کشتن سیصد کودک فلسطینی در نوار غزه توسط ارتش اسراییل ( تا زمان نگارش این یادداشت )، بار دیگر آسیب پذیری کودکان در جنگها را به نمایش گذاشت. کودکان دخالتی در برافروختن و ادامه جنگها ندارند. کودکان قادر به دفاع و محافظت از خود در مقابل خطرات نیستند و به حمایت نیاز دارند. به همین دلیل در میان گروه های غیر نظامی، کشتن و آسیب رساندن به کودکان در جنگها بیش از همه، توجیه ناپذیر و ظالمانه است.
ارتش اسرائیل در طول ۲۶ روز جنگ، مدارس تحت حفاظت سازمان ملل را، که محل اسکان مردم غیر نظامی است، بارها گلوله باران کرد. این خطر وجود دارد که با تکرار این اتفاقات هولناک چشم ما به دیدن صحنه های کشتار کودکان و گوشمان به شنیدن اخبار فجیع قربانی شدن کودکان در جنگها عادت کند. هیچ دورنمایی برای توقف جنگ و حتی آتش بس وجود ندارد و تلفات کودکان روز به روز بیشتر می شود.
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، حمله ارتش اسراییل به مدارس را محکوم کرد و آن را گستاخانه و غیرقابل توجیه خواند. بان کی مون گفت: “چیزی شرم آورتر از حمله به کودکان در خواب نیست.” جنگ غزه را می توان از منظر سیاسی، اقتصادی، تاریخی، دینی، حقوق بین الملل و… مورد بررسی قرار داد. اما مساله حقوق کودکان در جنگ غزه در چهارچوب انسانی قابل طرح است و جای مناقشه و تردید ندارد.
دفاع از حقوق کودکان در جنگ غزه، زمانی اهمیت بیشتری می یابد که به یاد بیاوریم که دولت اسراییل پیمان نامه حقوق کودک را که خود یکی از امضا کنندگان آن است زیر پا نهاده و مواد متعدد این پیمان را نقض کرده است. از نظر نقض پیمان حقوق کودک، تفاوتی بین دولت اسراییل و دولت سوریه و برخی گروه های مسلح مانند بوکوحرام وجود ندارد.
مخاطب پیمان حقوق کودک دولتها هستند و اجرای مواد آن به عهده دولتهای امضا کننده است. این پیمان که در سال ۱۹۸۹ در مجمع عمومی سازمان ملل تصویت شد، مهم ترین و معتبرترین سند حقوقی در حمایت از کودکان است. بر اساس یک قاعده حقوقی اجرای حقوق بین الملل توسط دولتها بر حقوق داخلی برتری دارد. بنابراین مواد پیمان حقوق کودک استحکام و نفوذ بیشتری از قوانین داخلی کشورها دارد.
ماده ۲ پیمان حقوق کودک، حکومت های عضو این پیمان را موظف می کند که اجرای حقوق مندرج در این پیمان نامه را برای “هر کودکی که در قلمرو آنهاست، بدون تبعیض و یا فرق گذاری و بدور از هرگونه وابستگی به نژاد، رنگ پوست، منشاء اجتماعی و قومی و یا ملی، … و هر موقعیت دیگری که کودک در آن است، را تضمین کنند.” دولت اسرائیل به عنوان دولت اشغالگر ( به مفهوم حقوقی ) موظف به تضمین حقوق کودکان فلسطینی است. دولت اسرائیل بین کودکان عرب و اسراییلی تبعیض قائل می شود.
ماده ۶ پیمان حقوق کودک در باره “حق زندگی” کودکان است. مطابق بند ۱ این ماده: “هر کودکی حق زندگی دارد و این حق مادر زادی اوست که از طرف همه حکومت های عضو پیمان به رسمیت شناخته می شود.” اسراییل در جنگ غزه، حق زندگی کودکان فلسطینی را نقض کرده است. در همه جنگ های غیرمنظم، چریکها در میان مردم عادی خود را پنهان می کنند. اما دولت ها حق ندارند که مجازات های عمومی علیه مردم عادی وضع کنند و یا به بهانه حضور افراد مسلح، مناطق مسکونی و مدارس و بیمارستانها را بمباران کنند.
ماده ۱۶ پیمان حقوق کودک، “حفظ محدوده خصوصی” نام دارد. در بند ۱ این ماده آمده است: “محدوده شخصی و خصوصی هیچ کودکی قابل تعرض نیست. این محدوده که شامل همه جوانب مربوط به امور خانوادگی، مسکونی، حیثیتی و مکاتبات شخصی است، نباید بطور عمد یا غیرقانونی آسیب ببیند.” در بند ۲ همین ماده می خوانیم: “برخورداری از حمایت قانونی در مقابل چنین آسیب هایی، حق کودک است.” اسرائیل حق کودکان غزه برای سکونت در خانه های خود و حتی در پناهگاه های سازمان ملل را نقض کرده است. هیچ نقطه ای در خاک غزه از تعرض اسرائیل مصون نیست.
بند ۱ ماده ۳۸ پیمان حقوق کودک می گوید: “حکومت ها وظیفه قانونی دارند که حتی در شرایط جنگی، قوانین انسانی و مربوط به کودکان را رعایت کنند و بر اجرای آنها نظارت داشته باشند. حکومت ها تضمین می کنند و برای اجرای این تضمین همه اقدامات ضروری را انجام می دهند که هیچ کودکی تا قبل از پایان سن پانزده سالگی خود، در جنگ شرکت داده نشود.” دولت اسراییل، “قوانین انسانی و مربوط به کودکان” در شرایط جنگی را رعایت نمی کند. همانگونه که دولتها و گروه های متخاصم حق استفاده از کودکان به عنوان سرباز در جنگها را ندارند، حق کشتن کودکان غیر مسلح در سرزمین دشمن را هم ندارند.
بند ۳ پیمان حقوق کودک، دولتهای امضا کننده پیمان را مکلف می کند که در شرایط جنگی هم تمام اقدامات را برای حمایت کودکان آسیب دیده از جنگ، انجام دهند: “حکومت های عضو پیمان در شرایط جنگی هم تمام اقدامات را برای حمایت کودکان آسیب دیده از جنگ، انجام می دهند.” در غزه مردم با امکانات اولیه کودکان را از زیر آوار خارج می کنند و امکانات درمانی و غذایی مناسبی در منطقه وجود ندارد و اسراییل هم برخلاف تعهد خود در این بند کمکی به کودکان قربانی نمی کند. چند صد هزار کودک فلسطینی نیاز به امنیت، آب و غذا و بهداشت دارند.
اسراییل در توجیه قتل شهروندان غیرنظامی از جمله کودکان غزه می گوید که حماس از غیر نظامیان به عنوان سپر دفاعی استفاده می کند. حتی اگر این استدلال را بپذیریم، باز هم اسراییل حق ندارد مردان، زنان و کودکان غیر نظامی را که در موقعیت سپر انسانی قرار گرفته اند، به قتل برساند. کشتن غیر نظامیان به بهانه سپر انسانی به این می ماند که مثلا گروهی دوسه نفری، چندصدنفر مسافران یک هواپیما را گروگان بگیرند و گارد فرودگاه به بهانه مقابله با گروگانگیرها، همه مسافران را به رگبار ببندد.
در چند سال اخیر ده ها هزار کودک در منازعات داخلی کشورهای خاورمیانه به ویژه در سوریه و توسط نیروهای دولتی و مخالفان کشته شده اند. جنایت علیه کودکان در سوریه و عراق و افغانستان و هر نقطه زمین قطعا محکوم است، اما این جنایت ها، نمی تواند بمباران مدارس و خانه های مسکونی توسط اسراییل را توجیه کند و یا از حساسیت ما نسبت به این کشتار بکاهد. کشتن صدها کودک بیگناه و اعمال مجازات عمومی علیه مردم غیر نظامی را چگونه می توان با این ادعای رهبران اسراییل که کشور خود را متفاوت و یک سرو گردن بالاتر از همسایگان خود می بینند، جمع بست؟