آیا وقت آن نرسیده است

محمد رهبر
محمد رهبر

اولین کسی که از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی متحیر شد، خود شورای نگهبان بود. برای بزرگترین رد صلاحیتِ تاریخ جمهوری اسلامی، فقهایِ ضد هاشمی شورا، وقت اضافه خواستند و تا دستور بیت رهبری و تایید سپاهیان نیامد، این دستهای چروکیده ی رعشه دار را توانِ خط زدنِ شناسنامه نظام و نام هاشمی نبود، رهبری کار را یکسره کرد و تازه می توان فهمید که مقصودش از حماسه سیاسی چیست.

 حالا دیگر به اطمینان می توان گفت نظامِ خامنه ای قابلِ اصلاح نیست، به یک دلیل واضح و روشن و اینکه در بالا و پایین سلسله ی قدرت، مُصلحی نمانده است. هاشمی رفسنجانی، آخرین و قدیمی ترین پل ارتباطی نظام به تاریخ اش و راه ارتباط اظطراری حکومت و ملت بود که رهبری مستانه و دیوانه وار ویران و مسدودش کرد.

 

به کجا می رویم

آنچه از این پس اتفاق خواهد افتاد، با خالی بودن عرصه از رقیبان و ناقدان، سیاه مستی خامنه ای در این سالهای پایانی عمر است. نظام که از همان سال 88 و در پی کودتای انتخاباتی بر گرده ی سپاهیان ایستاده، از این پس مشروعیتِ قدرت را نیز به تمامی از سپاه و اسلحه خواهد گرفت، به همین زودی ها تمثال مبارکِ “ مجتبی خامنه ای” را در هر مناسبتی خواهیم دید تا چشمها به آقازاده عادت کند و شجره ی خبیثه ی خامنه ای در این ماترکِ بی تقوی تداوم یابد.

 اگر به همین سادگی می توان هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد و موسوی و کروبی را سالها در حصر نگاه داشت و سعید جلیلی را به ریاست جمهوری رساند و در قبال فاجعه ی احمدی نژاد، پاسخگو نبود، پس می توان از اولاد ذکور خامنه ای، کسی را به رهبری نشاند تا بر ویرانه ی ایران، تاختِ آخر را بزند. سلسله ی خامنه ای به همین زودی ها تاج گردانی می کند و قانون اساسی را به نفع قدرت مطلقه ی ولایت، تغییر خواهد داد و این بساطِ ریاست جمهوری را به دور خواهد ریخت، بگذریم که آنچه شمردیم از برنامه های عاجل ولایی است در صورتی که اجل مهلت دهد و رهبری با این مشاوران جنگ افروز که دارد، جنگی را از محور سوریه آغاز نکند و یا حمله ای به ایران نکنند و تن مامِ میهن چهار پاره نشود و این پیکرِ گلگون باقی بماند. آنها که فکر می کنند، همیشه وقت هست و می توان یک برنامه ی صد ساله برای اصلاحاتی بر پایه ی مُدارا با نظامِ خامنه ای تدوین کرد و احیانا در انتخابات چهار سال بعد و اگر شد در پارلمان به پیروزی رسید را ارجاع می دهیم به سخنان هاشمی رفسنجانی پس از رد صلاحیت که شمه ای از نابودی کشور در همه ی عرصه ها را بیان کرده و شنیدن خطرعن قریب تجزیه ایران از زبان مردی که همواره سرآمد محافظه کاری و ملایمت در سخن بوده است. به تلخی باید گفت که ایران ما به ساعت های آخر رسیده است و در فقدان انگیزه های ملی و کاهلی شخصیت های سیاسی اصلاح طلب وپریشانی اپوزیسیون خارج از کشور و در ازدحام ناامیدی و افولِ شجاعت، آینده، سوت و کور و سیاه است.

 

هاشمی، فُضیل عیاض

 در میان کاروان یکی این آیت می خواند: اَلم یَان لِلذین آمنو، اَن تخشع قُلُوبهُم لِذکر الله؟ آیا وقت آن نیامد که دل خفته ی شما بیدار گردد؟ چون تیری بود که بر دل فضیل آمد، گفت:آمد، آمد و از وقت نیز گذشت.

 هاشمی رفسنجانی، فضیل عیاض ماست. اگر که امروز پیران جاهل و گمراه شورای نگهبان، صلاحیتش تایید نمی کنند و امید ملتی که به او دل بسته بودند را ناامید کردند، از قضا بسیاری از دیروزها بوده است که هاشمی در حذف مخالفان و منتقدین، همراهی کرده با این شورا و آن رهبری. اگر رهبری به این تراکم ستم رسیده و سرطان استبداد، تار و پود عقلش تباه کرده نه مگر هاشمی مدتها رییس خبرگان بوده و نظارتی نکرده و تذکری نداده است.

 آن آبها که بر شیرِ عدالت کردید حالا سیلی شده و بنیاد مملکت با خود می برد، پس هاشمی رفسنجانی که نفخه ی صور مردم در آن انتخابات سبز را شنیده و پاسخی به حد بضاعت داده است، باید همچون فضیل عیاض که پس از لبیک به ندای حق، تا به آخر ستمکاری هایی که کرده بود را جبران کرد، وجدانش تلاطمی گیرد و تنها شجاعت شرکت در انتخابات را کار آخر و رفع تکلیف نداند.

 دیو استبداد که بر تن ایران تازیانه می زند، دوست قدیمی و دیرینه ی اوست و همه این قدرت جهنمی را با پشتیبانی و کیاست هاشمی غصب کرده است. فضیل عیاض ما باید که قد علم کند، جبهه نجات ملی تشکیل دهد و از هر کس که علاقمند به ایران است و عمق فاجعه ی امروز تن اش را می لرزاند، مدد بخواهد.

 موجی بلند برخاست تا هاشمی را رییس جمهور کند، دامن این موج از دست نباید داد، هاشمی ای کاش که از خمینی جسارت و شجاعت به ارث برده باشد و بیاید و به عنوان رییس مجمع تشخیص و استوانه ی انقلاب، رای بر بی خردی و بی عدالتی رهبری دهد، اینگونه است که فضیل عیاض ما رستگار خواهد شد و ای بسا این انتخابات به واژگونی استبداد بینجامد. آیا وقت آن نرسیده است؟