گردش آزاد اطلاعات در جهان کنونی یکی از ارکان حقوق بشر شناخته میشود. رسانه امروز به یکی از ابزارهای جامعهی مدنی برای پیشبرد هدفشان شناخته میشود. هدفی که روی به تامین منفعت مردم دارد. به بهانهی هشتم مارس٬ روز جهانی زن به بررسی ارتباط رسانهها٬ کنشگران و مسالهی تبعیض جنسیتی پرداختیم. آسیه امینی٬ روزنامهنگار٬ شاعر٬ فعال حوزهی حقوق زنان و بنیانگذار کمپین قانون بیسنگسار بر این باور است که بسیاری از رسانههای ایرانی رویکرد خود را در نسبت با مسایل جنسیتی وابسته به فعالیت کنشگران میدانند: “به نظر من٬ رسانههای اصلی این پیشفرض را برای خود قایل نشدند که حساسیت جنسیتی یکی از بایدهای یک بنگاه فرهنگی است”.
مشروح گفتوگوی “روز” با “آسیه امینی” را در ادامه میخوانید:
یکی از نقاط قوت کنشگران در دنیای امروز پی بردن به اهمیت و استفاده از رسانهها برای پیشبرد اهداف خود است. به نظر شما جامعهی مدنی زنان ایران تا چه اندازه به اهمیت رسانه پی برده و آن را مورد استفاده خود قرار داده است؟
به نظر من پی بردن به اهمیت رسانه الزاما به معنی استفاده از آن نیست. بخشی از جامعهی مدنی زنان یا به عبارتی دیگر بخشی از کنشگری زنان در ایران همیشه رابطهی نزدیکی با رسانهها به عنوان ابزاری برای ترویج کنشها یا اندیشههایشان داشته است. شاید بتوان گفت که یکی از مهمترین نمودهای کنشگری زنان در ایران٬ حضور در عرصهی فرهنگی و به طور مشخص ترویج رسانهایست مانند اطلاعرسانی٬ مقالهنویسی یا مصاحبه. این وجه در فعالان زن پررنگتر از برخی جوامع دیگر است. به نظر من در هر جامعهای مهمترین عرصهی کنش متفاوت است و برخی ممکن است که به طور مثال چالشهای اقتصادی یا عرصهی سیاسی را به عنوان مهمترین حوزه در نظر گیرند اما در ایران نمود کنشگری فعالان زن در حوزهی رسانهای بیشتر از سایر عرصهها بوده است. میتوان گفت که کنش در این عرصه٬ چالش حوزهی اندیشه است. البته نه به لحاظ تئوریک بلکه از این نظر که شاید ابزارهای دیگری برای ترویج این اندیشه که شرایط زنان باید تغییر کند٬ کمتر در دسترس بود.
اهمیت یک مساله است و استفاده از آن مسالهای دیگر. امروز با توجه به محدودیتها شاید بتوان گفت اینترنت تنها رسانهایست که از نظر راحتی٬ هزینه٬ امکانات٬ دسترسی و اجازهی کار بیش از سایر رسانهها توانسته مورد استفاده قرار گیرد.
به اینترنت اشاره کردید. فعالیت در فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی میان کنشگران و شهروندان در حال افزایش است. چه ارزیابی از این نوع فعالیت دارید؟ ضررها و فایدههای آن را در چه میدانید؟
یکی از ویژگیهای خوب اینترنت دسترسی آسان و کمهزینه بودن امکان استفاده از آن در هر شرایطیست. داشتن مخاطب بیمرز٬ استفاده از همکاری بیمرز و جغرافیا٬ استفاده از زمان برای بیزمانی و همچنین داشتن ارتباط دوسویه از ویژگیهای خوب اینترنت است. یکی از مهمترین مشکلات فضای مجازی اما در این است که بسیاری از صفحهها و سایتها به نوعی رسانهی غیررسمیاند. برای رسانهی غیررسمی جلب اعتماد مخاطب بسیار سخت است تا در این دنیای پررقابت اینترنتی بتواند به عنوان یک پایگاه رسانهای مداوم٬ مخاطب خود را جذب کند مگر با بهره بردن از تیمی که به طور دایم تولید فکر٬ کنش و ابتکار داشته باشد. مسلما هدف یک کنشگر اجتماعی در میدان واقعی جامعه قرار دارد. هدف کنشگران حوزهی زنان تغییر وضعیت زنان در بطن جامعه است و برای این هدف حتما باید ابزاری با گسترهی ارتباطی گسترده دارا باشد تا با مخاطبان بسیار٬ بیشتری تاثیرگذاری را داشته باشد. به نظر من مهمترین رسانههایی که در اختیار کنشگران زن بوده٬ یا سایتهای اینترنتیست یا اگر رسانههای مکتوب به شکل زیرزمینی با تیراژ محدود بوده است. ما هنوز تریبون رسمی که مخاطبان بسیار داشته باشد٬ مستقل بوده و هدف خود را ترویج کنشگری زنان برای تغییر وضعیت زنان در جامعه بداند٬ نداریم.
منظور شما از “رسمی” و “غیررسمی” چیست؟ از چه زاویهای این تقسیمبندی را دارید؟
نمیتوان گفت که تمام رسانههای اینترنتی رسمیاند. در دنیای اینترنت٬ هر فردی میتواند سایتی دایر کند. ما حتی نمیدانیم که بسیاری از رسانههایی که ایجاد میشوند توسط چه شخص یا ارگانی منتشر میشوند. رسانه رسمی به این معناست که گروه یا ارگان انتشاردهندهی آن را بشناسیم. بسیاری از رسانههای ما این ویژگی را به دلایل شخصی یا امنیتی دارا نیستند. این تعدد و ناپیدا بودن تحریریهها از رسمیت یک رسانه میکاهد. رسمیتی که توسط دولت تعیین نیمشود بلکه خود رسانه مشخصکنندهی آن است. همه رسانههای اینترنتی غیر رسمی نیستند اما در دنیای اینترنت امروز هر فردی می تواند از خواب بیدار شود و سایتی دایر کند. بسیاری از رسانههایی که ایجاد میشن حتی نمی دانید که چه فرد یا ارگانی آن را منتشر میکند. رسانه رسمی به این معنیست که شما گروه یا ارگان انتشار دهنده آن را بشناسید. در واقع خیلی از رسانهّای ما این ویژگی را ندارند حالا یا به دلیل امنیتی یا شخصی این ویژگی را ندارند به هر حال ما رسانههایی که نه ارگان یک گروه است و نه تریبون یک سری افراد شناخته شده است. به هر حال این پر تعداد بودن و ناپیدا بودن تحریریهها از رسمیت آن میکاهد. این رسمیت را دولت تعیین نمیکند به نظر من این رسمیت را خود رسانهها تعیین میکنند. اینترنت هم این امکان خوب را میدهد که رسانهای داشته باشید و بتوانید فکر و تولیدات اندیشهتان را در اختیار مخاطب قرار دهید و هم اعتماد به صفحههایی که مشخص نباشد که چه کسانی آن را اداره میکنند برای پیدا کردن مخاطب دایم و مستمر راه درازی در پیش دارد.
در صحبتهایتان از تریبونی صحبت کردید که ضمن داشتن مخاطب بالا٬ مستقل باشد و در راستای تغییر وضعیت زنان در جامعه بکوشد. تریبونی که به گفتهی شما هنوز وجود خارجی ندارد. به نظرتان چرا نتوانستهایم چنین رسانهای داشته باشیم؟ آیا داخل و خارج از ایران را جدا میکنید؟
پیش فرض من رسانهای در حد رسانههای رسمی داخل کشور بود. در گذشته ما یک مجلهی زنان داشتیم با مخاطب مشخص و نه تیراژ خیلی بالا که آنهم بسته شد. روی صحبت من بیشتر متوجه داخل کشور است. به دلیل تهدیدها٬ سرکوبها و خطوط قرمز جمهوری اسلامی در داخل کشور چنین رسانهای نداریم و در خارج از کشور نیز نمیتوانم حدس بزنم که آیا داشتن رسانهای مستقل از نظر فکری و نه از نظر اقتصادی و مختص مسایل زنان٬ میتواند کارگر باشد یا خیر. آیا این رسانه میتواند مخاطب گستردهای را که میخواهیم جذب کند؟ مسلما وجود چنین رسانهای در خارج از کشور نیز بسیار عالی است اما جذب مخاطب به گستردگی که میخواهیم کار بسیار سختیست؛ چراکه به هر حال سوژههای شما و همچنین کنشگران در داخل کشور قرار دارند و تهیهی مطلب برای چنین رسانهای کار سادهای نیست. این مساله ارتباط مستقیم با رضایت مخاطب دارد تا رسانه بتواند دوام داشته باشد.
برخی از کنشگران حوزهی زنان و حقوق بشر نسبت به عملکرد رسانههای اصلی انتقاد دارند که مسایل حوزهی آنان کمتر مورد توجه قرار میگیرد. شما چطور به این انتقاد نگاه میکنید؟ آیا نقصی وجود دارد و اگر چنین است این انتقاد متوجه رسانههاست یا کنشگران حوزههای مختلف؟
در این خصوص دو نوع نگاه وجود دارد که باید اول آنها را بشناسیم و بعد نتیجهگیری خود را داشته باشیم. نگاه اول رسانه را بنگاه اقتصادی میداند که باورهای بخشی از جامعه یا تمام جامعه تعیینکنندهی عملکرد آن نیست بلکه خبر است که مهم شناخته میشود. از نظر برخی از رسانهها٬ این کنشگران هستند که باید خبر را ایجاد کنند تا آن حوزه در واقع ارزش انتشار دادن داشته باشد. این نگاهیست که خیلی از بنگاههای خبری به عنوان یک بنگاه تجاری در عمل اجرا میکنند. نگاه دیگری که در خیلی از کشورهای پیشرفته و حتی در بنگاههای اقتصادی و استخدام نیرو هم وجود دارد این است که اصل و مبنا به دلیل تبعیضهای تاریخی جنسیتی آن گونه تعیین میشود که بخشی از تولیدات باید حساسیت جنسیتی را دارا باشند. بنابراین رسانهها هم باید بتوانند به دور دایم ترویجکنندهی این برابری باشند و این قاعده را به عنوان پیشفرض برای بسیاری از بنگاههای تولیدی٬ فرهنگی و اقتصادیشان قایلاند. در دنیای بیرونی این دو نگاه متفاوتاند. اگر بخواهم این تفاوت را مثال بزنم یکی نگاه سرمایهداری و کاپیتالییستیست که صرفا بنگاه فرهنگی را به چشم یک شرکت اقتصادی نگاه میکند و دیگری نگاهیست که در دنیای واقعی سوسیال دموکراتها به آن بها میدهند و دنبال اجرای آن هستیم. اگر بخواهیم این نگاه را در رسانههای ایران تبیین کنیم به نظر من٬ رسانههای اصلی به دنبال مورد اول هستند و این پیشفرض را برای خود قایل نشدند که حساسیت جنسیتی یکی از بایدهای یک بنگاه فرهنگی است. به نوعی شاید باز به سوال قبلی برگردم شاید یکی از دلایل برای پاسخ به سوال پیش این باشد که که اساسا این رسانهها برخاسته از نیاز فرهنگی جامعه ایرانی نیستند بلکه ابزاری هستند در کشورهای دیگر که پل ارتباطی با مخاطب ایرانی باشند. در واقع این مساله نیاز آنهاست و نه نیاز فرهنگی جامعهی ما.
آیا این انتقاد نسبت به رسانههای کوچکتر نیز وارد است؟
به نظر من حضور رسانههای کوچکتر به نوعی برخاسته از حفرهها ارگانهای رسانهایست تا بتوانند خلاءهای موجود و فاصلهی بین بایدها و نبایدها را پر کنند. منظور از رسانههای کوچکتر اینجا وبسایتهای خبریست که وابسته به قدرتهای جهانی نیستند. آنها سعی میکنند حداقل در حوزهی اطلاعرسانی٬ بیشتر خود را وابسته به نیازهای مخاطب بدانند تا اصول رسانهای یا نیازهای کارفرما یا تامینکنندهی مالیشان.
متاسفانه خیلی از رسانههای ما چنین پیشفرضی را برای خود ندارند تا همیشه هدف خود را در خبررسانی برابری جنسیتی و نگاه به مسالهی تبعیض جنسیتی تعیین کنند. به نظر من بخش عمدهای از رسانههای موجود تابع کنشگری خود فعالان زن بودند و اگر این کنشگری وجود نداشت٬ کمتر به دنبال پیگیری این موضوع بودند.