم تا به هر شکل که می تونیم این پیام ها رو از اینترنتی که دامنه اش محدوده به کل جمعیتی که در رای گیری مشارکت می کنه برسونیم. شبکه وبلاگ ها، شبکه ای از ارتباطات در رسانه های مختلف، شبکه ارسال اس ام اس یا هر راه دیگری که ممکنه.
13) یکی از وظایف ملی ما در این انتخابات طبیعتا تبلیغ برای نامزد اصلی است که قراره روز آخر پشت سرش بایستیم و بفرستیمش بشه رئیس جمهور. به نظر من یکی از مشکلات بزرگ ما ایرانیان عزیز اینه که وقتی درمونده می شیم و چاره ای جز انتخاب مثلا خاتمی نداریم، به جای اینکه بعد از چهار سال احمدی نژاد گزیدگی، خاتمی یا موسوی رو بگذاریم روی سرمون حلوا حلوا کنیم، یک جوری ازش دفاع می کنیم انگار که باهاش دشمنیم. در انتخابات قبلی که احمدی نژاد خبر مرگش انتخاب شد، وقتی قرار شد از هاشمی رفسنجانی دفاع کنیم، چنان بد دفاع کردیم که هیچ کس حاضر نبود بهش رای بده. گفتیم نجسه، گفتیم چقدر بدبخت شدیم که به این رای می دیم، گفتیم ناچاریم، گفتیم خاک بر سرمون که هاشمی رو می خواهیم انتخاب کنیم، طبیعی یه وقتی خودمون اینقدر بد تبلیغ اش رو کردیم، کی می اد طرفداری اش رو بکنه؟ بخاطر همینه که به نظر من وقتی معلوم شد کلهم اجمعین می خواهیم به کی رای بدیم، باید سعی کنیم شعارهای تبلیغاتی رو کنار نظرات شخصی مون بگذاریم، وگرنه اگر فقط می خواهیم نظرات شخصی مون رو بگذاریم، بهتره بذاریم برای عمه مون.
14) البته که حتی الامکان ما نباید توجهی به دوستان تحریمی بکنیم، دوستان تحریمی هم بهتره پسرها و دخترهای خوبی باشند و دیگه شب جاشون را خیس نکنن و مثل آقای ایکسعلی که هر چهار سال یک بار به هوش می آد تعدادی ذرت پرت می کنه وسط زندگی مردم و دوباره جیش… بوس… لالا …می ره می خوابه، رفتار نکنن. لطفا برین به کارهای مفید بپردازین که برای آینده و بشریت فایده داشته باشه. این جوری ما هم توی لیوان چایی تون شیشه آبلیمو خالی نمی کنیم که دلتون رو بزنه. برای خودتون هم بهتره، چون چهار سال کابوس نمی بینین که هی یکی داره بهتون اشاره می کنه و هی می گه: آره تو بودی، تو بودی، تو بودی!
15) یکی از مشکلات ما در این وسط دوستانی است که هنوز خبر ندارند احمدی نژاد رئیس جمهور شده. این دوستان چهار سال است هفته ای سه روز پیراهن خاتمی را برای دریانوردی مورد استفاده قرار می دهند. طبیعی است که بخشی از ماجرا وقتی برای تفریح و دور هم باشیم بخندیم و یه توپ دارم قلقلی یه وقتی باشد، اشکالی ندارد، ولی طبیعتا وقتی داستان تبدیل بشود به اینکه محض رضای خدا و بخاطر حل مشکلات کیهانی اطلاعاتی به خاتمی بد و بیراه بگویند، طبیعی است که مجبوریم که از بعضی دعواها صرف نظر نکنیم و دیگه سرپیچ ببینم سروصدا اومد نه که پیاده ات می کنم بری پائین، آخه مرد حسابی توی ماشین ما برای چی از این کارها می کنی؟
16) من فکر می کنم باید یک شبکه بزرگ میلینگ لیست درست کنیم، که این شبکه به مجموعه ای از شبکه های وسیع وصل باشد، به نظرم هر روز می توان یک خبرنامه انتخاباتی خلاصه و مفید و مختصر درست کرد و برای تعداد زیادی فرستاد. این وسط یک روش کنترل کننده هم لازم است که کل سیستم را چک کند که اصولا داریم چه می کنیم….
17) یکی از مهم ترین موضوعاتی که باید در نظر داشته باشیم این است که ما اکثریت مردمی هستیم که از این تحقیر ملی رنج می برند و به فکر نجات کشور از طریق ممکن هستند. باید با شجاعت از حضور در انتخابات، خاتمی یا موسوی یا هر نامزدی که به نتیجه برسیم ما را از نکبت احمدی نژاد نجات می دهد، دفاع کنیم و اگر ما با شجاعت از نظرمان دفاع کنیم آن طرف قضیه جوانان عزیز وطن وزه نمی شوند و روی نرو نمی روند و کار را خراب نمی کنند.
17) یک نکته بزرگ از این معنی اینه که خوشبختانه یا بدبختانه، طرف مقابل در کشور ما هم عقل داره، هم اینترنت می فهمه. در حقیقت، طرفداران احمدی نژاد و وزارت اطلاعات از نظر فنی قدرت و تسلط بیشتری به اینترنت دارند تا کسانی که منتقد دولت هستند یا اصلاح طلب هستند. اکثر رهبران اصلاحات که الحمدالله حتی پسورد ای میل خودشان را هم ندارند، حالا من که آبروی کسی را نمی برم، ولی جان مادرتان برای خودتان ای میل درست کنید که آدم بتواند با شما چهار کلمه زرت و پرت کند. حالا از این گذشته، منظورم این بود که اصلا رقیب را در حوزه اینترنت دست کم نگیریم، دست شان پر است و قشنگ و قشنگ بازی را پیش می برند. در بالاترین حسابی برای خودشان جایی دارند، کلی وب سایت و وبلاگ درست و حسابی دارند و الحمدالله اولین کاری هم که یاد گرفته اند هک کردن است. به همین دلیل اصلا نباید دست کم شان گرفت.
از همه اینها گذشته، از هفته آینده، هفته ای دو یا سه روز مطالب را به طرف انتخابات می برم، احتمالا از همان قالب قبلی خبر و طنز و نظر استفاده می کنم. سعی می کنم مطالب را کوتاه کنم و طبیعتا یک جوری بنویسم که خسته کننده نشود.