اگر انرژی هسته ایی حق مسلم مردم ایران است، اطمینان خاطر از اینکه مسئولین کشور، توانایی حظانت از میراث تاریخی وهویت ملی کشور را دارند نیز حق مسلم مردم است. انتشارعکس آقای محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهوری کشور جلوی عبارت مجعول خلیج عربی که بردیوار سالن اجلاس کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نقش بسته بود، حاکی از آن است که مسئولان عالی رتبه کشورزیر فشارهای بین المللی برخی مصالح ومنافع ملی را به راحتی نادیده می گیرند.
آقای احمدی نژاد ظاهرا به سیاست از این زاویه نگاه نمی کند که کشورها نه ”دوست” بلکه “منافع” دارند. کشورهایی که ایران آنها را دوست می خواند به خاطر منافع خود، ازهیچ کاری علیه ایران چیزکم نگذاشته اند. تلاش مسئولان کشور برای پهن کردن فرش قرمز برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و دادن کلید درباغ سبز به آنها طی سالهای گذشته، تنها ثمره ایی که داشته گستاخ شدن آنها، نادیده گرفتن موقعیت تاریخی وژئوپلیتیکی تهران وکنار گذاشتن ایران از معادلات منطقه ایی بوده است. اما صرف نظر از اینکه چه کسی درتهران برصندلی ریاست جمهوری نشسته است، مسائلی وجود دارند که هیچ دولت وحکومتی نمی تواند برسر آنها کوتاه بیاید.
طی سالهای گذشته کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، با سوء استفاده از جدال جمهوری اسلامی ایران با کشورهای غربی برسر مساله هسته ایی وانزوایی که درعرصه بین المللی برمسائلی از قبیل حمایت از حمایت از تروریسم به وجود آمده، مواضع غیردوستانه وبعضا خصمانه ایی با ایران داشته اند.
ادعاهای امارات برسر جزایر سه گانه گرفته تا تحریفاتی که نسبت به تاریخ و مردم ایران درکتاب های درسی کشورهای منطقه صورت گرفته و درنهایت جعل واقعیت تاریخی “خلیج فارس” به “خلیج عربی” تنها بخشی از این سناریو است. درواقع حتی با آنکه پس ازانقلاب اسلامی، ایران درچرخشی ایدئولوژیک نزدیکی با کشورهای مسلمان وعرب منطقه را به الگوهای دیگر سیاست خارجی که پیش ازاین دردستور کارخود داشت –مانند نزدیکی با اسراییل وآمریکا- ترجیح داد و تلاش کرد نوعی همپیمانی وسرنوشت مشترک را به آنها یاد آوری کند، درمقابل آنچه به دست آورده تنها خصومت ودشمنی بوده است.
این رفتار اگر چه درحمایت های بی شائبه این کشورها از صدام حسین درجریان جنگ ایران وعراق طی سالهای 1988-1980 خود را نمایش داد، اما هنگامی که پلیس عربستان سعودی صدها زائر ایرانی را درسال 1987 به خاک وخون کشید، جلوه دیگری پیدا کرد. به گونه ایی که حتی دروصیت نامه آیت الله خمینی به قوت ذکر شده است که اگر ایران با صدام هم رابطه برقرار کند(یعنی با کشوری که درحال جنگ بودند) با آل فهد رابطه برقرارنمی کند. اما اینها درس های خوبی برای مقامات جمهوری اسلامی نبود که در “سیاست درهای باز- به هرقیمت” تجدید نظر به عمل آورندو متوجه شوند بهای دشمنی بی مرزبا کشورهای غربی وازجمله آمریکا ازچه کانال های پرداخت می شود.
طی سالهای گذشته علاوه بر مثال های زده شده، کشورهای عربی همسایه ایران که همواره ازسیاست های درهای باز جمهوری اسلامی طی سالهای بعد ازانقلاب بهره برده اند وبداخلاقی هایشان مورد مسامحه مقامات جمهوری اسلامی قرارگرفته اند، به صورتی پیگیر و مزورانه درپی آن هستند که با تغییر نام خلیج همیشگی فارس به خلیج عربی، برای خود هویتی کسب کنند که تاریخ ازآنان دریغ داشته است.
حال آنکه عربی خواندن خلیج فارس مانند آن است که کسی بخواهد بگوید نادرشاه هم عربی بوده یا پرسپولیس محصول دستان آرشیتکت های برادران همسایه است. شکی نیست که کشورهای عربی همسایه کیفیت های منحصربه فردی دیگری دارند، اما آنها قطعا شامل موارد یاد شده و نام خلیج نمی شود.
درعین حال با توجه به علاقه کشورهای حاشیه خلیج فارس به هویت های تاریخی ایرانی، خوب است این کشورها –نه البته کشورهای عربی باهویت وتاریخ وفرهنگ مانند مصروعراق والجزایرولبنان و…- سیاهه ایی تهیه کنند وبگویند دوست دارند چه بخش هایی تفکیک ناپذیری ازتاریخ، تمدن وهویت وتاریخی ایرانی را به نام خود بزنند و واژه عربی بر آخر آن اضافه کنند؟ با توجه به بخشندگی و دست ودل بازی که درایرانیان سراغ می رود ممکن است دربرخی موارد ازسرمیهمان نوازی آنان را تحفه ایی میهمان کنند، اما چنین هجمه ایی برای سرقت میراث تاریخی ایرانیان (من جمله هموطنان اقلیت عرب جنوب کشور) که بخشی از آن دراسامی موجود بر مناطق جغرافیایی معنی پیدا می کند، چیزی جز نشان دادن بی هویتی و عطش این کشورها برای به دست آوردن چیزهایی که با پول نفت به دست نمی آید نیست و به آنها پشیزی نمی افزاید.
ایران درحالی مورد بی مهری کشورهای عربی منطقه است که طی سالهای بعد ازانقلاب، برای مثال حمایت از مردم فلسطین - که پیش از انقلاب بیش از هر چیزمساله اعراب به شمار می رفت - تلاش کرده است که به تقویت وزنه اعراب درمقابل اسراییل بپردازد و با ایجاد و یا تقویت مکانیسم های منطقه ایی مانند سازمان کشورهای اسلامی خود را، همچنان که به کرات دررسانه های ایرانی می شنویم، کشورهای برادر خطاب کند.
علاوه برآن درکتاب های درسی به همواره تصویری مهربان و برادرگونه ازکشورهای عربی ترسیم می شود برخلاف آنکه درکشورهای عربی می بینیم. به همین جهت است که مردم ایران، همواره میهمان نوازی بی حصری را میهمان شهروندان عربی می کنند، اما اعراب منطقه به دلیل نوع آموزش ونگاهی که دولتمردانشان دارند، با شهروندان ایرانی با بی احترامی برخورد می کنند وداستان های زیادی هر روز درمطبوعات کشورمنتشرمی شود.
اگر رسانه های ایرانی از پرداختن به کینه توزی ها ودشمنی های کشورهای یاد شده پرهیزداده می شوند ودرصورت نوشتن مطلبی دراین زمینه موردسرزنش قرارمی گیرند و انتقاد ازاقدامات کشورهای عربی حاشیه خلیج برخلاف منافع ملی ایران قلمداد می شود، رسانه های کشورهای عربی به صورتی روزانه آنچنان به ایران می پردازند که پنداری برخلاف انچه به صورتی سنتی انتظار می رود که آنها دشمن اول خود را اسراییل فرض کنند، این ایران است که دشمن اول آنهاست. به گونه ایی که چندی پی روزنامه شرق الاوسط در مقاله ایی اظهار داشت که برنامه هسته ایی ایران نه برای مهار اسراییل وآمریکا درمنطقه، بلکه برای مهار کشورهای عربی است.
حال آقای احمدی نژاد که طی دوسال گذشته از هیچ تلاشی برای بیشتر منزوی کردن ایران و بستن درهای مذاکره کوتاهی نکرده وبه صورتی چشم بسته وبدون احتساب هزینه-فایده سیاستی که دربرابر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای ایران داشته است، درکنفرانسی شرکت می کند که حتی درظاهر هم نمی تواند نشان دهنده سیاست مهرورزانه ایی از سوی کشورهای یاد شده باشد و برعکس با تصویری که پشت سرش درعکس ها به نمایش گذاشته می شود، نشان می دهد که چگونه برای کرسی ریاست جمهوری ایران بسیار کوچک است. اندازه ایران بزرگتر از آن است که چنین تحریف هایی با حضور رییس جمهوری اش صورت بگیرد.
امروز شاید بیش ازهرزمانی دیگر این مساله اهمیت پیدا می کند که درچینش دوستان طبیعی تهران درمنطقه وجهان، انتخاب های ایران طی سالهای گذشته چه چیزی برایش به ارمغان آورده است؟ تکیه بر کسانی که دوست خوانده می شوند و سرسختی بی حد وحصر با آنان که دشمن نامیده می شوند، تابع چه ملاحظاتی است که هم اکنون مرز هیچ کدام شفاف به نظر می رسد و این چنین ایران به نهایت کلمه در مقابل دوست ودشمنش آسیب پذیر می نماید؟