نگاه♦ سینمای ایران

نویسنده

محمد زرین دست متولد 1313 تبریز، فارغ التحصیل سینما از دانشگاه کالیفرنیا و رشته تئاتر و تلویزیون از دانشکده سوریتوس در نورواک آمریکاست. او سه سال زودتر از برادرش علیرضا با کارگردانی فیلم خانه ای بر روی شن در آمریکا شروع به فیلمسازی کرد. پس از بازگشت به ایران در سال 1345 ، با ساخت فیلم هاشم خان کوشید تا سینمای حادثه ای ایران را به استانداردهای آن سوی اقیانوس نزدیک کند. با دومین فیلمش وسوسه شیطان برادرش علیرضا نیز به او پیوست. ولی محمد پس ساخت چند فیلم دیگر در اوایل دهه 1350 ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد. محمد زرین دست که در سینما و تلویزیون آمریکا با نام تونی زرین دست شناخته می شود، تا اواسط دهه 1980 پنج فیلم بلند دیگر کارگردانی کرد. او پس از سال ها به ایران بازگشته و سرگیجه اولین فیلم او در وطن-پس از سه دهه و اندی- است.


zarindast1.jpg

افراط در ساده انگاری

سرگیجه

نویسنده و کارگردان:محمد زرین دست-.مدیرفیلمبرداری:اصغر رفیعی جم. طراح صحنه و لباس:آیدین ظریف. تهیه کننده:مرتضی شایسته. بازیگران:محمد زرین دست، کامبیز دیرباز، الهام حمیدی. کورش تهامی، مهدی سلوکی.

خلاصه داستان: مردی پس از سال ها دوری از ایران به کشورش باز می گردد و از یک راننده می خواهد تا او را به زادگاهش تبریز ببرد. در آنجا داستان به گذشته باز می گردد و مرد کودکی اش را به یاد می آورد. از معاهده ترکمانچای گرفته تا حضور متفقین در ایران و….


فیلم سرگیجه از آن دسته فیلم هایی است که هر بیننده ای پس از تماشای آن از خود سئوال می کند اصولاً چرا باید برخی فیلم ها ساخته شوند. از همه مهم تر؛ عوامل فیلم بر چه اساس و مبنایی حاضر شده اند مقابل دوربین چنین فیلمی بروند. و یا اینکه چگونه موسسه ای مانند هدایت فیلم حاضر می شود آبروی سال ها کار خود را زیر پا بگذارد و دست به تولید چنین فیلمی بزند. آقای زرین دست پس از سال ها دوری از ایران ناگهان به کشورش بازگشته و دلش خواسته فیلمی را کارگردانی کند. اکران فیلم وی و به گوش رسیدن افاضات شان در باب این که فیلم من کازابلانکا و سینما پارادیزو است و باید از سوی ایران به عنوان نماینده به اسکار معرفی شود؛ نشان می دهد هنوز سینمای بی برنامه و بی هدفی را دنبال می کنیم. البته زرین دست خود سرمایه گذار فیلم است و احتمالاً نذر داشته پول خود را بیرون بریزد. فیلم در بدترین فصل ممکن سال روی پرده رفته، که زمان فیلم های مرده است . هدایت فیلم که کلی از این فیلم ها را تولید کرده گروه سینمایی را در اختیار گرفته تا یک به یک فیلم ها را به نمایش گذاشته و از شر آنها خلاص شود. بعد از سرگیجه هم باید در انتظار فیلم در شهر خبری نیست،هست باشیم تا این زنجیره اکران کامل شود.

فیلم سرگیجه آن قدر فیلم بدی است که نمی دانم واقعاً درباره آن چه بنویسم. کارگردان آنقدر گاف و بی سلیقگی در فیلم به خرج داده که گویا از یک کارگر ساختمان خواسته باشی یک روز به جای آنکه سر کار خود برود فیلمی را کارگردانی کند. از همه مهم تر اینکه جناب زرین دست اصرار داشته خود نقش اصلی را بازی کند. در این فیلم تاریخی ابتدا قرار بود هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن نقش های اصلی را بازی کنند که در انتها فیلمساز به الهام حمیدی و کورش تهامی رضایت داده است. فیلم چنان ساده انگارانه و بی نظم و منطق است که جایی را برای پرداختن به پرداخت سینمایی و روایت و… باقی نمی گذارد. تنها می توان به ذکر نکاتی از آن پرداخت تا بدانیم کارگردان چگونه با سودای دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی اسکار 2008 این فیلم را ساخته است. ابتدا بد نیست با بازی خود زرین دست شروع کنیم. در فصلی از فیلم او می خواهد خودکشی کند و برای این کار روی ریل راه آهن می خوابد و کورش تهامی او را نجات می دهد. عکس العمل زرین دست در این فصل بسیار دیدنی است. یا در صحنه ای دیگر زرین دست اتومبیل تهامی را می دزدد و ما در انتها متوجه می شویم ماشین را دزدیده تا روی صخره ها برود و تمرین یوگا کند. اما نکات بامزه در مورد فیلمنامه و دیگر شخصیت ها. ما در فیلم با جوانی به عنوان راننده رو به رو هستیم که در انتها متوجه می شویم حضور خارجی نداشته و راوی همه را در خواب دیده است. اما جناب کارگردان چنان روی وجود این شخصیت خیالی اصرار دارد که حتی او را تا مرز پیری هم پیش می برد.

zarindast2.jpg

فیلم ملغمه ای است از وقایع تاریخی که هیچ ارتباطی هم به هم ندارد. به طور مثال یک جا اشغال تبریز به دست شوروی ها را می بینیم و در بخشی دیگر انقلاب ایران و … لباس نیروهای شوروی در این بخش بسیار شبیه به لباس نیروهای شاهنشاهی از کار در آمده است که به طور کامل همه چیز را با هم قاطی می کند. ظاهراً هیچ فیلمنامه مدون و از پیش تعیین شده ای برای این فیلم وجود نداشته و فیلمساز بنابر خواب هایی که هر شب در مورد فیلم خود می دیده صحنه های روز بعد را کارگردانی کرده است. زرین دست سال ها در امریکا فیلم ساخته و کارهایی را همچون فاتحین صحرا، شکوه قهرمان، از یاد رفته و … را هم در کارنامه دارد. او خود معتقد است اگر فیلم را با عوامل بین المللی می ساخت می توانست با موفقیت های تجاری و هنری در جهان رو به رو شود. اما امروز فیلمش از این منظر ضربه دیده و با توجه به زمان نامناسب اکرانش همه قابلیت های فیلم به یغما رفته است.

تولید چنین فیلم هایی در دفاتر با سابقه سینمایی می تواند نشانگر سردرگمی سینمای ایران باشد. سینمایی که بین گرایش های آن فاصله های فرسنگی وجود دارد و هیچ گاه نمی توان برای آن شکلی متناسب را متصور شد. سینمایی که همچون کودکی ناقص الخلقه از ضعف خود رنج می برد و چاره ای جز ادامه حیات ندارد. امید که زرین دست کارگردان روزی به آرزوی خود نائل شود و مجسمه اسکار را در آغوش بکشد. به این شرط که دیگر در خواب فیلم نسازد.