انفجاری که چندی پیش در ملارد روی داد به احتمال زیاد می تواند دراثر شلیک موشک یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی یا حتی یا اسرائیلی رخ داده باشد. تجربه نظامی منحصر به فردی که امریکاییها طی 8 سال گذشته دریکی ازدشوار ترین اقلیم های کره زمین، یعنی در وزیرستان پاکستان آن را آزمایش و تکمیل کرده اند.
حتی اگریکی از هواپیمای بدون سرنشین را در مرزهای شرقی زده باشیم، نمی توان موفقیتی را انکار کنیم که پنتاگون در استفاده از این هواپیماها برای شکار سران القاعده در وزیرستان پاکستان به آن دست یافته است. این موفقیت زمینه سازانقلابی در صنایع نظامی آمریکا و ایده جنگ های مدرن شده است و آن را فقط می توان با تحولی مانند اختراع باروت مقایسه کرد. Dron ها یا unmanned aerial vehicle جهنم های پرنده ای که هر ماموریت دشواری را درهر شرائط اقلیمی و آب و هوایی انجام می دهند چنان درپاکستان خوب از آب درآمدند که تداوم استفاده ازآنها بتدریج منجر به بازنشسته شدن بسیاری از جنگنده های گران قیمت و کنار گذاشته شدن خلبانان آنان می شود. به دلیل تحولی که کارایی هواپیماهای سبک بدون سرنشین اخیرا در استراتژیهای نظامی پدید آوردند به احتمال زیاد ناوهای هواپیمابر گران قیمت نیزدرآینده از رده خارج خواهند شد، زیرا در مقایسه با کارایی Dron ها دیگرمقرون به صرفه نیستند.
از نظر لغوی Dron زنبور نر است که نیش ندارد وعسل تولید نمی کند و فقط ملکه را بارور میکند. هواپیماهای بدون سر نشین با موتور بسیار قدرتمند، بدنه کوچک و سبک تراز ماشین پراید (kg 1100 بدون مهمات)، و رادارها و دوربین هایی که از میان مه و آتش و دود هدف خود را از طریق ماهواره دقیقا با اتاق فرمان هماهنگ می کند موشک های خود را با ضریب دقت اصابت به سر سوزن ( نه حتی فنجان ) شلیک می کنند.هرهواپیمای بدون سرنشین هم زمان و در هر لحظه چهار عملیات اساسی را انجام می دهد : یعنی جاسوسی، شناسایی هدف، تحت نظارت گرفتن هدف، و هماهنگی با اتاق فرمان برای شلیک و در نهایت بازگشت از ماموریت. برخی از این هواپیماها به دلیل پیچیدگی ماموریتی که برعهده دارند 180 نفر همزمان از روی زمین عملیات پرواز آن را هماهنگ می کنند.
Dronها برای اجتناب ازکاربرد انسان در ماموریتهای دشواردر مناطق بسیار حساس، خطرناک، کثیف (مثلا آلوده به مواد رادیو اکتیو)، و طاقت فرسا به کار می روند. Dron ها بر اساس مدل می توانند هدف را بیش از یک روز از آسمان تحت نظارت بگیرند تا ضمن مطالعه رفتار سوژه، بهترین زمان شلیک را با هماهنگی اتاق فرمان در آمریکا انتخاب کنند. این در حالی است که خلبانان هواپیماهای جنگی در دشوارترین ماموریت ها حداکثر هر 18 ساعت با احتساب رفت و برگشت باید استراحت کنند.
آخرین دستاورد مشهور Dron ها شکاردو ماه پیش انوارالاولقی رئیس القاعده یمن در وسط صحراهای یمن بود. وی دو ماه قبل تر از یک حمله موشکی جان سالم به در برده بود. این بار به غیر از وی و همراهانش کسی در صحراحضور نداشت. نه هواپیمایی یا صدایی و نه تهدیدی یا هشداری، اما موشکی از راه رسید و رئیس القاعده یمن را هدف قرار داد. برخی از سران القاعده ازجمله “قاری حسین” مغز متفکرو مبتکر حملات انتحاری القاعده سه باردر نقاط مختلف منطقه قبایل پاکستان هدف حمله هواپیماهای بدون سرنشین قرار گرفت و بار سوم در حالیکه هنوز مجروح حمله قبلی بود شکار موشک یکی ازDron ها شد.آمریکایی ها بدون اشاره به جزئیات عملیات، به نقش Dron ها در سرنگونی قذافی هم اشاره می کنند، بخصوص روزی که کاروان همراه قذافی هدف قرار گرفت.
وقتی شعار می دهیم و تهدید نظامی می کنیم باید بدانیم در کجای دانش و فن آوری نظامی روزجهان قرار داریم، چه مدتی است با آن فن آوری سرو کار داریم و اساسا آن فن آوری بومی و ساخته ماست یا مونتاژ و سر هم شده. و نیز باید پاسخی برای این سوال داشته با شیم که آیا با بلوف های مدل امثال صدام حسین می توان با آخرین دستاوردهای دانش نظامی جدید مقابله کرد، …. یا اینکه دوباره قصد داریم با پشته ساختن از کشته های خودمان سد راه دشمن شویم.
هواپیما های بدون سرنشین و وزیرستان :
وزیرستان بخشی ازمنطقه فدرالی شمال غرب پاکستان FATA است.اقلیم خطرناک و از نظر تاریخی به امان خدا رها شده ای که نه امپراتوری بریتانیا هیچگاه موفق یه اداره آن شد و نه حتی اسلام آباد به لحاظ حقوقی مالک تام و تمام آن بوده است. ازسال 1947 و جدایی هند از پاکستان منطقه قبائلی سرزمین نیمه مختاری بوده که برخی از متون پاکستانی آن را “لقاء غیر” یا اقلیم غریبه ها می نامند، زیرا عملا اداره آن غیر ممکن است. از زمان نایب السلطنه بریتانیا تا دورانهای جدید جمعی ازاشراف و سران قبایل پشتون در چهار چوبی مستقل که بعدا به “ قانون سیاه” معروف شد FATA را اداره کرده اند.
وزیرستان همواره سرکش ترین تکه از هفت منطقه قبایلی بوده است با جغرافیای وسیعی از کوههای سر به فلک کشیده و از نوعی که درفضای فیلم “ارباب حلقه ها” می توان دید. کوهها ی بسیار رفیع مانند میخ در زمین فرد رفته اند. قله ها و دره های پیچ در پیچ مانع تردد به مناطق قابل توجهی از وزیرستان می شود و فقط راهزنان و مردان مسلح قبائل درآن تردد می کنند. از آنجا که بخش هایی از این منطقه برای جهان خارج کاملا نا شناخته هستند بن لادن و سران القاعده توانسته اند در آن پناه بگیرند.
با این حال، Dronها با قدرت مانور قابل توجهی که دارند به اعماق کوهستانها ی وزیرستان نفوذ کرده و همه مناطق صعب العبور آن را در نوردیدند. موشکهای هدایت شونده آنها در اکثر موارد پناهگاهها، کمپ های القاعده، و غارها را پس از شناسایی و نظارت بر رفت و آمد به آنها دقیقا هدف قرار دادند. روزنامه نگاران پاکستانی بارها نکات قابل تاملی را در این ارتباط در آسیا تایمزنقل می کنند. این روزنامه نگاران می نویسند در روستاها ی منطقه قبایلی اگر جنگجویان القاعده جلسه ای در اتاق جلویی ساختمانی داشتند اتاق جلویی هدف موشک قرار می گرفت و اگر جلسه دراتاق عقبی بود موشک از اتاق پشتی به ساختمان اصابت می کرد.تا جایی که ریش سفیدان قبایل و مناطق تحت نفوذ القاعده از ترس موشکهای آمریکایی بعد از ظهرها گپ زدن وچای خوردن در هوای آزاد را کنار گذاشتند. تجربه به آنان ثابت کرده بود چنان از آسمان تحت نظارت هستند که هر تجمع مشکوکی با یک موشک هدف قرار می گیرد.
طی کل سالهای 7 تا 2004 امریکا فقط در 9 عملیات از اعزام کرد.
تجربه جنگ موگادیشو
جنگ موگادیشو و بلایی که در سومالی بر سر سربازان آمریکایی آمد پنتاگون را واداشت تا از آن به بعد و به تدریج همه ماموریتهای خطرناک را به هواپیماهای بدون سرنشین واگذار کنند که از مراکز فرماندهی در آمریکا هدایت می شوند. نبرد موگادیشو دشوارترین نبرد تاریخ ارتش امریکا پس از جنگ ویتنام و پیش از نبرد فلوجه 2004 در عراق است.
در سال 1993 اسکادرانی از160 زبده ترین رنجرهای هوایی و دریایی آمریکا همراه 19 جنگنده و 12 نفربربرای دستگیری محمد فرح عیدید سر دسته قبایل شورشی سومالی راهی موگادیشو بیابانی و ویران شدند، اما با همه تجهیزات و پشتیبانی مدرنی که داشتند به تله رزمنده های لخت و آموزش ندیده قبایل شورشی افتادند و در واقع ارتش امریکا از قبایل سومالی شکست خورد. سه هلیکوپتر مدرن Black Hawk به نحوی باور نکردنی با شلیک آر پی جی سقوط کرد. رنجرهای در تله افتاده در کنار کشته ها و بیش از صد زخمی که در صحنه نبرد پراکنده بودند یک شبانه روز مانند فیلمهای جنگی هالیوودی با مرگ دست و پنجه نرم کردند. با افتضاحی که به بار آمد فردا چند برابر نیرو با انبوهی تانک وپشتیبانی هوایی راهی نجات سربازانی شدند که به تله افتاده بودند. 19 سرباز کشته، صد نفر زخمی و یک خلبان در موگادیشو اسیر شد.اما خجالت آورترین تصویرجنگ سومالی جنازه دو سرباز آمریکایی بود که یکی را مثله و دیگری را دوشقه و از درخت اویزان کردند که عکسهای آن هنوز در سایت عکس Corbis موجود است. یکی از جنازه ها را با طناب روی آسفالت کشیده ودرخیابانهای موگادیشو گرداندند.
تجربه سومالی و فلوجه آمریکایی ها را واداشت تا در جریان نبردهای طاقت فرسا در حوزه هایی که ارزیابی دقیقی از مختصات آن وجود ندارد-ـ- مثلا وزیرستان -ـ- هواپیماهای بدون سرنشین را به کار گیرند. اگر قرار است نبردی آغاز شود به جای اعزام سرباز، از اتاق کنترلی در نوادا یا لاس وگاس که 12000 هزار کیلومتر دور تر از صحنه نبرد است جنگ اداره می شود. به همین دلیل ماموریت های این هواپیماها از سال 2005 بیش از 1200در صد افزایش داشته است. از سال 2008 گارد هوایی حفاظت از نیویورک هواپیماهایMQ-9 Reap بدون شرنسین را جایگزین F16 کرده است و از سال 2011 نیز شمار خلبان هایی که برای هدایت هواپیماهای بدون سرنشین تعلیم داده می شوند از خلبان هواپیماهای جنگی بیشتر شده است.
طبق مطالعه ای که از سوی یک موسسه تحقیقات نظامی در آمریکا صورت گرفته است در حال حاضر هر خلبان از مرکز فرماندهی می تواند یک هواپیما را هدایت کند، اما بزودی این ظرفیت می تواند به بیش از شش هواپیما افزایش یابد. برای اندکی اگاهی بیشترو بیدار شدن از آنچه در جهان می گذرد می توان سری به یوتیوب زد و فیلمهای کوتاه واقعی چگونگی نظارت و مرور داده های جاسوسی، تمرکز روی هدف، قفل کردن روی هدف، و شلیک مدلی از این هواپیماها به کامیون ها در افغانستان را از سوی دو اپراتور زن و مرد دریک اتاق فرمان در آمریکا مشاهده کرد. وقتی از 1200 کیلومتر آن طرف تر می توان برای دو سه روز چندین هدف را از آسمان زیر نظر داشت چگونه می توان انتظار داشت زاغه ها ی استراتژیک یا برنامه ربزی برای شلیک نمایشی موشک از چشم آنان پنهان بماند.
طبق برآورد و نموداری از موسسه بین المللی تحقیق و تحلیل صنایع نظامی، آمریکا به تنهایی 56در صد اتوماسیون صنابع نظامی هوایی را طی 9 سال آ ینده به خود اختصاص خواهد داد و جالب تر اینکه اسراییل، حتی بیش از اتحادیه اروپا وکمی عقب تر از چین، به تنهایی 9 در صد کل تحقیقات و پیشرفت در زمینه هواپیماهای نظامی بدون سرنشین را بر عهده دارد و در حال حاضر نیز آن را عملیاتی کرده است.
بر این اساس، هر گاه اراده ای برای هدف قرار دادن نقاط نظامی یا اتمی در ایران شکل بگیرد میلیاردها دلار از سرمایه های ملی و زیر ساختارها از جمله 16 پالایشگاه کشور، نیروگاههای برق، مراکز پتروشیمی، سد ها، تاسیسات غیر نظامی به راحتی در دسترس این هواپیما ها قرار می گیرد. به دلیل تجربه ای که نبرد در وزیرستان به بار آورد جنگ های آینده دیگر نه با اعزام هواپیماهای جنگنده صورت میگیرد نه از طریق اعزام ناوهای هواپیما بر. دیگر هدف قرار دان هر تاسیسات مهمی در جهان بسیار آسان تر از هدف قرار دادن اسیراک عراق درسال 1981 یا راکتور اتمی سوریه در سال 2007 است.
تغییر مدل های جنگ
چندی پیش دولت آمریکا اعلام کرد که هرگونه تهاجم یا برنامه ریزی برای حمله سایبری و تلاش برای اختلال در تاسیسات زیر بنایی کشور آمریکا مانند آب، برق، گاز، تلفن و سیستم حمل و نقل، یا حمله ویروسی به صنایع نظامی آمریکا به لحاظ آثار مخربی که بر امنیت آمریکا از خود بر جا می گذارد به منزله اعلام جنگ علیه آمریکا تلقی می شود. تاکید اوباما بر چنین تصمیمی در حالی است که تاسیسات اتمی ایران با ویروس استاکس نت و استارس و مورد حمله سایبری قرار گرفت و ویروس دوکو نیزبه صنایع ایران حمله کرده است.
به نقل ازنیویورک تایمز این ویروس با هدف اخلال در تاسیسات اتمی ایران از سوی امریکا و اسراییل در یک مرکز خاص ساخته شده است. هدف اصلی استاکس نت اختلال در مبدل فرکانس تنظیم دور موتو ر واز کار انداختن سانتریفوژهای ایران یا هر تاسیساتی در ایران است که موتورهای دور خیلی تند در آن به کار رفته است. استاکس نت در مرکزساماندهی حملات سایبری آمریکا در ساختمانی ساخته شده که از ترس سرایت آن به خود آمریکا، هیج خط تلفن یا کامپیوتر آن ساختمان به خارج وصل نبود. این ویروس طوری طراحی شده که دورموتورهای با سرعت خیلی زیاد، مثلا موتور سانتریفوها را هدف قرار می دهد و آن را به قدری بالا پایین می برد که یا موتور از کار می افتد و یا اورانیومی که به دست می آید خلوص لازم را نداشته باشد. چنین اتفاقی در ایران افتاد ولی ما هنوزدر این توهم هستیم که جنگ آغاز نشده است. حتی کارشناسان روس اعلام کردند استاک نت ممکن بود باعث شود نیروگاه هنوز راه اندازی نشده بوشهردچار حادثه ای مانند چرنوبیل شود.
لازم به یادآوری است که فاجعه 1986چرنوبیل با وقوع چند اشتباه کاملا ساده در جریان یک تست عادی و معمول سیستم برق دستگاههای خنک کننده راکتورها رخ داد. قدرت راکتور شماره 4 چرنوبیل را 50 درصد کاهش دادند تا توان موتورهای برق تامین کننده برق سیستم خنک کننده را در مدت کاهش فعالیت راکتور شماره 4 چرنوبیل تست کنند. یک سیستم خنک کننده جانبی نیز از قبل خاموش شده بود.اما تکنیسین ها نمی دانستند همان راکتوری که با نصف ظرفیت کار میکند نیز باید خنک شود وگرنه بعد از مدتی در اثر حرارت حادثه ساز می شود. در واقع حادثه چرنوبیل به علت اختلال در بخشهای غیر اتمی رخ داد، زیرا با از مدار خارج شدن دستگاه خنک کننده، راکتور نیمه فعال شماره 4 داغ ومنفجر شد و انفجارهای دیگری را نیز در پی داشت. به همین سادگی.
اگر بزرگترین فاجعه اتمی تاریخ بشر به همین سادگی در چرنویبل رخ داده ، چگونه به این پی نبرده ایم که استاکس نت ممکن بود با چند اختلال ساده در سیستم کامپیوترهای نیروگاه بوشهریا یک مرکز غنی سازی فاجعه ای را رقم بزند و این خود عین جنگ علیه کشور ماست، ولی هنوز فکر می کنیم جنگ درگیر شدن با توپ و تانک ودیده بان دشمن است.
راهکار دمکراسی و برگزاری انتخابات آزاد
بی تردید به دلیل تفاوت سطح تکنولوژی نظامی کشور ما وآمریکا- اسراییل، وارد شدن به هر درگیری نظامی خسارات جبران ناپذیری را بر ما تحمیل می کند.حتی اگربر فرض محال درچنین نبرد فرضی ضربات کاری بر اسراییل و آمریکا وارد کنیم و پیروزهم شویم، تردید نکنید کشور ما به ماقبل عصرحجر باز خواهد گشت و مانند عراقی ها، داشتن هفته ای دو روز آب و برق به آرزوی محالی برای ملت ایران مبدل خواهد شد. البته پیش بینی چنین فاجعه ای به منزله انکار حق مسلم ایران برای دارا بودن انرژی هسته ای نیست.چرا هندی ها، پاکستانی ها، و اسراییلی ها عرصه هایی را بیازمایند که ورود به آن حوزه ممنوعه ایرانی ها باشد، اما این نیز چگونه عقلانیتی است که مدیریت و دفاع از میلیاردها دلار پروژه های عظیم ملی در حد تاسیسات هسته ای که از دوران چند رییس جمهور قبلی آغاز شده، در حساسترین مقاطع آن حتی برای مدتی کوتاه به احمدی نژاد و ادبیات مساله ساز او در سطح داخل و خارج واگذار شود. منظور رییس جمهوری است که پس از حدود شش سال ـ– ودر شرایطی که تهدید حمله به ایران از هر زمانی جدی تر است -ـ- وقتی تهدید می کند ناگفته های چگونه رییس جمهور شدنش را افشا می کند همه رفقای سابق می آشوبند و تکذیبیه پشت تکذیبیه.
هرچند نقض حقوق بشرو نادیده گرفتن روندهای دمکراتیک در کنارادبیات جهانی رییس جمهور ایران در مجامع بین المللی در تسهیل شکل گیری اجماع علیه ایران کاملا موثر بوده، هنوز شاید بتوان برای خروج از چنین خطر بزرگی راه حلی یافت.
با توجه به موج سنگینی که بهار اعراب به راه انداخته و جنبش های اجتماعی منطقه خاورمیانه را در مرکز توجه جهانی قرار داده است یک تغییر اساسی در جهت گیریهای داخلی کشور موجب تضعیف اجماع جهانی علیه ایران خواهد شد. برگزاری یک انتخابات آزاد با مشارکت همه گروههای سیاسی اجتماعی فرصت مغتنمی را به بار می آورد.بی شک اسراییلی ها در مشروع جلوه دادن حمله نظامی به ایران فعالیت دیپلماتیک قابل توجهی را صرف کرده اند. اما، تردید ندارم بزرگترین موشکی که می توان به سوی اسراییل شلیک کرد اعلام انتخابات آزاد در ایران با شرکت همه گروهها و جناح هاست. با توجه به شرایط جدید خاورمیانه، تهدید و ادامه فشار بر کشوری که برای انتخابات آزاد برنامه ریزی می کند امری محال است و هر تلاش اسراییل برای تهدید ایران به اجماع علیه خود اسراییل منجر خواهد شد. در استثنایی ترین شرایط، حتی اگر مدیریت پروژه های هسته ای ایران – آن طور که آمریکایی و اسراییلی ها مدعی اند – در حال نهایی کردن پروژه ساختن بمب اتمی هم باشند، باز هم انتخابات آزاد در ایران زمان را به نفع پروژه ساخت بمب هسته ای متوقف خواهد کرد.
برعکس، اگر برگزاری انتخابات آزاد بزرگترین فرصتی است که هر تهدیدی علیه ایران را از رنگ و لعاب می اندازد، اجرای هرانتخابات نمایشی و فرمایشی که طیفهای وسیعی از روشنفکران و اصلاح طلبان آن را تحریم کرده باشند مساعدترین شرایط را برای به راه انداختن یک موج حمله احتمالی علیه ایران فراهم می کند. کشوری که با بالاترین نرخ تورم، بیکاری، و بحران اقتصادی و نیز دراوج چهار تحریم شورای امنیت و تهدیدهای بین المللی مهمترین اولویتش هنور پافشاری بر تسویه حساب های سیاسی داخلی باشد خود به خود در حال فروپاشی است. پس عجیب نیست اگررقبای منطقه ای ایران از این فرصت برای ضربه زدن به کشور حداکثر بهره را ببرند.
از یاد نبریم شورای امنیت سازمان ملل در سال 1991 با صدور مجوز حمله به عراق فقط لنگه دوم دروازه جهنم را به روی عراقی ها گشود، لنگه اول این دروازه را صدام حسین از قبل باز کرده بود. مدل مدیریت و مقاومت صدام حسین و خیالات او در مورد اینکه “ام المحارب” را علیه متحدین به راه خواهد انداخت، عراق را به سرزمین سوخته امروز مبدل ساخت. عراق ویرانی که آلام 13 سال تحریم، از هم پاشیدگی اجتماعی اقتصادی، و فساد لاعلاج نهادهای دولتی به همراه یتیمی کودکان و بیوگی زنان تا دهها سال میهمان سفره خالی مردمانش خواهد بود.
و بدتر از جنگ، تکیه بر فن آوری های نظامی نیم قرن عقب کشورهای فلاکت زده و کمونیست همچون کره شمالی است که بدون گندم های کپک زده اهدایی آمریکا از گرسنگی می میرند، ولی به ما مشاوره نظامی می دهند.
و نیز غفلت از فن آوری های اعلام نشده غرب. این روزها نه دیگر با سرباز تا دندان مسلح به جنگ می روند و نه حتی آغاز جنگ را به اطلاع می رسانند، بلکه با استاکس نت، استارس و انفجارهای پراکنده در نقاط بسیارحساس و در زمانهای حساس – مانند ملارد – با ما می جنگند و مسئولان مانند 22 سال پیش فکر می کننند هر وقت حمله آغاز شد-ـ مثل جنگ با عراق-ـ- آژیر می کشیم و دروازه پناهگاهها را باز می کنیم.