نون بیار، کباب ببر!

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

دیپلماسی پینگ پنگ شنیده بودیم و ریزه کاری های سیاست خارجی با هدف برقراری روابط دیپلماتیک بین چین و امریکا، اما سیاست “نون بیار، کباب ببر”، بر مبنای فتواهای شرعی از آن کارهاست و در واقع شاهکار سیاست داخلی جمهوری اسلامی با هدف حفظ نظام و تداوم حبس و حصر خانگی رهبران جنبش سبز.

 در دیپلماسی پینگ پنگ میان واشنگتن و پکن، مقام سیاسی سرشناس نظام سرمایه داری توپ تنیس روی میز را به آن سو پرتاب می کرد و مسوول سیاسی پولیت بورو در جهان کمونیست به این سو، تا در این رفت و برگشت ها گشایشی حاصل شود و کار سفارت خانه های دو کشور رونق بگیرد.

 اما در جمهوری اسلامی یکی از این سو از درون دفتر زیر توپ می زند تا درون حوزه علمیه فرود آید و دیگری ازآن سو از میان رساله های عملیه تا در پادگان جای گیرد و جاپای نظامیان را محکم کند و پایه های صندلی حاکمان را مستحکم.

 یک روز سردار سپاه با تکیه بر استفتائات شرعی داستان سرائی می کند و به نیت “تُوْریه” دروغ به هم می بافد، همچون آن نظریه های سیاسی که زمانی زیر بولتن های اختصاصی می نوشت یا در یادداشت های سفارشی کیهان، و روزی دیگر طلبه ی راه یافته به مجلس با استناد به فتاوی اساتیدش در این مورد، حرف های کذبش را راست می نمایاند تا با فریفتن مردم به اصطلاح “ریشه فتنه” را بخشکاند و در “جهاد فرهنگی” بسترساز پیروزی بر دشمن داخلی شود.

 در این بازی سیاسی عوامانه در عصر انفجار اطلاعات و زندگی در خانه های شیشه ای بی در و پیکر، یکی صحبت از نان داغ و برشته ی دو روی خشخاش می کند و دید و بازدیدهای آن چنانی وگردش های خیابانی، و دیگری بساط کباب برپا می سازد و سفرهای کنار دریا و شیرجه رفتن درون استخر، تا سیاست “نون بیار، کباب ببر” چون حلیم چرب جا بیفتد و حاکمان از این ترفندها شاد شوند و از عطر نان و بوی کباب مست!

در پی “توریه” محمد حسین صفار هرندی مشاور ویژه رهبری، حال نوبت محمود نبویان شاگرد مصباح یزدی است که دروغ های مصلحتی را مزمزه کندتا مرغ چیده شده درون دیس و گوسفند کشیده شده به سیخ به خنده آیند و پای منبرنشینان حاضر به همهمه!

 این عضو جبهه پایداری بدون آن که بگوید چراغ ها را خاموش کنند تا کسی چهره اش را در زمان صحبت نبیند، در مراسم گرامی‌داشت شهید نواب صفوی در مهدیه مشهد عنوان کرده است که خانه محل حصر موسوی و کروبی را با چشمان خود دیده و بر شرایط مطلوب زندگی آنان حسرت خورده است: “ای کاش ما آنجا بودیم، کبابش به جاست، استخرش به جاست، همه چیز به جاست و بهترین پزشکان باید از او مراقبت کنند. فرقه داوودیه در آمریکا را به یاد آورید که آمریکا با زن و بچه و پیر و جوان همه آن‌ها را در یک جا سوزاند در حالی که آن‌ها به دنبال براندازی هم نبودند”.

 این گمان وجود دارد که سخنان چند هفته پیش صفار هرندی یار دیروز حسین شریعتمداری و یاور امروز آیت الله خامنه ای، عامل این از روی دست دیگری نوشتن است و پیروی از برنامه ی تبلیغاتی ابلاغ شده به این طلبه ی جویای نام و نشان و طالب پست و مقام.

سردبیر پیشین کیهان و وزیر ارشاد احمدی نژاد پیش از این مدعی دور زدن در خیابان پاستور شده بود و گفت و گو با نانواها و شاطرهای محل زندگی بانو رهنورد و میرحسین موسوی و اکتشافی بزرگ، خرید نان داغ و تازه : “نمی دانم این چگونه حصری است که آنها می توانند ارتباط داشته باشند و تازه از آن شکوه هم می کنند و اگر فرصت بیشتری پیدا کنند دست به کارهای بیشتری می زنند، به تازگی هم به آنها گفته شده می توانند برای گرفتن نان از خانه خارج شوند و هوا بخورند”!

 البته خبرنگار زرنگی در پی این ادعا شال و کلاه کرد و با خودکار و ضبط صوت به این محل رفت و به نانوائی های دور و بر کوچه اختر سر زد و پای حرف های کسبه ی محل نشست و با ارائه ی نتایج یک تحقیق میدانی دست این به اصطلاح مطبوعاتی دشمن انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران را رو کرد:

“در مجموع با سه نفر از نانواها صحبت کردم. اولی مرد آذری زبانی بود که می گفت از کودکی در همین محل سکونت دارد. از او پرسیدم: آخرین باری که مهندس از شما نان خریده کِی بوده؟ گفت: مهندس؟ آهان میرحسین! بعد از حصر دیگه نیامده. زمانی که نخست وزیر بود همیشه خودش می آمد و نان می خرید. اما چند سال اخیر کسی ندیده تش. نفر دوم هم مردی میانسال و خوش برخورد بود که از او پرسیدم: اخیرا دیده اید که مهندس موسوی برای خرید از منزل خارج شود؟ با شنیدن کلمه «مهندس» لبخند می زند و می گوید: نه آقا، چجوری بیاد بیرون؟!”

 نبویان، این نخوانده ملا که در بهمن ۵۷ هنوز حتی به سن بلوغ نرسیده بود، چه رسد که پیش از سن سیزده سالگی علیه رژیم محمد رضا شاه و آمریکا مبارزه ای کرده باشد، حال میراث دار انقلاب شده و با تکیه بر “ تُوْریه” مجتهدان غیر انقلابی و خاموش علیه انقلابی های پرسابقه و مسوولان نظام برآمده از قیام ملت ایران سخن فرسایی می کند و دروغ بافی های هدف دار: “نکند آن‌ها به دنبال فتنه دیگری هستند و رفع حصر سرآغاز فتنه جدیدی باشد؟”.

 البته این افراد برای توجیه سخنان کذب خود حدیث و فتواهای اسلامی خاص در جیب دارند و در محافل خصوصی به آن ها استناد می کنند. آن ها حرف های خود را “ تُوْریه” می نامند و دروغ هایشان را حلال، هرچند که خوب می دانند به چه میزان شنونده را فریب می دهند.

 به عبارت دیگر “ تُوْریه” به سخنی اطلاق می شود که شنونده از آن چیزی می فهمد و گوینده از آن چیز دیگری را اراده می کند. به تعبیر دیگر سخن دو پهلو، که حس گناه را در دروغ گویان برنیانگیزد، چون “افرادی که مقید به پرهیز از دروغ هستند می توانند گاه به توریه متوسل شوند، تا هم دروغ نگفته باشند و هم مصلحت امور اهم را حفظ کرده باشند”!- در این میان، برای جریان حاکم بر جمهوری اسلامی چه چیزی مهم تر از “حفظ بیضه اسلام” و “رفع فتنه”!

 بر اساس فتوای فقهای شناخته شده جریان اقتدارگرا “دروغ حرام است، اما توریه حلال”. علت هم روشن است چون در شرایط جدید، در امور مملکت داری نیز گفتن سخن کذب، حتی زدن تهمت و افترا کاربرد عام پیدا کرده و در دل آموزه های “سیاست داخلی” جای گرفته است. از جمله، چون در جهت “دفع ضرر است و خطر مهم از خود یا مومن دیگر” و از همه مهمتر رفع خسران “نظام”، کاربرد آن به هراندازه و هر شکل توسط تریبون داران و منبرنشینان مجاز است.

 محل دیگر استفاده از دروغ همان است که استدلال شرعی اش می شود بکارگیری “خدعه و نیرنگ در جنگ”، با این توجیه که “شک نیست که جنگ یک ضرورت دینی و اجتماعی است که به علل مختلف (عقیدتی، سیاسی و اقتصادی) بر ملت ها و جوامع بشری الزام یا تحمیل می گردد و معمولا برای خروج از این تحمیل و رهایی از این مخمصه و سرعت بخشیدن به شکست دشمن از وسایلی استفاده می شود که در مواقع عادی جایز نیست”.

 ”مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی” در پاسخ این سوال که در چه مواردی استفاده از توریه اشکال ندارد”، به نقل از آیت الله خامنه ای به مسلمانان اعلام می کند که “در جایی که راست گفتن موجب ضرر به انسان یا به دیگری باشد و یا نخواهد حرف راست را بگوید، مثل آن که مصلحت در آن باشد که راست را نگوید، توریه کردن اشکال ندارد” - أجوبة الاستفتاءات، سؤال ۶۱۷ و سؤال تلفنی (۷۱۱۲۴۶۷-۰۲۵۱)

 در این شرایط وانفسا اصلاح طلبان، تحول خواهان و هواداران جنبش سبز باید پاس بدارند آموزه های ارزشمند زنده یاد مهندس مهدی بازرگان را که این روزها بیستمین سالگرد وفاتش است. او اگر زنده بود خطاب به این سیاست بازان بی اخلاق و مسلمانان بی ایمان که چون ماکیاول هر کاری را در راه رسیدن به هدف مباح می دانند و هر روشی را برای از دور خارج کردن رقیب حلال، یا به طعنه می گفت “آن که به ما نریده بود، کلاغ… بود!“، یا دست دراز می کرد و از روی میز نسخه ای از کتابش را که این روزها راهی بازار شده است تقدیم آن ها می کرد تا شاید خجالت بکشند و توبه کنند و به راه آیند!- نسخه ای از کتاب “دروغ و نقش آن در دین و دنیای ما”.