شکل گیری لشگرداعش با چند هزار خودرو زرهی ونفربر و صدها نیروی رزمنده مجهز در شمال سوریه، بدون اینکه حساسیت آمریکا یا اسراییل را برانگیخته باشد، از ابهام های سوال برانگیز منطقه خاورمیانه است. درظاهر داعش مانند غول چراغ جادو از شمال سوریه از شهر رقه به راه افتاد و شهرهای شمال عراق و سوریه را یکی بعد از دیگری اشغال و نظم جدیدی از هرج مرج و اغتشاش را برقرار کرد. چگونه ممکن است چنین چیدمان بزرگی از هزاران نفربر و وسائل و تجهیزات دور از نگاه منابع اطلاعاتی یا نظامی منطقه پنهانی شکل گرفته باشد به ویژه اینکه منطقه با زنجیره ای از ماهواره های اطلاعاتی هر روز از سر به ته و برعکس مرتبا اسکن می شود و حداقل اسراییل کشورهای همسایه خود را با دقت زیر نظر دارد.
پنج سال پیش یک روز صبح گزارشی در مورد بمباران مرکز ناشناخته ای در نزدیکی دیروالزور سوریه منتشرشد که کسی نمی دانست چه مرکزی بوده یا به چه دلیل بمباران شده است. چند روز بعد اسراییل مسئولیت بمباران مرکزی را که زمزم نامیده شد بر عهده گرفت اما هنوز کسی نمی دانست مرکزی که بمباران شده دارای چه ویژگی هایی بوده است. پس از یک هفته معلوم شد سایت بمباران شده یک مرکز هسته ای بوده که بغل گوش اسراییلی ها در سوریه فعالیت اتمی داشته است. به عبارتی، اسراییلی ها مرکزی را بمباران کرده بودند که شاید افرادی کمتر از شمار انگشتان یک دست در خاورمیانه اطلاع داشتند که فعالیتی غیر متعارف در آن جریان دارد.
هفت سال پیش اسراییلی ها عماد مغنیه رهبر عملیات برون مرزی حزب الله و رهبر جهاد اسلامی سابق را در حالی در دمشق و در خیابانی که سفارت ایران در آن قرار دارد ترور کردند که تا دو سه روز کسی نمی دانست فرد ترور شده مهمترین شخصیتی است که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و اسراییل برای سی سال در پی شکار او بوده اند. کسی را که اسراییلی ها ترور کردند عملا برای سالها در جایی دیده نشده بود اما موساد رد او را یافت و او را شکار کرد.
مقدمه فوق آغاز توضیح این موضوع است که نه داعش تصادفی شکل گرفت، نه آمریکا و اسراییل بی دلیل این تحولات را با سکوت نظاره کردند، نه دولت عربستان سعودی از آن دولت هایی است که اگر در شمال سوریه چنین جمعیتی مجتمع شوند بی تفاوت از کنار آن بگذرد، و نه البته دولت ترکیه از تجمع هزاران جهادی و صد ها نفربر زرهی مدرن در جنوب مرزهای خود بی اطلاع بوده است. اما شواهد دیگری از نزدیکی استراتژیک عربستان و اسراییل علیه ایران، زمینه ساز این استدلال است که احتمالا سکوت و همکاری نزدیک عربستان و اسراییل درمدیریت فربه شدن و سیلاب داعش نقش داشته است.
بی تردید ایران و پتانسیل های آن ایرانی که در آینده می تواند در منطقه نقش بازی کند درهمسو کردن ریاض و تل اویو و تشکیل یک وحدت استراتژیک موثر بوده است و هر دو کشور با نگرانی از نقشی که ایران پس از پایان بحران اتمی می تواند بر عهده بگیرد تقریبا سیاست های منطقه ای خود را با هم هماهنگ می کنند.
زمان بندی آغاز پیشروی داعش از شمال سوریه به سمت شرق، یعنی مرزهای عراق و مناطقی که فاصله زیادی با ایران نداشت دقیقا در پاییز سال گذشته و در روزهایی آغاز شد که عربستان با کاهش قیمت نفت عملا به تهران و مسکو اعلان جنگ داد که هر دو کشور در اثر تحریم های بین المللی بشدت درگیر بحران اقتصادی بودند و ارزش پول هر دو کشور بعد از کاهش قیمت نفت از حدود ۷۰ ـ ۸۰ دلار به حدود ۴۰ دلار در حال سقوط بود.حرکت داعش قرار بود فشار کاهش نفت بر ایران را تکمیل کند و تا حدودی هم موفق بود. اما اکنون با افشای اینکه عربستان و اسراییل عملا سیاستهای منطقه ای خود علیه ایران را با هم هماهنگ می کنند و وزرای خارجه و تشکیلات امنیتی دو کشور ملاقات های ادواری دارند می توان به این نتیجه رسید که یک زنجیره عملیات سیاسی نظامی وامنیتی با همکاری ریاض و تل آویو علیه ایران سازماندهی شده که ویترین آن داعش است.
سکوت دولت آمریکا نسبت به این تحولات شاید به این دلیل است که قصد دارند با نظاره کردن آنچه داعش انجام می دهد عملا ایران را مهار کنند. این ادامه همان پروژه مهار دوجانبه ایران و عراق در جنگ ۸ ساله است. اما نگرانی بزرگتر این است که اگر دولت عراق نتواند در مقابل داعش مقاومت کند و جنگ فرسایشی منجر به تضعیف بیش از پیش دولت مرکزی شود احتمال تجزیه عراق افزایش می یابد.
در حال حاضر یکی از بحران هایی که عراق را تهدید می کند تضعیف بیشتر دولت مرکزی و آشکار شدن ناتوانی بغداد در اداره اوضاع سیاسی و نظامی سراسر این کشور است. بعید به نظر نمی رسد که دولت کردستان عراق با ادامه بحران سراسری در عراق و تضعیف هر چه بیشتر حاکمیت مرکزی به اعلام استقلال متمایل شود و یک روز صبح دولت کردستان عراق اعلان استقلال و جدایی از بغداد را اعلام کند. با توجه به نزدیکی سیاسی دولت اقلیم کردستان با اسراییل تردیدی وجود ندارد که اسراییل از تجزیه عراق که متحد استراتژیک ایران است استقبال می کند. در آن صورت می توان احتمال داد که نغمه های جدایی طلبی کردستان ایران برای تحت فشار قرار دادن دولت مرکزی ایران نیز آغاز شود.
با توجه به بن بست های سیاسی و لاینحل داخلی، بروز هر گونه بحران مرتبط با تمامیت ارضی یا امنیت ملی کشور را بشدت تحت تاثیر و در منگنه قرار می دهد و در آن صورت می توان انتظار داشت که فقدان وفاق ملی موجب تشدید همه بحران هایی شود که از مناطق مرزی کشورنشات می گیرد..
به احتمال بسیار زیاد داعش با هدایت عربستان و اسراییل به راه افتاد تا آینده خاورمیانه شکل جدید و مطلوب عربستان و اسراییل را بگیرد. بعید نیست رعب و وحشتی که عرب افغان ها و چچنی ها و ازبک ها و ایغورها و سربازانی از مغرب و منطقه قبایلی پاکستان در خاورمیانه به راه انداخته اند ونیز سریال فیلم های سر بریدن های سریالی که در یوتیوب جابه جا می شود بی هدف، تصادفی و فکر نشده رخ نداده است. با چنین رعب و خونریز ی که داعش به راه انداخته است قضاوت جامعه جهانی نسبت به تحولات خاورمیانه تا این حد نزول خواهد کرد که بگویند این مسلمانان زبان هم را بهتر می فهمند پس بگذاریم به زبان و منطق و سنت خود مسایل خویش را حل و فصل کنند. نتیجه منطقی این استدلال این است که حتی اگر در اثر ادامه ناامنی و اغتشاش ها، سوریه و عراق تجزیه شوند و بعد تکه هایی از ایران نیز ساز جدایی سر دهند جامعه جهانی کمترین عکس العملی از خود نشان ندهد و نیرو و سرباز خود را خرج برقراری نظم و امنیت در منطقه مسلمان ها نکند که هم اکنون در جهان مدرن بشدت بدنام هستند.
بر اساس نظریه فوق، داعش تهدید و نیروی فشار هماهنگ و سازماندهی شده ای است که با نفوذ مطلق سازماندهی شده دستگاههای اطلاعاتی منطقه به علاوه دستگاه امنیتی ترکیه در تلاش است تا نظم جدیدی را در منطقه علیه منافع ایران دوباره بچیند. بر هم زدن امنیت و بحران حاکمیت ملی ایران می تواند دستاورد تکمیلی برای راه اندازان داعش باشد که پول های سعودی برای آن خرج می شود.
حال اگر داعش منطقه عربی از چنین پشتوانه هولناک و مخوفی برخوردار است و سفاکانه خون های حجیم مردم را می ریزد تا جامعه جهانی را نسبت به تحولات منطقه مسلمانان و خاورمیانه بی تفاوت کنند، نقش داعش ایران را در هماهنگی با بازی داعش مورد حمایت سعودی ها و اسراییل چگونه می توان ارزیابی کرد؟
آیا نقشی که داعش ایران بر عهده دارد و با سرکوب همه آزادی های سیاسی اجتماعی و اسید پاشی و ممنوع کردن موسیقی و سرکوب زنان فقط نفرت و جدایی و اختلاف و بی اعتمادی و انفعال تولید می کند، همخوان با داعشی نیست که اسراییل وسعودی ها از نهانخانه آن اطلاع دقیقی دارند؟
آیا آنها که نهانخانه داعش عربی را اداره می کنند دستی در تاریکخانه داعش ایران ندارند؟ حداقل می دانیم هر دو آنها عربی را خوب می دانند و ذهنیت های مشابهی دارند. از کجای قاعده تصادف می توان به این شباهت رسید که بخش هایی از خیابان های تهران وخیابان های شهر رقه سوریه یا مثلا موصل عراق که از سوی داعش اداره می شوند تقریبا و با نسبت هایی به یک مدل شرعی دارند اداره می شوند. آیا همخوانی افزایش فشاراجتماعی بر مردم ایران با شدت عملی که داعش در سراسر منطقه به راه انداخته خود به خود و تصادفی شکل گرفته، یا اینکه یکی از آنها قرار است فضاهای اطراف ایران را تخریب کند و دیگری از داخل شرایط را برای به هم ریختن اوضاع فراهم سازد؟
حتی اگر احتمال صحت تئوری بافی فوق در هماهنگی داعش عربی و داعش وطنی صفر درصد باشد، نمی توان در این امر شک کرد که در اثر عملکرد احمدی نژاد و تحریم های بین المللی و تداوم خفقان سیاسی اجتماعی، شرائطی در کشور ایجاد شده که وفاق ملی به حداقل سی سال گذشته رسیده است، در حالی که تهدید های اطراف ایران طی سی سال گذشته هیچگاه اینقدر جدی و کارا نبوده اند.
فقط باید امیدواربود دولت میهنی کردستان عراق در وسط این دعوای منطقه ای در ماههای آینده اعلام استقلال نکند. زیرا این اقدام می تواند همان قطره ای باشد که در اصطلاح گفته می شود فنجان را سرازیر می کند. در آن صورت دیگر به سختی می توان دومینو فروپاشی همزمان کل مرزهای عراق و سوریه را کنترل کرد و بی تردید تکه های بزرگی ازاین فروپاشی منطقه ای مرزهای ایران را درگیر می کند.
آیا واقعا داعش ایران و داعش عربی با هم هماهنگ نمی کنند وهر دو از جای خطرناکی مدیریت نمی شوند؟