برزو درآگاهی
داستان آشنائی به نظر می رسد: گروهی از مردان جوان جاهل و سرکش به نشانه سرسپردگی به سردسته خود، داوطلب حضور در خط مقدم جبهه می شوند. عده ای که بی ادب و بی نظم هستند و دست از خواندن آهنگ های ناپسند، قمار و شکستن قواعد برنمی دارند. اما سرانجام به قهرمانانی تبدیل می شوند که مردانگی خود را در صحنه نبرد به اثبات می رسانند.
در جمهوری اسلامی ایران، تصویری که اینچنین تقدس کمتری از مردانی را نشان می دهد که در “دفاع مقدس” دهه 1980 با عراق شرکت کردند، نوعی سنت شکنی است.
فیلم سنت شکن “اخراجی ها” محصول سال 2007 به کارگردانی مسعود ده نمکی توانست دیدگاه مردم عادی ایران نسبت به جنگ را، که معمولا آن را به عنوان دفاعی مقدس توسط سربازان مسلمان می پنداشتند، عمیقا تغییر دهد.
ده نمکی به عنوان یک بازمانده جنگ که از یک انقلابی شبه نظامی تندرو به یک مرد مطبوعاتی پر سر و صدا و سپس الیور استون تبدیل شد، می گوید تحت تأثیر علاقه اش به فیلم هائی نظیر “جوخه” و “نجات سرجوخه رایان” ، فیلمنامه ای را نوشته و کارگردانی کرده که محبوبترین فیلم ایرانی همه دوران ها لقب گرفت و از ماه ژوئیه به روی پرده آمد.
ده نمکی می گوید: “این فیلم کلیشه را برهم زد و روشن کرد جنگ دفاع مقدس به طیف خاصی منحصر نبوده. همه در آن نقش داشتند.“
فیلم ده نمکی در اوج تنش ها میان تهران و واشنگتن بر سر برنامه هسته ای، دربرگیرنده یک تهدید ضمنی برای آمریکا هم بود: همان جوان های به ظاهر غیرمذهبی و مادی ایرانی که غرب برای تعدیل ایران روی آنها حساب می کند، در نهایت از کشورشان دربرابر بیگانه دفاع خواهند کرد.
فیلم افسانه های بیشمار مربوط به جنگ جمهوری اسلامی را با سؤال روبرو می کند: چه کسانی از جامعه ایران به جنگ رفتند، به چه قشرهائی تعلق داشتند و چرا جنگیدند؟ همانطور که قهرمان داستان- مجید- زندگی خود را با قدم گذاشتن در یک میدان مین در خطر قرار داد، تصاویری از دختر مورد علاقه اش، خاطراتش از زندان و روحانی در کسوت پدربزرگ را از دیده می گذراند.
ده نمکی می گوید: “اگر به کشور حمله شود، همه برای دفاع به جنگ می روند. همه آنها کشورشان را دوست دارند.“
نیروهای صدام حسین در سال 1980 از مرزهای عراق با ایران گذشتند. صدام علی رغم هشدارهای برخی مشاورانش، متقاعد شده بود خیلی زود بر قلمروی نفت خیزایران مسلط می شود و روحانیون شیعه را تضعیف می کند. این روحانیون سال پیش جمهوری اسلامی را در ایران اعلام کرده بودند.
اما در عوض، ایرانی ها پشت رهبران خود ایستادند و سرانجام جنگ را به خاک عراق کشاندند و حمایت گسترده ای را از روحانیون حاکم به نمایش گذاشتند.
آمریکا و کشورهای عربی که از پیروزی ایرانی ها نگران بودند، به پشتیبانی همه جانبه از صدام دست زدند و این درحالی بود که او از تسلیحات شیمیائی علیه سربازان و غیرنظامیان هم استفاده می کرد. موشک ها به سوی شهرها شلیک می شدند. بخش های بیمارستانی مملو از مجروحان و قطع عضوی بود. مادران و همسران در غم از دست دادن عزیزانشان شیون می کردند. و بخش عظیمی از گورستان ها به کشته شدگان جنگ اختصاص یافت.
ده نمکی نیز مانند الیور استون در جنگی حضور داشت. او در 16 سالگی در اواسط دهه 1980 بدون اطلاع والدینش به خط مقدم جبهه رفت. او ظرف چند ماه مجروح شد اما به محض بهبودی دوباره به جنگ برگشت.
او به زودی به مقام فرماندهی در گروه شبه نظامی بسیج ارتقاء یافت. بسیج شامل داوطلبان مذهبی و پرحرارتی است که برای عبور از میدان های مین عراقی با هم مسابقه می گذاشتند.
شخصیت های حاضر در فیلم او نظیر افرادی هستند که تحت فرماندهی خودش بودند. آنها انسان های خوش مشرب و باهوش بودند. او با سربازانش در ارتباط است.
او می گوید: “برخی از آنها شهید شده اندو بقیه سرگرم زندگی معمول شان هستند.“
زمانیکه جنگ به پایان رسید، یک میلیون نفر در مناقشه ای که اوضاع هر دو کشور را به طور چشمگیری تغییر داده بود، از دست رفته بودند.
ده نمکی پس از جنگ به گروه شبه نظامی دست راستی انصار حزب الله پیوست که به سرکوب دانشجویان سرکش و زنان بدحجاب معروف بودند.
او می گوید در گذشته مرد تندمزاجی بوده اما دیدگاه هایش تعدیل شده است. تاحدی به این دلیل که مخاطبشانش تغییر کرده است. او اکنون به جای صحبت با مسؤولان دولتی و دانشجویان، با مردم معمولی سخن می گوید.
او می گوید فیلمش نشان داد ایران تا کجا برای حقوقش گام برمی دارد. او گفت: “با همه قدرت عراق و این واقعیت که تمام دنیا پشت صدام ایستاد، حتی یک وجب از خاک ایران به دست آنها نیفتاد.“
او گفت: “جوانان ما برای دین و وطن به جنگ دشمن رفتند. جنگی که به ما تحمیل شد برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود و مردم این را فهمیدند… همان مردمی که آن زمان جنگیدند، حالا کشور را به سوی ترقی پیش می برند.“
منبع: لس آنجلس تایمز- 14 سپتامبر