خانم ترز دلپش، پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی Ceri در فرانسه و نویسنده کتاب “ایران، بمب و کناره گیری از ملل”، در مصاحبه با روزنامه لوموند به بحث پیرامون پرونده هسته ای ایران می پردازد.
لطفاً به این سؤال بیطرفانه پاسخ دهید. آیا ایران در دستیابی به بمب اتمی پیشرفتی حاصل کرده است؟ آیا می توان دستیابی به زرادخانه های هسته ای را به مثابه بهانه ای در دست امریکا دانست که می خواهد به واسطه آن از پیشرفت ژئوپلیتیکی ایران جلوگیری کند؟
ماهیت اهداف اصلی دولت ایران در برنامه هسته ای مسلماً صلح آمیز است و درواقع این حقی است که هیچ کس نمی تواند آن را از ایران دریغ کند. ازطرف دیگر، مسأله ای که تا بدین حد باعث ایجاد مشکلات جدی در سطوح بین المللی [و نه تنها در امریکا و اروپا] شده این است که چرا فعالیت های اتمی ایران به مدت 18 سال به طور مخفی دنبال شده و اینکه چرا ایران این فعالیت ها را در زمان جنگ با عراق ازسر گرفته است. به همین دلیل است که قطعنامه 1696 شورای امنیت در نهایت با 14 رأی موافق در برابر تنها 1 رأی مخالف به تصویب رسید.
به نظر شما ایران چه زمانی به توان هسته ای دست خواهد یافت؟ آیا از نظر سران ایرانی هدف از این قدرت تنها ایجاد رعب و وحشت است یا اینکه به واقع قصد دارند از آن استفاده کنند؟ و اگر به واقع قصد استفاده از آن را دارند، علیه چه کسی از آن استفاده خواهند کرد؟
پاسخ دقیق به این سؤال مشکل است، زیرا آژانس اتمی پس از 3 سال بازرسی هنوز نمی داند که آیا تمامی فعالیت های ایران را تحت کنترل خود دارد یا خیر. با توجه به آنچه که امروز از این فعالیت ها می شناسیم، می توان اینگونه تخمین زد که ایران امکان غنی سازی اورانیوم تا میزان 5 درصد را داراست و البته میزان صفر تا 5 درصد بسیار راحت تر و دست یافتنی تر از میزان 5 درصد تا حد نظامی است. ازطرف دیگر، مسایل و فعالیت های دیگری نیز در زمینه های نظامی وجود دارند که برای آژانس اتمی شناخته شده هستند، مانند ساخت مواد منفجره، تولید و قالب بندی فلز اورانیوم که تنها می توان در اهداف نظامی از آن بهره جست. معمولاً دو سال زمان برای تولید مواد شکافت پذیر لازم برای استفاده در یک سلاح مدت زمان زیادی است.
آیا مردم ایران در صورت درگیری مسلحانه با ایالات متحده یا اسراییل از دولت خود دفاع خواهند کرد یا از این مسأله در براندازی حکومت اسلامی سود خواهند برد؟
در این حالت خاص احتمال دارد که مردم ایران به سران دولت خود نزدیک تر شوند.
با توجه به اینکه آیت الله علی خامنه ای حرف اول را در ایران می زند، آیا فکر نمی کنید که او ممکن است اقداماتی انجام دهد تا احتمال هرگونه رویارویی کاهش یابد؟
تاکنون که چنین اقداماتی ازسوی او انجام نشده. اگر ایران به واقع می خواهد از رویارویی بپرهیزد، کافی است به خواسته های شورای امنیت پاسخ مثبت دهد، به ویژه اینکه میزان تولیدات مرکز نطنز نمی تواند صرفاً برای استفاده در تک رآکتور موجود در خاک ایران [رآکتور بوشهر ساخت روسیه] توجیه شود.
چرا ایالات متحده دولت ایران و کره شمالی را محکوم می کند، درحالی که اسراییل به راحتی می تواند به فعالیت های خود ادامه دهد؟
دو مسأله در پاسخ به این سؤال وجود دارد: ابتدا باید توجه داشت که قطعنامه شورای امنیت یک قطعنامه امریکایی نیست. بدون احتساب اعضای غیردائمی شورای امنیت، اروپایی ها، روس ها و چینی ها نیز به آن رأی داده اند و تنها کشور قطر با آن به مخالفت پرداخته است. دوماً، زمانی که وانمود می کنیم حقوق بین الملل را رعایت کرده ایم، باید به تمامی پیمان ها و قعطنامه ها نیز احترام بگذاریم. ایران و کره شمالی تعهدات خود را در زمینه منع گسترش اتمی زیرپا گذاشته اند و این درحالی است که اسراییل، هند و پاکستان هیچ یک آن را به امضاء نرسانده اند.
آیا می توانید ارتباط بین پژوهش های ایران و فنآوری های پاکستان و کره شمالی را بیان کنید؟
براساس تحقیقات انجام شده توسط آژانس اتمی، محرز شده است که ایران از فنآوری های تأمین شده ازسوی شبکه هسته ای و درعین حال مخفی پاکستان بسیار سود برده، به ویژه در زمینه ساخت سانتریفوژهای نسل اول که درحال حاضر در نطنز عملیاتی شده اند و همچنین سانتریفوژهای نسل دوم که دارای سرعت بیشتری نیز هستند. ازطرف دیگر، آژانس اتمی طرح هایی را یافت کرده که در سال 1987 درخصوص ساخت سلاح [مانند آنچه که ازسوی پاکستان برای لیبی تأمین شده] به ایران پیشنهاد شده اند. درخصوص کره شمالی باید گفت همکاری ها صرفاً در زمینه موشک های بالستیکی است.
اگر ایران بمب اتمی دراختیار داشته باشد، آیا می توان ادعا کرد که کشورهای دیگری مانند عربستان سعودی یا ترکیه نیز مقوله منع گسترش اتمی را زیرپا خواهند گذاشت تا بدین طریق خلاء استراتژیکی به وجود آمده را پر کنند؟ آیا امکان استفاده گروه های تروریست از چنین سلاح هایی وجود خواهد داشت؟
این مسأله درواقع یکی از نگرانی های موجود است، زیرا ترکیه و کشورهای عربی در منطقه دید خوبی نسبت به این دستیابی ایران ندارند و به همین دلیل، معمولاً این کشورها را بین کشورهای بالقوه بعدی طبقه بندی می کنند. این مسأله می تواند خاورمیانه را با مشکلات بسیار جدی و غیرقابل کنترل روبرو کند. درخصوص سازمان های تروریستی معتقدم که علیرغم روابط شناخته شده بین تهران و گروه هایی مانند حزب الله، چنین عملیات غیرمسؤولانه ای هیچ گاه اجرا نخواهند شد.
آیا با توجه به روابط اقتصادی و دیپلماتیک روسیه و چین با ایران، امکان وقوع یک جنگ سرد را می بینید؟
درحال حاضر، روسیه و چین تلاش می کنند تا با ایران مخالفت کنند و رویکردهای خود را با خواسته هایی که در قطعنامه 1696 درج شده تطبیق دهند. به هیچ وجه مشخص نیست که آیا این دو کشور به طور کامل با هرگونه سیاست تحریم آمیز مخالفند یا خیر. زیرا همانطور که گفتم، آنها باید هم راستا با مفاد قطعنامه ای که به امضاء رسانده اند پیش روند. هیچ یک از این دو کشور مایل نیستند که ایران به سلاح هسته ای دست یابد و این مسأله را بارها نیز خاطرنشان کرده اند.
درخصوص روسیه باید اضافه کنم که منافع استراتژیک این کشور مطمئناً مانند منافع ایران نیست و به همین دلیل نمی توان گفت که جنگ سرد تکرار خواهد شد.
آیا مدارک و شواهدی موجود است که نشان دهد روسیه و چین نیز در روند پیشرفت برنامه هسته ای ایران همکاری کرده اند؟
می دانیم که چین در سال 1991 بدون اینکه به آژانس اتمی اعلام کند، مواد هسته ای به ایران صادر کرده است. همچنین می دانیم که این دو کشور درخصوص فنآوری غنی سازی با لیزر با ایران همکاریهایی داشته اند. همچنین درخصوص روسیه باید بگویم که بوریس یلتسین در یکی از سفرهای خود به ایالات متحده [نزد بیل کلینتون] شخصاً وجود یک توافق نامه محرمانه با ایران را به رسمیت شناخته بود. همچنین با کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز همکاری های بالستیکی وجود داشته است.
همان طور که می دانید صنعت تولید، ذخیره و استفاده از بمب اتمی نیاز به یک اقتصاد توانا دارد تا از این صنعت حمایت کند. آیا ایران به واقع دارای چنین توانی است؟
در این زمینه باید اذعان داشت که دلایل اقتصادی معمولاً گول زننده هستند. حتماً بخاطر دارید که محمد ضیاء الحق، رییس جمهور پاکستان چه می گفت: حتی اگر مردم پاکستان علف بخورند مهم نیست، بلکه مهم این است که پاکستان بمب داشته باشد. در مورد ایران نیز مسأله جالب توجه این است که رییس جمهور فعلی برای بهتر کردن وضعیت اقتصادی مردم ایران انتخاب شده، ولی می بینیم یک سال پس از به قدرت رسیدن هنوز به وعده های خود عمل نکرده است: تورم در هشت ماه اخیر 30 درصد بوده و نرخ بیکاری نیز به 40 درصد رسیده است!
بدون توجه به جنگ ایران در عراق و شکست امریکا، آیا ایران قادر خواهد بود همچنان به خودسری های خود در برابر سازمان ملل ادامه دهد؟
تصمیم گیری ایران برای ازسرگیری فعالیت های هسته ای به سال 1985 بازمی گردد. این برنامه از آن زمان به طور مستمر و پیوسته در جریان بوده است. دولت تهران به لطف جنگ عراق و افغانستان از دو دشمن خطرناک خود رهایی یافته، ولی مشکلات امریکا در دوران پس از جنگ و موقعیت جدیدی که شیعیان اکنون در عراق یافته اند، برگ های برنده جدیدی را برای ایران رو کرده است.
توصیه شما در صورت شکست راه حل دیپلماتیک و دستیابی سریع ایران به سلاح هسته ای چیست؟ آیا باید نسبت به آن بی تفاوت بود و از آن دست کشید؟ آیا باید تحریم ها و مجازات های اقتصادی و دیپلماتیک علیه ایران اعمال کرد؟ آیا باید علیه این کشور مداخله نظامی انجام داد؟
درحال حاضر باید مفاد قطعنامه شورای امنیت را دنبال کرد؛ گزارش های آژانس اتمی را بررسی و مطالعه کرد، زیرا به کرات در آنها آمده است که مسأله پیشرفت و دستیابی به سلاح هسته ای منتفی است و ازطرف دیگر نیز به عمل نکردن ایران طبق خواست شورای امنیت اشاراتی شده است؛ سپس باید نشستی را با حضور وزرای گروه شش کشور انجام داد و پس از آن در نیویورک نسبت به گام های بعدی تصمیم گیری کرد. به نظر من، اکنون پس از 3 سال مذاکره وقت آن رسیده که دبیرکل سازمان ملل بیانیه ای را دراین خصوص صادر کند و شورای امنیت نیز قطعنامه خود را به مرحله اجرا درآورد. با توجه به نقطه ضعف های اقتصادی که پیشتر بیان کردم، این تحریم ها می توانند نتیجه بخش باشند. ایران تاکنون برای سیاست رویارویی غیرقابل انعطاف خود هیچ بهایی را پرداخت نکرده است.
به نظر شما مسؤولیت فرانسه [البته اگر دراین رابطه نقشی داشته باشد] در حل مسأله هسته ای ایران چیست؟
فرانسه در سال های 70 با ایران قراردادهایی را به امضاء رسانده بود که با وقوع انقلاب اسلامی روند اجرای آنها متوقف شد. فرانسه از سال 2003 تاکنون [به همراه آلمان و بریتانیا] در تلاش است تا برای حل این مسأله یک راه حل دیپلماتیک پیدا کند. تنها اشکالی که به عملکرد فرانسه وارد است، این است که به ایران اجازه داد تا از زمان خود بیشترین استفاده را ببرد.
نظر شما درخصوص مسؤولیت امریکا در کثرت و افزایش مقوله گسترش اتمی چیست؟ به عنوان مثال جیمی کارتر اعلام کرد که ایالات متحده مقصر اصلی در تضعیف پیمان منع گسترش اتمی است و همچنین نوام چامسکی در اولین بخش”ایالات شکست خورده” توضیح می دهد که چطور سیاست امریکا، به ویژه از زمان ریگان، بیشتر کشورهای جهان از جمله ایران را مجبور کرده به ساخت سلاح یا تجهیز خود به آن روی آورند. آیا این ابرقدرت تمام تلاش خود را کرده تا مخاطرات هسته ای کاهش یابند یا اینکه دقیقاً عکس آن را انجام داده است؟
پس از اولین انفجار هسته ای چین در سال 1964، ایالات متحده و شوروی سابق بسیار تلاش کردند تا تعداد قدرت های هسته ای را در جهان محدود کنند. پس از پایان جنگ سرد، ایالات متحده و روسیه تعداد کلاهک های هسته ای موجود در زرادخانه های خود را بسیار کاهش دادند. امروز واشنگتن قسمت اعظمی از موشک های دوربرد خود را که توان حمل کلاهک های هسته ای را نیز دارند، به موشک های غیراتمی و متعارف تبدیل می کند. ازطرف دیگر، تحقیق پیرامون سلاح های هسته ای نفوذی که به واقع خبر بسیار بدی است، ازسوی کنگره امریکا مورد قبول واقع نشد. درعین حال نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی برنامه هسته ای خود را در بحبوحه جنگ با عراق آغاز کرده، یعنی زمانی که عراق از سلاح های شیمیایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد. درواقع باید متوجه بعد تاریخی این مسأله باشیم.
شما در پاسخ به یکی از سؤالات، ایران را مورد سرزنش قرار دادید که چرا به تعهدات خود در چارچوب پیمان منع گسترش اتمی عمل نکرده. موضع شما در برابر قدرت های اتمی عضو NPT که سلاح های هسته ای خود را از بین نمی برند چیست؟
NPT همان طور که از نامش پیداست، قبل از اینکه یک پیمان خلع سلاح اتمی باشد، یک پیمان منع گسترش اتمی است. حتی ماده هفتم این پیمان که درخصوص خلع سلاح اتمی بحث می کند، خود به حد کافی مبهم است، زیرا بیشتر به خلع سلاح کلی و کامل می پردازد، یعنی حتی خلع سلاح غیراتمی. این فرمول در سال 1968 ازسوی مقامات شوروی و امریکا پذیرفته شد و می توان گفت که دلیل پذیرفتن آن دقیقاً به دلیل وجود ابهام در آن بوده است. البته زرادخانه های دو قدرت بزرگ، همان طور که گفتم، از پایان جنگ سرد بسیار کاهش یافته. فرانسه و بریتانیا نیز در این رابطه اقداماتی را به انجام رسانده اند. به عنوان مثال، فرانسه انبار موشک های هسته ای و سایت آزمایشی خود را در آلبیون واقع در استان “وکلوز” بست. درحقیقت می توان گفت که کشور چین تنها کشوری است که حتی امروز هم از نظر کمّی به فعالیت های خود ادامه می دهد و درواقع این دولت چین است که باید به آن یادآوری کرد تا براساس ماده 6 NPT عمل کند.
کاملاً واضح است که می توان زمان دستیابی ایران به بمب را به تأخیر انداخت، ولی آیا برایNPT آینده روشنی را می بینید؟
یکی از دلایل مهمی که در متوقف کردن جاه طلبی های نظامی-هسته ای ایران وجود دارد، دقیقاً به آینده این پیمان مربوط می شود، زیرا این پیمان درواقع مهم ترین سند در روند منع گسترش اتمی است و تمامی بازرسی ها و نظارت های آژانس اتمی به آن بستگی دارد. البته باید اذعان داشت که از زمان خروج کره شمالی از این پیمان در ماه ژانویه 2003، باورپذیری آن بسیار ضعیف شده است. ضربه دیگری که می تواند به شکلی جبران ناپذیر به این پیمان وارد شود، عمل نکردن کشورها به خواسته های شورای امنیت [به عنوان نهاد امنیتی بین المللی] است. مطمئناً دستیابی به بمب در یک منطقه از جهان باعث خواهد شد که کشورهای دیگری نیز از این الگو پیروی کنند و این یعنی پایان کار NPT.
آیا فکر می کنید اسراییل بتواند به طور یک جانبه علیه تأسیسات هسته ای ایران عملیات نظامی انجام دهد؟ و اگر پاسخ مثبت است، چه عواقبی را پیش بینی می کنید؟
اسراییل تاکنون از اقدامات دیپلماتیک کشورهای اروپایی حمایت کرده و همیشه از جزئیات مذاکرات مربوط به آن باخبر شده است. مقامات دولت یهود حتی در پاییز سال گذشته، زمانی که رییس جمهور احمدی نژاد اعلام کرد اسراییل باید از صحنه جهان حذف شود، بسیار خویشتن داری نشان دادند. فکر می کنم تل آویو قصد دارد به ایران حمله کند، به ویژه پس از تجربه ای که در لبنان کسب کرد. ازطرف دیگر، این مسأله مشکلات بالقوه ای را باعث می شود، زیرا فاصله ایران تا اسراییل به حد کافی زیاد است و سایت های هسته ای ایران نیز بسیار متعدد اند. ولی سیاست ثابت اسراییل این است که هیچ گاه این امکان را مردود نمی شمارد، به ویژه زمانی که منافع اصلی خود را در خطر ببیند.
آیا امکان وقوع یک جنگ هسته ای در خاورنزدیک وجود دارد؟
اگر طی مدت چند سال چندین قدرت اتمی در خاورمیانه ظهور کنند، اقدامات بازدارنده نیز مفید واقع نشوند و نیمی از این قدرت های ظهورکننده نیز موجودیت اسراییل را به رسمیت نشناسند، مطمئناً نمی توان وقوع چنین جنگی را غیرممکن دانست. ولی خوشبختانه این بدین معنی نیست که احتمال وقوع چنین جنگی بالاست.
این طور به نظر می رسد که رییس جمهور ایران طبق اصول و عقاید مهدویت، درحال مهیا کردن شرایط ظهور امام دوازدهم شیعیان است [سخنرانی او در سازمان ملل در ماه سپتامبر 2005]. و همان طور که می دانید براساس پیشگویی های به عمل آمده در مذهب تشیع، ظهور امام دوازدهم مقارن با آخرالزمان خواهد بود. آیا شما به چنین فرضیه ای معتقدید؟
این طور به نظر می رسد که رییس جمهور احمدی نژاد واقعاً به بازگشت آخرین امام معتقد است. با توجه به بعد “آخرالزمانی” چنین اعتقادی، باید اعتراف کرد که نمی توان آن را به عنوان عنصر مطمئنی در شناخت شخصیت او دانست.
منبع: لوموند، 9 نوامبر 2006
مترجم: علی جواهرفروش