ورونیک مونتین
شهرام ناظری، خواننده چیره دست ایرانی، روز دوشنبه 15 ژانویه به “تئاتر شهر” پاریس دعوت شد. وی در سال 1951 در شهر کرمانشاه متولد شده و به اصلیت کردی خود نیز بسیار پایبند است. او با خواندن اشعار جلال الدین رومی، شاعری پارسی در قرن یازدهم میلادی، محبوبیت خاصی در ایران به دست آورده است.
بی شک ممنوعیت موسیقی مدرن پس از انقلاب خمینی در سال 1979 به این هنرمند سنتی کلاسیک کمک شایانی کرده، ولی او خود در آن دوران محدودیت های بسیاری را تجربه کرده است. کمیته سانسور قبل از صدور مجوز آلبوم “گل صد برگ” که در ایران به یکی از پر فروش ترین کاست ها تبدیل شد، فروش این آلبوم را ممنوع اعلام کرده بود. برخی مانند داریوش طلایی، نوازنده تار و سه تار، ایران را به مقصد کشورهای خارجی ترک کردند. برخی دیگر مانند ناظری یا پریسا، خواننده قدیمی، عقاید ضد و نقیض دولتی و فتواهای بحث انگیز بسیاری را تحمل کردند.
یک روز آموزش موسیقی را ممنوع می کنند و روز دیگر ساختن ساز توسط مسلمانان را. درعین حال، آیت الله خمینی روزنه ای را باز کرد تا به واسطه آن سرودهای انقلابی و مذهبی رواج پیدا کنند.
شهرام ناظری برای اولین در سال 1988 به تئاتر شهر پاریس آمد و پس از آن به فستیوال آوینیون. در سال 2004 ازسوی آریان منوشکین دعوت شد تا به نفع زلزله زدگان بم کنسرتی را اجرا کند و فردای آن روز نیز در رویال آلبرت هال لندن به همراه همتای خود محمدرضا شجریان به هنرنمایی پرداخت.
او 10 سال پیش در کردستان عراق نیز آواز خوانده است، “زمانی که خطر بسیاری وجود داشت” و اکنون بسیار علاقه مند است تا فیلم “نیمه ماه” [نیوا مانگ] ساخته بهمن قبادی را ببیند؛ موضوع یک خواننده پیر کرد به نام “مامو” که فرزندان خود را آموزش می دهد تا کنسرتی را در خارج از مرزهای کشور [در عراق] اجرا کنند. این فیلم با اینکه جایزه بزرگ فستیوال سن سباستیان اسپانیا را به خود اختصاص داد [در سال 2006] در تهران توقیف شده است و اجازه پخش ندارد.
آیا ایران شیطان بزرگ را به جدال می طلبد؟ شهرام ناظری که فرزندش حافظ در نیویورک به تحصیل موسیقی غربی مشغول است در پاسخ می گوید: “جهان پیچیده شده است و مردم نیز از یکدیگر دور شده اند. در یکی از شعرهای رومی، یک گیاه نی به نی [آلت موسیقی] تبدیل می شود و درد و رنج زن و مردهایی را که به خاطر جدا کردن این گیاه از مزرعه شکوه می کنند توصیف می نماید.” شهرام ناظری برخلاف پریسا یا شجریان، در رفت و آمدهای خود آزادی عمل دارد. او به عنوان یک مرد اصیل هیچ گاه در خارج از ایران، کشوری با این همه دوگانگی، زندگی نکرده است.
موسیقی علمی ایران طی مدت 30 سال به اوج خود رسید و از محدودیت های موسیقی درباری که بیشتر در قالب غزلیات [سعدی و حافظ] شکل می گرفت رها شد. “اشعار آنها دارای بنمایه های ملایمی بود و شاهزادگان را ناراحت نمی کرد.” و سپس در سال های 1970، خوانندگان کلاسیک ایرانی به رومی و شاهنامه فردوسی روی آوردند.
ناظری می گوید: “من به اشعار رومی جذب شدم، زیرا کرد هستم و این فرهنگ و همچنین اظهارات حماسی او را همواره با خود دارم. من به هیچ وجه از روبرو شدن با مشکلات واهمه ای ندارم. زمانی که هنوز نوجوان بودم، پیش استادم بنان می رفتم و برای او اشعار رومی را می خواندم؛ اشعاری از طوفان، دریا، کشتی شکسته یا نهنگ غول پیکری که آب و خون می نوشد. بنان بسیار متعجب به من می گفت که در این کلمات خشونت زیادی وجود دارد و این مسأله زیبایی صدا را ازبین می برد. من به مانند راننده ای عمل می کردم که جاده خاکی را به جاده آسفالت ترجیح می داد.” سال ها بعد به او گفتم: “استاد! می بینید که من از آن دسته افرادی هستم که شنا در امواج متلاطم دریا را به استخر ترجیح می دهند”.
منبع: لوموند، ژانویه 2007
مترجم: علی جواهری