احمد زیدآبادی روزنامهنگار وفعال سیاسی دمکراسی خواه بعد پایان حبس ناعادلانه شش ساله خود، برای اجرای حکم پنج سال تبعیدش، به شهرستان گناباد در استان خراسان رضوی منتقل شد. سازمان زندان ها هزینه انتقال فوری را به گردن زید آبادی انداخت و از مسئولیت خود شانه خالی کرد. قوه قضائیه نیز حاضر نشد که مرخصی کوتاه مدت بین پایان زندان و آغاز تبعید به زید آبادی اعطاء کند. همچنین زید آبادی بر اساس حکم دادگاه به صورت مادام العمر از فعالیت مطبوعاتی و سیاسی و انعکاس تحلیل هایش در عرصه عمومی محروم شده است.
حال این سئوال در افکار عمومی مطرح است چرا زید آبادی آماج حمله سنگین و شدید حکومت و به بیان دقیق تر دستگاه امنیتی قرار گرفته است؟
زیدآبادی از آن دسته زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران است که بیشترین هزینه ها را از دوره اصلاحات تا کنون پرداخته است. شمار سال هایی که در زندان اعم از انفرادی و عمومی طی کرد قریب به 9 سال می شود.روز هایی که به مرخصی آمده نیز کم بوده است. در بازجویی نیز مورد اذیت و آزار قرار گرفته ولی به خوبی توانسته است مقاومت کند و سرافراز بیرون بیاید. دوران حبسش را نیز آرام وبدون هیاهو گذراند. در سیاست نیزهیچگاه اهل شعار دادن و افراط نبوده و به کار تشکیلاتی بها می دهد. بود و نمودش همیشه از توزان و تعادل برقرار بوده است.
اما ژرف کاوی سیر مواضع و سمت گیری های وی روشن می سازد ایستادگی تقلیل ناپذیر در برابر سازش کاری و بقای ساخت مطلقه قدرت دلیل اصلی خشم و خصومت استبداد دینی نسبت به وی را تشکیل می دهد. زید آبادی از ان دسته کنشگران سیاسی مدافع دمکراسی ایران است که علت العلل معضلات ایران را در خودکامگی می دانند و بر اصلاحات سیاسی دامنه دار در ایران تاکید دارند. او هیچگاه مبارزه علیه اقتدارگرایی را به مولفه های دیگر اعم از ایدئولوژی، ملاحظات امنیتی، سهم خواهی سیاسی، شکاف های قومی و بحران خارجی مشروط نساخته است. از نظر وی گذار به دمکراسی و تحقق ساخت قدرت مقید و مشروط به حاکمیت ملی بستری است که در آن مشکلات دیگر حل می شود. البته زید آبادی فعالیت هایش را به متغیر هایی چون منافع ملی، اجتناب از افراط و تفریط، ذهنیت انتزاعی، حفظ زیر ساخت های کشور مقید ساخته است. اما قائل به کم رنگ ساختن و تعطیلی موقت کارزار بر علیه استبداد نبوده است. زید آبادی اصلاح طلب است اما اصلاح طلبی که مبارزه بدون خشونت را برای تغییر معنا دار ساختار حقیقی و حقوقی قدرت می خواهد. او برانداز نیست اما به طور جدی محدود کردن اقتدار گرایان و جلوگیری از دخالت های فراقانونی آنها را دنبال کرده و می کند. در عین حال او به هر قیمتی مبارزه و مخالفت را دنبال نمی کند.
مشی و منش سیاسی زیدآبادی در مقابل دیدگاه هایی است که توسعه آمرانه و یا سازش و مصالحه با اقتدار گرایی تعدیل شده را تجویز می نمایند. از نظر زید آبادی اصلاح واقعی و نه صوری سیاست داخلی همپای تنش زدایی در سیاست خارجی اهمیت دارد و این دو جدا از هم نیستند. او بی اعتنایی به دولت سایه و دل خوش کردن به فتح قوای انتخابی را با توجه به بالادستی نهاد های انتصابی در ساختار قدرت را رد کرده و راهکار هایی را در سیاست مورد توجه قرار داده است که موقعیت دولت سایه را ضعیف ساخته و به دوگانگی در ساختار قدرت پایان دهد. او وضعیت موجود را سرنوشت محتوم ایران و ایرانی نمی داند و از این رو در نقطه مقابل تحول خواهی محافظه کار قرار می گیرد.
رویکردی از کنشگری تحول خواه در ایران قابل مشاهده است که دمکراسی و حقوق بشر را به عنوان ارزش های خودبنیاد و اصل کنش سیاسی در عمل نمی دانند و سر بزنگاه ها بسته به فاکتور هایی چون ایدئولوژی، تحولات خارجی و عدالت مستقل از آزادی پافشاری بر دمکراسی را کنار گذاشته و یا آن را مشروط می سازند. در حالی که زید آبادی چنین نگاهی را ندارد و از آن نگرشی در سپهر سیاسی ایران دفاع می کند که بر تلاش بی وقفه بر استقرار دمکراسی در ایران به عنوان مسئله اصلی تاکید دارد. کارنامه سیاست ورزی زیدآبادی ابطال کننده عملی پویشی است که ارزشی مطلق به ترجیح بد به بد تر می دهد و انتخاب های سیاسی را در چرخه بی پایان تقدم بد بر بدتر قرار می دهد. همچنین قائل به پرداخت هزینه برای تحقق مطالبات نیست. البته بررسی عملکرد زید آبادی نشان می دهد برای وی هزینه دادن اصل نیست و آن را ارزشی مطلق نیز بشمار نمی آورد اما جایی که بین حفظ اصول و تسلیم راه دیگری برای انتخاب وجود نداشته، وی و خانواده اش سختی ها را جان خریده اند.
ایراد دل بستن همیشگی و انتظار فایده مندی مطلق از راهکار ترجیح بد به بد تر یا بد تر به بد ترین فقط در بی نتیجه گی و یا افتادن در تسلسل گزینش بین گزینه های با شر کمتر نیست بلکه پتانسیل سازنده و امید به امکانپذیری انتخاب خوب را زایل می سازد و با حساسیت زدایی،جامعه را به پذیرش وضع موجود به عنوان سرنوشت مقدر ترغیب می کند.
تحول خواهی محافظه کار در دهه گذشته به نوعی افراط در کاربست الگوی تصمیم گیری ترجیح بد به بدتر روی آورده است و در نتیجه پتانسیل تغییر در جامعه و انباشت سرمایه سیاسی برای فعالیت در زمان مناسب را به حاشیه رانده است. این واقعیت دلیلی است که باعث شده حکومت در حدی محدود به این رویکرد میدان داده و در محدوده ای کنترل شده اجازه عمل به آن بدهد. اما روی گردانی و مقاومت زید آبادی و دیگر کسانی که به رویکرد یادشده در حوزه عمل و نظر نپیوسته اند،باعث شده تا اقتدار گرایان هزینه سنگینی بر آنها تحمیل نمایند.
البته خصوصیات ممتاز زید آبادی که به وی توان جمع کردن وحرکت آفرینی داده است نیز در حساسیت حکومت نقش مهمی دارد. این خصائل را می توان در مواردی چون روحیه آرام و اخلاقی، منش انسانی، شناخت و آگاهی عمیق، عقلانیت متعهد به اصول و واقع گرایی در چارچوب آرمان گرایی دسته بندی کرد.
مجازت و تنبیه سنگین زید آبادی هدف بالاتری از صرف نقره داغ کردن وی را دنبال می کند. دستگاه امنیتی می کوشد از این طریق هزینه های فعالیت جدی و مستمر در دمکراسی خواهی را پر هزینه سازد و با قربانی کردن زیدآبادی این پیام را به جامعه منتقل کند که ایستادگی در برابر استبداد تاوان سنگینی دارد.
اما مقاومت صبورانه زیدآبادی و گشودگی وی و خانواده اش در تحمل مرارت ها تدارک حکومت را با چالش جدی مواجه ساخته است. زید آبادی و مشقت هایی که تحمل کرده و می کند اعم از تبعید در گناباد و محرومیت دائمی از فعالیت های سیاسی و رسانه ای شاهدی گویا است که چهره واقعی حکومت و برونداد نهایی آن چیست و همچنین برای به دست آوردن آزادی وحداقل های زیست انسانی گریزی از پرداخت هزینه و فداکاری پیش قراولان نیست. از این رو غلط نیست اگر بگوییم برنده نهایی مصاف زید آبادی واقتدار گرایان حاکم، شکست سیاست تنبیه و مجازات برای ارعاب تحول خواهی پیشرو خواهد بود.