یک استاد دانشگاه به همراه خانواده اش سرخوش از میهمانی به سوی منزل باز می گردند که در راه تصادف می کنند… فیلم “حقیقت گمشده” به کارگردانی محمد احمدی که در تهران بر صحنه است به این ماجرا می پردازد.
تضاد اجباری
کارگردان ومدیر فیلمبرداری و تهیه کننده : محمد احمدی. نویسنده فیلمنامه: سیدرضا خطیبی،محمد احمدی،محمود غلامی،مهدی حسین نژاد،علی حدادی. موسیقی: محمدرضا درویشی. تدوین: رضا خطیبی،محمد احمدی. بازیگران: حمید فرخ نژاد، پریوش نظریه،احمد مهران فر، مریم رهبری.
خلاصه داستان: یک استاد دانشگاه به همراه خانواده اش سرخوش از مهمانی به سوی منزل باز می گردند که در راه تصادف می کنند. همسر مرد و دو فرزندش در این تصادف می میرند. مرد نیز از ناحیه کلیه آسیب می بیند. از سوی دیگر زنی در حال از دست دادن همسر جانبازش است و در ظاهر کلیه همسر این زن را در حال احتضار به مرد اهدا می کنند. حالا زمان گذشته و مرد گلایه از این دارد که چرا زنده مانده و سراغ منزل زن را می گیرد. در این بین نیز دختر و پسر جوانی تازه ازدواج کرده اند و در آپارتمانی که زن زندگی می کند منزل دارند. مرد ابتدایی داستان مزاحمت هایی برای زن و فرزند خردسالش ایجاد می کند تا اینکه زن او را متقاعد می کند که او بنا بر تقدیر و قسمت زنده مانده است. در انتهای داستان هم متوجه می شویم که گروه خونی همسر زن به این مرد نمی خورده و در یک اشتباه باید خود زن کلیه اش را به مرد تصادفی بدهد.
محمد احمدی سال ها در سینما به عناوی مختلف مشغول به کار بوده است. اما چون عکاسی خوانده مهمترین حضورش در فیلم ها به عنوان عکاس و مدیر فیلمبرداری ثبت شده است. او این شانس را هم داشته که با بدنه فرهنگی سینما کار کند و در این سال ها آلوده به فیلمفارسی نشده است. مهمترین کارگردانی که احمدی با او کار کرده محسن مخملباف است. او عضو ثابت خانه فیلم مخملباف بود که در آنجا مسئولیت های اجرایی همچون مدیریت تولید را هم پذیرفت.
فیلم حقیقت گمشده می تواند توالی همان نگاه فرهنگی باشد که کارگردان سال ها در سینما آن را آموخته و پی گرفته است. اما باید پرسید که صرف داشتن یک نگاه ساده فرهنگی می تواند سکانس های یک فیلم سینمایی را از ملال برهاند و بتواند آن را به مخاطب نزدیک کند. فیلم حقیقیت گمشده از آن دسته فسلم هایی است که بجز عنوان فرهنگی بودن هیچ نقطه مثبت دیگری ندارد. شاید بتوان بارقه هایی را در آن یافت اما در منظر کلی فیلم آنچنان که باید سامان نمی یابد.
حقیقت گمشده نام پنج فیلمنامه نویس را بر پیشانی دارد. اما در عمل هیچ کنش و واکنش چندانی در داستان ایجاد نمی شود. فیلم در ظاهر به زندگی سه خانواده می پردازد که یکی از آنها کاملا اضافه است و هیچ ارتباط ارگانیک و منطقی را با پیرنگ و درونمایه داستان برقرار نمی کند. فیلم در روایت داستان دو خانواده دیگر نیز لحظات خالی بسیاری دارد که کارگردان سینما دیده ای همانند احمدی به راحتی می تواند متوجه آنها شده و فضا های منفی را پر کند.
فیلم از نظر ریتم هم با مشکلات بسیاری رو به روست. گویا تماشاگر در این فیلم 80-90 دقیقیه ای با 8 یا 9 پلان ده دقیقه ای رو به روست که گاهی هیچ کنش و واکنش دراماتیکی در آن اتفاق نمی افتد.
احمدی در این فیلم خود مدیریت فیلمبرداری را نیز برعهده داشته است. قوانین کلاسیک سینما بر این باورند که در فیلم های واقع نما نماهای لانگ شات کارکردی موثر و بایسته دارند. اما در این فیلم عمده پلان ها در نماهای بسته طراحی شده است که توسط دوربین روی دست گرفته شده اند. از فیلمبردار با سابقه ای همانند احمدی بعید است که نداند تکان های شدید دوربین آن هم در قاب بسته روی پرده سینما با چشمان مخاطب چه می کند. البته کارگردان می تواند ادعا کند که دکوپاژ او در چند صحنه چنین موقعیتی را طلب می کرده ولی اگر قرار است این حرکت دوربین به یک موتیف تصویری تبدیل شود و هیچ ما به ازای دراماتیکی برای تماشاگر اندیشیده نشود که حواسش از این تکان ها پرت شود،این شیوه می تواند آزار دهنده باشد.
البته احمدی می تواند در لحظاتی همانند خودکشی مرد موفق عمل کند. ریتم و شیوه دکوپاژ در این صحنه کاملا همسو با داستان است. شیوه پیچش روایتی در انتهای داستان هم که تماشاگر متوجه می شود قضایا به گونه ای دیگر بوده تاثیرات خوبی را بر داستان باقی می گذارد. اما به هرحال این جزئیات نمی تواند کلیت یک فیلم را نجات دهد.
در این مدت فغان های بسیار از هجمه فیلمفارسی که همچون آفتی به جان سینمای ایران افتاده سخن راندیم. اما باید دید کدام سینمای فرهنگی می تواند نجات بخش و جایگزین مناسبی برای این سینمای فیلمفارسی بدنه باشد. فیلم هایی همانند حقیقیت گمشده نه تنها نمی توانند تماشاگر آن دسته سینما رو ها را به خود جلب کنند که باعث گریز همان اندک تماشاگر خاص هم می شوند. احمدی این روز ها مشغول تهیه فیلم حریم است که داستانی ترسناک و پلیسی دارد. گویا کار داستان گو تر است. شاید او خود دریافته که به هر حال تماشاگر سینما به اندک داستانی برای ارتباط با فیلم نیاز دارد.