خدمات دلقک گروگان‌گیر

امین بزرگیان
امین بزرگیان

الف: مساله گروگان‌گیری در استرالیا در این هفته به سرتیتر اخبار تمام رسانه‌ها تبدیل شد. جذابیت خبری این اتفاق به غیر از خود ژانر جذّاب گروگانگیری به گروگان‌گیر هم مربوط می‌شد. جذابیت آنقدر زیاد بود که حتی دهشتناک‌ترین رویدادها همچون کشتار کودکان پاکستانی نیز زیر سایه آن رفت. در این نوشته کوتاه به یکی از ابعاد این مسأله توجه شده است.

جورجیو آگامبن، اندیشمند معاصر ایتالیایی در شرحی بر یکی از فصول کتاب امپریالیسم هانا آرنت و در مقاله‌ای تحت عنوان “ماپناهندگان” به اهمیت مسأله پناهندگی در سیاست مدرن پرداخته و نشان داده که این مسأله تا چه حد می‌تواند به ما کمک کند که به ماهیت دولت مدرن آگاهی یابیم. او در فرازی از نوشته‌اش می‌نویسد:

“در دل نظام سیاسی دولت‌ـ‌ملت هیچ فضای مستقلی برای خود انسان از آن حیث که انسان است و فارغ نظر از هر صفت و خصوصیتی [چون شهروند] در کار نیست. کمترین گواه این مدعا این واقعیت است که حتی در بهترین دولت‌های ملی، فرد پناهنده همواره منزلت و وضعیتی موقت دارد چندان که دو راه بیشتر پیش روی خود نمی‌بیند: یا باید به تابعیت دولتی تازه درآید یا باید به وطن زادبوم خویش بازگردد. در چارچوب قوانین دولت‌ـ‌ملت چیزی به نام شأن و منزلت انسان بماهو انسان [قطع نظر از شهروند بودن یا نبودن] اصلاً قابل تصور نیست.“(ماپناهندگان/ترجمه صالح نجفی)

این نکته مهم می‌تواند توجه ما را به سمت این مسأله رهنمون کند که چگونه در کشوری پیشرفته حقوق بشر می‌تواند به‌گونه‌ای دولتی شامل برخی بشود و شامل برخی نشود و مدام بر اساس سیاست‌های مقطعی یا بلند مدت دولت، تغییر مصداق دهد.

پیش از ورود به این بحث باید به این نکته اشاره کرد که هیچ کسی در ایران، آنگونه که محمدحسن منطقی بروجردی در استرالیا کرد، گروگان نمی‌گیرد. سبک، فرم و مکانیزم گروگان‌گیری‌اش غربی، بالاخص آمریکایی و نا آشنا برای تجربه‌های ما بود. اگر گروگان‌گیر ایرانی است یا مسلمان است، آنچه کرده اصالتاً غربی است.

ب: تلویزیون‌های اینجا مثل هر تروریست سیاه یا مسلمانی، سابقه و هفت جدّ و آباد آن مردک را بیرون کشیده‌اند و با تاکید بر چیزهایی بی اهمیت به مساله ترور، مدام تصاویری از او را نشان می‌دهند. اما چندان بر سابقه‌داری او تاکید نمی‌شود. اینها همان رسانه‌هایی هستند که حتی یک ویدئو از قاتل سیاهپوست آمریکایی در شهر فرگوسن را پخش نکرده‌اند. در اغلب بازنمایی‌ها تروریست غربی و سفید، خطاکاری است فردی و استثنا و البته پشیمان که تصاویر غمزده و در حال گریه‌اش‌ و چهره‌های بهت زده خانواده‌اش پخش می‌شود؛ اما تروریست سیاه‌ یا زرد یا مسلمان، چیزی عادی سازی شده در رسانه است. گویی قاعده و طبیعی است مثل کشته‌های خاورمیانه و پاکستان. هم تروریست‌ها و هم ترور شده‌های خاورمیانه‌ای عادی‌اند. خانواده و دین و چهره تروریست غیر سفید از زوایای مختلف به میان می‌آید تا ما متقاعد شویم که خب فرد با این گذشته و تاریخ طبیعتاً یعنی تروریست.

از همین اکنون رسانه‌ها و نماینده های محافظه‌کار تبلیغاتشان را دراین فرصت طلایی شروع کرده‌اند: “مهاجران را محدود کنید و پناهنده ها را به جزیره‌های دوردست بفرستید.” چهره آن دیوانه ایرانی هم سوژه‌ای عالی‌است برای اینکه نشان بدهند که پناهنده گرفتن نتیجه‌اش یعنی این. دقیقا کسی که پناهندگی گرفتنش و آزادیِ زیادی‌اش محصول طمع و فریبکاریِ خود دولت استرالیاست، قرار است به عنوان طعمه بقیه پناهنده‌ها استفاده شود.

اما سؤالی پیش می‌آید: در کشوری که متقاضیان پناهندگی به آن، در آب‌های اطرافش سربه نیست و یا به جزیره و زندان و گتو فرستاده می‌شوند، گروگان‌گیر ایرانی با آن سابقه خراب جنایی و رفتاری چطور پناهندگی گرفته و خیره به دوربین‌ها ژست می‌گرفته است؟ پاسخ روشن است، شما فرض کنید یک موبور آمریکایی با کراوات از دولت ایران تقاضای پناهندگی بکند، برخورد دولت ایران با او چگونه خواهد بود؟ آخوند فراری با لباس حاکمان ایران و در عین حال به ظاهر مخالف آنها؛ چیزی بهتر از این برای دولت رقیب می‌توان تصور کرد؟

آگامبن در مصاحبه ای در این‌باره می‌گوید که حتی پناهندگی هم در سلسله مراتب دولتی تعیین و سطح بندی‌ می‌شود. افراد به میزان کارآیی‌هایشان در اتاقک‌ها جاسازی می‌شوند و پرونده‌های پناهندگی در سازمان‌های بین‌المللی هم شامل نابرابری دولتی می‌شود.

دولت‌ها عمیقا به هم وابسته‌اند حتی به ظاهر متخاصم‌ترین آنها. هرچند دولت استرالیا در یک همدستی ظاهری با مردم ایران از جنبش سبز مردم دفاع و حمایت می‌کند اما در یک همدستی واقعی با دولت ایران، پناهنده‌های آن رویداد را نمی‌پذیرد و به سمت اردوگاه‌ها می‌برد. همانانی که صبح در کنفرانس مطبوعاتی، قهرمانان آزادی و دموکراسی‌خواهان خوانده بود را شبانه با تحقیر به جزیره و اردوگاه‌ها می‌برد.

این تمام راز حول و حوش آن دلقک ایرانی بود که بگونه‌ای نمادین پرچم‌اش را در خانه جا گذاشت؛ کسی که به دولت ایران با حماقت‌اش و به دولت استرالیا با هویت‌اش بسیار کمک کرد.