حماسه ایرانی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

واقعا حماسه خیلی چیز مهمی است. اصولا در تمام جهان حماسه های بزرگ چیزهایی هستند که مردم جلوی شان و گاهی عقب شان و گاهی جاهای دیگرشان سر تعظیم فرود می آورند. با توجه به اهمیت حماسه نهم دی سال 1388 که در طی آن یک حماسه بزرگ در تهران و میلیونها شهر بزرگ ایران (حالا که داریم اغراق می کنیم بذار تا آخرش بکنیم) رخ داد و همین حماسه خیلی چیز عجیبی بود. به انواع حماسه در جهان توجه کنید:

مدل اسپارتاکوس: یک نفر از سربازان را می کشند، یکی دیگر می رود جلو، او را هم می کشند، یکی دیگر می رود جلو، و بعد خون در رگهای مردم بطور خودبخود جوش می آید و می ریزند و ظلم را نابود می کنند.

مدل امام حسین: 72 نفر در مقابل چند هزار نفر حرکت می کنند و یک به یک آنقدر می جنگند تا همه شان کشته می شوند ولی از حق شان کوتاه نمی آیند.

مدل روسی: سربازان در زمستان سرد استالینگراد آنقدر مقاوم و با روحیه ای خلقی و بخاطر پرولتاریای تحت ستم، مقاومت می کنند که یخ می زنند ولی حاضر نمی شوند از جلوی دشمن فرار کنند و در جنگ پیروز می شوند.

مدل تیان آن من: سربازان چینی جلوی دانشجویان دموکرات را می گیرند، آنها یکی یکی جلو می روند و جلوی تانک ها می ایستند و یکی یکی کشته می شوند و تا آخرین نفر و آخرین نفس مقاومت می کنند، نام شان در تاریخ می ماند.

مدل ایرانی نهم دی: مسوولان بسیج چند هزار بسته ساندیس و هزاران بسته کیک را بطور خودجوش توی وانت می ریزند، چند هزار نفر از روستائیان را از اطراف تهران بطور خودجوش سوار اتوبوس های خودجوش کرده و مقداری چک پول خودجوش به آنها می دهند و برای آنها که دائم می پرسند “کجا داریم می ریم؟” می گویند “می ریم فیلمبرداری، صلوات” و بعد تعدادی دوربین خودجوش در شهر نصب کرده و مقداری بلندگوی خودجوش شعارهای خودجوش را می گوید. بعد به دست مردم خودجوش تعدادی پوستر خودجوش آیت الله خامنه ای و احمدی نژاد می دهند و در پاسخ به کسی که پرسیده است “باید به کدوم شون رای بدیم” توضیح می دهند که امروز صندوق نداریم و فقط باید عکس ها را بطرف دوربین بگیرید و یک حماسه پرشور نهم دی ایجاد می شود.

 

حضرت ابرام آقا
نمی دانم چرا مشائی مرا به یاد سیمین غانم می اندازد، نه بخاطر اینکه از او آسمون آبی می خواهم یا احتمالا احمدی نژاد از او شبهای مهتابی می خواهد، بیشتر بخاطر اینکه او هر روز یک دسته گل جدید به آب می دهد. بعد از اینکه مشائی در مقابل اینکه عرب ها گفتند رازی و ابن سینا و فارابی و خیلی های دیگر عرب هستند و ترک ها و افغانی ها و تاجیک ها گفتند که مولوی و فردوسی و خیلی از بزرگان هنر و ادب ایران ترک و تاجیک بودند و لالمونی گرفت یک کلمه حرف بزند، اول گفت که حضرت محمد ایرانی بوده، بعد هم برای اینکه کلکسیون اباطیل اش کامل شود، اعلام کرد “حضرت ابراهیم ایرانی است.” البته من دلایلی پیدا کردم که احتمال می شود داد حضرت ابراهیم ایرانی بوده باشد، خدا را چه دیدی، شاید بود.

اول، فقط یک ایرانی می تواند برای از بین بردن بت پرستی، یک تبر بردارد و بت ها را بشکند.

دوم، فقط یک ایرانی می تواند برای اثبات ارادتش به خدا سر بچه اش را ببرد، بچه اش هم بگوید بابا جون باشه، هر جور راحتی.

سوم، فقط یک ایرانی می تواند برای اثبات غلط بودن نظر دیگران با تبر به جان خدای آنها بیافتد.

 

الهی قربون خودم برم

یکی ایستاده بود جلوی آینه حمام و می گفت الهی قربون دماغ قلمی ام برم، الهی قربون چشمام برم، الهی قربون موهای خوشرنگم برم، الهی قربون اون حالت لبهای خودم برم، الهی قربون هیکل خودم برم، الهی قربون عقل و درایت خودم برم که چقدر من باهوشم، الهی قربون دستهام برم که این قدر قوی و خوشگلن، بعد صدای زنش آمد که اوی مرتیکه! چیه یه ساعته رفتی توی حموم و بیرون نمی آی. بیا بیرون، بچه می خواد بره دوش بگیره. احمدی مقدم از حمام بیرون آمد، لباس پوشید و سر کار رفت. وی در حالی که همچنان از خودش خوشش می آمد، گفت: “به پلیس مواد مخدر 20 می دهم.”

 

دیوانگی یک بیماری مسری و خطرناک است

1357: این دانشجوهای خط امامی دیوانه هستند.

1367: این وزارت اطلاعات دیوانه هستند.

1377: این محافظه کاران دیوانه هستند.

1380: این تندروهای حزب الله دیوانه هستند.

1381: این حسن عباسی دیوانه است.

1382: این فرماندهان سپاه دیوانه هستند.

1383: این احمدی نژاد دیوانه است.

1384: این دولت همه شان دیوانه اند. 

1385: این دولت و مجلس بکلی دیوانه اند.

1386: این مسوولان کشور دیوانه اند.

1387: این راستگراهای حکومت همه شان دیوانه اند.

1388: این رهبر مملکت دیوانه شده است.

1389: بابا، این جمهوری اسلامی دیوانه است.