گفت وگو ♦ تلویزیون

نویسنده
مهدی کیانیان

بازیگری که نسل امروز به نام صغری عبیسی می شناسندش، سال ها قبل می رفت تا ستاره ای درخشان در سینمای ‏پیش از انقلاب شود. سیامک یاسمی که او را کشف کرده بود، نام آفرین را بر او نهاد، اما این زنده یاد علی حاتمی بود ‏که طوقی- دومین فیلم وی- با او اروتیک ترین صحنه تاریخ سینمای ایران را ساخت. در این فیلم بود که با ایرج صادق ‏پور[فیلمبردار و تهیه کننده] آشنا شد و با وی ازدواج کرد. این وصلت سبب شد تا بعد از دو فیلم دیگر-‏‎ ‎پل و کاکو- با ‏سینما خداحافظی کند. اما 18 سال بعد رضا میرکریمی با کودک و سرباز به سراغ وی رفت تا یک بار دیگر و این بار ‏با نام اصلی اش به مقابل دوربین بازگردد….‏

afarin1.jpg

گفتگو با صغری عبیسی[آفرین]‏

‎ ‎من اصلاً بازی نمی کنم‏‎ ‎

صغری عبیسی پس از نزدیک به دو دهه دوری از سینما، وقتی با نقشی کوچک در فیلم کودک و سرباز مقابل دوربین ‏بازگشت، کمتر کسی تصور می کرد که چنین خوب و راحت بازی کند. بازی اش در فیلم های نیمه پنهان، کاغذ بی خط، ‏واکنش پنجم و… مورد توجه قرار گرفت. ولی او هرگز رغبتی به سخن گفتن درباره کارنامه اش با روزنامه نگاران از ‏خود نشان نداد. شخصیت مامان زری در مجموعه تلویزیونی روزگارغریب که آخرین کار اوست، سبب شد تا پای ‏حرف های او بنشینیم. زنی که بسیارصمیمی صحبت می کند، برای گپ صمیمانه هیچ گاه دنبال کلمات پرطمطراق نمی ‏گردد و می گوید بازیگری نمی داند. بلکه این نقش ها را مقابل دوربین زندگی می کند…‏

‎ ‎خانم عبیسی ازهمکاری با کیانوش عیاری در مجموعه تلویزیونی روزگار قریب صحبت کنید؟‎ ‎

من چه می توانم بگویم، مادرجان من اهل گفت وگو نیستم. به نظر من بازی کردن هر نقش مثل همین مامان زری یک ‏زندگی است که دوباره زنده می شود. آقای عیاری و کارشان را خیلی دوست داشتم، ایشان بسیاردر کارشان وارد هستند. ‏می دانند چه باید بکنند و از بازیگر چه بخواهند. ما پنج سال است کارمی کنیم و هنوزهم تمام نشده است. تمام بچه ها ‏خسته شدند، ازما بیشترخود آقای عیاری خسته شد. ‏

‎ ‎مخاطب سینما و تلویزیون تا به حال از شما بازی های روان و قابل باوری دیده که این بار نیز در مجموعه ‏تلویزیونی روزگار قریب تکرارشده است، با توجه به اینکه این شخصیت یک کاراکتر متعلق به تاریخ معاصر است ‏چگونه به آن دست پیدا کردید؟‎ ‎

اصلا این سئوال و سئوالاتی که از این دست پرسیده می شود برای من جای صحبت است! من اصلا بازی نمی کنم. من ‏جلوی دوربین هم خودم هستم و هیچ مشکلی ندارم. من وقتی که ازقصه مطلع هستم می دانم چه باید بکنم. وقتی که با ‏داستان ارتباط برقرارمی کنم در نتیجه می دانم چه باید بکنم، اینجا هم این کاررا انجام دادم. من اصولا با نقش و ‏شخصیت مشکلی ندارم و جلوی دوربین بسیار راحت هستم. هر نقشی که بازی کنم همین طوراست. نمی دانم شما بقیه ‏کارهای مرا دیده اید یا خیر! من همیشه همین طور راحت هستم. من کلا با آدم ها هم در زندگی ام راحت هستم. ‏

‎ ‎و معتقد هستید به همین دلیل است که با نقش هم راحت ارتباط برقرار می کنید؟‎ ‎

بله، با نقش هم به همین راحتی رابطه برقرار می کنم. الان خانم قریب در قید حیات هستند و من می دانم که از دیدن این ‏کار حتما خوش شان می آید. آقای عیاری خیلی زحمت کشیدند چون از ابتدا قصه ای وجود نداشت، ایشان خیلی این ‏طرف آن طرف زدند؛ ایران، خارج تا با خانواده دکتر قریب صحبت کنند و اطلاعات لازم را برای نوشتن این فیلمنامه ‏جمع آوری کنند، همه بچه ها در قصه شریک بودند از داستان این کار مطلع بودند. ‏

afarin2.jpg

‎ ‎شما با همسر دکتر قریب هم برای رسیدن و نزدیک شدن به شخصیت ایشان جهت بازی، ملاقات یا گفت و ‏گویی داشتید؟‎ ‎

نخیر، ایشان سن بالایی دارند، حدود نود و چند سالشان است و شرایط اینکه بتوانم با ایشان گفت و گو کنم وجود نداشت. ‏ولی فردی سر صحنه آمدند با هم صحبت کردیم و ایشان معتقد بودند که ما با این کار او را به 10 سالگی برده ایم. او ‏می گفت شما خیلی شبیه به مامان زری هستید. من گفتم خدا را شکر، چه خوب که بچه های دکتر قریب این مجموعه را ‏دنبال می کنند و خاطرات آن روزها برایشان تداعی می شود. ‏

‎ ‎فکر می کنم آن راحتی که در هنگام ایفای نقش از آن صحبت می کنید، در این کار بیش از گذشته بوده ‏است…‏‎ ‎

بله، چون اینجا من هم مادر‏‎ ‎بودم و هم همسر، هردو با هم بود. من جاهای دیگر فقط مادر‏‎ ‎بودم. به قول آقای هاشمی می ‏گویند خانم شما توانایی هایتان را روی کاغذ بیاورید و برای کارگردان بفرستید که من می توانم این کارها را انجام بدهم. ‏چون تا کارگردان بیاید متوجه بشود هر بازیگر چه توانایی هایی دارد عمر تمام می شود! آقای عیاری در این کار ‏تشخیص دادند که به این شکل جواب می دهد و خدا را شکرهمین طور بود. باورکنید این صحنه ها شانسی در نیامده ‏است، آقای عیاری خواسته اند و ما هم هرآنچه در توان داشتیم گذاشتیم و الحمد ا… شد. گاهی اوقات می گفتم، من اتود ‏می زنم، شما ببینید اگر قابل قبول بود، بسم ا… وگرنه هر آنچه شما خواستید همان را اجرا می کنم. ضمن اینکه من خودم ‏هم زن خانه هستم. بچه ها و کانون گرم خانواده را دوست دارم. ‏