بخشی از سخنان حسن روحانی رییس جمهوری ایران در نیویورک در روزهای گذشته با انتقاد گسترده در افکار عمومی ایران روبرو شده؛ سخنانی که در آن، آقای روحانی واقعیت های تلخ نقض حقوق بشر و آزادی بیان را در ایران نفی کرده است.
همچنین آقای روحانی گزارش احمد شهید، گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل، در امور ایران را نادرست توصیف کرده است. منتقدان آقای روحانی می گویند حتی اگر بپذیریم که در بسیاری از این موارد مانند بازداشت غیرقانونی روزنامه نگاران و توقیف مطبوعات، دولت دخالت مستقیمی نداشته است، توجیه این رفتار ها از سوی آقای روحانی پا نهادن بر حقوق مردم و انتظاراتی است که رای دهندگان به آقای روحانی از او دارند. رای دهندگان به آقای روحانی انتظار دارند او اگر نمی تواند به وعده هایی که برای پاسداری از حقوق شهروندی و سپردن امور اهل فرهنگ به اهل فرهنگ و خارج کردن آن از سیطره نیروهای امنیتی داده،عمل کند، سعی نکند از موقعیت خود به عنوان رییس جمهوری برای دروغ گفتن در باره حقایقی استفاده کند که دروغ بودن آن آشکار است. اما صرف نظر از زشتی اخلاقی دروغ گفتن، مساله این است که اگر رییس جمهوری معتقد است گزارش رسمی احمد شهید در باره نقض حقوق بشر در ایران نادرست است چرا شواهد این نادرستی را منتشر نمی کند؟
اگر آقای روحانی معتقد است دروغ نگفته، به سبک دعوت های مرسوم در فیسبوک که شهروندان دیگران را به چالش هایی از نوع چالش سطل آب یخ یا معرفی ده کتاب اثر گذار دعوت می کنند، من آقای روحانی را به چالش سطل آب یخی از نوع دیگر دعوت می کنم. من پیشنهاد می کنم آقای روحانی مناظره رودررو با یکی از روزنامه نگاران منتقد یا یک شهروند اهل آیین درویشی یا یکی از هموطنان بهایی یا یکی از شاگردان استاد علیرضا طاهری یا خانواده اعدام شدگان یا نمونه هایی دیگر از این دست را بپذیرد تا این فرصت را داشته باشد که ثابت کند دروغ نگفته است. در مقابل این فرصتی که به او داده می شود، بپذیرد که اگر نتوانست مردم را قانع کند برای پذیرفتن قبح دروغ گویی، مردم را به بر سر ریختن یک سطل آب یخ میهمان کند تا به مردم ایران نشان دهد عقوبت دروغ گفتن را می پذیرد.
در سطح بین المللی نیز آقای روحانی برای اینکه نسبت دروغ گزاف به گزارش رسمی سازمان ملل نداده باشد بهتر است از مشاوران حقوقی خود بخواهد گزارش احمد شهید را در ایران منتشر کنند و موارد نادرست آن را شرح دهند. به این ترتیب به جای اینکه به شیوه بی ادبانه محمد جواد لاریجانی به احمد شهید نسبت ناروا بدهد، به شیوه یک حقوقدان دلایل خود را بازگو کند.
نکته دیگری نیز در سخنان آقای روحانی هست که اهمیت آن کمتر از دروغ گفتن نیست. آقای روحانی در توجیه نقض حقوق بشر در ایران به آوردن گزاره ای متوسل می شود که یکی از استدلال های رایج مخالفان آزادی و توجیه کنندگان نقض حقوق بشر در ایران است. آقای روحانی می گوید مساله حقوق بشر در هر کشور را باید در چارچوب فرهنگی آن کشور مورد توجه قرار داد. به این ترتیب طرفداران این اندیشه مثلا به زندان انداختن و یا حتی اعدام کردن اندیشمندان مخالف چارچوب های رسمی را به مخالفت آنان با عرف فرهنگی در ایران نسبت می دهند. در این استدلال یک دروغ نهفته است و آن اینکه بسیاری از موارد نقض حقوق بشر هیچ ربطی به مخالفت با عرف فرهنگی در ایران ندارد. مانند نقض حقوق شهروندان درویش یا بهایی یا دیگر اندیشمندان که در طول تاریخ از سوی اکثریت مردم ایران پذیرفته شده و مورد احترام بوده اند. به تعبیر دیگر، طرفداران این استدلال هر چه را با باور جزم اندیشانه و مهجور عده ای از تندرو های نزدیک به محافل امنیتی مخالف باشد مغایر با چارچوب فرهنگی ایران می دانند. اما افزون بر این دروغ، دو مغالطه خطرناک تر در این اظهار نظر نهفته است: اول اینکه هدف از تعریف مبانی حقوق بشر که در قوانین ایران نیز رسما پذیرفته شده، این است که حداقل هایی را بپذیریم که مورد پذیرش اغلب فرهنگ ها در چارچوب جامعه جدید است تا مستبدین و ناقضان حقوق بشر برای زیر پا نهادن آن به مغایرت با یک فرهنگ خاص استناد نکنند. و دوم اینکه یکی از مبانی حقوق بشر این است که حتی اگر امری مغایر با چارچوب فرهنگی یک جامعه است باید در رسیدگی به آن قانون و به ویژه قوانین دادرسی مراعات شود. متاسفانه در اکثر موارد نقض حقوق بشر حتی موازین قانونی مرسوم در جمهوری اسلامی هم مورد اعتنای دستگاه های فراقانونی امنیتی و قضات تحت اختیار آنان نیست.
اهمیت این مساله به ویژه از آن روست که ابراز چنین بیاناتی از سوی رییس جمهوری به معنای حمایت از رفتار ناقضان حقوق بشر و بی اعتنایی به مسوولیت های قانونی رییس جمهوری است. آقای روحانی و مشاوران رسمی و غیر رسمی او باید بپذیرند که سیاست یک بام و دو هوا( به رغم رایج بودن آن در جمهوری اسلامی) از سوی مردم ایران سیاست پذیرفته شده ای نیست. نمی شود دولت از یک سو ادعا کند که به تامین حقوق شهروندی پایبند است و از سوی دیگر از ناقضان حقوق شهروندان دفاع کند. آن هم در موقعیتی که خود قوه قضاییه می داند که رفتارش ناقض حقوق شهروندان است و برای توجیه آن به ادعاهای دروغ ( مثلا استناد دروغ به اعدام به جرم تجاوز به عنف در توجیه اعدام غیر انسانی محسن امیر اصلانی) متوسل می شود. دولت آقای روحانی باید بپذیرد که سیاست کتمان حقیقت و دروغ گفتن سیاستی است که پایانی ندارد. برای توجیه هر دروغی، گفتن دروغی دیگر لازم می شود و این سلسله را سر پایان گرفتن نیست. مگر اینکه در جایی شهامت به خرج دهیم و بپذیریم اشتباه کرده ایم. من برای آزمون این شهامت آقای روحانی او را به چالش سطل آب یخ دعوت می کنم تا نشان دهد که آیا او هم مانند منتقدان تندرو خود که آنان را ترسو خطاب می کند، ترسوست یا اینکه شجاعت اعتراف به اشتباه در او هست.