انتخابات، جدی یا شوخی ‏

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

خب، دیگه تموم شد. به نظرم به اندازه کافی با چراغ خاموش اومدیم. حالا می تونیم چراغ ها ‏رو روشن کنیم، بنزین بزنیم، کمربند رو ببندیم، آب و روغن قاطی نکنیم، تخت گاز نریم ‏نسوزونیم، بیخودی انحراف به چپ و انحراف به راست نداشته باشیم، اضافه سوار نکنیم و بی ‏خیال تصادفات زمینی و بلایای آسمانی نشیم و بریم واسه انتخابات بعدی.‏

البته من اول قصد داشتم که خیلی جدی و منطقی و حساب شده و با همون خشم و خشونت ‏شروع کنم به رفتن توی شکم انتخابات، ولی بعدا احساس کردم اصولا درست نیست آدم بره به ‏طرف شکم چیزی، حالا این چیز می تونه انتخابات باشه یا هر شکم دیگری. به همین دلیل ‏خیلی آروم، دست ها رو سینه، لپ ها آلوچه، هپ! کسی سروصدای اضافی تولید نکنه، همگی ‏منظم، وقت زیاد نداریم، یه عالمه کار داریم، تا خرداد هم شش ماه بیشتر وقت نمونده.‏

اول: امروز یه کمی قاطی و بی هوا دارم می نویسم، تقریبا می شه گفت دارم بلند فکر می کنم. ‏فرض کنید یک کسی چنین طرحی رو می خواد پیشنهاد بده:‏

‏1) جریان اصلاح طلب( به معنای واقعی کلمه، نه به معنی خاتمی و دوستان) شامل خاتمی، ‏هاشمی رفسنجانی، کروبی، عبدالله نوری، میرحسین موسوی و غیره( من بطور خاص روی ‏این وغیره تاکید دارم و از هفته آینده هم مشخصات این وغیره رو می گم) نامزدهای خودش ‏رو معرفی کنه و این افراد تقریبا از اوایل دی ماه شروع کنند به معرفی برنامه خودشون به ‏ملت. اصلا لازم هم نیست به این فکر کنند که رقیب شون کیه، یا اصلا می خوان ادامه بدن یا ‏نه، فقط سعی کنن برنده خوبی باشند.‏

‏2) به نظر من خاتمی مورد اعتماد همه افراد هست و آدم آبرودار که همه می دانند به آبروی ‏خود علاقه دارد. توافقی بشه که جمع بندی نهایی ماجرا را خاتمی برای مردم اعلام مطرح ‏کنه، یعنی به عبارت دیگر خاتمی بشه سخنگوی نامزدهای اصلاح طلب، کلهم اجمعین. به ‏زبان دیگر همه تعهد بدهند که از رای اکثریت اطلاعات کنند و تک روی نکنند، و همه از قبل ‏بپذیرند که آن قدر مذاکره کنند که مثل کفش های ماهی گیر دود سفید از دودکش بلند شود.‏

‏3) تا یک فرصت مشخص، مثلا تا پایان فروردین 88 هر کس علاقه مندست خود را در ‏افکارعمومی مطرح کند. نامزدها سعی کنند هم ملت و هم خودشان را ارزیابی کنن، این وسط ‏به نظرم آدمها قد و قواره شان دست شان می آد، مثلا ممکن است آقای کروبی به این نتیجه ‏برسد که هنوز هم ساعتش زنگ نمی زنه و ممکنه خواب بمونه، یا مثلا میرحسین موسوی به ‏این نتیجه برسه که میرحسین هم بود همون میرحسین قدیم، یا مثلا عبدالله نوری که الآن اگر ‏بگذاری اش روی سنگ آب می شه، ممکنه اگر بندازی اش توی کوره انتخابات یخ بزنه و ‏اصلا این جوری نباشه که بشه بازی رو پیش برد. اما همه به مردم بگویند من اماده ام اما ‏منتظر نظر همگانی می مانم.‏

‏4) در این فاصله شش ماهه کل این نامزدها، با هم یا مستقل می تونن دفترهائی در ‏شهرستانهای مختلف راه بندازن. حتی این دفتر می تواند هر جا امکانش بود انتخاباتی برگزار ‏کند و از مردم بخواهند مانند یک نظرسنجی علمی رای بدهند. که به این ترتیب کمکشان کند ‏برای نظر دادن و تعیین نامزد واحد. ‏

‏5) در یک فاصله معقول به انتخابات، مثلا اواخر فروردین، انتخابات برگزار بشه و نامزد ‏نهایی تعیین بشه، نامزد نهایی توسط آقای خاتمی( حالا یا خودشه یا یک یکی دیگه) معرفی می ‏شه به ملت و همه نامزدهای اصلاح طلب دیگه هم در یک بیانیه استعفا می دن و رای شون ‏رو می دن به اون یکی و از اون روز برای اون نامزد تبلیغ می کنند. ‏

‏6) به نظر من مشکل اصلی اینه که نامزدهای اصلاح طلب، و اصولا سیاستمدار ایرانی، ‏تمایلی به ائتلاف نداره، طبیعتا فکر می کنیم که اگر می تونیم رقیب مون رو پرت کنیم توی ‏دره، چرا باید باهاش همکاری کنیم؟ به همین دلیل هم هست که اکثر سیاستمداران ایرانی وقتی ‏خبر مرگ شون می شن رئیس جمهور یا می رسن به دولت می خوان کابینه یکدست انتخاب ‏کنه، که همه شبیه همدیگه باشن که مردم حال شون به هم بخوره و وقتی از یکی خسته می شن ‏نتونن به اون یکی نگاه کنن. به نظر من کل بازی از الآن تا آخر فروردین باید بازی انتخاب ‏کابینه باشه، یعنی اگر کروبی آدم رو نگران می کند، مثلا اضافه شدن کرباسچی به کروبی ‏مشکل رو حل می کنه. یا مثلا اگر فرض کنیم میرحسین رئیس جمهور باشه، خاتمی هم وزیر ‏خارجه اش باشه یا مثلا کروبی وزیر کشورش باشه طبیعتا می تونه پاسخگوی نیروهای ‏بیشتری باشه. ‏

‏7) با این حساب می شه از حالا بازی ای رو شروع کرد که آخر فروردین یک نامزد مشخص ‏داشته باشیم، ممکنه این نامزد خاتمی باشه، که در اون صورت دیگه این همه صورت مون رو ‏خراش نمی دیم و جیغ نمی کشیم که کاش اومده بود، می تونیم دوازده هزار تا ماچش کنیم، ‏ولی اگر هم نباشه، همه چیز درست پیش می ره و تا حدی که می شه معقول حرکت می کنیم.‏

‏8) این داستانی که من گفتم، طبیعتا برای خودم و خانم گلباجی احدی( مرحوم عمه ‏خدابیامرزم) خوبه، البته این موضوع طبیعی یه، اما موضوع اینه که لازم نیست همه اتفاقاتی ‏که گفتم بیفته، ممکنه از این هفت نامزد مثلا، فقط چهار تاشون توی این بازی بیان، یا مثلا یک ‏دفعه دیدی قالیباف هم کسی است که می شه روش حساب کرد، یا مثلا یک دفعه دیدی کروبی ‏وسط دعوا جرزنی کرد. اما نتیجه هر چی بشه، به نظر من پیروزی بزرگی خواهد بود، حتی ‏اگر بهترین بازی رو بکنیم و نتیجه هم نگیریم. باز هم می بریم، بخصوص اینکه من مطمئنم ‏اگر این بازی رو شروع کنیم می تونیم کلی آدمهای پریشون و قاطی رو از خونه بکشیم ‏بیرون.‏

‏9) یکی از موارد مهم اینه که ما بتونیم بازی افکار عمومی رو قبل از شروع انتخابات آغاز ‏کنیم. الآن مشکل بزرگ اینه که رقیب اصلی یعنی رئیس جمهور فعلی با بودجه دولت تا به ‏حال صدها میلیارد هزینه تبلیغات کرد در حالی که اگر بقیه نامزدها اجماعا همه ثروت ‏خداداده و بادآورده و حاصل محصولی رو با هم جمع کنند، صد میلیون دلار هم نمی شه. ‏

‏10) این پیشنهاد یک طرح کاملا خام هست، ممکنه بعدا برای راه اندازی یک مجتمع آموزشی ‏خوب باشه، ممکنه از توش بشه طرح ساخت یک زیردریایی یا ماهواره رو بیرون کشید، ولی ‏به نظرم می شه روی این طرح یک حرف هایی گفت، حالا الزامی نداره مثل من حرف بزنید، ‏شما می تونید حرف های درست و حسابی بزنید….‏

و چگونه مشت محکمی به دهان یاوه گویان بزنیم؟

خوشبختانه جز دو سه نفری از خواهران و برادرانی که رویت شدند و اکثرا هم از منابع ‏داخلی و از پر قیچی های تحکیم وحدت بودند، هنوز آدم گنده و عظیم الشانی تحریم انتخابات ‏رو شروع نکرده. به نظرم یک کمی خدا با ماست، یک کمی اوباماست، یک کمی امام با ‏ماست، یک کمی ماست و موسیر و البته شاهنامه رو آخر پائیز می خورن. ولی به نظرم یک ‏روش هایی رو باید از حالا برای انتخابات بهش فکر کنیم.‏

‏11) پنجاه درصد مشکل این انتخابات حله، یعنی ما بازنده اصلی رو داریم، اتفاقا بازنده خوبی ‏هم داریم، همه دلایل و اسناد و مدارکش هم موجوده، اگر به یک انتخابات دو قطبی فکر کنیم، ‏حتی پرفسور ابراهیم میرزائی و اسماعیل ططری که هیچ، شاید احمد توکلی هم در مقابل ‏احمدی نژاد رای بیارن. ما بازنده خوب رو داریم، ولی یکی از مشکلات جمهوری اسلامی ‏اینه که شما وقتی طرف ات بازنده بشه الزاما برنده نیستی، چون ممکنه هم اون بازنده بشه و ‏هم تو، ولی چون اون کمتر بازنده می شه می مونه و تو می ری. باید در این دعوا آدم بتونه ‏بازی رو ببره. چطوری؟ سخته، نه بخاطر احمدی نژاد و دارو دسته، بلکه بخاطر علی اصغر، ‏چون از دست خدا و مارادونا هم کاری ساخته نیست. من الآن کل اطلاعاتی که باید فراهم کنیم ‏که چرا نباید به احمدی نژاد رای داد، آماده و حاضر دارم. احتمالا هزاران نفر مثل من این ‏اطلاعات رو دارند، فقط باید یک گروه خودجوش برای تبدیل این حجم عظیم عکس و ‏کاریکاتور و اطلاعات و ارقام به پیام های ساده و عامه فهم و کوتاه کار کنه، من خودم ‏حاضرم این وظیفه الهی رو انشاء الله به عنوان آخرین کار سیاسی زندگی ام انجام بدم و مثلا ‏دویست تا پیام تولید کنیم که با شنیدن، یا خوندن یا دیدن اونها ملت بفهمند چرا احمدی نژاد ‏اینقدر ماهه و ما یادمون می ره، این پیام ها باید تولید بشه و در یکی دو تا سایت اصلی گذاشته ‏بشه.‏

‏12) فکر می کنم وظیفه رسوندن پیام های تبلیغاتی باید به عنوان یک وظیفه ملی توسط ‏دوستانی که در این چهار سال احساس کردند که چقدر مصیبت احمدی نژاد بزرگ است، انجام ‏بگیره. پیشنهاد من اینه که ما باید یک شبکه گسترده درست کنیم تا به هر شکل که می تونیم این ‏پیام ها رو از اینترنتی که دامنه اش محدوده به کل جمعیتی که در رای گیری مشارکت می کنه ‏برسونیم. شبکه وبلاگ ها، شبکه ای از ارتباطات در رسانه های مختلف، شبکه ارسال اس ام ‏اس یا هر راه دیگری که ممکنه. ‏

‏13) یکی از وظایف ملی ما در این انتخابات طبیعتا تبلیغ برای نامزد اصلی است که قراره ‏روز آخر پشت سرش بایستیم و بفرستیمش بشه رئیس جمهور. به نظر من یکی از مشکلات ‏بزرگ ما ایرانیان عزیز اینه که وقتی درمونده می شیم و چاره ای جز انتخاب مثلا خاتمی ‏نداریم، به جای اینکه بعد از چهار سال احمدی نژاد گزیدگی، خاتمی یا موسوی رو بگذاریم ‏روی سرمون حلوا حلوا کنیم، یک جوری ازش دفاع می کنیم انگار که باهاش دشمنیم. در ‏انتخابات قبلی که احمدی نژاد خبر مرگش انتخاب شد، وقتی قرار شد از هاشمی رفسنجانی ‏دفاع کنیم، چنان بد دفاع کردیم که هیچ کس حاضر نبود بهش رای بده. گفتیم نجسه، گفتیم چقدر ‏بدبخت شدیم که به این رای می دیم، گفتیم ناچاریم، گفتیم خاک بر سرمون که هاشمی رو می ‏خواهیم انتخاب کنیم، طبیعی یه وقتی خودمون اینقدر بد تبلیغ اش رو کردیم، کی می اد ‏طرفداری اش رو بکنه؟ بخاطر همینه که به نظر من وقتی معلوم شد کلهم اجمعین می خواهیم ‏به کی رای بدیم، باید سعی کنیم شعارهای تبلیغاتی رو کنار نظرات شخصی مون بگذاریم، ‏وگرنه اگر فقط می خواهیم نظرات شخصی مون رو بگذاریم، بهتره بذاریم برای عمه مون.‏

‏14) البته که حتی الامکان ما نباید توجهی به دوستان تحریمی بکنیم، دوستان تحریمی هم بهتره ‏پسرها و دخترهای خوبی باشند و دیگه شب جاشون را خیس نکنن و مثل آقای ایکسعلی که هر ‏چهار سال یک بار به هوش می آد تعدادی ذرت پرت می کنه وسط زندگی مردم و دوباره ‏جیش… بوس… لالا …می ره می خوابه، رفتار نکنن. لطفا برین به کارهای مفید بپردازین که ‏برای آینده و بشریت فایده داشته باشه. این جوری ما هم توی لیوان چایی تون شیشه آبلیمو خالی ‏نمی کنیم که دلتون رو بزنه. برای خودتون هم بهتره، چون چهار سال کابوس نمی بینین که هی ‏یکی داره بهتون اشاره می کنه و هی می گه: آره تو بودی، تو بودی، تو بودی! ‏

‏15) یکی از مشکلات ما در این وسط دوستانی است که هنوز خبر ندارند احمدی نژاد رئیس ‏جمهور شده. این دوستان چهار سال است هفته ای سه روز پیراهن خاتمی را برای ‏دریانوردی مورد استفاده قرار می دهند. طبیعی است که بخشی از ماجرا وقتی برای تفریح و ‏دور هم باشیم بخندیم و یه توپ دارم قلقلی یه وقتی باشد، اشکالی ندارد، ولی طبیعتا وقتی ‏داستان تبدیل بشود به اینکه محض رضای خدا و بخاطر حل مشکلات کیهانی اطلاعاتی به ‏خاتمی بد و بیراه بگویند، طبیعی است که مجبوریم که از بعضی دعواها صرف نظر نکنیم و ‏دیگه سرپیچ ببینم سروصدا اومد نه که پیاده ات می کنم بری پائین، آخه مرد حسابی توی ‏ماشین ما برای چی از این کارها می کنی؟

‏16) من فکر می کنم باید یک شبکه بزرگ میلینگ لیست درست کنیم، که این شبکه به ‏مجموعه ای از شبکه های وسیع وصل باشد، به نظرم هر روز می توان یک خبرنامه ‏انتخاباتی خلاصه و مفید و مختصر درست کرد و برای تعداد زیادی فرستاد. این وسط یک ‏روش کنترل کننده هم لازم است که کل سیستم را چک کند که اصولا داریم چه می کنیم….‏

‏17) یکی از مهم ترین موضوعاتی که باید در نظر داشته باشیم این است که ما اکثریت مردمی ‏هستیم که از این تحقیر ملی رنج می برند و به فکر نجات کشور از طریق ممکن هستند. باید با ‏شجاعت از حضور در انتخابات، خاتمی یا موسوی یا هر نامزدی که به نتیجه برسیم ما را از ‏نکبت احمدی نژاد نجات می دهد، دفاع کنیم و اگر ما با شجاعت از نظرمان دفاع کنیم آن ‏طرف قضیه جوانان عزیز وطن وزه نمی شوند و روی نرو نمی روند و کار را خراب نمی ‏کنند.‏

‏17) یک نکته بزرگ از این معنی اینه که خوشبختانه یا بدبختانه، طرف مقابل در کشور ما هم ‏عقل داره، هم اینترنت می فهمه. در حقیقت، طرفداران احمدی نژاد و وزارت اطلاعات از ‏نظر فنی قدرت و تسلط بیشتری به اینترنت دارند تا کسانی که منتقد دولت هستند یا اصلاح ‏طلب هستند. اکثر رهبران اصلاحات که الحمدالله حتی پسورد ای میل خودشان را هم ندارند، ‏حالا من که آبروی کسی را نمی برم، ولی جان مادرتان برای خودتان ای میل درست کنید که ‏آدم بتواند با شما چهار کلمه زرت و پرت کند. حالا از این گذشته، منظورم این بود که اصلا ‏رقیب را در حوزه اینترنت دست کم نگیریم، دست شان پر است و قشنگ و قشنگ بازی را ‏پیش می برند. در بالاترین حسابی برای خودشان جایی دارند، کلی وب سایت و وبلاگ درست ‏و حسابی دارند و الحمدالله اولین کاری هم که یاد گرفته اند هک کردن است. به همین دلیل ‏اصلا نباید دست کم شان گرفت.‏

از همه اینها گذشته، از هفته آینده، هفته ای دو یا سه روز مطالب را به طرف انتخابات می ‏برم، احتمالا از همان قالب قبلی خبر و طنز و نظر استفاده می کنم. سعی می کنم مطالب را ‏کوتاه کنم و طبیعتا یک جوری بنویسم که خسته کننده نشود.‏

‏ ‏