مینو مرتاضی لنگرودی، به حکم قاضی صلواتی به ۶ سال زندان و دو سال محرومیت از فعالیت های سیاسی و مدنی محکوم شده است. وی عضو شورای فعالان ملی مذهبی و از فعالان حقوق زن است.
سایت ملی مذهبی، نوشته است وی به جرم “اجتماع و تبانی به خاطر راه اندازی شورای فعالان ملی مذهبی”، به ۵ سال حبس و به جرم “تبلیغ علیه نظام به دلیل سیاه نمایی” به یک سال زندان محکوم شده است.
این خبر را که دیدم، بی اختیار چهره حق به جانب قاضی شعبه سوم دادگاه انقلاب، خدا بیامرز “حسن احمدی مقدس” پیش رویم زنده شد. او را دلواپسان آن روزگار (سال ۱۳۷۹ ) برای رسیدگی به جنایات شرکت کنندگان در کنفرانس برلین انتخاب کرده بودند. از این بابت خیلی افتخار بود و اظهار فضل می کرد. من به عنوان یکی از متهمان در جریان بازجوئی ها کاملا خیرخواهانه کوشش می کردم متقاعدش کنم تا در انتخاب عناوین مجرمانه علیه ما به مفاهیم حقوقی توجه داشته باشد و اعتبار قضائی خود را حفظ کند. البته با هزار شگرد و ظرافت، گاهی می آوردمش توی باغ. یکی از آن بارها موقعی بود که اصرار داشت ما را به “براندازی قانونی” محکوم کند. خیلی وقت و حوصله صرف شد تا ایشان را متقاعد کردم هر آن چه “قانونی” است و پسوندش قانونی است، نمی تواند ماهیت مجرمانه داشته باشد. یک ماه طول کشید تا به این نتیجه رسید که ما را به “اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در کنفرانس برلین” متهم و سپس محکوم کند. آن روزها هنوز “انقلاب نرم” مد نشده بود و حتما باید براندازی از طریق یک اقدامی که ربطی به براندازی نداشت، عنوان و احراز می شد. این بود که ما شدیم برانداز از طریق شرکت در کنفرانس برلین!
اسم شان از هم دور، آقای صلواتی هم گرفتار اختلاط و اختلال مفاهیم حقوقی ناظر بر جرم شده است. کسانی با اطمینان خاطر می گویند که وی ماشین امضای امنیتی هاست. هر چند این قول بر پایه خبرهائی که از سلطه دستگاههای امنیتی بر قوه قضائیه داریم می تواند صحیح باشد، اما در این یادداشت وارد صحت و سقم آن نمی شوم و فقط پرسشگری هستم که دوست دارم آقای صلواتی به پرسشهایم پاسخ بدهد و فهم حقوقی من و امثال من را بالا ببرد. “اجتماع و تبانی” برای قتل و دزدی و کلاهبرداری و مانند آن، می تواند ماهیت مجرمانه داشته باشد. اما اجتماع و تبانی برای راه اندازی شورای فعالان ملی مذهبی که جرم نیست. ملی مذهبی ها منتقد بوده اند، ولی همواره نسبت به اصالت انقلاب اسلامی و حقانیت آن و همچنین نسبت به اصل نظام جمهوری اسلامی ایران، اعلام وفاداری کرده اند. مردان ملی مذهبی تار و مار شدند و گویا نوبت به زنان آنها رسیده است تا این تفکر سیاسی را با وجود ریشه های دینی و انقلابی آن، بکلی سرکوب کنند.
از طرفی مینو مرتاضی لنگرودی، به جرم “تبلیغ علیه نظام به دلیل سیاه نمائی” به یک سال حبس محکوم شده. در قوانین جزائی ایران از جرمی با عنوان “سیاه نمائی” خبری نیست و اتفاقا تا حدودی که مینو مرتاضی لنگرودی را می شناسیم، وی فعال معتدل و میانه روی است که از هر گونه افراط گری دوری جسته و در جای فعال حقوق زن، همواره دیگران را به پرهیز از تندروی دعوت کرده است. اگر خوب در مضامین حقوقی که بر ضد مینو مرتاضی لنگرودی در انشاء حکم به کار رفته دقت کنیم، متقاعد می شویم قضات منصوب، خود تبدیل به عوامل سیاه نمائی در سطح جهان بر ضد حکومتی شده اند که آنها را بر مسند قضاوت نشانده است. از آنها خواسته نشده قانونمند عمل کنند. گویا خواسته شده مصلحت وقت را در نظر بگیرند که در این فرض اساسا با قانون کاری نیست و مصلحت است که کار می کند. آن هم نه مصلحت نظام که مصلحت فرد و گروهی که در عزل و نصب این قضات دخالت دارد.
مینو مرتاضی لنگرودی، اگر در دستگاه قضاوتی کشور، حساب و کتابی بود اساسا بر کرسی اتهام نمی نشست. شهروندی که طیف سیاسی مرتبط با او در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، نقش های عمده ایفا کرده است، و خود در کارنامه اش همواره در چارچوب دین و قانون اساسی، به نقد وضعیت نابسامان حقوقی و اجتماعی زنان پرداخته، قانونی را نقض نکرده و حکمی از احکام شرع را نادیده نگرفته است. آن که بر این پیشینه چشم می بندد تا مسند قضا و سودهای قضاوت مصلحت آمیز را از دست ندهد، آقای صلواتی است. در کدام فصل از زندگی سیاسی ملی مذهبی ها گرایش به براندازی و سیاه نمائی دیده شده است؟ وقتی که روزنامه داشتند و هویت سیاسی شان را روزنامه شان سخنگوئی می کرد، اگر نقدی هم در آن بود، با هدف تحکیم نظام جمهوری اسلامی بیان می شد. اگر اعضای شورای فعالان ملی مذهبی به همین سادگی و به جرم این عضویت محکوم به مجازات های سنگین می شوند، با دیگران که با الف تا یاء این نظام مشکل دارند، چه می کنند؟
نظمی که “دوست” هم اندیش خود را از دست می دهد، دشمن سوار گرده اش می شود. “دشمن” بی ترس از آقای صلواتی و طایفه قضائی اش، به صورت علنی اعلام می کند که با “حضور خونین” خود در برابر استادیوم ورزشی، از ورود زنان جلوگیری می شود. نظمی که دشمن را به حال خود وا می گذارد و دوست را غل و زنجیر می بندد، نه خود آینده ای دارد، نه مردمان زیر سلطه اش.
آیا آقای صلواتی و همکاران همسوی او تا کنون جرات کرده اند، یکی از کسانی را که به زنان این کشور در مراسم خاکسپاری بدن های ایثارگران جنگ ایران و عراق، تهمت فحشا زدند و رئیس جمهور کشور را تا جائی که توانستند بی اعتبار جلوه دادند، احضار کنند و از او بازخواست کنند؟
این چه نظمی است که دوست را تبدیل به دشمن می کند و از دشمن واقعی خود چندان می ترسد که اساسا منافع ملی را فدای یک تار موی گندیده آن دشمن می کند و در عوض برای دوستانی که با ادب و نزاکت سیاسی، برخی امور را نقد می کنند، قداره می بندد.
دشمن به صراحت و در حوزه عمومی با داد و فریاد می گوید حسن روحانی مقام ولایت را فریب داده یا با فشار او را متقاعد به مذاکرات هسته ای کرده. با این وصف، دستگاه قضا که رویه اش نسبت به روزنامه نگاران و فعالان مدنی، ضرب و شتم و بگیر و ببند است، سراغش نمی رود، شبانه دستگیرش نمی کند، خانه اش را به هم نمی ریزد، به او اتهام مزدوری امریکا و اسرائیل با هدف خدشه دار کردن منافع ملی، نمی بندد و به عکس مرعوبش می شود و از رویاروئی با او به این بهانه که برای نظام هزینه دارد، فرار می کند. به جای آن با هدف مرعوب کردن افکار عمومی، می رود سراغ مینو مرتاضی لنگرودی که آزارش به مورچه نمی رسد. زیان اظهارات مداحی که به شخص رهبر توهین می کند و او را زیر سلطه رئیس جمهور تحقیر می کند، بیشتر است یا نقدهای مودبانه مینو مرتاضی لنگرودی؟
آقای صلواتی و امثالهم تن شان از تصور رویاروئی با دشمنان واقعی ایران که بیخ گوش شان نعره می زنند، می لرزد و با آراء غیرقانونی علیه مینو مرتاضی لنگرودی و دیگرانی مانند او، وانمود می کنند در ساختار قضائی کشور، از آنها قدرتمندتری نیست که نیست. وانمود می کنند قوه قضائیه خیلی مستقل است. آن مداح بی چاک و دهن مفهوم استقلال قوه قضائیه را بهتر از ما می داند و هم اکنون که به پیروزی رسیده در حال طراحی برنامه دیگری است.
جا دارد قوه قضائیه و نهادهای امنیتی، به جبران شیوه های انفعالی در برابر مداحان بی چاک و دهن، حال که زورشان به دشمنان گردن کلفت و ترسناک ایران نمی رسد، دست از سر بانوی محترم و بانزاکتی که به صورت غیر قانونی محکومش کرده اند، بردارند.