حکومت دینی؛ ناامید از قم

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

محمود احمدی نژاد، صبح دوشنبه پنجم مهرماه به قم رفت و برای نخستین بار بدون دیدار با هیچ یک از چهره های مذهبی به تهران بازگشت. عدم استقبال از وی اگرچه پس از ترجیح مشایی بر همه یاران پیشین اش تشدید شده است اما محصول این وضعیت نیست.

قم هرگز چنان که رسانه های دولتی تصویر می کنند با ولایت فقیه همراه نبوده است. رأی اکثریت شهر قم به سید محمد خاتمی در دو انتخابات دوم خرداد ۷۶ و هجدهم خرداد ۸۰ (حتی در صندوق اخذ رأی مدرسه فیضیه قم)، سکوت اکثریت قریب به اتفاق مراجع تقلید در حمایت از نظام در سالهای اخیر، کناره گیری آیت الله جوادی آملی و آیت الله استادی از امامت جمعه ی مهمترین شهر مذهبی ایران بعد از انتخابات، رونق جنبش سبز و آمار بلند زندانیان سیاسی در قم، و سرانجام تشییع کم نظیر پیکر آیت الله منتظری شواهدی برای صداقت این مدعاست.

 میرحسین موسوی در نخستین ماههای تولد جنبش سبز درباره نسبت روحانیان با این جنبش گفته بود: «در بدنه جنبش، تعداد قابل ملاحظه ای از روحانیون متعهد و آگاه و مبارز حضور دارند. سبزها باید بدانند موضعگیری چند نفر روحانی تندرو و مغرض، نظر همه روحانیت و مراجع نیست. روحانیت اصیل ما هیچگاه مردم را با الفاظ رکیک خطاب نمی کنند یا از قتل و ریختن خون و در محبس کردن بیگناهان حمایت نمی کنند. روحانیت اصیل ما می داند که تهمت و شکنجه و آبروی دیگران را ریختن و تجسس حکمش در اسلام چیست. روحانیون واقعی ما مصالح اسلامی و ملی را از منافع فرقه ای و جناحی تشخیص می دهد و این روحانیون در کنار دانشگاه و متحد با دانشگاهیان هستند و اهمیت این وحدت را می دانند ما روحانیون فعال در جنبش سبز را ذخیره جنبش و پشتوانه بسیار مهم آن می دانیم. حضور آنها در جنبش سبز در شرایطی که از انواع روش ها و وسایل برای متهم کردن راه سبز به بی دینی و وابستگی به بیگانگان استفاده می شود، جنبه حیاتی دارد».

مراعات دو اصل “رضایت مردم از حکومت و جدایی نهاد دین از نهاد سیاست” برای حفظ حرمت دین نکته ای نیست که تنها روحانیان متجدد از آن دفاع کنند. طیف سنتی هم از دیرباز می دانست که بدون رضایت مردم و استقلال حوزه، نمی تواند از دیانت دفاع کند.
دو سال پیش، یک مدرّس میانسال فقه و فلسفه در قم در پاسخ به پرسش گزارشگر یکی از رسانه های مستقر در آمریکا بر نکاتی تاکید کرده بود که بازخوانی آنها را برای رسیدن به یک نتیجه روشن ضروری می دانم؛ او در آن گزارش می گوید: «برخی این دوران را دوران تقیه (پنهان کردن عقیده یا بر خلاف رأی واقعی سخن گفتن و رفتار کردن) برای حوزه می دانند و می گویند: وقتی جان و مال و گاه آبروی انسان در معرض خطر قرار می گیرد تقیه هم یک روش و سنّت است. برخی که فکر می کنند حرفهای شان تاثیر دارد حرف می زنند و تاوانش را هم پس می دهند اما خشنودند که بی تاثیر نبوده اند؛ بسیاری از آقایان در این تصورند که قدرت در دست رهبری و سپاه است و به سرعت صدای مخالف را خاموش می کنند در نتیجه نه حرف شان به گوش کسی می‌رسد نه خودشان باقی می مانند».
به گفته وی: “از قدیم در همه حکومتها نوعی نگرانی نسبت به حوزه و استقلال و صدای عدالتخواهی آن وجود داشت و همیشه نوعی نظارت از دور بود حتی در دوران آیت الله بروجردی با همه اقتداری که آن بزرگوار داشت؛ در دوران شاه هم اسناد ساواک نشان می دهد که تا چه اندازه روی حوزه حساس بودند اما هرگز این نظارت، مستقیم و محسوس نبود. الان از همه دوران ها بدتر است؛ در حوزه علمیه قم بخشی وجود دارد که روحانیان دگر اندیش را احضار می کند و اخطار می دهد. اگر گوش نکردند یا شهریه شان را قطع می کند یا آنها را به دادگاه ویژه روحانیت معرفی می کنند تا مجازات شوند. اما بر فراز همه اینها سایه سپاه سنگینی می کند و از طریق مرکزی به نام تیپ مستقل امام صادق، کار نظامی امنیتی را در قم دنبال می کنند”.
وی می افزاید که «از سال ۷۱ تا به حال، رفت و آمدهای دفتر آیت الله منتظری را پیگیری می کنند و بسیاری را از همین طریق گرفتار کرده اند؛ حتی کسانی که برای درس و بحث و امور مشخص شرعی به آنجا می رفتند. این موضوع، البته با حساسیت کمتری در باره مراجع ساکت یا منتقد دیگر هم به نوعی صادق است».

سخن به آیت الله منتظری می رسد؛ خبرنگار از وی می پرسد آیا افراد زیادی از حوزه به جنبش سبز آنگونه نگاه می کنند که آیت الله منتظری نگاه کرده است؟ و آیا سیره آیت الله در حوزه ادامه می‌یابد و شکوفه می زند یا منتظری را باید استثنایی بر یک قاعده دانست؟
او می گوید: “اگر بنا باشد آینده حوزه را میان دو سنّتِ تقیه (پنهان کردن عقیده) از یکسو و شجاعتی از جنس آیت الله منتظری تحلیل کنم اولی را واقعی تر می بینم زیرا علاوه بر مسئله ی احتمال تأثیر مسئله ی معیشت هم هست…“ 
خبرنگار کلامش را قطع می کند و می پرسد: چطور کلام آیت الله منتظری تأثیر داشت؟ خوب! بقیه هم حرف بزنند تا ببینند تأثیرش را و بلافاصله پاسخ می شنود که “مگر در سالهای اول انقلاب، آیت الله سید کاظم شریعتمداری حرف نزد؟ نابودش کردند و هیچ تأثیری هم نداشت و اصلا مدل شخصیت منتظری، متفاوت و جایگاهش ممتاز بود که چندان تکرار پذیر نیست.”
خبرنگار بر پرسش انتقادی اش تأکید میکند و می پرسد: زمان مرحوم شریعتمداری که قابل مقایسه با این زمان نیست؛ زیرا افزایش و گسترش قدرت رسانه و بیداری حاصل از ۳۰ سال تجربه حکومت اسلامی، راه تأثیر گذاری را آسان تر کرده است .وی پاسخ می دهد که “به همان میزان حکومت هم زرنگ تر شده است!”
بر می گردند به مسئله معیشت؛ آن مدرّس حوزه توضیح می دهد که “امروزه اکثریت مجاری اقتصادی حوزه علمیه قم از بالاترین شهریه و خدمات بیمه درمانی گرفته تا مراکز پژوهشی و تحقیقاتی در سیطره دفتر رهبری است و اگرچه دفتر آیت الله سیستانی در قم، تمام سعی خود را می کند تا حوزه را مستقل از حکومت نگهدارد  اما باز هم کافی نیست؛ حدود بیست سال برای وابسته کردن حوزه به ولایت فقیه،  زحمت کشیدند و برنامه ریزی کردند و نسبتا هم موفق شدند و تا وقتی که معیشت حوزه به حکومت (و شخص آیت الله خامنه ای) وابسته است نباید انتظار حرّیت داشت”.

وی با این مقدمات، نتیجه می گیرد که “سنّتِ تقیه بر فضیلتِ شجاعت، تقدم دارد اما دلهای اکثریت حوزویان با ظاهر ساکت یا نقاب دارشان متفاوت است “.
با سفر دیروز احمدی نژاد و بازخوانی این گزارش، نمی خواهم نتیجه بگیرم که برای آینده اصلاح و تغییر، چقدر می توان به حوزه و روحانیان امید بست اما می شود تاکید کرد که اگر روزگاری حوزه علمیه قم حصن و سپر نظام بود اینک برای فرو ریختن بنای حاکمیت کنونی، مدتهاست که دیگر حوزه و روحانیان مانع محسوب نمی شوند و حکومت نیز سالهاست که به این نتیجه رسیده است که طیف سنتی بدون رضایت مردم و استقلال حوزه، نمی تواند از دیانت دفاع کند.