بگو، تو از کجا فهمیدی؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

میم الف نون: “ تو از کجا فهمیدی که چنین حادثه ای در پیش است؟”‏

سه سال قبل، نیویورک، داخلی، روز

محمود: آقا! ما نشسته بودیم توی لابی، بغل دست تونی بلر و شرودر و وزیر خارجه فرانسه. ‏وزیر خارجه فرانسه می خواست با ما انگلیسی حرف بزنه، ما هم که وارد نبودیم. گفت: یس ‏فرند؟ که یعنی مثلا ما دوست هستیم، تونی بلر هم خندید و گفت: یس، فرند. ما ولی اصلا راه ‏ندادیم، بهش گفتیم: نو، ایت ایز روولوشن ورلد، ویت مهدی توالو 12 امام، یس؟ اونها به ما ‏نگاه کردن. شرودر گفت: وی آر فرندز. من گفتم: نو، وی آر نو فرندز، آی ام فرندز امام ‏زمان، اند آپوکالیپس اند وار بد اگینست گود. آندراستاند؟ بعد سه تایی به ما نگاه کردن. تونی ‏بلر خندید و گفت: کافی اور تی؟ من گفتم: نو، آی ام فرام اسلام، اند ایت ایز روولوشن امام ‏مهدی، توالو 12. با دست هم دوازده رو نشون دادم. بعد تونی بلر دستور داد قهوه آوردن، ما ‏هم دیدیم اصلا نمی فهمند ما چی می گیم گفتیم گودبای و رفتیم. همین نیم ساعت قبل بود، توی ‏لابی سالن مجمع عمومی.‏


دو سال و یازده ماه قبل، تهران، داخلی، شب

محمود: آقا! توی جلسه ما نمی تونستیم با رهبران شون بخصوص سران اروپایی حرف بزنیم، ‏یعنی چیزی که ما باید ابلاغ می کردیم، نمی شد. دوربین ها دائم روی ما تنظیم شده بود، یک ‏حالتی هم بود که انگار عظمت اسلام همه رو جذب کرده بود. ما هم که یک نوکر خدمتگذار ‏بیشتر نبودیم. بالاخره ما رفتیم لابی سازمان ملل، خودتون هم که قبلا تشریف بردین، رفتیم ‏اونجا، تونی بلر بود، شرودر و وزیر خارجه فرانسه، یک جای خلوتی بود، انگار ملائک اینها ‏رو اونجا برای ما نگه داشته بودن. ما دیدیم فرصت مناسبه گفتیم یک اختلافی بین اروپا و ‏آمریکا بندازیم و خبری بهشون بدیم. تونی بلر به ما گفت: ما حاضریم با شما دوست باشیم، ‏وزیرخارجه فرانسه هم مثل عروسک کوکی تکرار کرد. ما گفتیم که نه، دوستی ما با امام ‏زمان هست و دشمنی ما با دشمن امام زمان، آخرالزمان نزدیکه و تمام قدرت های پوشالی ‏غرب رو به نابودی خواهد رفت. تونی بلر به نظرم شاید بیشتر از دیگران متوجه شد که چی ‏می گیم، ولی به نظرم اونها باورشون نمی شد ما این حقایق را به این صراحت بگیم.‏


دوسال و نیم قبل، قم، داخلی، شب

غلامحسین: بله، حاج آقا در جلسه دعای ظهور رو خوندن، همین موضوع شوری بپا کرد. ‏ولی اصل قضیه اتمام حجت حاج آقا با رهبران اروپا بود که ایشون در یک جلسه ای در اتاق ‏های امن سازمان ملل با رهبران اروپایی از جمله انگلیس و فرانسه و آلمان و بعضی ‏کشورهای دیگه صحبت کردند. ظاهرا انگلیس خواسته بود داعیه رهبری اروپا را در دست ‏بگیرد و ادعای دوستی با ایران را کرده بود، ولی حاج آقا بطور قاطعی ایستادند و گفتند که ‏زمان ظهور نزدیک است و بزودی جهان پر از ظلم و بیداد خواهد شد و بطوری که آنها ‏متوجه بشوند نشانه های ظهور را گفته بودند که گویا شرودر از طریق وزیرخارجه شان که ‏عیال ایرانی داره کمی فارسی یاد گرفته و حاج آقا هم خودش می گفت، من با وجود اینکه زبان ‏انگلیسی را خوب بلد نیستم، ولی نمی دونم اون روز چطور احساس می کردم هرچیزی را که ‏قصد می کنم سرزبونم می آد و انگار یک خبری بوده. و همین باعث شد که سران اروپا در ‏جریان عظمت انقلاب حضرت قرار بگیرند و حجت برآنها تمام بشود و بیخودی روی این ‏ظواهر قدرت پوشالی دنیای کفر و الحاد حساب نکنند.‏

دو سال و چهار ماه قبل، قم، داخلی، روز ‏

حاج آقا فاضل: مساله ای که باید شما برادران بدانید و در مواجهه با برادران و خواهران ‏بگوئید، موجی است که در دنیای غرب اخیرا ایجاد شده و یک خیری در این وقایع هست. ‏اخیرا ریاست جمهوری در نیویورک و در بطن استکبار جهانی در همان ساختمان سازمان ملل ‏متحد که صد و چند طبقه است، یک جلسه محرمانه ای با کمک برخی از کشورهای همراه و ‏کسانی که در دل شان ایمان به استکبار ندارند، ولی نمی توانند از ترس سقوط و از دست رفتن ‏قدرت پوشالی شان دست از این حمایت ها بردارند، تشکیل داده که در آن نمایندگان اکثر ‏کشورهای اروپایی حاضر بودند و حتی از مسلمانان برخی از کشورهای اروپایی هم تعدادی ‏بودند، اینها جمع شدند و رئیس جمهور نشانه های ظهور و علائم نزدیکی ظهور را برایشان ‏گفتند و وقتی اینها گفته شد جمعیت دگرگون شده و یک حالتی از ترس و امید ایجاد شده بود که ‏اینها سووالاتی داشتند که رئیس جمهور سووالات را جواب داده بود و اروپایی ها جز یکی دو ‏کشور قول دادند که تکلیف شان را جدا کنند از آمریکا و هفته ای یک بار تماس می گیرند با ‏رئیس جمهور و الآن یک غوغایی در دل آنهاست.‏

دو سال قبل، جمکران، داخلی، شب

فاطمه خانم: حاج خانوم می گفت وقتی ایشون در نیویورک بود، بعد از جلسه دعوتی کرده بود ‏از سران اروپا. اون ها آمده بودند به منزل یکی از ایرانیانی که در تمام آمریکا نفوذ زیادی ‏داره و تمام کارهای ساخت و ساز نیویورک دست ایشون هست و فقط یک ساختمان هشتاد ‏طبقه در فاصله صد متری سازمان ملل داره، ولی نماز شبش ترک نمی شه. رهبران اروپا که ‏غیر از تونی بلر همه شون اومده بودن، یک ساعتی به حرف های حاج آقا گوش می دادن و ‏ایشون می گفت، مثل بره سرشون رو انداخته بودن پائین و هر چه از نشانه های ظهور می ‏گفتم یادداشت می کردن و گاهی بعضی ها سرشون رو تکون می دادن این طرف و اون طرف ‏و قطره اشکی گوشه چشم شون می اومد و انگار سی سال بود که منتظر بودن یکی با اونها ‏حرفی از آقا بزنه. ظاهرا بدون اینکه اف بی آی نیویورک و سیا خبری از این ماجرا به دست ‏بیاره و بتونه مانع بشه، اینها یکی دو جلسه دیگه هم شرکت کردند و قول دادن که اگر نمی ‏تونن به استقبال ظهور آقا برن، حداقل انکار نکنن. حاج خانوم تعریف می کرد می گفت، الآن ‏هر شب یکی از اونها تلفن می زنه و همین طور یک ساعت با حاج آقا حرف می زنه و حاج ‏آقا راهنمایی اش می کنه، حاج خانم می گفته که در این مدت خیلی از سران اروپا دارن فارسی ‏و عربی یاد می گیرن.‏

یک سال و نیم قبل، لندن، داخلی، روز

تونی: من و گرهارد نشسته بودیم، برنارد هم نشسته بود و می گفت خسته است و می خواد بره ‏بخوابه. احمدی نژاد دو ساعت قبل سخنرانی کرده بود. یک دفعه اومد توی لابی، به نظرم اومد ‏اونجا رو گم کرده و داشت دنبال مترجمش می گشت. شرودر متوجه شد و برای اینکه بهش ‏کمک کنه زنگ زد به اطلاعات و شماره قسمت ایران رو گرفت و بهشون اطلاع داد که ‏احمدی نژاد در لابی پیش ماست. من بهش گفتم که ما روابط دوستانه ای با ایران داریم و می ‏خواهیم این روابط رو حفظ کنیم. کوشنر هم همین رو گفت. احمدی نژاد نگاهی به ما کرد و ‏هیچ چیزی نگفت. شرودر بهش گفت که خیلی دوست داره برای مسابقات فوتبال ازش دعوت ‏کنه بره آلمان، ولی اون چیزی جواب نداد. یک دفعه برگشت و اسم مهدی و آخر الزمان رو ‏آورد. ما نمی دونستیم چی بگیم. ده دقیقه ای با ما نشسته بود، تا زمانی که مترجمش اومد. وقتی ‏مترجمش اومد دیگه در مورد امام مهدی حرف نزد، چند جمله درباره روابط اقتصادی ایران و ‏اروپا گفت و تاکید کرد که قبل از انتخابات در دانشگاه درس می داده. وقتی رفت ما سه نفر به ‏هم نگاه کردیم. برنارد از من پرسید: به نظر شما می خواست چیزی به ما بگه؟ ‏

یک سال قبل، ابهر، خارجی، روز

محمود: من دو سال قبل در جلسه ای با رهبران جهان به آنها هشدار دادم که اضمحلال جهان ‏نزدیک است، به آنها گفتم قیمت نفت دیگر زیر صد دلار نخواهد آمد، به آنها گفتم اسرائیل ‏بزودی سقوط می کند و گفتم بهتر است راه مناسبی برای نجات خودشان پیدا کنند، من به آنها ‏گفتم دلار بزودی تبدیل به ورق پاره می شود و سقوط قدرت های بزرگ اقتصادی نزدیک ‏است. به آنها گفتم عراق هر روز بیش از روز قبل به حضور آمریکا اعتراض خواهد کرد و ‏مردم منطقه دم آمریکا را می گیرند و مثل موش آن را از منطقه بیرون می اندازند، وقتی این ‏حرف ها را زدم، سران اروپا با دهان های بازمانده به من نگاه می کردند. همین سه ماه قبل ‏یکی از رهبران اروپا به من زنگ زد و گفت، چطور متوجه اضمحلال قدرت های جهانی ‏شدی؟ دو روز بعد یکی دیگر زنگ زد و هفته بعد یکی دیگر. به آنها گفتم، تعجب نیست که ‏من دیدم، تعجب است که چطور شما ندیدید… ‏

یک هفته قبل، مشهد، داخلی، روز

پیش از این به سران دنیا در آستانه اضمحلال بودن حکومت ظالمان را هشدار داده بودم، در ‏آن زمان آنها با حالت تعجب به من نگاه می‌کردند و حتی وقتی که دلایلمان را گفتم، متوجه ‏نشدند؛ چرا که در همان فضا می‌اندیشند و راه و هدف و جنسشان همان بود. اما اکنون با ‏تعجب به من می‌گویند تو از کجا فهمیدی که چنین حادثه‌ای در پیش است؟ من گفتم تعجب ‏می‌کنم که چرا شما فروریختن آن بنیانها را نمی‌بینید و نمی‌بینید که حرف نو، زایش و ابتکار ‏عملی جز توسل به سلاح ندارند و همه چیز را می‌خواهند با زور سلاح حل کنند و همین نشان ‏می‌دهد که آنها در آخر خط هستند.‏

و داستان همچنان ادامه دارد….. ‏