کاریکاتور، توهین نیست اما قرار هم نیست مثل بچه مؤدبی که در فرهنگ سنتی ما بار آمده پایش را جلوی “بزرگتر” جمع کند و گوشه ای چمباتمه بزند. آخرین حکایت از این باب را کاریکاتوری در باره علیرضا افتخاری سبب شده است.
اخطار!… وگرنه اقدامات قانونی…
”سلام اخطار!! سریعا نسبت به حذف کاریکاتور درج شده در سایت در توهین به استاد افتخاری (ظرف مدت 48 ساعت) اقدامات لازم را بعمل آورید و الا اقدامات قانونی نسبت به این سایت بعمل خواهد آمد”.
این متن کامنتی است که اخیراً زیر یکی از کمیک استریپ های بزرگمهر حسین پور درباره علیرضا افتخاری خواننده ارزنده و پرکار ایرانی، در سایت اختصاصی این کارتونیست آمده است. اثر حسین پور به شوخی، پرکاری استاد را که گاه به کیفیت پایین حاصل کارشان می انجامد، کنایت زده است. حسین پور در پستی درباره این کامنت که ظاهراً توسط مدیر سایت آقای افتخاری گذاشته شده، چنین می گوید:
”…این کار حدود دو سال پیش در ضمیمه ی روزنامه ی همشهری چاپ شد.از آن زمان تا کنون کلی از دوستان طنز فهم و طنز نفهم در زمانهای مختلف به ما لطف هایی در همین حد و حدودی که ملاحظه میفرمایید و صد البته بسیاری نیز گفته اند که درست نقد کردی…نکته درست بود.و صد البته از اغلب ما ایرانی های عزیز چنین امری بعید نیست که طنز را نفهمند… نه اینکه این کامنت آنقدر مهم باشد.نه!در کارکاریکاتور ما کاریکاتوریستها آنقدر ماجرا داشته ایم که این کامنتچه ها تکانمان ندهد.این را بهانه کردم و آوردم تا ببینید کارتونیستها چه احوالی دارند.در ضمن اگر شکایتی دارید این کار در روزنامه ی همشهری چاپ شده است.هر چند شماره اش یادم نیست…اما متاسفانه در تیراژ چند صد هزارتایی چاپ شده است.به هر حال قصد کارتونیست که خودم باشم توهین نبوده است.”
این اولین بار نیست که چنین برخوردی با کارتون و کاریکاتور می شود و قطعاً آخرین بار هم نخواهد بود چرا که ریشه در نگاه و باور تک تک ما ایرانیان نسبت به “شوخی”، “کارتون” و “توهین” و “تمسخر” دارد. چند سال پیش در یکی از نشریات کودک، به طراحی داستان مصور هفتگی مشغول بودم. در قسمتی از این داستان، کاراکتر ببر لاغر و مافنگی حضور داشت که علت این حال نزار را اعتیاد به پفک های اهدایی مردم در باغ وحش اظهار می کرد. طبعاً منظورم هشداری کوچک و در لفافه بود نسبت به تبعات ناخوشایند مصرف بی رویه هله هوله جات، نه هیچ چیز دیگر. هفته ای از انتشار داستان نگذشته، نامه ای از روابط عمومی یکی از کارخانه های تولید پفک، با نثر و لحنی مشابه کامنت مدیر سایت آقای افتخاری به دفتر مجله رسید که من را متهم به توهین به این مجموعه و هتک حرمت از آن، با طرح ادعای “اعتیاد زا” بودن محصولات نمکین کارخانه می کرد و خواستار معذرت خواهی رسمی نشریه شده بود تا از تبعات قضایی احتمالی جلوگیری شود.
شاید چنین به نظر آید که بی ربطی دنیای پفک سازان به جهان کارتونیست ها و مطبوعات، اسباب سوء تفاهم کذایی را فراهم آورده باشد اما مثال دوم این شبهه را برطرف خواهد کرد: در یکی از دوره های جشنواره فیلم فجر، قرار بر این شد که هر روز، کمیک استریپی درباره یکی از کارگردانان مطرح حاضر در جشنواره در بولتن روزانه آن کار کنم. اولین کمیک که منتشر شد، کارگردان محترمی که سوژه قرار گرفته و بر حسب تصادف، خود از مطبوعاتی های با سابقه ایران بود، چنان واکنشی نشان داد که سردبیر بولتن عطای آن مجموعه را به لقای اش بخشید و کمیک کذایی تبدیل به اولین و آخرین کار من در بولتن جشنواره شد و تک ماندن آن، اتفاقاً بر شبهه خصومت شخصی من و دیگر عوامل بولتن با کارگردان کذایی افزود. خاطرم می آید روز بعد از انتشار کمیک، مدیر روابط عمومی فیلم ایشان، یقه ام را در سالن انتظار سینمای مطبوعاتی ها گرفته بود و با تحکم اعلام می کرد که “خوب می داند کاریکاتور چیست” و فتوا می داد که “کار تو کاریکاتور نیست”.
برخوردهایی از این دست حتی از جانب فرهیخته ترین اقشار جامعه، سبب شده تا کاریکاتور هم مانند بسیاری دیگر از مفاهیم و پدیده ها از قبیل “آزادی”، “دموکراسی”، “عشق” و غیره در کشور ما مورد “بازتعریف” قرار گیرد و نسخه بی خطر و مورد پذیرشی به وجود آید که لابد توجیه آن، رعایت مختصات و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی متمایزاست که چنین تفاوت ها- یا به عبارتی تحریفات-ی را می طلبد. شکی نیست که ما مردمانی هستیم با نکات مثبت فرهنگی، تاریخی و اجتماعی بیشمار، اما نمی توان “کم طاقتی”، “انتقاد ناپذیری”، “خود مقدس پنداری” و “ظرفیت پایین مان در تحمل شوخی و طنز” را به حساب مختصات واجب الرعایه و تغییرناپذیرفرهنگی و اجتماعی گذاشت و تا همیشه بر آنها پای فشرد، چه اگر چنین باشد بشر از ابتدای خلقت تا کنون به ضرورت رعایت مختصات فرهنگی، نباید هیچ تحولی در پندار و کردار خود دیده باشد.
کاریکاتور، توهین نیست اما قرار هم نیست مثل بچه مؤدبی که در فرهنگ سنتی ما بار آمده پایش را جلوی “بزرگتر” جمع کند و گوشه ای چمباتمه بزند.این کودک به دنیا آمده تا پا توی کفش بزرگان کند، تا قید و بند تعارفات را کنار بگذارد و “حقیقت” را با اغراق در “واقعیت” به نمایش بگذارد. آیا آنچه کارتونیست می پندارد، به واقع “حقیقت” است؟ شاید نه، اما او این حق را دارد تا پندارش را از حقیقت به نحوی هنرمندانه بیان کند و این، از اصول جامعه آزاد و دموکرات است که کارتون و کاریکاتور، اساساً مولود چنین نظام هایی است، اصرار برای تطبیق این پدیده با مختصات فرهنگی نه چندان قابل دفاع بخشی از ما، تنها آن را از مفهوم واقعی تهی می کند.
شاید کامنت مدیر سایت آقای افتخاری یا اعتراض کتبی کارخانه پفک و گلایه شفاهی آن کارگردان سینما، مواردی شخصی وکم تأثیر و بی اهمیت تلقی شوند اما به نظر من اینها، نمایشگر طرز فکر بخش عمده ای از مردم و به تبع، نظام سیاسی کشورما، درباره پدیده کارتون و کاریکاتور است که حتی در مواقع خاص می تواند به بحرانی اجتماعی سیاسی بدل شود. حسین پور جایی اظهار داشته که برخی از منتقدان افراطی کمیک او ، شوخی با آقای افتخاری را با توجه به اصلیت این هنرمند، توهین به “اصفهانی ها” تلقی کرده اند. برداشتی که مسلماً نه به ذهن خود آقای افتخاری متبادر می شود و نه حتی مدیر سایت معترض و اکثر علاقه مندان ایشان، اما نشان می دهد که چطور می توان سوءتفاهم کوچکی ناشی از طرز فکری غلط را تبدیل به برداشتی معوج کرد و با ترویج احتمالی این برداشت، مقدمه بحرانی فراگیر را فراهم آورد. تا زمانی که نگاه ما به کارتون، کمیک و کاریکاتور چنان باشد که هست، حکایت همچنان باقی خواهد بود.