بازیگری که نسل امروز به نام صغری عبیسی می شناسندش، سال ها قبل می رفت تا ستاره ای درخشان در سینمای پیش از انقلاب شود. سیامک یاسمی که او را کشف کرده بود، نام آفرین را بر او نهاد، اما این زنده یاد علی حاتمی بود که طوقی- دومین فیلم وی- با او اروتیک ترین صحنه تاریخ سینمای ایران را ساخت. در این فیلم بود که با ایرج صادق پور[فیلمبردار و تهیه کننده] آشنا شد و با وی ازدواج کرد. این وصلت سبب شد تا بعد از دو فیلم دیگر- پل و کاکو- با سینما خداحافظی کند. اما 18 سال بعد رضا میرکریمی با کودک و سرباز به سراغ وی رفت تا یک بار دیگر و این بار با نام اصلی اش به مقابل دوربین بازگردد….
گفتگو با صغری عبیسی[آفرین]
من اصلاً بازی نمی کنم
صغری عبیسی پس از نزدیک به دو دهه دوری از سینما، وقتی با نقشی کوچک در فیلم کودک و سرباز مقابل دوربین بازگشت، کمتر کسی تصور می کرد که چنین خوب و راحت بازی کند. بازی اش در فیلم های نیمه پنهان، کاغذ بی خط، واکنش پنجم و… مورد توجه قرار گرفت. ولی او هرگز رغبتی به سخن گفتن درباره کارنامه اش با روزنامه نگاران از خود نشان نداد. شخصیت مامان زری در مجموعه تلویزیونی روزگارغریب که آخرین کار اوست، سبب شد تا پای حرف های او بنشینیم. زنی که بسیارصمیمی صحبت می کند، برای گپ صمیمانه هیچ گاه دنبال کلمات پرطمطراق نمی گردد و می گوید بازیگری نمی داند. بلکه این نقش ها را مقابل دوربین زندگی می کند…
خانم عبیسی ازهمکاری با کیانوش عیاری در مجموعه تلویزیونی روزگار قریب صحبت کنید؟
من چه می توانم بگویم، مادرجان من اهل گفت وگو نیستم. به نظر من بازی کردن هر نقش مثل همین مامان زری یک زندگی است که دوباره زنده می شود. آقای عیاری و کارشان را خیلی دوست داشتم، ایشان بسیاردر کارشان وارد هستند. می دانند چه باید بکنند و از بازیگر چه بخواهند. ما پنج سال است کارمی کنیم و هنوزهم تمام نشده است. تمام بچه ها خسته شدند، ازما بیشترخود آقای عیاری خسته شد.
مخاطب سینما و تلویزیون تا به حال از شما بازی های روان و قابل باوری دیده که این بار نیز در مجموعه تلویزیونی روزگار قریب تکرارشده است، با توجه به اینکه این شخصیت یک کاراکتر متعلق به تاریخ معاصر است چگونه به آن دست پیدا کردید؟
اصلا این سئوال و سئوالاتی که از این دست پرسیده می شود برای من جای صحبت است! من اصلا بازی نمی کنم. من جلوی دوربین هم خودم هستم و هیچ مشکلی ندارم. من وقتی که ازقصه مطلع هستم می دانم چه باید بکنم. وقتی که با داستان ارتباط برقرارمی کنم در نتیجه می دانم چه باید بکنم، اینجا هم این کاررا انجام دادم. من اصولا با نقش و شخصیت مشکلی ندارم و جلوی دوربین بسیار راحت هستم. هر نقشی که بازی کنم همین طوراست. نمی دانم شما بقیه کارهای مرا دیده اید یا خیر! من همیشه همین طور راحت هستم. من کلا با آدم ها هم در زندگی ام راحت هستم.
و معتقد هستید به همین دلیل است که با نقش هم راحت ارتباط برقرار می کنید؟
بله، با نقش هم به همین راحتی رابطه برقرار می کنم. الان خانم قریب در قید حیات هستند و من می دانم که از دیدن این کار حتما خوش شان می آید. آقای عیاری خیلی زحمت کشیدند چون از ابتدا قصه ای وجود نداشت، ایشان خیلی این طرف آن طرف زدند؛ ایران، خارج تا با خانواده دکتر قریب صحبت کنند و اطلاعات لازم را برای نوشتن این فیلمنامه جمع آوری کنند، همه بچه ها در قصه شریک بودند از داستان این کار مطلع بودند.
شما با همسر دکتر قریب هم برای رسیدن و نزدیک شدن به شخصیت ایشان جهت بازی، ملاقات یا گفت و گویی داشتید؟
نخیر، ایشان سن بالایی دارند، حدود نود و چند سالشان است و شرایط اینکه بتوانم با ایشان گفت و گو کنم وجود نداشت. ولی فردی سر صحنه آمدند با هم صحبت کردیم و ایشان معتقد بودند که ما با این کار او را به 10 سالگی برده ایم. او می گفت شما خیلی شبیه به مامان زری هستید. من گفتم خدا را شکر، چه خوب که بچه های دکتر قریب این مجموعه را دنبال می کنند و خاطرات آن روزها برایشان تداعی می شود.
فکر می کنم آن راحتی که در هنگام ایفای نقش از آن صحبت می کنید، در این کار بیش از گذشته بوده است…
بله، چون اینجا من هم مادر بودم و هم همسر، هردو با هم بود. من جاهای دیگر فقط مادر بودم. به قول آقای هاشمی می گویند خانم شما توانایی هایتان را روی کاغذ بیاورید و برای کارگردان بفرستید که من می توانم این کارها را انجام بدهم. چون تا کارگردان بیاید متوجه بشود هر بازیگر چه توانایی هایی دارد عمر تمام می شود! آقای عیاری در این کار تشخیص دادند که به این شکل جواب می دهد و خدا را شکرهمین طور بود. باورکنید این صحنه ها شانسی در نیامده است، آقای عیاری خواسته اند و ما هم هرآنچه در توان داشتیم گذاشتیم و الحمد ا… شد. گاهی اوقات می گفتم، من اتود می زنم، شما ببینید اگر قابل قبول بود، بسم ا… وگرنه هر آنچه شما خواستید همان را اجرا می کنم. ضمن اینکه من خودم هم زن خانه هستم. بچه ها و کانون گرم خانواده را دوست دارم.