قضیه وقتی محمود اومد پاستور

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

( قسمت اول)

 

داستان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و ریاستش و هر آنچه رخ داده و آنچه رخ نداده را در این قضایای چند قسمتی که هر کدام با عنوان خودش ارائه می شود، تقدیم می کنیم. این قضیه طولانی است و ممکن است ده قسمتی بشود، به همین دلیل هر دو سه روزی یک بار سری به خبرهای روز می زنیم. خلاصه از اینجوری ها

 

قضیه چگونه محمود رئیس شد

محمود که جوانی بود از اهالی ارادون

و تعدادی رفیق داشت کلهم جون در جون

جونشون واسه هم دیگه در می رفت

هر کی دیگه رو می دیدن، حوصله شون سرمی رفت

چون که همگی بودن مهندس علوم تخنولوژی

و پیچ گوشتی و آچار داشتن و کتاب در مورد متالورژی

کسی نمی دونست سر موفقیت اونها در چیست.

و رئیس اونها چه کسی هست و چه کسی نیست.

تا رسید فصل انتخابات رئیس جمهور

که محمد آقا خاتمی کارش تموم شده بود و باهاس می رفت یه جای خیلی خیلی دور

 

کی نومزد کی شد؟ کی نومزد کی نشد؟

توی این هرکی هر کی بزن و بگیر

که ننه و بابای همه بودن با هم درگیر

یک آقایی پیدا شد به اسم قالیباف

که از مشهد اومده بود مستقیم و صاف

هم خلبان، هم پاسدار، هم رئیس امورات امنیه

هم دموکرات، هم خوش تیپ، هم صاحب یک عینک ریبن “مید این ترکیه”

اکبر آقا هم آمده بود از ولایت رفسنجان

یک آقا می گفت و صد تا آقا خارج می شد از آن دهان

دویست و هفتاد سال سابقه کار اجرایی

رئیس همه امورات پلتیکی و اکونومیکی و مالی و دارایی

هفت دور رئیس پارلمنت، دو دور رئیس جمهور

الهی هر کی نمی تونه ببینه چشاش از حدقه بشه کور

آق میتی هم که شیخ اصلاحات بود

یک مقداری جوش می آورد، چون که از ایلات بود

در تمام ولایت خرم آباد و الیگودرز

اسم آق میتی رو هر کی ببره، همه می گن “ یا ابلفرز”

ابلفرز همان ابوالفضل است در وغ وغ ساهاب ما

چون صمیمیت خیلی امر مهمی است در اینجور جاها

نفر چهارم اسمش بود علی آقای لاریجانی

یک پسر خوب و ناناز و موبور و مامانی

همیشه حمام رفته و معدلش شده بیست

مثل این بچه کلا پنج تا بیشتر توی این دنیا نیست

اون چهار تا همگی برادر علی آقا می باشند

به همه تپه های مملکت همین پنج تا داداش آب می پاشند.

هر چه آقا بگه می گه رو چشمم

نه یک کلمه زیاد، نه یک کلمه نمی ذاره بشه کم

علی آقا رئیس امورات تلفزیونی بود

و در این مورد همه چیز ها رو از بر می نمود

نفر پنجم یک آقایی بود به اسم دکتر مصطفی معین

که از کمالات هیچی کم نداشت، الا قیافه و ابهت و سیاست و سفر به چین و ماچین

قدش نه کوتاه بود و نه بلند

موهاش هم نه کچل بود و نه گیسوهاش کمند

رنگ چشماش نه سبز بود و نه سیاه

موقع سخنرانی نه فریاد می زد نه می کشید آه

وقتی دعوا می کرد همه قاه قاه می خندیدن

وقتی جوک می گفت، زارزار می افتادن وسط چمن

وسط سه نفر آدم کمالاتش نبود معلوم

نه تق و توقی نه شالاپ شولوپی نه صدایی که بگه بوم

از بس که موجودی بود نجیب

نامزدی او برای انتخابات می نمود عجیب

نفر ششم بود سردار مهارت خان

که آمده بود از ناف مسجد سلیمان

به ناموس زهرا قسم خورد وایستادم که وایستادم

اگه بمب خوشه ای بیفته رو سرم یک میلی متر نمی شم خم

به ناموسش قسم خورد ولی یهو در رفت

یه عالمه پوستر چاپ کرد که پولش هدر رفت

هفتمین نفر اسمش بود مهرعلیزاده

تنهایی با چهار تا پوستر زده بود به چاک جاده

 

چطوری شد که محمود انتخاب شد؟

نفر هشتمی که از همه بی ریخت تر بود

کمالاتی داشت که از همه رقبا سر بود

زبون داشت از تهران تا مانهاتان نیویورک

و حرف می زد به لری و عربی و هندی و افغانی و اگر لازم بود می شد به زبان تورک

گفت “ انا صغیر ولکن کوتاهنی قد المستکبران

و اعدائهم کمثل الصهیونیست و المنافقین فی الطهران

و غضبناک الی مرفهین بی دردنا

و آفتابه الماء یتشرشر اونجاینا تا سردنا

و تذهبون المفسدین بالمکان العرب پرتابنا فلوت

و الثوره ثوره حتی النصر بالطالوت و الجالوت”

یک چفیه انداخت و رفت لای هیات سینه زنی

و شد پابرهنه و دشمن هر چه پولدار و غنی

 

شعارهای انتخاباتی:

ای مردم فقیر بدبخت دهن سرویس

کاری می کنم همه کیک زرد بخورین و ساندیس

سفره های تان را پر از درآمد نفت می کنم

از جمله پیتزا و همبرگر و چلوکباب و قرمه سبزی و خرما و آبلیمو و بستنی زربفت می کنم

یکی پرسید: آخر بستنی هم مگر می شود زربفت؟

محمود خان گفت: اگر صبر کنی تا آنجا هم خواهد رفت

گفت: هر که پولدار است می کنم فقیر

و هر چه موش است می کنم رئیس شیر

با وایتکس پاک می کنم اسرائیل را از روی کره زمین

به جای آن درست می کنم دو سه تا چین

با مو و لباس خوش تیپ ها نداریم هیچ کار

در عوض در می آریم از آمریکایی ها دمار

انقلاب را چنان می کنم پیاده

که امام خمینی خودش بیاد سر جاده

دست آقا را هفته ای سه بار می کنم ماچ

تا اینکه زبونم بشه قاچ قاچ

بیضه اسلام را با چفیه می مالم هر روز

تا دشمنان ولایت بیافتند به گوز گوز

آقا مجتبی که پسر آقا بود مهر محمود به دلش نشست

و این جوری بود که رای همه رو شکست

شب انتخابات شیخ میتی خوابش برد

و واسه همین هم نیم میلیون از رای ها رو طرف خورد

شوخی شوخی آق محمود شد رئیس جمهور

با نه میلیون رای تقلبی و هفت هشت میلیون که چشم شون کور

 

چطوری اورانیوم جای نفت اومد سر سفره؟

یکی از عجایب دنیاست همین اورانیوم

که خیلی عجیب تر است از کربن و منیزیوم

از بالا تا پائین جدول مندلیف

هیچ چیزی عجیب تر نیست از اورانیوم در مسکو و کیف

یک قاشق که بریزی توی دیزی

قابلمه منفجر می شود به چه تمیزی

یک کاسه اورانیوم را بریز تو یک بشکه

تا مثل موشک آپولو برود به کره ماه درشکه

اورانیوم از فلفل نیز می باشد تیز تر

وگرنه رزا منتظمی از آن درست می کرد غذاهای لذیذتر

از اورانیوم درست می کنند کیک زرد

که اگر بخورد به سر آدم تا آخر عمرش می گیرد درد

پس ای جوان نام اورانیوم را بدان

هرگز بدون دستکش دست نزن به آن

 

ادامه دارد(پایان قسمت اول)