سورنا کیانی
”ما در ایران همجنس باز نداریم” این را محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی در همان سخنرانی جنجالی دانشگاه کلمبیا می گوید. وقتی نظر زهرا، دختر همجنس گرای ایرانی را در مورد اظهارات محمود احمدی نژاد می پرسم، می گوید: ”نفی وجود همجنسگرایان از جنس “نفی وجود هولوکاست” است، قربانیان آدم سوزی فقط یهودیان نبودند بلکه ”همجنسگرایان هم از نظر نئونازی ها محکوم به نابودی و مرگ بودند.“
نازنین، دیگر دختر همجنس باز در پاسخ بلا فاصله کتاب کوچک قرمز رنگی را از کیفش در می آورد که روی آن نوشته: ”قانون مجازات اسلامی”. نازنین با لحنی مابین تمسخر و عصبانیت قسمتهایی از آن کتاب را برایم می خواند:
”لواط وطی مذکر[همجنسگرایی مردان] است چه به صورت دخول باشد یا تفخیذ” ماده ی 108
”فاعل و مفعول لواط هر دو محکوم به حد خواهند شد” ماده ی 109
”حد لواط در صورت دخول قتل است و کیفیت آن در اختیار حاکم شرع” ماده ی 110
”هرگاه کسی دیگری را از روی شهوت ببوسد تا 60 ضربه شلاق تعزیر می شود” ماده ی 124
”مساحقه، همجنسگرایی زنان است با اندام تناسلی” ماده ی 127
”حد مساحقه برای هر یک از طرفین صد تازیانه است” ماده ی 129
وی پس از آن می پرسد: “اگر در ایران همجنسگرا یا به قول خودشان «همجنس باز» وجود ندارد، پس تصویب چنین قوانین سنگینی علیه همجنسگرایی چه معنایی دارد؟”
”نازنین” دانشجوی حقوق و تنها یکی از دهها مراجع خانم دکتر “ن.ص” است. دکتر “ن.ص” صاحب یک کلینیک خصوصی روانپزشکی و روان درمانی در شهر تهران است. او و همکارانش به علت کثرت مراجعات افراد همجنسگرا و مسائل و مشکلات خاص آنها، بخشی را در کلینیک به این افراد اختصاص داده اند. “پدرام” یکی دیگر از مراجعین دکتر ”ن.ص” می گوید این کلینیک برای اکثر همجنسگرایان در تهران و حتی دیگر نقاط ایران جایی شناخته شده است. آنها برای مشاوره و حل برخی از مشکلات و اختلالاتشان که ناشی از فشارهای اجتماعی است به این جا می آیند. واقعیت این است که دیدن این همه همجنسگرا در یک کلینیک رسمی در قلب تهران، و تنها چند روز پس از سخنرانی آقای احمدی نژاد و نفی وجود همجنسگرایان باعث تعجب و البته کمی هیجان انگیز است.
دکتر “ح.م” گرایش جنسی افراد را به سه دسته ی دگر جنس گرا یا Heterosexual، دو جنس گرا یا bisexual و همجنسگرا یا homosexual تقسیم میکند. این متخصص اعصاب و روان(روان پزشک) که در این کلینیک خصوصی مشغول به کار است می افزاید: “همجنسگرایی که بمعنای تمایل به همجنس است، هم در زنان (Lesbian) و هم در مردان(gay) وجود دارد. همجنسگرایی یک واقعیت است و هیچ نقطه ای از جهان وجود ندارد که در آن چنین پدیده ای موجود نباشد. طبق آمار موجود 4 درصد از مردان و 2 درصد از زنان در جهان همجنسگرا هستند. البته با توجه به اینکه هنوز در بسیاری از نقاط جهان تعداد همجنسگرایانی که بدلیل قوانین ناقض حقوق بشر و یا تعصب شدید فرهنگی و مذهبی علیه همجسنگرایان، این تمایل خود را پنهان می کنند و حتی برای پوشاندن آن به رابطه ی زناشویی با جنس مخالف نیز تن می دهند، بسیار زیاد است، این رقم آماری در مجموع تا ده درصد حدس زده می شود.“
”پدرام” همجنسگرایی است که آنگونه که خود می گوید به همراه دوست و شریک جنسی اش “حمید” سالهاست که با هم زندگی می کنند. خانواده های آنها که متمول هم هستند در یکی از شهرهای غربی کشور زندگی می کنند، و از همجنسگرا بودن فرزندانشان مطلع نیستند. چیزی که به نظر پدرام موجب شده است آنها مجبور باشند “رابطه ی عاشقانه ی شان” را پنهان کنند. پدرام مرا به منزل خودش دعوت می کند تا با دوستش “حمید” نیز آشنا شوم. منزل آنها جایی در غرب تهران است. وقتی وارد می شوم اول چیزی که نظرم را جلب می کند کتابخانه ی بزرگی است انباشته از کتابهای فلسفی و ادبی. و در گوشه ای دیگر کلکسیونی از سازهای زهی. با تعجب می پرسم این کتابها مال شماست؟ او با پوزخند و با لحنی کنایه وار پاسخ می دهد: “بله بچه..[اصطلاحی که معمولا در فرهنگ عامه برای همجنسگرایان به کار می رود] هم فلسفه می خوانند”.
از سئوالی که کرده ام خجالت زده می شوم. پدرام توضیح می دهد که اگرچه دانش آموخته ی عمران است ولی علاقه ی بسیار زیادی به فلسفه و ادبیات دارد. با خنده و با اشاره به کتابی روی میز می گوید: “میشل فوکو را دوست ندارم، با اینکه همجنسگرا بوده”.
حمید نیز از راه میرسد. متوجه می شوم که حمید نوازنده و آهنگساز است: “حتی چند تا از کارهای من از وزارت ارشاد مجوز گرفته است” به عقیده ی حمید وضع مالی مناسب باعث شده است که او و پدرام زندگی راحتی داشته باشند. حمید اما معتقد است در میان همجنسگرایان ایرانی زوجهایی مثل آنها استثنا هستند. به گفته ی پدرام “همجنسگرایان بدبخت ترین اقلیت در ایران” به شمار می آیند. وی دلیل این مسئله را وجود نوعی استبداد فرهنگی می داند که خیلی هم ربطی به حکومت ندارد.
”اینجا هیچ کس به حقوق همجنسگرایان اعتقاد ندارد اگر هم اعتقاد داشته باشد جرا ت حمایت از آنها را ندارد”.
این جمله ایست که نازنین می گوید. با او و دوستش یا به قول خودش “پارتنرش” در یکی از کافی شاپ های شمال شهر تهران که گویا پاتوق همجنسگرا هاست صحبت می کنم. نازنین معتقد است حتی تندرو ترین نیروهای مدعی دموکراسی در ایران حاضر به اقرار به حقوق همجنسگرا یان نیستند. دوست او زهرا که دانشجوی علوم سیاسی و علاقه مند به مسائل روز است، معتقد است: “حتی اگر خاتمی هم به جای احمدی نژاد بود جواب بهتری نمی داد”.
دلیل این مسئله به نظر “علی” دانشجوی جامعه شناسی و دیگر همجنسگرای ایرانی که با ما دور یک میز نشسته، تعلق مسئله ی همجنسگرایان به “حوزه ی تابوهای فرهنگی” است.
علی توضیح میدهد که: “آنچه تو اینجا می بینی یا در آن کلینیک دیدی برشی از بخشها ی مرفه و تحصیلکرده ی همجنسگرایان است”.
او معتقد است موقعیت خوب اجتماعی و مالی فشار را بر این قشر از همجنسگرایان کمتر می کند. به نظر علی اما این افراد همواره با کابوس از دست دادن موقعیتشان به دلیل افشای گرایشات جنسی شان روبرو هستند: “خصوصا در جامعه ای که چیزی به نام حریم خصوصی معنا نمی دهد”.
علی می گوید: “برای دیدن بد بختی باید به پارک دانشجو یا شهرهای کوچک بروی”.
دکتر “ن.ص” می گوید: “علم امروز ثابت کرده که نیاز و تمایل جنسی بخشی از انسانها، به سمت جنس موافق گرایش دارد. اینکه علم امروزی به چنان نتیجه ای رسیده تنها توضیح علمی این پدیده را برای ما ساده کرده است و بدان معنا نیست که خود پدیده امر تازه ای است”.
وی می افزاید: “در اول ژانویه سال 1993 سازمان بهداشت جهانی ( WHO ) هم همجنسگرایی را از لیست بیماریهای خود حدف کرد و آن را بعنوان یک پدیده و گرایش طبیعی برسمیت شناخت”.
ویکتوریا آزاد- فعال ایرانی حقوق بشر مقیم سوئد- در گفتگو با نشریه ی چراغ -ارگان سازمان دگرباشان جنسی ایران ـ دلیل این تاخیر در اعلام “همجنسگرایی به عنوان یک گرایش طبیعی” را چنین عنوان می کند: “دلیل تآخیر زیاد سازمان بهداشت جهانی در برسمیت شناختن همجنسگرایی مخالفت و مقاومت نمایندگان کشورهای دیکتاتورزده عضو این سازمان است که باعث شدند جمله بندیها هم حتی الامکان کم رنگ شوند. اما جمله اصلی در اسناد سازمان بهداشت جهانی می گوید: ” نفس گرایش جنسی بعنوان اختلال تلقی نمی شود”.
این فعال حقوق بشرمی افزاید: “بعد از سال 1993 تعداد هر چه بیشتری از کشورها قوانین خود را بر اساس آخرین دست آوردهای علمی در باره جنسیت و همجنسگرایی تنظیم نموده و در این مسیر حقوق اجتماعی- مدنی همجنسگرایان را در قوانین خود تثبیت کردند تا جایی که امروز در قوانین تمام کشورهای اروپایی، آمریکا، استرالیا، اسرائیل، افریقای جنوبی و کلآ در همه کشورهایی که دارای دمکراسی هستند، حقوق همجنسگرایان تثبیت شده است. آخرین کشوری که بیمار بودن همجنسگرایان را لغو کرده و حقوق همجنسگرایان را برسمیت شناخته، کشور چین است.تلاش برای تثبیت حقوق همجنسگرایان تنها شامل کشورهای غربی نمی شود. سالهاست که همجنسگرایان کشورهای غیر غربی از تایلند تا ترکیه، از مکزیک تا ایران و از لبنان و مصر تا بولیوی در تلاش برای دستیابی به حقوق خود هستند و دست آوردهای مهمی هم داشته اند. در کشور ما، چند سالی است که موضوع جنسیت در جامعه حاد شده و هرچند که تضییقات و فشارهای موجود امکان پرداخت جدی و علنی را از علاقمندان سلب می کند اما به برکت اینترنت، سایت های زیادی کم و بیش به این مسائل گریزی هر چند ناقص می زنند. با اینهمه، از مسیر همین تلاشهاست که برداشتهای بی پایه و سنتهای بدون پشتوانه عقل و منطق، فرسوده و دیدگاههای علمی و امروزی در باره ی جنسیت در فرهنگ اجتماعی ریشه دوانده و بمرور خود را تثبیت می کنند”.
به عقیده ی علی اما مسیر چنین حرکتی ساده نیست. “زیرا آنها که از حقوق دگر اندیشان دفاع می کنند به حقوق دگرباشان باور ندارند”. او معتقد است مشکل همجنسگرایان در ایران به این زودیها حل نخواهد شد. “زیرا مشکلی است بر خاسته از عمق نهادهای عقب مانده ی جامعه ی ایرانی”.وی معتقد است حل این مشکل در گرو حل مشکل تجدد و به رسمیت شناخته شدن “فردیت” انسانهاست.
امیر همجنسگرای ایرانی مهمانیها و چت روم های اینترنتی را دو راه عمده ی ارتباط همجنسگرایان با هم می داند. وی همچنین توضیح می دهد که 20 اردیبهشت ماه سال جاری چگونه ماموران به یک مهمانی شبانه ی همجنسگرایان در اصفهان حمله کردند و 80 پسر را که از شهرهای مختلف آمده بودند بازداشت کردند. وی که خود جزء بازداشت شدگان بوده است می گوید: “آنها با شکستن درها و پنجره ها وارد شدند، ما را به خشن ترین و توهین آمیزترین شکل در برابر دیدگان مردمی که جمع شده بودند بازداشت کردند و بعد از آن ما را به زندان دستگرد اصفهان منتقل نمودند. طی مدت بازداشت ما را به وحشیانه ترین شکل ممکن کتک زدند و شکنجه دادند. آنها از ایراد هیچ شکنجه و بر زبان آوردن هیچ توهینی ابا نداشتند. ولی هیچکس در ایران اعتراض نکرد. حتی وقتی بعد از بیرون آمدن از زندان به برخی نهادها و گروهها مراجعه کردیم به ما گفتند بروید همین که زنده اید خدا را شکر کنید”.
علی سکوت فعالین حقوق بشر در برابر چنین وقایعی را “بی شرمانه” توصیف می کند.
از دکتر”ن.ص” می پرسم. اگر همجنسگرایی بیماری نیست پس آنها برای چه به شما مراجعه می کنند؟ وی پاسخ می دهد:
” همجنسگرایی نه بیماری است و نه انحراف جنسی، آنها اینجا می آیند به این دلیل که به خاطر فشارهای اجتماعی و زندگی دوگانه ای که به آنها تحمیل میشود دچار افسردگی، اضطراب و برخی اختلالات روانی می شوند. آنها در شرایط سختی زندگی می کنند و ما به آنها کمک می کنیم تا بتوانند خودشان را با این شرایط تطبیق دهند”
از دکتر “ن.ص” می پرسم: “آیا مقامات برای فعالیتهای پزشکی شما مشکلی به وجود نمی آورند؟”
وی در پاسخ می گوید: “اصلا و ابدا، آنها حتی گاهی همکاریهایی هم با ما می کنند، مثلا ما در زمینه ی صدور مجوز تغییر جنسیت برای ترانسکشوالها[افرادی که در هویت جنسی دچار اختلال هستند] با پزشکی قانونی همکاری می کنیم”
به قول محمد -جوان همجنسگرای ایرانی- که علاقه ی زیادی به مطالعه ی آثار اسلاوی ژیژک دارد: این هم یکی از تناقضات وضعیت موجود است!
علی می گوید “همجنسگرایان در ایران وجود دارند و روزگار سختی را هم می گذرانند. هم حکومت و هم جامعه، آنها را طرد می کنند.“
او می گوید خانواده ای را در یکی از شهرهای خراسان می شناسد که پسر همجنسگرای خود را به قتل رسانده اند. همچنین آمار تایید نشده ای حکایت از اعدام تعدادی همجنسگرا از سالهایی ابتدایی حاکمیت جمهوری اسلامی تا کنون دارد.“افرادی که هیچ کس به خاطر اعدام آنها دل نسوزاند”.
زهرا معتقد است نفی وجود همجنسگرایان از جنس “نفی وجود هولوکاست” است، وی به این نکته ی تاریخی اشاره می کند که قربانیان آدم سوزی فقط یهودیان نبودند بلکه “همجنسگرایان هم از نظر نئونازی ها محکوم به نابودی و مرگ بودند”.