میم الف نون: “ تو از کجا فهمیدی که چنین حادثه ای در پیش است؟”
سه سال قبل، نیویورک، داخلی، روز
محمود: آقا! ما نشسته بودیم توی لابی، بغل دست تونی بلر و شرودر و وزیر خارجه فرانسه. وزیر خارجه فرانسه می خواست با ما انگلیسی حرف بزنه، ما هم که وارد نبودیم. گفت: یس فرند؟ که یعنی مثلا ما دوست هستیم، تونی بلر هم خندید و گفت: یس، فرند. ما ولی اصلا راه ندادیم، بهش گفتیم: نو، ایت ایز روولوشن ورلد، ویت مهدی توالو 12 امام، یس؟ اونها به ما نگاه کردن. شرودر گفت: وی آر فرندز. من گفتم: نو، وی آر نو فرندز، آی ام فرندز امام زمان، اند آپوکالیپس اند وار بد اگینست گود. آندراستاند؟ بعد سه تایی به ما نگاه کردن. تونی بلر خندید و گفت: کافی اور تی؟ من گفتم: نو، آی ام فرام اسلام، اند ایت ایز روولوشن امام مهدی، توالو 12. با دست هم دوازده رو نشون دادم. بعد تونی بلر دستور داد قهوه آوردن، ما هم دیدیم اصلا نمی فهمند ما چی می گیم گفتیم گودبای و رفتیم. همین نیم ساعت قبل بود، توی لابی سالن مجمع عمومی.
دو سال و یازده ماه قبل، تهران، داخلی، شب
محمود: آقا! توی جلسه ما نمی تونستیم با رهبران شون بخصوص سران اروپایی حرف بزنیم، یعنی چیزی که ما باید ابلاغ می کردیم، نمی شد. دوربین ها دائم روی ما تنظیم شده بود، یک حالتی هم بود که انگار عظمت اسلام همه رو جذب کرده بود. ما هم که یک نوکر خدمتگذار بیشتر نبودیم. بالاخره ما رفتیم لابی سازمان ملل، خودتون هم که قبلا تشریف بردین، رفتیم اونجا، تونی بلر بود، شرودر و وزیر خارجه فرانسه، یک جای خلوتی بود، انگار ملائک اینها رو اونجا برای ما نگه داشته بودن. ما دیدیم فرصت مناسبه گفتیم یک اختلافی بین اروپا و آمریکا بندازیم و خبری بهشون بدیم. تونی بلر به ما گفت: ما حاضریم با شما دوست باشیم، وزیرخارجه فرانسه هم مثل عروسک کوکی تکرار کرد. ما گفتیم که نه، دوستی ما با امام زمان هست و دشمنی ما با دشمن امام زمان، آخرالزمان نزدیکه و تمام قدرت های پوشالی غرب رو به نابودی خواهد رفت. تونی بلر به نظرم شاید بیشتر از دیگران متوجه شد که چی می گیم، ولی به نظرم اونها باورشون نمی شد ما این حقایق را به این صراحت بگیم.
دوسال و نیم قبل، قم، داخلی، شب
غلامحسین: بله، حاج آقا در جلسه دعای ظهور رو خوندن، همین موضوع شوری بپا کرد. ولی اصل قضیه اتمام حجت حاج آقا با رهبران اروپا بود که ایشون در یک جلسه ای در اتاق های امن سازمان ملل با رهبران اروپایی از جمله انگلیس و فرانسه و آلمان و بعضی کشورهای دیگه صحبت کردند. ظاهرا انگلیس خواسته بود داعیه رهبری اروپا را در دست بگیرد و ادعای دوستی با ایران را کرده بود، ولی حاج آقا بطور قاطعی ایستادند و گفتند که زمان ظهور نزدیک است و بزودی جهان پر از ظلم و بیداد خواهد شد و بطوری که آنها متوجه بشوند نشانه های ظهور را گفته بودند که گویا شرودر از طریق وزیرخارجه شان که عیال ایرانی داره کمی فارسی یاد گرفته و حاج آقا هم خودش می گفت، من با وجود اینکه زبان انگلیسی را خوب بلد نیستم، ولی نمی دونم اون روز چطور احساس می کردم هرچیزی را که قصد می کنم سرزبونم می آد و انگار یک خبری بوده. و همین باعث شد که سران اروپا در جریان عظمت انقلاب حضرت قرار بگیرند و حجت برآنها تمام بشود و بیخودی روی این ظواهر قدرت پوشالی دنیای کفر و الحاد حساب نکنند.
دو سال و چهار ماه قبل، قم، داخلی، روز
حاج آقا فاضل: مساله ای که باید شما برادران بدانید و در مواجهه با برادران و خواهران بگوئید، موجی است که در دنیای غرب اخیرا ایجاد شده و یک خیری در این وقایع هست. اخیرا ریاست جمهوری در نیویورک و در بطن استکبار جهانی در همان ساختمان سازمان ملل متحد که صد و چند طبقه است، یک جلسه محرمانه ای با کمک برخی از کشورهای همراه و کسانی که در دل شان ایمان به استکبار ندارند، ولی نمی توانند از ترس سقوط و از دست رفتن قدرت پوشالی شان دست از این حمایت ها بردارند، تشکیل داده که در آن نمایندگان اکثر کشورهای اروپایی حاضر بودند و حتی از مسلمانان برخی از کشورهای اروپایی هم تعدادی بودند، اینها جمع شدند و رئیس جمهور نشانه های ظهور و علائم نزدیکی ظهور را برایشان گفتند و وقتی اینها گفته شد جمعیت دگرگون شده و یک حالتی از ترس و امید ایجاد شده بود که اینها سووالاتی داشتند که رئیس جمهور سووالات را جواب داده بود و اروپایی ها جز یکی دو کشور قول دادند که تکلیف شان را جدا کنند از آمریکا و هفته ای یک بار تماس می گیرند با رئیس جمهور و الآن یک غوغایی در دل آنهاست.
دو سال قبل، جمکران، داخلی، شب
فاطمه خانم: حاج خانوم می گفت وقتی ایشون در نیویورک بود، بعد از جلسه دعوتی کرده بود از سران اروپا. اون ها آمده بودند به منزل یکی از ایرانیانی که در تمام آمریکا نفوذ زیادی داره و تمام کارهای ساخت و ساز نیویورک دست ایشون هست و فقط یک ساختمان هشتاد طبقه در فاصله صد متری سازمان ملل داره، ولی نماز شبش ترک نمی شه. رهبران اروپا که غیر از تونی بلر همه شون اومده بودن، یک ساعتی به حرف های حاج آقا گوش می دادن و ایشون می گفت، مثل بره سرشون رو انداخته بودن پائین و هر چه از نشانه های ظهور می گفتم یادداشت می کردن و گاهی بعضی ها سرشون رو تکون می دادن این طرف و اون طرف و قطره اشکی گوشه چشم شون می اومد و انگار سی سال بود که منتظر بودن یکی با اونها حرفی از آقا بزنه. ظاهرا بدون اینکه اف بی آی نیویورک و سیا خبری از این ماجرا به دست بیاره و بتونه مانع بشه، اینها یکی دو جلسه دیگه هم شرکت کردند و قول دادن که اگر نمی تونن به استقبال ظهور آقا برن، حداقل انکار نکنن. حاج خانوم تعریف می کرد می گفت، الآن هر شب یکی از اونها تلفن می زنه و همین طور یک ساعت با حاج آقا حرف می زنه و حاج آقا راهنمایی اش می کنه، حاج خانم می گفته که در این مدت خیلی از سران اروپا دارن فارسی و عربی یاد می گیرن.
یک سال و نیم قبل، لندن، داخلی، روز
تونی: من و گرهارد نشسته بودیم، برنارد هم نشسته بود و می گفت خسته است و می خواد بره بخوابه. احمدی نژاد دو ساعت قبل سخنرانی کرده بود. یک دفعه اومد توی لابی، به نظرم اومد اونجا رو گم کرده و داشت دنبال مترجمش می گشت. شرودر متوجه شد و برای اینکه بهش کمک کنه زنگ زد به اطلاعات و شماره قسمت ایران رو گرفت و بهشون اطلاع داد که احمدی نژاد در لابی پیش ماست. من بهش گفتم که ما روابط دوستانه ای با ایران داریم و می خواهیم این روابط رو حفظ کنیم. کوشنر هم همین رو گفت. احمدی نژاد نگاهی به ما کرد و هیچ چیزی نگفت. شرودر بهش گفت که خیلی دوست داره برای مسابقات فوتبال ازش دعوت کنه بره آلمان، ولی اون چیزی جواب نداد. یک دفعه برگشت و اسم مهدی و آخر الزمان رو آورد. ما نمی دونستیم چی بگیم. ده دقیقه ای با ما نشسته بود، تا زمانی که مترجمش اومد. وقتی مترجمش اومد دیگه در مورد امام مهدی حرف نزد، چند جمله درباره روابط اقتصادی ایران و اروپا گفت و تاکید کرد که قبل از انتخابات در دانشگاه درس می داده. وقتی رفت ما سه نفر به هم نگاه کردیم. برنارد از من پرسید: به نظر شما می خواست چیزی به ما بگه؟
یک سال قبل، ابهر، خارجی، روز
محمود: من دو سال قبل در جلسه ای با رهبران جهان به آنها هشدار دادم که اضمحلال جهان نزدیک است، به آنها گفتم قیمت نفت دیگر زیر صد دلار نخواهد آمد، به آنها گفتم اسرائیل بزودی سقوط می کند و گفتم بهتر است راه مناسبی برای نجات خودشان پیدا کنند، من به آنها گفتم دلار بزودی تبدیل به ورق پاره می شود و سقوط قدرت های بزرگ اقتصادی نزدیک است. به آنها گفتم عراق هر روز بیش از روز قبل به حضور آمریکا اعتراض خواهد کرد و مردم منطقه دم آمریکا را می گیرند و مثل موش آن را از منطقه بیرون می اندازند، وقتی این حرف ها را زدم، سران اروپا با دهان های بازمانده به من نگاه می کردند. همین سه ماه قبل یکی از رهبران اروپا به من زنگ زد و گفت، چطور متوجه اضمحلال قدرت های جهانی شدی؟ دو روز بعد یکی دیگر زنگ زد و هفته بعد یکی دیگر. به آنها گفتم، تعجب نیست که من دیدم، تعجب است که چطور شما ندیدید…
یک هفته قبل، مشهد، داخلی، روز
پیش از این به سران دنیا در آستانه اضمحلال بودن حکومت ظالمان را هشدار داده بودم، در آن زمان آنها با حالت تعجب به من نگاه میکردند و حتی وقتی که دلایلمان را گفتم، متوجه نشدند؛ چرا که در همان فضا میاندیشند و راه و هدف و جنسشان همان بود. اما اکنون با تعجب به من میگویند تو از کجا فهمیدی که چنین حادثهای در پیش است؟ من گفتم تعجب میکنم که چرا شما فروریختن آن بنیانها را نمیبینید و نمیبینید که حرف نو، زایش و ابتکار عملی جز توسل به سلاح ندارند و همه چیز را میخواهند با زور سلاح حل کنند و همین نشان میدهد که آنها در آخر خط هستند.
و داستان همچنان ادامه دارد…..