برای مذاکره با ایران آمریکا تعلل نکند

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

در محافل رسمی و غیر رسمی اروپا و آمریکا بر سر اینکه باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا چه هنگامی باید ‏مذاکره مستقیم با ایران را آغاز کند، بحث‌هایی در جریان است.‏

برخی از رهبران غربی از جمله نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه بر این باورند که آمریکا باید پس از ‏انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد آینده، باب مذاکره با ایران را بگشاید، چرا که در آن تاریخ ممکن است ‏فردی غیر از محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران باشد.‏

برخی دیگر از جمله آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان گویا بر این عقیده‌اند که مذاکره با رئیس جمهور ‏ناخوشایندی که جناحی افراطی را نمایندگی می‌کند نتایج بهتری نسبت به مذاکره با رئیس جمهور خنده رویی ‏دارد که از قدرتی واقعی برخوردار نیست.‏

به هر حال، استدلال کسانی که با مذاکره دولت آمریکا با آقای احمدی نژاد مخالفند این است که چنین مذاکره‌ای ‏به سود وی در انتخابات آینده تمام می‌شود و بنابراین نباید به سود او عمل کرد.‏

این نوع استدلال‌ها در نگاه من فقط ناشی از عدم درک شرایط ایران و پیچیدگی‌های مربوط به آن است.‏

به گمان من مذاکره آمریکا با دولت آقای احمدی نژاد به سود او تمام نخواهد شد و بنابراین، اگر رئیس جمهور ‏کنونی ایران واقعا آماده انجام چنین مذاکراتی است، آمریکا با تعلل خود فقط فرصت را از می‌دهد.‏

در ایران جز برخی طیف‌های سیاسی و مذهبی بسیار سرسخت، در متن جامعه کمتر کسی به طور اصولی با ‏مذاکره با آمریکا مخالف است و از قضا همین طیف‌های سرسخت نیز از هواداران پر و پا قرص آقای احمدی ‏نژاد هستند.‏

آغاز مذاکره آمریکا با ایران، آقای احمدی نژاد و حامیان سرسختش را به نوعی رو در روی هم قرار می‌دهد ‏به گونه‌ای که آنان یا مثل مدیر مسئول کیهان، مجبورند در مقابل اقدام دولت موضع گیری کنند و در بدترین ‏شرایط نیروهای تندرو را علیه آقای احمدی نژاد بشورانند که این به معنای جدایی آنها از دولت خواهد بود و یا ‏اینکه با دفاع علنی از مذاکره با آمریکا و توجیه مذهبی آن، یکی از پایه‌های اصلی ایدئولوژی ستیزه جویانه‌ای ‏را که در سال‌های گذشته به منظور مقابله با جنبش اصلاح طلبی تدوین و ترویج کرده‌اند، به دست خود ویران ‏کنند.‏

به نظر من، جدایی افراطی‌ها از دولت و یا حمایت آنها از مذاکره با آمریکا، هر دو به نفع جامعه ایران و حتی ‏در نهایت به سود جریان میانه‌روی در ایران است و تنها نوعی سطحی ‌نگری مفرط ممکن است ما را اذعان ‏به این نکته باز دارد.‏

با این حال، نه فقط در جهان غرب بلکه در داخل ایران نیز پاره‌ای از اصلاح طلبان از آن بیم دارند که آغاز ‏مذاکره آمریکا با آقای احمدی نژاد، ممکن است در نزد برخی از اقشار اجتماعی به مفهوم موفقیت وی در ‏حوزه سیاست خارجی تلقی شود و آنها آراء شان را به نفع رئیس جمهوری کنونی به صندوق بیاندازند.‏

چنین بیمی اما بی پایه است چرا که اولا اقشار مختلف، بر اساس یک پارامتر واحد رای نمی‌دهند و ثانیا اگر ‏واقعیت اجتماعی این باشد که آقای احمدی نژاد درتحقق وعده‌های خود ناکام مانده است، نباید از یک مورد ‏موفقیت احتمالی آن در یک حوزه خاص نگران بود.‏

ظاهرا تصوری در برخی از نیروهای منتقد و مخالف آقای احمدی نژاد وجود دارد که طبق آن رئیس جمهور ‏کنونی باید تمام نمرات کارنامه‌اش صفر باشد و به وجود یک نمره بالای ده و یا حتی بالای صفر در کارنامه او ‏رضایت نمی‌دهند.‏

اگر همه ما آغاز مذاکره با آمریکا را به نفع ایران می‌دانیم چه عیبی دارد که این کار توسط آقای احمدی نژاد ‏صورت گیرد و همه پیامدهای ضد و نقیض چنین حرکتی به حساب او نوشته شود؟

به گمان من، در حال حاضر فقط آقای احمدی نژاد از موقعیت و جسارت لازم برای آغاز مذاکره با آمریکا ‏برخوردار است و اگر فرد دیگری بخصوص از جناح اصلاح طلب به جای او بنشیند، این کار بسیار مشکل و ‏پرهزینه خواهد بود چرا که در آن صورت، نیروهای افراطی بار دیگر به بازسازی ایدئولوژی ضد آمریکایی ‏برای تخریب هر نوع مذاکره‌ای پناه خواهند برد.‏

به هر حال من به نوبه خود امیدوارم که مقام‌های کاخ سفید به توصیه آقای سارکوزی عمل نکنند و برای آغاز ‏مذاکره با ایران منتظر انتخابات 22 خرداد نشوند. ‏

ما باید بیاموزیم که در برخی شرایط بسیار بغرنج، چرخش سیاسی ملایم یک رهبر افراطی و سرسخت، ‏نتیجه‌ای درخشان تر از تلاش دهها رهبر معتدل و میانه رو به بار می‌آورد.‏