گزارش دومین روز جشنواره بیست و پنجم فجر، همراه بررسی دو فیلم را می خوانید: فیلم “پابرهنه در بهشت” که گفت و گو با کارگردان وبازیگر آن هم د راین شماره منتشر شده است ؛ و فیلم “تک درخت ها” به کارگردانی سعید ابراهیمی فر.
گزارش روز دوم
بازگشت به دهه وحشت بزرگ
روز دوم جشنواره بیست و پنجم، بهروز افخمی را هم به لیست غائبین افزود. بعد از حذف علی سنتوری، خبر رسید که از مجموعه فرش ایرانی فیلم بهروز افخمی هم به جشنواره نمی رسد. فضای کای جشنواره همه رابه یاد دهه شصت می اندازد. دهه ای که د رسیاست وحشت بزرگ بر ایران حاکم شد و در هنر سینمای اید ئو لوژیکی که در جناح چپ رهبری می کرد.
بعد از دو دهه، قدرت سیاسی د ردست تندروترین بخش جناح راست است که اداره فرهنگ رابه افراد نظامی – امنیتی سپرده است. کسانی که از جشنواره امسال تلاش برای سلطه نگاه طالبانی به سینمای ایران را آغاز کرده اند.
بررسی فیلمها
پابرهنه در بهشت: مهدی شکیبائی
در جست وجوی حقیقت
کارگردان: بهرام توکلی، تهیه کننده: حبیب الله کاسه ساز، فیلمنامه: بهرام توکلی
مدیر فیلمبرداری: حمید خضوعی ابیانه، تدوین کننده: بهرام دهقانی، موسیقی متن: علی صمد پور، چهره پرداز: سعید ملکان، صدا بردار: حسن زاهدی – داریوش صادقپور، صداگذار: سید محمود موسوی نژاد، طراح صحنه و لباس: مجید لیلاجی، جلوه های ویژه: محسن روزبهانی، بازیگران: امین تارخ، هومن سیدی، افشین هاشمی، سیروس همتی، امیر کاوه آهنجان، مرضیه وفامهر، نگار جواهریان، فهیمه راستکار، اسماعیل خلج، ژاله شعاری.
خلاصه داستان: یحیی، روحانی جوانی است که محلی نامتعارف را برای ادامه خدمتش انتخاب میکند : قرنطینه بیماران لاعلاجی که علاوه بر درگیریهای جسمی، دغدغههای شدید و بی پاسخ ذهنی دارند. یحیی در کنار آنها زندگی می کند و خود به عنوان روحانی چیزهای بسیاری یاد میگیرد و احساس میکند زندگی او به عنوان یک روحانی واقعی از روز حضورش در آن قرنطینه شروع شده است.
زندگینامه کارگردان: متولد 1355 تهران کارشناسی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای تهران، کارشناسی ارشد فیلمنامه نویسیاز دانشگاه تربیت مدرس، ساخت فیلم های کوتاه : شیطان، سکوت، ترانه ای برای ارواح کوهستان، بخش 3، عقل سرخ، فصل سرد، منطق مطلق اتفاق، روایت شتابزاده یک داستان ساده.
بهرام توکلی را با دوفیلم کوتاهش می شناسیم که دردوره های اخیرجشنواره فیلم کوتاه تهران، جزوآثارممتازبودند. “منطق مطلق اتفاق” سه سال پیش جایزه بهترین فیلم داستانی وجایزه ویژه هیات داوران این جشنواره راگرفت وفیلم بعدی اش با نام “روایت شتاب زده یک اتفاق ساده با پایان خوش” درجشنواره های ناپل واتریش نمایش داده شد. اولین نکته ای که از تماشای این دوفیلم کوتاه به دست می آید، حضورکارگردان بااستعداد وخوش قریحه ای است که به دنبال شیوه های تازه روایت گری است. پس ازاستقبال از “منطق مطلق اتفاق”، اوطرح اولیه فیلم بلندش بانام “ پابرهنه دربهشت” رابه حوزه هنری وبنیاد سینمایی فارابی ارائه کرد و پس از تایید مسئولان این دونهاد، فیلمنامه راکامل کرد وبا ساخت آن عملا وارد عرصه حرفه ای
سینما شد.
فیلم درباره روحانی جوانی بنام یحیی “هومن سیدی” است که ناگهان تصمیم می گیرد برای یافتن پاسخ هایش، سخت ترین ونامتعارف ترین راه ها را انتخاب کند. یحیی محل کارش را ترک می کند وبه آسایشگاه وقرنطینه بیماران روانی می رود. درآنجا پس ازبرخورد با مرتضی “سیروس همتی” که سربازی ست که مسئول نگهبانی آنجاست به ترتیب با شاهو “افشین هاشمی” که بعلت اختلال روانی همسرش او را به آنجا آورده، علی شعیبی امیرکاوه آهنجان که زنش را به قتل رسانده و به تازگی به آنجا آمده است آشنا می شود. یحیی سپس به اتاق رییس آسایشگاه “امین تارخ” می رود، دکترازاو می خواهد که یحیی درجلسات روان درمانی وپرسش وپاسخ اوبا بیماران شرکت کند.
درجلسه دکترعلت قتل راازعلی شعیبی جویا می شود اما اوجوابی نمی دهد. دکترخواستارصحبت کردن علی است اما شاهودرخواست صحبت می کند، ا دکتر هم با حرفهایش شاهورا تحریک می کند. درروزبعد درحالی که یحیی درخیاط مشغول گفتگوبا مرتضی است علی خودرا آتش می زند یحیی به کمکش می شتابد واورا نجات می دهد. یحیی پس ازاین اتفاق به دیدن رضا تنها پسرعلی می رود. درآسایشگاه بخشی وجود دارد بنام بخش دائمی که دکترآن را درست کرده وبیماران به آنجا بهشت می گویند وتمام بیمارانی که به آنجا می روند باید پابرهنه باشند. یحیی کمی به آن بخش کنجکاومی شود درهمین حین زن شاهو، که به تازگی با رییس کارگاه شان ازدواج کرده به ملاقات شاهومی آید اما جریان ازدواج رابرای اوبازگونمی کند رضا پسرعلی هم به دیدن پدرش می آید.
شاهوپس ازرفتن زنش درروزی برفی ازدنیا می رود. یحیی هم به درخواست خود به بخش بیماران دائمی می رود وروحانی بودن خودرا درآنجا جستجومی کند وفیلم به پایان می رسد. خط اصلی فیلم با ایده محوری تجربه فردی یک روحانی، بیش ازهرچیزتماشاگررا به یاد “ زیرنورماه” ساخته تحسین شده رضا میرکریمی می اندازد اما روحانی فیلم توکلی وعملکرد اودراین فیلم حدیث دیگری دارد. اودرپی یافتن این حقیقت است که چرابا وجود اعتقادش به خداوند، نمی تواند وجود این همه مصیبت وسختی رادرمیان بعضی ازآدم ها درک کند.
توکلی برای روایت چنین جست وجویی، ازشیوه اول شخص استفاده کرده. قهرمان فیلم، راوی داستان هم هست وچون درطول ماجرا حقایقی رابه طورتدریجی کشف می کند “و شاید بطور تدریجی به ابهام هایش افزوده می شود” بنابراین نوع روایت در “پابرهنه دربهشت” همان روایت معمول وهمیشگی وآشنای فیلمهای شناخته شده نیست، بلکه شیوه روایت کاملا منطبق با فضا وساختمان فیلمنامه است. در واقع کارگردان علاوه برسودجستن ازشیوه متفاوت روایت اش که به یکی ازابزاراصلی اودراین فیلم تبدیل شده. ازنشانه های گوناگونی برای القای مفاهیم وزیرمتن فیلمنامه اش استفاده می کند که تعدادی ازآنها به این شرح می باشد: 1- قایق قرمزی که یحیی برای رضا پسرکوچک علی می سازد وهمان قایق درسکانس پایانی درجوی آبی دیده می شود که قایق نشانه ایی ازرهایی وآزادی است. 2- قفلی که به در بخش بیماران دائمی زده شده ودرفصل نهایی فیلم یحیی آنرا با کلیدی بازمی کند ووارد بخش می شود ونورسفیدی ازدرون به بیرون ساطع می شود.
3- لحظه مرگ شاهووبارش برف درهنگام بیرون بردن اوازآسایشگاه. برف- سفیدی نمادی از پاکی می باشد که دراینجا بخشودگی گناهان است و… همه ازنشانه هایی هستند که به درستی خالق اثرازآن برای انتقال مفاهیم جهان داستان سود می جوید. نکته قابل توجه دیگردربخش کارگردانی، دکوپاژمنسجم وگیرایی ست که توکلی برروی فیلمنامه انجام داده، استفاده ازدوربین ویدئویی- نگاتیوسیاه وسفید ونماهایی که دوربین برروی دست می باشدباعث بوجود آمدن سکانس های تماشایی چون: جلسات روان درمانی- بازی فوتبال وخود
سوزی علی شعیبی شده است که همگی بسیارتاثیرگذارومستند گونه است. دربخش نورپردازی هم کارگردان با استفاده صحیح ازنورهای آبی وسفید فضای سرد، بی روح وبی زمانی بودن مکان واقعه راالقاء می کند. نکته جالب دیگردرباره فیلم این است که هیچ گاه شخصیت یحیی رادرلباس روحانیت نمی بینیم وفقط درابتدای فیلم تصویری قاب شده ازاو درلباس روحانیت می بینیم. ازتدوین زیبای بهرام دهقانی درسکانس خودسوزی علی هم به آسانی نمی توان گذشت. موسیقی فیلم هم براساس تم مذهبی موقعیت های فیلم راهمراهی می کند. انتخاب بازیگران در”پابرهنه دربهشت” به درستی انجام گرفته است وهمه بازیگران به خوبی ازعهده نقش خودبرمی آیند. امین تارخ- هومن سیدی- افشین هاشمی وسیروس همتی بیش ازسایرین حضورمستمروقابل اعتنای جلوی دوربین دارند وبازی روان آنها مانندپازلی است که نمی توان به تنهایی هرکدام راعامل ونقطه قوت فیلم دانست.
تک درخت ها: کامبیز رحیمی
تنها یک بار
کارگردان: سعید ابراهیمی فر، نویسنده: سعید ابراهیمی فر، هوشنگ مرادی کرمانی، مدیر فیلمبرداری:همایون پای ور، تدوین کننده: ژیلا ایپکچی، موسیقی: سعید شهرام، تهیه کننده: شرکت وراهنر، بازیگران: سعید پورصمیمی، مهدی احمدی، پریوش نظریه
خلاصه داستان: آقای روشن شاعر پیر و گمنام شهر کرمان است. ایرج پسر او پس از سالها از فرانسه به دیدار پدر و خواهرش فخری میآید. ایرج با دوربین ویدئویی خود ابتدا باعث اذیت آقای روشن میشود ولی بعداً آقای روشن از طریق دوربین ویدئویی ایرج برای نوههای خود در خارج پیام میفرستد. آقای روشن پشت تریبون شب شعر در حضور خانوادهاش اعترافاتی میکند و فردا صبح میمیرد. ایرج و فخری برای اثبات هنرمند بودن وی جهت دفن در قطعه هنرمندان به ادارات مختلف میروند. ایرج خسته و دگرگون به فرانسه بازمیگردد.
داستان ساخته شدن فیلم تک درخت ها خود یک فیلم سینمایی است که امروز تاثیرات آن روی فیلم حس میشود. از زمان تولید فیلم تک درخت ها تا امروز حدود 6 یا 7 سال می گذرد. تهیه کننده این فیلم شرکت وراهنر بود که فیلمهای قابل توجهی را نیز در کارنامه دارد. این شرکت به دلایل مختلفی ور شکست شد و تمام تولیدات آن زمانش نیمه کاره ماند.فیلم ها ی سینماگرانی چون کیانوش عیاری، مرضیه برومند، فرزاد موتمن و ابراهیمی فر در این زمره جای می گیرند.
ابراهیمی فر داستان فیلم خود را بر اساس چند داستان از هوشنگ مرادی کرمانی جلوی دوربین برده است. این فیلم اگرچه نخ تسبیحی دارد که روایت چند پاره فیلم را به هم متصل می کند، اما در عمل می توان برای آن چند فضای جداگانه را متصور شد. گناه هم برگردن مرادی کرمانی نیست. او از ابتدا گفته بود که این داستان ها از هم مجزا هستند، اما ابراهیمی فر اصرار داشته تا آنها را به متصل سازد. اگر اهل سینما باشید و تاریخ سینمای ایران را مرور کنید، اواخر دهه شصت به فیلمی بر می خورید به نام نارونی. فیلمی که در فضای خاص عرفان زده دهه شصت جلوی دوربین رفت. سال هایی که انار و بازگشت به خویشتن و… دارای اهمیتی خاص بود و مورد حمایت دولت هم قرار می گرفت. باید گفت فیلم تک درخت ها که اواخر دهه 60 هم ساخته شده شباهت های بسیار با نارونی دارد. فیلمساز فراموش کرده که دیگر سینمای شاعرانه آن جنسی چندان خریدار ندارد.رتم فیلم بسیار کشدار است و مدت زمان زیادی طول می کشد تا موتور فیلم روشن شود.
در بخش اول داستان با پیرمرد شاعری روبه رو هستیم که مردم از کتاب های او استقبال چندانی نمی کنند. دغدغه هایشخصی پیرمرد و سترون شدن وی در جامعه از دغدغه های اصلی فیلمساز در این بخش به شمار می آید. ابراهیمی فر دائم در صحنه های مختلف همانند منعکس کردن چهره پیرمرد در آب وچینش میزانسن هایی که شاعر پیر داستان در کنار بناهای تاریخی قرار می گیرد، ماهیت وجودی او را به چالش می کشد. پیرمرد دارای ارزش هایی است که هیچکس قادر به درک آن نیست. نویسنده و کارگردان فیلم هر ازگاهی راوی را نیز وارد داستان می کنند تا به بیننده یاد آوری کنند داستانگویی با زاویه دیدی مشخص در حال روایت این داستان است. داستان دوم از جایی شروع می شود که پسر جوان شاعر از فرانسه به ایران باز می گردد. این پسر با خود دوربینی آورده تا توسط آن برداشت های شخصی اش را از زندگی خانواده اش ظبط و برای فرزندانش به خارج ببرد. پیرمرد شاعر که مردی سنتی است در مقابل این پدیده مدرن واکنش نشان می دهد و حاضر نیست آن را به خلوت خود بپذیرد. گویا رازی را نهان کرده که می ترسد با ورود دوربین ویدئو به حریمش این راز برملا شود. او اندک اندک دوربین را می پذیرد و با آن کنار می آید. او باید اعترافی بکند و همین دوربین را برای اعتراف بر می گزیند. رازی تاریخی که پس از بیانش همچون امانت داری که وظیفه حمل امانتش به پایان رسیده می میرد.
اما پسر. او هم در مورد رازی که پدر در دل دارد وظیفه ای بر دوش احساس می کند. او هم از فرانسه به ایران باز می گردد تا شاهد اعتراف پدر باشد. حالا او وظیفه دارد میراث پدر را بر دوش حمل کند.
پس از مرگ پدر حالا همه باید ثابت کنند او هنرمند بوده تا بتوانند در مزار هنرمندان دفنش کنند. در این لحظه است که موقعیتی گروتسک پدید می آید. فیلمساز این سئوال را پی می گیرد که چگونه می توان ثابت کرد انسانی درگذشته یک هنرمند بوده است. اما فرزندان پیر مرد شاعر به هر ترتیبی که شده این کار را می کنند و پدر را به آرزویش می رسانند.
تمام آنچه در روایت بخش های مختلف داستان آمد می تواند خلاصه آن چیزی باشد که مرادی کرمانی نگاشته است. متاسفانه ابراهیمی فر داشته های چندانی ندارد تا به عنوان مابه ازای تصویری به فیلم اضافه کند. حتی تعابیر فلسفی اشیائ، نماد ها و… نیز کارکرد خود را ازدست می دهند. بنابراین فیلم تک درخت ها به اثری کسالت اور تبدیل شده که به هیچ وجه با همتای ادبی اش برابری نمی کند. گویا ابراهیمی فر و نارونی تنها یکبار زندگی کرده اند.