نمایش یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا این روز ها هم تالار قشفایی تئاتر شهر میزبان یرماست. ببینیم کارگردان – رضاگوران- در مقام کارگردان با این نمایش معروف لورکا چگونه برخوردکرده است…
کارگردان : رضا گوران. نویسنده : فدریکو گارسیا لورکا. طراح صحنه و لباس: هدیه تهرانی. موسیقی: آرش گوران. بازیگران: سهیلا گلستانی، ایمان افشاریان، مهدی پاکدل، اشکان صادقی، سوده شرحی، نوشین سلیمانی و شقایق پورحمدی.
خلاصه داستان: یرما زنی اسپانیایی است که نمی تواند از همسر عقیمش باردار شود. او به شدت بچه را دوست می دارد و تاب زندگی را از دست داده است. یرما می خواهد با مردی دیگر ازدواج کند تا او کودکی به وی بدهد. اما سنت ها این اجازه را از یرما گرفته اند.
جنگ باسنت
یرما در کنار عروسی خون و خانه برنارد آلبا سه گانه های معروف لورکا را تشکیل می دهد. آثاری شاعرانه که بازتاب دهنده موقعیت اجتماعی و سیاسی اسپانیای دوران زندگی نویسنده نیز محسوب می شود.
احمد شاملو نیز در ایران ترجمه هایی به یاد ماندنی را از این سه اثر یکجا به دست ناشر سپرد. از این سه نمایش سه اجرا هم در ایران روی صحنه رفته است. عروسی خون را دکتر علی رفیعی اجرا کرد که یکی از طولانی ترین زمان های اجرا را در ایران به خود اختصاص داد و حدود 7 ماه روی صحنه بود. خانه برنارد آلبا را نیز رو برتو چولی کارگردان آلمانی با حضور بازیگران ایرانی اجرا کرد. اما یرما را یک بار گلرخ میلانی اجرا کرد که چندان مورد توجه قرار نگرفت و اجرای رضا گوران دومین اجرا از این متن به شمار می آید.
نمایشنامه یرما در کنار خانه برنارد آلبا و عروسی خون از منزلت کمتری نیز برخوردار است. آنگونه که در تاریخ امده به دلیل شوریدن لورکا بر سنت ها یرما نتوانست آنگونه که باید با مردم دوران خود ارتباط برقرار کند و ارزش و قدر آن به تاریخ سپرده شد تا بعد ها مورد واکاوی قرار گیرد.
رضا گوران نیز در اجرای خود وجوه روانشناسی این درام را مد نظر قرار داده و بازنویسی مختصری را بر آن انجام داده است. یرما نمایشنامه ای زن محور است که بر جامعه مردسالار می شورد. البته نمی توان نمایشنامه لورکا را تنها به این نگاه محدود کرد. یرما در واقع نمایشگر قشر آسیب پذیر است که زیر پای دولت سیاسی آن دوره لورکا لگد مال می شود.
اما گوران دراین اجرا خود خواسته این نگاه را حذف کرده است. نگاه کارگردان در این اجرا بیش از هرچیز به مولفه های درونی متن است و نگاه بیرونی لورکا را یکسره حذف کرده است. این مسئله سبب شده تا حدود زیادی همه شمولی نمایشنامه از میان برود. نمایش یرما در اجرای تازه اش اثری ساده و خلاصه شده است. یرما سترون شده برای اینکه نمی تواند به ویکتور عشق بورزد. این نگاه هم در نمایشنامه وجود دارد اما همه ماجرا نیست. گوران بیش از هرچیز تاکید خود را بر آن قرار می دهد و وجوه دیگری را که حتی می تواند به کارش غنا بخشد را حذف می کند.
در زمینه اجرایی هم کارگردان در اجرا سعی می کند به تدارک قاب هایی زیبا بسنده کند. همین تعلق خاطر به زیبا شناسی اینگونه قدرت حرکت را از او می گیرد. لباس شخصیت ها یکسره سفید هستند و این هم رنگی سبب می شود علی رغم قاب های زیبایی که کارگردان تدارک دیده تماشاگر به دلیل عدم توازن گرافیکی صحنه دستخوش یکسان پنداری شود.
اما درکنار این شیوه نگاه گوران در بربخی لحظات نیز سعی کرده تا به واسطه بروز نشانه هایی دریچه نگاه خود را تقویت کند که از کنار آنها نیز نمی توان گذشت. شخصیت های نمایش گوران در برخی زمان ها از ایراد دیالوگ باز می مانند. بازی بازیگران نیز در سکوت شکل می گیرد. ایجاد فضایی اینچنین به کارگردان کمک می کند تا ذهن مخاطب خود را به سویی دیگر معطوف دارد تا بتواند به خوانشی دیگر از متن دست یابد. خوانشی که به دنیای مدرن مربوط می شود.
در این بخش کار همه چیز تنها به صحنه معطوف نمی شود و رابطه صحنه و جایگاه تماشاگران به رابطه ای دو سویه بدل می شود. رابطه ای که تماشاگر درفرآیند آن می تواند در غیاب دیالوگ ها بیاندیشد و خود نیز به نوعی فضای متن را تجربه کند.
در نمایش زمانیکه شخصیت ها سکوت می کنند در عین حالی که مشغول ابراز احساسات از راه نگاه به یکدیگرند تماشاگر نیز این زمان را به دست می آورد تا از نگاه خود حس آنها را مورد تاویل قرار دهد. از سویی دیگر چون در نمایش از عشقی ممنوع سخن به میان می آید این سکوت ها یم تواند نشان از جبری باشد که بر شخصیت ها از سوی جامعه شان به انها تحمیل می شود. این نکات ظرایفی هستند که گوران می توانست آنها را مورد بازخوانی مناسب تری قرار دهد.