قاب♦ چهارفصل

نویسنده
مانا نیستانی

‏کاریکاتور، توهین نیست اما قرار هم نیست مثل بچه مؤدبی که در فرهنگ سنتی ما بار آمده پایش را جلوی “بزرگتر” ‏جمع کند و گوشه ای چمباتمه بزند. آخرین حکایت از این باب را کاریکاتوری در باره علیرضا افتخاری سبب شده است.‏

‎ ‎اخطار!… وگرنه اقدامات قانونی…‏‎ ‎

eftekharib.jpg

‏”سلام اخطار!! سریعا نسبت به حذف کاریکاتور درج شده در سایت در توهین‎ ‎به استاد افتخاری (ظرف مدت 48 ‏ساعت) اقدامات لازم را بعمل آورید و الا اقدامات‎ ‎قانونی نسبت به این سایت بعمل خواهد آمد”‏‎.‎

این متن کامنتی است که اخیراً زیر یکی از کمیک استریپ های بزرگمهر حسین پور درباره علیرضا افتخاری خواننده ‏ارزنده و پرکار ایرانی، در سایت اختصاصی این کارتونیست آمده است. اثر حسین پور به شوخی، پرکاری استاد را که ‏گاه به کیفیت پایین حاصل کارشان می انجامد، کنایت زده است. حسین پور در پستی درباره این کامنت که ظاهراً توسط ‏مدیر سایت آقای افتخاری گذاشته شده، چنین می گوید:‏

‏”…این کار حدود دو سال پیش در ضمیمه ی روزنامه ی همشهری چاپ شد.از آن زمان تا کنون کلی از دوستان طنز ‏فهم‎ ‎و طنز نفهم در زمانهای مختلف به ما لطف هایی در همین حد‎ ‎و حدودی که ملاحظه میفرمایید و صد البته‎ ‎بسیاری ‏نیز گفته اند که درست نقد کردی…نکته درست بود.و صد البته از اغلب ما‎ ‎ایرانی های عزیز چنین امری بعید نیست که ‏طنز را نفهمند… نه اینکه این کامنت آنقدر مهم‎ ‎باشد.نه!در کارکاریکاتور ما کاریکاتوریستها آنقدر ماجرا داشته ایم که ‏این کامنتچه‎ ‎ها تکانمان ندهد.این را بهانه کردم و آوردم تا ببینید کارتونیستها چه احوالی‎ ‎دارند.در ضمن اگر شکایتی ‏دارید این کار در روزنامه ی همشهری چاپ شده است.هر چند‎ ‎شماره اش یادم نیست…اما متاسفانه در تیراژ چند صد ‏هزارتایی چاپ شده است.به هر حال‎ ‎قصد کارتونیست که خودم باشم توهین نبوده است‎.‎‏”‏

این اولین بار نیست که چنین برخوردی با کارتون و کاریکاتور می شود و قطعاً آخرین بار هم نخواهد بود چرا که ریشه ‏در نگاه و باور تک تک ما ایرانیان نسبت به “شوخی”، “کارتون” و “توهین” و “تمسخر” دارد. چند سال پیش در یکی ‏از نشریات کودک، به طراحی داستان مصور هفتگی مشغول بودم. در قسمتی از این داستان، کاراکتر ببر لاغر و ‏مافنگی حضور داشت که علت این حال نزار را اعتیاد به پفک های اهدایی مردم در باغ وحش اظهار می کرد. طبعاً ‏منظورم هشداری کوچک و در لفافه بود نسبت به تبعات ناخوشایند مصرف بی رویه هله هوله جات، نه هیچ چیز دیگر. ‏هفته ای از انتشار داستان نگذشته، نامه ای از روابط عمومی یکی از کارخانه های تولید پفک، با نثر و لحنی مشابه ‏کامنت مدیر سایت آقای افتخاری به دفتر مجله رسید که من را متهم به توهین به این مجموعه و هتک حرمت از آن، با ‏طرح ادعای “اعتیاد زا” بودن محصولات نمکین کارخانه می کرد و خواستار معذرت خواهی رسمی نشریه شده بود تا ‏از تبعات قضایی احتمالی جلوگیری شود.‏

شاید چنین به نظر آید که بی ربطی دنیای پفک سازان به جهان کارتونیست ها و مطبوعات، اسباب سوء تفاهم کذایی را ‏فراهم آورده باشد اما مثال دوم این شبهه را برطرف خواهد کرد: در یکی از دوره های جشنواره فیلم فجر، قرار بر این ‏شد که هر روز، کمیک استریپی درباره یکی از کارگردانان مطرح حاضر در جشنواره در بولتن روزانه آن کار کنم. ‏اولین کمیک که منتشر شد، کارگردان محترمی که سوژه قرار گرفته و بر حسب تصادف، خود از مطبوعاتی های با ‏سابقه ایران بود، چنان واکنشی نشان داد که سردبیر بولتن عطای آن مجموعه را به لقای اش بخشید و کمیک کذایی ‏تبدیل به اولین و آخرین کار من در بولتن جشنواره شد و تک ماندن آن، اتفاقاً بر شبهه خصومت شخصی من و دیگر ‏عوامل بولتن با کارگردان کذایی افزود. خاطرم می آید روز بعد از انتشار کمیک، مدیر روابط عمومی فیلم ایشان، یقه ام ‏را در سالن انتظار سینمای مطبوعاتی ها گرفته بود و با تحکم اعلام می کرد که “خوب می داند کاریکاتور چیست” و ‏فتوا می داد که “کار تو کاریکاتور نیست”. ‏

برخوردهایی از این دست حتی از جانب فرهیخته ترین اقشار جامعه، سبب شده تا کاریکاتور هم مانند بسیاری دیگر از ‏مفاهیم و پدیده ها از قبیل “آزادی”، “دموکراسی”، “عشق” و غیره در کشور ما مورد “بازتعریف” قرار گیرد و نسخه ‏بی خطر و مورد پذیرشی به وجود آید که لابد توجیه آن، رعایت مختصات و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی ‏متمایزاست که چنین تفاوت ها- یا به عبارتی تحریفات-ی را می طلبد. شکی نیست که ما مردمانی هستیم با نکات مثبت ‏فرهنگی، تاریخی و اجتماعی بیشمار، اما نمی توان “کم طاقتی”، “انتقاد ناپذیری”، “خود مقدس پنداری” و “ظرفیت ‏پایین مان در تحمل شوخی و طنز” را به حساب مختصات واجب الرعایه و تغییرناپذیرفرهنگی و اجتماعی گذاشت و تا ‏همیشه بر آنها پای فشرد، چه اگر چنین باشد بشر از ابتدای خلقت تا کنون به ضرورت رعایت مختصات فرهنگی، نباید ‏هیچ تحولی در پندار و کردار خود دیده باشد.‏

کاریکاتور، توهین نیست اما قرار هم نیست مثل بچه مؤدبی که در فرهنگ سنتی ما بار آمده پایش را جلوی “بزرگتر” ‏جمع کند و گوشه ای چمباتمه بزند.این کودک به دنیا آمده تا پا توی کفش بزرگان کند، تا قید و بند تعارفات را کنار ‏بگذارد و “حقیقت” را با اغراق در “واقعیت” به نمایش بگذارد. آیا آنچه کارتونیست می پندارد، به واقع “حقیقت” است؟ ‏شاید نه، اما او این حق را دارد تا پندارش را از حقیقت به نحوی هنرمندانه بیان کند و این، از اصول جامعه آزاد و ‏دموکرات است که کارتون و کاریکاتور، اساساً مولود چنین نظام هایی است، اصرار برای تطبیق این پدیده با مختصات ‏فرهنگی نه چندان قابل دفاع بخشی از ما، تنها آن را از مفهوم واقعی تهی می کند.‏

شاید کامنت مدیر سایت آقای افتخاری یا اعتراض کتبی کارخانه پفک و گلایه شفاهی آن کارگردان سینما، مواردی ‏شخصی وکم تأثیر و بی اهمیت تلقی شوند اما به نظر من اینها، نمایشگر طرز فکر بخش عمده ای از مردم و به تبع، ‏نظام سیاسی کشورما، درباره پدیده کارتون و کاریکاتور است که حتی در مواقع خاص می تواند به بحرانی اجتماعی ‏سیاسی بدل شود. حسین پور جایی اظهار داشته که برخی از منتقدان افراطی کمیک او ، شوخی با آقای افتخاری را با ‏توجه به اصلیت این هنرمند، توهین به “اصفهانی ها” تلقی کرده اند. برداشتی که مسلماً نه به ذهن خود آقای افتخاری ‏متبادر می شود و نه حتی مدیر سایت معترض و اکثر علاقه مندان ایشان، اما نشان می دهد که چطور می توان ‏سوءتفاهم کوچکی ناشی از طرز فکری غلط را تبدیل به برداشتی معوج کرد و با ترویج احتمالی این برداشت، مقدمه ‏بحرانی فراگیر را فراهم آورد. تا زمانی که نگاه ما به کارتون، کمیک و کاریکاتور چنان باشد که هست، حکایت ‏همچنان باقی خواهد بود. ‏