نگاه

نویسنده

نگاهی به فیلم “یک سطرواقعیت”

درامی کم رمق برای روزنامه نگاران !

نویسنده: علی وزیریان، کارگردان: علی وزیریان، تهیه کننده: جواد نوروزبیگی، مجری طرح ومدیر تولید: فرشته مهدی زاده، جانشین مدیرتولید: رحیم بیابانی، مدیرفیلمبرداری: فرشاد محمدی، دستیاراول فیلمبردار: مصطفی بافرونی، عکس: بهرنگ دزفولی زاده، دستیاراول کارگردان: داریوش جهانگیری، منشی صحنه: الهام راد، فتانه محسنی، تدوین: حسن حسندوست، طراح صحنه ولباس: امیربنایی، صدابردار: مهران ملکوتی، صداگذار: امیرحسین قاسمی.

بازیگران: حسین یاری، مهراوه شریفی نیا، همایون ارشادی، محمدرضا ناجی، مینا جعفرزاده، شیوا خنیاگر.

خلاصه داستان: کسری و فروغ زوجی هستند که فعالیت های آنها در زمینه فرهنگی و مطبوعاتی است این دو برای ادامه کارشان با مشکلات متعددی مواجه هستند که یکی از بزرگترین آنها مشکلات مالی است. با ورود شخصی تازه درزندگی آنها، کسری تصمیم می گیرد کشوررا ترک کند اما دراین میان با مشکلات عدیده ای مواجه می شود.

پرداختن به زندگی خبرنگاران ومشکلاتی که آنها درجامعه امروزایران با آن دست به گریبان هستند  می تواند دستمایه مناسبی برای پرداخت یک اثرسینمایی باشد. روزنامه نگاران وفعالین این حوزه درسالهای گذشته متحمل فشارها ومحدودیت های بیشماری ازسوی افرادی شده اند که کمترین مسئولیتی درحوزه تصمیم گیری مطبوعات داشته اند. روزنامه ها وخبرنگاران بیشماری دراین سالها برای اعمال چنین فشارهایی توقیف ویا ازفعالیت رسانه ای بازمانده اند. وزیریان برای ساخت تازه ترین اثرش به سراغ چنین مضمونی رفته است وبا دستمایه قراردادن زندگی یک زوج خبرنگارسعی دربازنمایی بخشی ازمعضلاتی که چنین افرادی با آنها دست به گریبانند، داشته است. اودرمقام نویسنده ایده مناسب وجذابی را انتخاب کرده اما درپردازش آن بسیارناکارآمد وناشیانه عمل می کند. شخصیت محوری قصه “ کسری ” که باراصلی درام بردوش اوست غیرقابل باورونامنسجم تصویرگردیده است. اوکه با مشکلات مالی بسیاری روبرومی شود تصمیم به تغییردرشیوه زندگی خود وهمسرش می گیرد وبا مشورت با یکی ازدوستانش بهترین راه را ترک کشورمی داند. نویسنده درپردازش شخصیت اصلی قصه اش برهیچ کدام ازعناصروالمان های اصلی شخصیت پردازی تأمل نکرده است وتنها با گنجاندن برخی کلمات که بیشترجنبه شعاری به خود می گیرد سعی درپیشبرد جهان داستانی اثر دارد. وی با بکارگیری چنین تمهیدی ازدیگرعناصرغافل می ماند وهمین امرضربه بزرگی به باورمخاطب وشکل گیری فضا واتمسفر واقعی درام می گذارد. درفصل آغازین فیلم کسری کاراکتری تاثیرگذار، با اعتماد به نفس وبا انگیزه نسبت به حرفه اش معرفی می شود اما هرچه داستان گسترش می یابد ویژگی های اصلی شخصیت محوری که نویسنده با مخاطب قرارداد کرده است، کمرنگ ترمی شود. این اتفاق درفصل پایانی به شکل کامل نمود می یابد ودیگرکسری به شخصیتی تبدیل می گردد که به سادگی تصمیم می گیرد کشوررا ترک کند. رسیدن شخصیت محوری ازنقطه ای که درآن تعادل برقراراست به نقطه ای که دیگروضعیت گذشته تکرارنمی گردد ازویژگی های اصلی درام است، اما این تغییروضعیت زمانی برای مخاطب جذاب وباورپذیرمی شود که نویسنده وکارگردان به درستی وبا رعایت نکات فنی وتکنیکی ساختاراثررا به خوبی کنارهم قرارداده باشد. وزیریان اتفاقات وحوادث دراماتیک وتعلیق سازی را برای چنین تغییری برای شخصیت محوری قصه اش نیندیشیده، وهمین امرباعث ازبین رفتن باوردرمخاطب می گردد. همین امربر ریتم هم تأثیرمی گذارد وسکانس بندی ها وفصل بندی های قصه به اندازه ای کند می شود که دربرخی صحنه ها مخاطب دیگرتمایلی برای پی گیری داستان ندارد. درحوزه کارگردانی هم وزیریان همان اشتباهات نویسندگی اش را انجام می دهد. ترکیب بندی اشیاء وشخصیت ها درقاب، طراحی حرکت برای کاراکترها، هدایت بازیگران، همگی گویای کاستی های فراوانی ست که دراکثرلحظات فیلم به چشم می خورد. بیشترین نقصانی که دراین حوزه به چشم می خورد زوایای نادرست دوربین وقاب بندی های نامناسب با محتوای قصه است. درواقع کارگردان نمی تواند عناصروابزارمورد استفاده اش را به یک هارمونی منسجم وزیبا شناسانه برساند ودراین راه با وجود بکارگیری نشانه های تصویری وگفتاری بیشماری ناموفق عمل می کند. موسیقی هم که به عنوان یک عنصردراماتیک می تواند فضاسازباشد ودرخدمت جهان داستان قرارگیرد بسیارناکارآمد ومتضاد درفیلم عمل می کند. درحوزه بازیگری هم مخاطب با چنین کاستی هایی روبروست. زوج حسین یاری ومهراوه شریفی نیا بسیارضعیف عمل می کند. یاری درنقش کسری که گریم اغراق آمیزی دارد، تصویرگرروزنامه نگارتک بعدی وبی فکری ست که به سادگی ازمیانه درام با شنیدن جمله ای متحول می شود وتصمیم به تغییری اساسی درزندگی اش می گیرد. این اشتباه ناشیانه درفیلمنامه به اندازه ای واضح وروشن است که دربازی حسین یاری هم تأثیر سوء خود را گذاشته است. یاری درنقش “ کسری ” دراکثرفصول فیلم با سردرگمی درارتباط با اعمال واحساسات نقش همراه است. نوع نگاه شخصیت، نگرش، باورها، ویژگی های فیزیکی – روانی و… درتصویری که یاری ازشخصیت کسری ارائه می دهد بسیارگنگ وناهمگون است. همین امرباعث عدم باورمخاطب درمواجهه با کاراکترمحوری می شود. مهراوه شریفی نیا که تصویرگرنقش “ فروغ ” است بسیارضعیف ترازیاری عمل می کند. رسیدن به یک شیوه بازی وتکرارآن درهمه فیلم ها وسریال ها اتفاقی ست که طی سالهای گذشته به کرات درمیان اکثربازیگران سینما دیده می شود. شریفی نیا هیچ عنصرخلاقانه وجدیدی با خود به همراه نمی آورد ونتیجه چنین تمهیدی، تصویرتکراری وکلیشه ای مهراوه شریفی نیا درنقش آفرینی های گذشته اش است. “ یک سطرواقعیت ” بیش ازآنکه تصویری واقعی ازموقعیت تنش زا ومحدودیت های بیشمارخبرنگاران وروزنامه نگاران ایرانی باشد، ارائه گردرامی کم رمق درباره خبرنگاری ست که دغدغه اش کمترین همسویی با فعالان مطبوعاتی ندارد.