حداد در انتظار اوباما

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

در آستانه‌ی برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده، و با افزایش یافتن احتمال پیروزی باراک اوباما، ‏‏”آلترناتیو”های محمود احمدی‌نژاد در اردوگاه محافظه‌کاران، با شدت بیشتری خودنمایی می‌کنند. ازجمله آن که غلامعلی ‏حداد عادل، رییس مجلس هفتم که چند ماهی را به سکوت گذرانده بود، به‌گونه‌ای معنادار و محسوس، دور جدید تحرک ‏سیاسی خود را‏‎ ‎با رویکردی انتقادی به دولت احمدی‌نژاد، شروع کرده است.‏

آغاز به‌کار جمعیت “رهپویان انقلاب اسلامی” با حضور نمایندگانی مانند الیاس نادران و علیرضا زاکانی، و موسسانی چون ‏فریدالدین حدادعادل (فرزند رییس مجلس هفتم) که از درون مجموعه‌ی موسوم به “اصول‌گرایان تحول‌خواه” اعلام ‏موجودیت کرده است، به‌مثابه‌ی نقطه‌عطفی در مناسبات درونی اردوگاه “راست” قابل ارزیابی است. بماند که پس از یک ‏دوره سکوت، حدادعادل در همایش روز جمعه‌ی گذشته‌ی این جمعیت، به‌گونه‌ی غیرمستقیم، دولت احمدی‌نژاد و رویکردها ‏و کنش‌های رییس‌جمهور را مورد انتقادهای جدی قرار داد.‏

رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم در این نشست سیاسی، تاکید کرده است: “اداره‌ی کشور کار گروهی است و یک نفر ‏نمی‌تواند کشور را اداره کند”. وی همچنین گفته است: “برخی افراد حزب را محکوم می‌کنند و حزب را با الفاظی به ‏استهزاء می‌گیرند، اما همین عده حزب‌بازی را به بدترین شکل عملی می‌کنند”. حدادعادل می‌افزاید: “اگر فردی بداند اداره‌ی ‏کشور به‌چه میزان گسترده و دارای ابعاد فراوان است، تصدیق خواهد کرد برای اداره‌ی کشور، به یک جمعیت، و گروه ‏بزرگ باتجربه‌ها و تخصص‌های مختلف که دارای ارتباط ارگانیک با هم هستند، نیاز است”. به‌عقیده‌ی وی: “ما در مسیر ‏قانون برنامه حرکت نمی‌کنیم و حتی در مسیر اجرای قانون بودجه‌ای که خودمان در مجلس تصویب می‌کنیم نیز حرکت ‏نمی‌کنیم و قانون بودجه‌ی ما ارتباط منطقی با قانون برنامه ندارد”. و سرانجام، رییس پیشین مجلس اظهار می‌دارد: “این‌که ‏به نماینده مجلس پول داده شود که به فلان فرد رای بدهد یا ندهد، یا قانونی را تصویب کند یا نکند، خطری است که باید به ‏خدا پناه برد. این خطر اگر تابه‌حال به گوشمان نرسیده باشد، در بیخ گوش ماست؛ این خطر بالفعل شده و بالقوه هم است”.‏

آشکار است که مضمون غالب این سخنان حدادعادل، بیش از همه متوجه چه فرد و جریانی است؛ قابل‌تامل آن‌که وی در ‏اظهارنظری نسبتاً دقیق، می‌گوید: “ممکن است اختلاف‌نظری میان من و احمدی‌نژاد درباره‌ی شیوه‌های اجرایی وجود داشته ‏باشد، ولی این به‌معنای وجود اختلاف‌نظر اساسی بین ما نیست”. در واقع، حدادعادل به‌خوبی توضیح می‌دهد که این هردو ‏‏(وی و احمدی‌نژاد) متعلق به یک فضای گفتمانی و طیف سیاسی (محافظه‌کاران) هستند اما او “ویژگی‌ها” و کاراکتر خاص ‏خویش را داراست.‏

همین وجه متمایز و خصوصیات متفاوت است که او را در اردوگاه “راست” به‌مثابه‌ی آلترناتیوی برای احمدی‌نژاد در ‏فضای سیاسی “پسابوشی” مطرح می‌سازد.‏

اگرچه -و ظاهراً- حدادعادل تحرکی ویژه را برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال آتی، بروز نداده است؛ اما با توجه به ‏جایگاه و مناسبات خاص وی در بلوک قدرت، و نیز با عنایت به برخی تفاوت‌های محسوس او با احمدی‌نژاد (ازجمله: ادبیات ‏متفاوت و رویکردهای متعادل و میانه‌تر)، می‌توان منتظر بود که با پیروزی اوباما در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات ‏متحده، تحرک و کنش سیاسی حدادعادل نیز کمیت و کیفیتی مضاعف یابد و به‌شکلی محسوس، شدت یابد. کافی است ‏گزینه‌هایی چون لاریجانی و ولایتی -به هر علت و دلیلی- برای انتخابات 88 فعال و نامزد نشوند؛ دراین‌صورت ‏صف‌بندی‌ها در اردوگاه محافظه‌کاران، شفاف‌تر و عریان‌تر خواهد شد.‏

هرچند حدادعادل در مصاحبه با نشریه‌ی الرای کویت، عنوان کرده است که تاکنون تصمیمی برای حضور در انتخابات ‏ریاست‌جمهوری نگرفته است؛ اما چندان دور نیست که شاهد دور جدیدی از فعالیت‌های سیاسی وی باشیم. چنان که گفته شد، ‏سرنوشت انتخابات آمریکا، مولفه‌ای عمده در این خصوص خواهد بود؛ چرا که امکان چرخش بخش واجد هژمونی در ‏حکومت را از احمدی‌نژاد به حدادعادل (یا گزینه‌های مشابه) تقویت می‌کند. اگر قرار به “مذاکره” با اوباما شود، فردی چون ‏حدادعادل -از نگاه اصلی‌ترین بخش ساخت قدرت در جمهوری اسلامی- به علل و دلایل متعدد، واجد مزیت‌ها و اولویت‌ها و ‏ویژگی‌هایی است که چندان قابل صرف‌نظرکردن نیست.‏

پایان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده، آغاز رقابت نامزدهای محافظه‌کار در ایران است.‏