دیدار

نویسنده

کورش یغمایی، آوازه خوان سه دهه یأس و سرخوردگی

سوفیان فانن

کورش یغمایی هم در دوران شاه و هم در دوران آیت الله ها به هنرنمایی پرداخته. این خواننده راک، علی رغم سانسور بیش از حد، زمانی که به خارج دعوت شد از ترک کشورش امتناع ورزید.

هیچ گاه نوارها و دیسک های فراموش شده تا این حد انتشار مجدد نداشته اند. سال ۲۰۱۱ اوج انتشار اینگونه دیسک ها بود و در رأس آن یک خواننده راک ایرانی با سبیل: کورش یغمایی. او که امروز ۶۶ سال دارد، یکی از سردمداران موسیقی راک در ایران در اوایل سال های ۷۰ است که پس از سال ۱۹۷۹ توسط انقلاب اسلامی سانسور شد. همین دوره آزادی، درونمایه آلبوم او به نام “بازگشت از حاشیه” است که در آن ۳۰ ترانه ضبط شده بین سال های ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۹ گردآوری شده است. این ترانه ها تاکنون به صورت جسته گریخته در وبلاگ ها و برخی آلبوم های تلفیقی شنیده شده بود. یک موسیقی پاپ با زیربنای قوی به شکلی معجزه آسا دوباره پدیدار گشته تا پاسخی برای عشق، صبر و تصادف باشد.

 

“او کاملاً زنده بود”

ایگون آلاپات، یک آمریکایی علاقه مند به صفحه هایی که به این دوران رنسانس دیسکوگرافیک مربوط می شود، می گوید: “یک روز یکی از دوستانم آهنگی برای من فرستاد به نام حجم خالی. ترانه ای بسیار زیبا از کورش. من سریع در اینترنت هرآنچه را که به او مربوط می شد جستجو کردم و تمامی صفحه های او را در سایت e-Bay خریداری کردم. همه به من می گفتند او از دنیا رفته است تا اینکه از یک تبعید شده ایرانی شنیدم که پسر او در کانادا زندگی می کند. از آنجا هم فهمیدم که خوشبختانه کورش زنده است و در تهران زندگی می کند.” پس از آن دو سال کار پرتلاش از راه دور آغاز شد، بدون اینکه این دو نفر یکدیگر را ببینند.

 

تماس گرفتن با کورش یغمایی برای صحبت از گذشته ها کار ساده ای نیست. این خواننده بسیار علاقه مند و خوش صحبت می گوید: “در دوران جوانی ام، رادیوی ارتش آمریکا که هنوز در ایران فعالیت می کرد، صفحات غربی را پخش می کرد. از آنجا بیتلز، کینکس، باب دیلان، شارل آزناوور و ونچرز را کشف کردم. ولی موسیقی ایرانی نیز تأثیر زیادی روی من داشت. من تصمیم گرفتم برخی از مشخصه های آن، مانند ملودی های تزئینی و ربع پرده را حفظ کنم، ولی آن را با آلات موسیقی مدرن غربی، به ویژه گیتار برقی، بنوازم. بدین ترتیب می خواستم موسیقی جدیدی خلق کنم که هر دو فرهنگ در آن رعایت شده باشد.” این نوع فعالیت ترکیب کننده تنها به او محدود نشد. برخی خوانندگان ایرانی و همچنین عمر خورشید، خواننده مصری، احمد ظهیر، خواننده افغان، یا اورکین کورای و سلدا، خوانندگان ترک، نیز به همین صورت عمل کرده اند. ایران به مانند دیگر نقاط جهان پس از سال های ۶۰ میلادی راک اند رول را شناخت. از ستارگان این دوره می توان به ویگن دردریان و گوگوش و چندین خواننده و گروه موسیقی دیگر اشاره کرد: ریبلز [که کورش نیز زمانی در آن می نواخت]، گلدن رینگ، اعجوبه ها، نوش آفرین، محمد نوری، ضیاء.

 

ابداع کننده و کمال گرا

دانشجویان تهرانی در تقابل با این نسل پراستعداد به کاخ جوانان، کلوپ کوچینی، انجمن امجدیه، یا هتل ونک رفت و آمد داشتند. ترانه ها اغلب به عشق و آزادی بدون حاشیه های سیاسی می پرداختند. موها نیز به مانند پاریس بلند و شلوارها به مانند سان فرانسیسکو تنگ بود. یغمایی عینک سیاه و سبیل بزرگی می گذاشت و ازنظر هنری سخت گیرتر از دیگر همتایان معاصرش بود. صدای زیبا و صاف، ملودی های ناگهانی درآمیخته با مشخصه های ایرانی بسیار خلاقانه، تلفیق موسیقی راک، جاز و فانک از نشانه های آثار اوست.

بابک خیاوچی، تبعیدی ایرانی در ایالات متحده در مورد او می گوید: “او در میان ستارگان آن زمان در سایه قرار داشت. او یک کمال گراست که هیچ گاه با استانداردهای تجاری دوران خود سازش نکرد. ولی تأثیر او از زمان انقلاب همچنان رو به افزایش است. او یک سردمدار و یک ابداع کننده است.”

کورش یغمایی در ادامه می گوید: “من قبل از انقلاب ۳۱ ترانه ضبط کردم. به رادیو و تلویزیون می رفتم. برای پخش موسیقی ام و برگزاری کنسرت، هیچ مشکلی وجود نداشت. برعکس تصنیف ترانه ها کنترل می شد. برای اینکه بتوانم آنها را بخوانم، باید از شورای شعر که مقرش در رادیو بود مجوز می گرفتیم. بعد از انقلاب به مدت ۱۷ سال نتوانستم کاری تولید کنم. پخش ترانه هایم ممنوع شد. دیگر نمی بایست تصویرم در جایی منتشر می شد. حتی نمی توانستم از ایران خارج شوم.”

راک ایرانی به تدریج توسط حکومت اسلامی که گیتارها را می شکست به هیچ تنزل کرد و مأمن خود را در زیرزمین ها و مجالس خصوصی یافت. تنها ترانه های مذهبی و سنتی و چند ترانه انقلابی آمریکای جنوبی امکان انتشار یافتند. کورش یغمایی در طی این سال ها که آن را “هرج و مرج تاریک و انزواگرا” می نامد، هزاران کار انجام داد: تدریس خصوصی موسیقی فولکلوریک و ساخت دیسک برای کودکان با نام ساختگی. او کم و بیش یک آلبوم را در سال ۱۹۸۰ تمام کرد که تازه در سال ۱۹۹۴ منتشر گردید و به یک اثر ماندگار تبدیل شد: سیب نقره ای.

کورش یغمایی دراین خصوص می گوید: “مجبور شدم اتومبیلم را بفروشم تا بتوانم روی این آلبوم سرمایه گذاری کنم، درحالی که هیچ امیدی برای انتشار آن نداشتم. برای اینکه در استودیو در امنیت باشم و دستگیر یا مجازات نشوم، چراغ ها را خاموش و خود را در داخل حبس می کردیم. در مورد آلات موسیقی، یک ارگ و یک گیتار کم داشتیم. من از یک گیتار قدیمی روسی که خراب هم بود استفاده می کردم. صدها شکستگی داشت و زمانی که می نواختم، دسته آن جابجا می شد.”

چند سال بعد، او بیهوده تلاش کرد وزارت ارشاد را متقاعد سازد که گیتار یک آلت موسیقی ایرانی است، چرا که از آلات موسیقی ایرانی ازنوع سیتار اقتباس شده. او در ادامه می گوید: “سپس [در سال ۱۹۹۶]، مسایل کمی آرام شد. من برای کار به مدت ۸ سال مجوز گرفتم. ولی هیچ حقی برای تبلیغات نداشتم.”

چرا پس از سال ۱۹۷۹ به مانند ویگن دردریان، گوگوش، و بسیاری خوانندگان دیگر، ایران را برای فعالیت در خارج از کشور ترک نکرده؟ او در پاسخ می گوید: “ترک وطن مادری در بدترین لحظه تاریخی، یک نوع گریختن از واقعیت است. پشت کردن به میهن و زندگی در شرایطی خاص در کشور دیگران است. من وظیفه خود دانستم که از فرهنگ موسیقی ایرانی حمایت کنم. تنها مشکلم این است که گاهی در کشور خودم هم احساس می کنم بیگانه ام.”

او در سال ۲۰۱۱ بار دیگر قربانی سانسور شد و ترانه های جدیدش امکان انتشار نیافت. او قرار بود در اوایل دسامبر در جشنواره موسیقی شهر رن در فرانسه شرکت کند؛ جشنواره ای برای کشف افق های جدید. این خواننده که سه دهه یأس و سرخوردگی را تجربه کرده و همچنان می خواهد در میهن خود بماند، از سال ۲۰۰۳ می توانست در فرانسه کنسرت دهد، ولی زمانی که وزارت ارشاد گفت که اجازه بازگشت به او نخواهد داد، از آن صرف نظر کرد.

منبع: لیبراسیون، ۱۶ دسامبر