موسیقی بدون مجوز، موسیقی زیر زمینی نیست
رضا جمالی
موسیقی زیرزمینی، بنا بر آنچه در خاستگاه آن تعریف شده، نوعی از موسیقی است که در تعارض با جریان و بازار آزاد موسیقی مردمپسند قرار دارد، اما موسیقی زیرزمینی موجود در ایران، بهخاطر ممنوعیتهای مختلف، ملاحظات سیاسی و یا حتی بعضی از سنتهای اجتماعی، بدون دارا بودن ویژگیهای موسیقی زیرزمینی، بدیننام خوانده میشود.
موسیقی زیرزمینی در جهان غرب، برخلاف جریان تجاری رایج در صنعت موسیقی حرکت میکند. بهاعتقاد برخی از دستاندرکاران موسیقی، در ایران هر گروهی که مجوز نگیرد و آهنگهای خود را بهصورت غیرمجاز ضبط و عرضه کند، زیرزمینی شناخته میشود.
به اعتقاد محمدمهدی مولایی، نویسندهی مقالهای دربارهی موسیقی زیرزمینی، با نام «از هنر تا رسانه» که در سایت اینترنتی «هفتسنگ» چاپ شده است، «موسیقی زیرزمینی به شکلی که در ایران رواج پیدا کرده، یک شکل و سبک جدید موسیقی نیست که از جنبهی هنری و ارزشهای موسیقایی مورد بررسی قرار بگیرد، بلکه بیشتر یک پدیدهی فرهنگی و اجتماعی است و برای بررسی بیشتر آن باید بهسراغ حوزهی علوم انسانی و علوم اجتماعی رفت.”
به اعتقاد این نویسنده، موسیقی زیرزمینی ایرانی بیشتر از آن که هنر باشد، یک رسانه است.
حال ببینیم در ایران چه تا به امروز رخ داده و چه چیزهایی در شرف وقوع است. با توجه به میانگین پایین سن جامعهی ایران، چند سالی است که جوانان رویکرد چشمگیری به موسیقی و از جمله موسیقی زیرزمینی داشتهاند.
شاهین نجفی، گیتاریست و از جمله خوانندههای شناخته شدهی موسیقی زیرزمینی است که دربارهی دلایل این رویکرد جوانان ایرانی میگوید:
بهنظر من، اولین عامل مهم فشارهایی بوده که در طول ۳۰ سال گذشته در جامعه وجود داشته است.
فشارهایی که جوانان را ناگزیر کرده از راههایی که منوط بهکسب مجوز نیست، حرکت کنند. این امر ناخودآگاه بستری را برای ورود به موسیقیای ایجاد میکند که اصطلاحاً زیرزمینی مینامند.
از سوی دیگر، نگرش جوانان در طول ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته و کلاً نگرش نسل بعد از انقلاب، نسبت بهجهان عوض شده است. آنچه ما بهعنوان موسیقی زیرزمینی- نه موسیقی بدون مجوز- میشناسیم، در رابطه با این نوع موسیقی است؛ موسیقیای که در پی نرمهای عادیای که موسیقی پاپ و یا سنتی ایران دنبال میکرد، نبود.
بلکه در پی کشف و ادای مباحث جدید بود و وارد حوزههایی میشد که حتی تابوهای سنتی ما را هم دربرمیگرفت.
فکر میکنم، این مجموعه دستبهدست هم داد تا موسیقی زیرزمینیای که به این عنوان میشناسیم، بهوجود بیاید.
اما نگاه یک کارشناس موسیقی سنتی و یا بهقول خودش “موسیقی ملی” به موسیقی زیرزمینی چگونه است؟
هوشنگ که مایل نبود نام خانوادگیاش را اعلام کنیم، از نوازندگان چیرهدست تار در ایران است و با توجه به این که در آموزشگاه موسیقی نیز به تدریس اشتغال دارد، از نزدیک با بسیاری از جوانان مشتاق به فراگیری هنر موسیقی در ارتباط است.
هوشنگ دربارهی گسترش موسیقی موسوم به زیرزمینی در میان جوانان میگوید:
هر نوع پدیدهای در جامعه نیاز به بررسی دارد و لازم است خاستگاه و دلیل این که پدیدهای در یک جامعه ظهور میکند، مورد بررسی و نقد جامعهشناسانه قرار بگیرد.
موسیقی هم پدیدهای است که بسیاری آنچه را بهزبان رسمی نمیتوانند ابراز کنند، با این زبان یعنی موسیقی بیان میکنند. حتی اگر نگاهشان اعتراضآمیز باشد و نگاه انتقادی به مسائل اجتماعی داشته باشند، آن را در موسیقیشان نشان میدهند.
در این نوع موسیقی، بعضیوقتها نگاهی فلسفی، برخی اوقات نگرشی اجتماعی و گاه نگاه سیاسی وجود دارد.
اما بههرحال موسیقی بهعنوان یک پدیدهی اجتماعی قابل بررسی است. بهخاطر این که من زبان موسیقی را، زبان گویای افکار انسان میدانم که هرکسی میتواند استفادهی خاص خود را از آن داشته باشد. در زمینهی موسیقی زیرزمینی هم احتمالاً چنین داستانی وجود دارد.
اما موسیقی زیرزمینی یا “underground” بیش از آنکه به موسیقی بازار و پرمخاطب روز وابسته باشد، به جریانهای هنری و فرهنگی در دل شهرهای بزرگ متصل است. اینگونه از موسیقی، در حقیقت زیرشاخهای است از هنر مدرن و بیشتر فکر و بینش تجربی را دنبال میکند.
حال بحث را با این پرسش دنبال میکنیم که آیا موسیقی سنتی و پاپ ایرانی که از قدمت زیادی هم برخوردار هستند، قدرت و ظرفیت پاسخگویی به تمام نیازهای جوانان را ندارند و از همین رو است که جوانان در جستوجوی سبکهای تازهی موسیقی برآمدهاند؟
شاهین نجفی در اینباره میگوید:
محتوایی که از آن نام میبریم، در دو قسمت اتفاق میافتد: یکی بحث ترانه است و دیگری اتفاقی است که در فرم موسیقی و در خود موسیقی میافتد. مثلاً شاملو اعتقاد داشت که در موسیقی سنتی هیچکاری نمیشود کرد، اما من اینگونه فکر نمیکنم. بعضی از تجربهها نشان داده که مثلاً با گریز زدن به موسیقی ملل میتوان در موسیقی سنتی هم کارهایی کرد. چنانکه این اتفاق افتاده است.
در رابطه با موسیقی پاپ هم همینطور است. همانگونه که بسیاری از خوانندگان بزرگ غرب در فرم پاپ، یعنی موسیقی مردمی و موسیقی همهفن دارند کار میکنند، ولی با مضامین جدید و ساختارشکن.
تفاوتی که وجود دارد این است که در ایران، جدای از مسائل حکومتی، با مقداری مشکلات و موانع فرهنگی و اجتماعی، از درون خانواده گرفته تا روابطی که در داخل اجتماع وجود دارد، روبهرو هستیم و هنوز در مورد خیلی از مسائل نمیتوانیم راحت صحبت کنیم.
این شرایط در غرب هم وجود داشت، اما با یکی دو جنبشی که از دههی ۷۰ میلادی به این سو بهوجود آمد (جنبش پانک)، جوانان جرئت آن را یافتند که این حالت را بشکنند.
بههرصورت، من فکر میکنم که حتی میشود با موسیقی سنتی و پاپ هم کار کرد و دیگرگونه هم کار کرد.
هوشنگ نیز تقریباً با شاهین همعقیده است، اما او با تعصبی بیشتر، از ظرفیتهای بالای موسیقی سنتی و پاپ ایرانی برای بیان قالبهای جدید میگوید:
ظرفیت موسیقی سنتی، یا موسیقی پاپ یا هر نوع موسیقی دیگری، ربطی به قالب آن موسیقی ندارد، بلکه بیشتر با دیدگاه آهنگساز ربط پیدا میکند.
کما اینکه برخلاف تصور دیگران که موسیقی ایرانی را بهعنوان نوعی موسیقی خموده و تخدیری میشناختند، خیلی از موسیقیدانهای ایرانی و گروههای موسیقیای مانند شیدا و عارف، بهسرپرستی آقای لطفی، آقای مشکاتیان و… در اوایل انقلاب و در سالهای ۵۷ و ۵۸ برنامههایی با دیدگاههای اعتراضی و اجتماعی اجرا کردند که هنوز هم از رادیو و تلویزیون و رسانههای مختلف پخش میشوند.
این گروهها نیز در زمان خودشان نگاه اعتراضی به مسائل جامعه داشتند. این نگاه را میتوان در آثاری چون «ایران، ای سرای امید»، یا «برادر غرق خونه» از ساختههای آقای لطفی دید.
از دید من، کسانی که پیش از انقلاب در زمینهی موسیقی ایرانی کار میکردند، موسیقیشان از نوع اشرافی بود. ساده بگویم، از روی شکمسیری کار میکردند. افرادی نبودند که بخواهند با زبان موسیقی، دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و یا حتی عرفانی و مذهبی خود را بیان کنند.
در نتیجه دیدگاه آهنگساز خیلی مؤثر است و میتواند نگاه آوانگاردی داشته باشد. اوایل انقلاب که آقای علیزاده قطعههای «حصار» و «سواران دشت امید» را ساخته بود، خیلی از روشنفکران آن زمان میگفتند، مگر میشود؟
چون موسیقی ایرانی یک موسیقی تخدیری بهنظرشان میآمد و ساده بگویم خیلیها به آن «موسیقی پامنقلی» میگفتند.
در صورتی که اصلاً اینطور نبود و نوع کسانی که این موسیقی را بهکار میبردند، باعث شده بود که عامهی مردم موسیقی ایرانی را اینطور ببیند.
در اوایل انقلاب و امروز نیز خیلی از آهنگهایی که ساخته میشود، در قالب و چهارچوب همین موسیقی است که من مایل نیستم اسم آن را موسیقی سنتی بگذارم. چون وقتی در چهارچوب سنت به آن نگاه میکنیم، خود را محدود میکنیم و فکر میکنیم همه چیز قالب سنت است. سنت هم معمولاً ایستا است.
حتی در موسیقی پاپ هم همینطور است و اساساً این که قالب موسیقی پاپ یا سنتی و یا هر نوع موسیقی دیگری جوابگوی بعضی چیزها نیست، بهنظر من نمیتواند درست باشد. بهخاطر این که بیشتر به فکر آهنگساز و دیدگاه کسی که این موسیقی را میسازد، بستگی دارد.
چنانکه دیدیم موسیقی ایرانی پیش از انقلاب بیشتر حالت بزمی پیدا کرده بود، اما بعد از انقلاب بخشی از موسیقی ما حالت عرفانی و بخش دیگری بسیار حالت حماسی پیدا کرد. بخشی از آن هم در فرمهای جدید اجرا میشوند و حالت چند ملیتی پیدا کردهاند. یعنی فرهنگهای مختلف با آن ادغام شدهاند.
این نشان میدهد که نوع موسیقیای که عرضه میشود، زیاد به قالب ارتباط پیدا نمیکند.
حقیقتی که در مورد موسیقی زیرزمینی وجود دارد، این است که در دیگر کشورهای دنیا گروههایی هستند که تمایل چندانی به اجراهای علنی ندارند و دلیل آن را دوری از موسیقی بازاری و عوامپسندانه تعریف میکنند.
اما بهطور مشخص در کشور ایران، محدودیتهای حکومتی مهمترین دلیل زیرزمینی شدن موسیقی و یا تولد سبکهای گوناگون موسیقی ایرانی بوده است.
بهعبارت دیگر، آن نوع موسیقی که در حال حاضر در ایران زیرزمینی شناخته میشود، فاقد ویژگیهای رفتاری موسیقی اصیل زیرزمینی در غرب است.
شاهین نجفی در اینباره معتقد است:
تعبیری که ما از موسیقی زیرزمینی داریم، بسیاری از گروههای ایرانیای را که به این نام میشناسیم در خود جای نمیدهد. بسیاری کسان را میتوان نام برد که در این فاز دارند کار میکنند، اما بهصورت عمومی، آنچه در ایران بهعنوان موسیقی زیرزمینی مصطلح شده، موسیقی بدون مجوز است.
بسیاری از همین خوانندگان پاپ و رپ و یا حتی برخی از خوانندگان راک، چیز خطرناکی نمیگویند، اما چون ممکن است به مذاق آن سیستم خوش نیاید، به آنها مجوز نمیدهند و کار آنها اصطلاحاً موسیقی زیرزمینی نام گرفته است.
در صورتی که موسیقی زیرزمینی بهمعنای اصیل خود که غربیها هم آن را تجربه کردهاند، روی بعضی از مسائل مهم انسانی انگشت میگذارد که برای بشر به نوعی خطرآفرین است و افراد به آنها نزدیک نمیشود.
چند جنبهی مهم هم دارد و مسائل جنسی، مسائل سیاسی، روابط اجتماعی، مسائل اقتصادی و… همه را دربرمیگیرد.
از این جهت، عموم کسانی که در ایران به موسیقی زیرزمینی مشهورند، از این داستان دور هستند.
در پیوند با این موضوع، هوشنگ هم معتقد است که بیشتر مردم در ایران شناخت کافی از موسیقی ندارند و گروهی هم که بههر نوعی خود را هنرمندان زیرزمینی معرفی میکنند، هدفشان اقتصادی و مطرح کردن خودشان است که این مسئله هم با روح واقعی موسیقی زیرزمینی منافات دارد.
وی در این زمینه ادامه میدهد:
خیلیها هستند که در ایران در زمینهی موسیقی کار میکنند، اما نه از مسائل اجتماعی و مسائل روز مطلع هستند، نه سواد موسیقی دارند و نه اطلاعات و آگاهیای در زمینهی مسائل جاری موسیقی دارند.
تعدادی جوان هستند که فقط دوست دارند بههر شکلی شده، یک سری از کارهایی را که خودشان میسازند، منتشر کنند و یا دیده شوند. در ایران هم اجازهی چنین فعالیتهایی داده نمیشود و این جوانان مجبورند کارهایشان را خیلی مخفیانه و در استودیوهای خصوصی ضبط و بعد منتشر کنند.
خود مردم هم این را میفهمند که این فقط نوعی موسیقی مصرفی روز است. یعنی فقط سیدیهای آنها را سر چهاراهها میفروشند و مصرف آن هم فقط در این حد است که در میهمانیای از آن استفاده شود یا جوانان در ماشینهایشان به آن گوش بدهند.
این هم شاخهای از موسیقی زیرزمینی در ایران را شامل میشود که نمیتوان آن را خیلی جدی گرفت.
علت استقبال مردم از این نوع موسیقی عدم شناخت کافی از موسیقی است. مردم ما در ایران، متاسفانه موسیقی جدی را خوب نمیشناسند. یعنی حتی اگر بهقول شما موسیقی زیرزمینی جدیای هم باشد، بسیاری از مردم ما آن را نمیشناسند. بهخاطر این که اطلاعات موسیقی و فرهنگیشان نسبت به مسائل روز خیلی کم است.
بهطور طبیعی مردم باید اطلاعاتشان را از رسانهها، مطبوعات و رادیو و تلویزیون بگیرند که متاسفانه در ایران خیلی محدود هستند. خیلی از مردم ما به موسیقی بهعنوان یک هنر جدی نگاه نمیکنند. بلکه برایشان بیشتر حکم تفنن و سرگرمی را دارد.
منبع: زمانه