دو سال بیشتر از تشکیل جبهه پایداری نمی گذرد، جبهه ای که به گفته سخنگوی آن، شورای مرکزی ۲۰ نفره ان زیر نظر شورای فقها فعالیت میکنند. آیت الله مصباح یزدی چهره شاخص این جبهه است یکی از سه تن فقیهی که مصوبات شورای مرکزی این جبهه را تایید یا رد میکنند. دیگر فقیه این شورا آیت الله خوشوقت بوده که فوت کرده اما فقیه سوم تاکنون نامش اعلام نشده و سخنگوی جبهه پایداری در مصاحبه با “روز” میگوید: خودشان نمی خواهند اسم شان اعلام شود. دلیل اش را من میدانم ولی عنوان کنم همه می فهمند چه کسی است.
بعد از انتخاب حسن روحانی توسط مردم به عنوان رئیس جمهور اتی، امیرحسین قاضی زاده، سخنگوی جبهه پایداری در مصاحبه ای تهدید کرده است که دولت آقای روحانی هم اگر بخواهد در مواردی مانند توسعه سیاسی و آزادی مدنی وارد شود، نیروهایی هستند که در برابر او قرار خواهند گرفت.
سراغ او رفته ام تا سوال کنم مشکل او و جبهه متبوع اش با توسعه سیاسی و آزادی مدنی چیست؟ مصاحبه “روز” با امیرحسین قاضی زاده، سخنگوی جبهه پایداری در ذیل می اید.
رویکرد شما به دولت جدید چی است با توجه به اینکه کاندیدای شما رای نیاورد؟
ما بنا به وظیفه شرعی و قانونی مان برخورد میکنیم با این دولت چنانچه با دولتی که مورد علاقه مان بود و آقای احمدی نژاد هم همین رفتار را کردیم. اولا نگاه صفر و صدی به افراد و موضوعات غلط است. اینکه افراد خوب هستند یا بد، ما با افراد کار نداریم به مواضع و عملکردها کار داریم. مواضع و عملکردهایی که مطابق موازین نظام و آرمان های انقلاب باشد و در راستای حل مشکلات مردم، ما مخلص شان هم هستیم و حتی بیشتر از آنچه که علاقه مندیم کمک میکنیم. نباشد طبیعتا موضع انتقادی مان را خواهیم داشت. کما اینکه خود من نسبت به دولتی هم که بدان علاقه مند بودیم و در دو دوره انتخابات ۸۴ و ۸۸ برای ان تبلیغات هم کردم و جایی که فکر میکردم قابل انتقاد است انتقاد هم کرده ام.
درمصاحبه ای که خبرگزاری ایسنا منتشر کرده شما گفته اید “دولت آقای روحانی هم اگر بخواهد در مواردی مانند توسعه سیاسی و آزادی مدنی وارد شود، نیروهایی هستند که در برابر او قرار خواهند گرفت”.
بله این درست است.
مشکل شما با توسعه سیاسی و آزادی مدنی چی است آقای قاضی زاده؟
پاسخ به این سوال از آن دسته مطالبی است که من علاقه مند هستم با رسانه داخلی مصاحبه کنم نه خارجی. چون معلوم نیست شما چه تحلیلی روی آن می گذارید و..
من تحلیلی نمیکنم آقای قاضی زاده. عین سوال و پاسخ شما را منتشر می کنم.
جنس سوال شما غلط است.
چرا؟
دوباره بخوانید چی گفته بودم؟
شما گفته اید که “دولت آقای روحانی هم اگر بخواهد در مواردی مانند توسعه سیاسی و آزادی مدنی وارد شود، نیروهایی هستند که در برابر او قرار خواهند گرفت”.
سوال شما چیست؟
مشکل شما با توسعه سیاسی و آزادی مدنی چیست و چرا دولت آقای روحانی را تهدید میکنید که..
من که حرفی را از جانب خودم نزده ام که شما ضمیر آن را به من برمی گردانید.
یعنی این موضع جبهه پایداری است و موضع شخصی شما نیست؟
من تحلیل ام از شرایط موجود را بیان میکنم. در آن مصاحبه حرف من این بود که اولا اولویت های بالاتری داریم. دوما این موضوع حساسیت برانگیزی است چون مرزهایش تعریف شده نیست. بنابراین اگر ایشان به جای اینکه وارد اولویت های اصلی دولت یعنی مساله اقتصادی و بعد هم مسائل اجتماعی و بعد هم مسائل فرهنگی شود بپردازد به عناوینی که دوران اصلاحات وارد شده و بدون اینکه مرزهایش را تعیین بکنند و مرزهای مبهم با خیلی جاهای دیگر داشت یعنی معلوم نبود وقتی میگوییم آزادی مدنی، مرز آن با شعائر احکام دین کجاست از مقیدات و احکام الهی هم عبور میکند یا نه. وقتی می گوییم توسعه سیاسی، مرز آن با امنیت ملی معلوم نیست آیا از امنیت ملی عبور میکند یا نه. وقتی بدون تعریف مشخص وارد عناوینی کلی می شویم بحث برانگیز می شود. همانطور که الان آقای روحانی واژه اعتدال را به کار برده اند. اصلاح طلب ها اعتدال را از زبان خودشان تعریف میکنند. اصولگراها از زبان خودشان تعریف میکنند و همین طور یک کلمه تبدیل به واژه سیاسی شده و هر کسی فکر و ذهن و عقاید خود را جای آن تعریف می گذارد و همین باعث تنازع سیاسی می شود.
اگر آقای روحانی بخواهد در کنار اولویت هایی که اسم بردید به توسعه سیاسی و آزادی مدنی هم بپردازد چطور؟ شما می گویید اگر به جای آن اولویت ها چنین کند مخالف هستید و..
این حرف ها، حرف های انتزاعی است. اینکه در کنار آن اولویت ها به این بحث ها بپردازد یا اینکه اصلا بپردازد یا نپردازد یا اینکه اصلا موضوع و اولویت کشور ما الان این بحث ها است گیر ما کجا است اصلا گیری وجود دارد؟ دوما اینکه اصلا در اختیارات دولت است پرداختن به این مسائل؟ وقتی می گوییم آزادی مدنی، منظورمان چیست؟ یعنی آزادسازی مجرمین؟ آزادی مجرمین جزو اختیارات قوه قضائیه است و اصلا ربطی به رئیس جمهور ندارد. یکی از مشکلاتی که ما با روسای جمهور قبلی هم داشتیم این بود که در جایگاه سایر قوا شروع میکردند به حرف زدن. وقتی که حرف از توسعه سیاسی می گوییم اگر منظور از توسعه سیاسی، حضور مدنی برخی تشکل ها برای اقدامات خاصی است این هم ساز و کار خاص خودش را دارد و الان هم آن گروهها اگر بخواهند می توانند انجام دهند. به اضافه اینکه دولت باز مسئول آن نیست بخشی از ان به دولت برمیگردد. به طور مثال در رابطه با مطبوعات که برخی ذکر میکنند. چه در دادن مجوز به مطبوعات که هیات عالی مطبوعات وجود دارد که از مجلس و قوه قضائیه در ان هستند از دولت هم هستند. رسیدگی به تخلف مطبوعات هم زیر نظر قوه قضائیه است. در رابطه با هیچ ربطی به دولت ندارد که این شعار توسط دولت داده شود. پس این صحبت ها خارج از موضوع حرف زدن و نتیجه اش تنازع است. بنده به عنوان نماینده مجلس بیایم به جای استاندار حرف بزنم. استاندار به من م یگوید شما چکاره ای؟ برو نمایندگی مجلس ات را انجام بده. خلط مسولیت ها درست میکند. الحمدالله قانون اساسی و قوانین موضوعه جایگاه افراد را مشخص کرده و هر کسی بر اساس آن باید عمل بکند. مشکل رئیس جمهورهای قبلی هم این بود که دنبال اقدامات فراقانونی بودند خارج از اختیارات شان در قانون اساسی و خارج از اجازات شان در قوانین جاری کشور.
تعریف خود شما از توسعه سیاسی و آزادی مدنی چیست؟
وقتی ما صحبت از آزادی مدنی میکنیم یعنی مردم فرصت احقاق حقوق قانونی خودشان را داشته باشند. بالاخره شما قائل به این هستید که قانونی باید در روابط اجتماعی باشد. بالاخره سلایق انسان با دیگری متفاوت است. روابط اجتماعی با قانون تعریف میشود. نسبت بنده با همسرم، پدر و مادرم، با همسایه ام، بنده به عنوان بک صادرکننده به عنوان یک کارگرف کارفرما و.. شئون مختلفی که فرد در جامعه پیدا میکند روابط اجتماعی تعریف می شود و این تعیف باید با قانون باشد. این فرصت را من باید داشته باشم تا در چارچوب مبانی حقوقی که پذیرفته کل جامعه بشری است حالا فارغ از اینکه در ما جامعه ای اسلامی زندگی میکنیم و شئونات اسلامی حاکم است. باید بتوانم حقوق خودم را احقاق کنم. از آن طرف هم جامعه باید بتواند تکالیفی که من نسبت بدان دارم را پی گیری کنم و من بدان عمل کند. یعنی من حق ندارم با سرعت بیشتری رانندگی کنم و ضرر جانی به کسی بدهم چون دلم میخواهد. رابطه بین حقوق من و حقوق جامعه مرز آزادی مدنی است. در حوزه توسعه سیاسی هم همین است نظام ما یک نظام دموکراتیک است منتها دموکراتیک به معنای خاص یعنی مردم سالاری دینی و مقید به احکام اسلام. معنی این تقید هم این است شعائر دینی را زیر سوال نبرد. دین هم در تمام عرصه ها اظهارنظر یقینی کرده و تنها مال ما شیعیان نیست و مشترک است. موضوعاتی مثل نماز، روزه، حجاب، خمس، زکات و حج و.. عمومیت دارد در همه ادیان است. مرز توسعه سیاسی، امنیت ملی و شعائر دینی است. در امریکا هم اجازه نمیدهند ضد منافع ملی این کشور عمل کنید. من اسلحه در دست بگیرم بخواهم حاک ایران را بردارم ببرم جای دیگر. ملت ایران هم شعورشان اجازه نمیدهد چنین فعالیت هایی انجام شود.
اشاراتی که بالاتر کردید برمیگردد به مسائلی که اخیرا مطرح شده و مردم در جشن پیروزی کاندیدای خود، در خیابان ها شعار آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی را سر دادند. شما با این مساله مخالف هستید؟
بازسوال شما غلط است.
شما از عنوان آزادی مجرمین استفاده کردید و..
وقتی لفظ مردم را به کار می برید حداقل ۵۰ درصد به علاوه یک نفر از مردم جزو آن جمع باید باشند و این شعار را بدهند.
به هر حال کسانی از مردم این شعارها را مطرح کرده و جزو مطالبات شان است.
کلمه مردم، کلمه غلطی است و بفرمایید کسانی. سوال تان را اصلاح کنید تا من جواب دهم.
تعدادی از مردم این مطالبه را دارند و..
نه. لفظ مردم عام است و عمومیت پیدا میکند وقتی میگویید کسانی یا معدودی. معنی آن می شود چند نفر. بله نفراتی هستند در جامعه ما علاقه مند هستند قاچاق مواد مخدر بکنند و کسی کاری به آنها نداشته باشد. ما به قوه قضائیه بگوییم که اگر یک عده ای از قاچاقچیان مواد مخدر آمدند و شعار دادند شما قانون را تعطیل کن؟ تعدادی افراد هستند که رفتار مجرمانه داشتند با آنها هم برخورد قانونی دارد انجام می شود. مسیر رسیدگی اش هم قانون و دستگاه قضایی است. وکیل دارند دادگاه است می توانند بروند پی گیری کنند و شرایط این فراهم است.
آقای قاضی زاده در رابطه با کسانی که در حصر قرار گرفته اند دادگاهی تشکیل نشده، وکیلی وجود ندارد و هیچ حکم قانونی نیست.
ما زندان سیاسی در کشور نداریم. در کشور ما با کسانی برخورد شده که عملکرد ضدامنیتی داشتند و عملکردشان منجر به آتش زدن اموال عمومی و کشته شدن جوانان این مملکت شده. چه از مردمی که در آن تجمعات بودند و چه افرادی که رفته بودند بالاخره آن تجمعات را مدیریت کنند. خون نا بحق ریخته عده ای بر گردن شان است. نمی شود همین طور اجازه داد بیایند اشوب به پا کنند از آشوب گران حمایت کنند و اجازه بدهند به نام آنها اشوب ادامه پیدا کند و ما بگوییم دست تان درد نکند. امیدواریم قوه قضائیه به زودی به جرایم اینها رسیدگی کند.
البته آقای قاضی زاده این اتهاماتی که شما میگویید آدم کشتند و.. در اتهاماتی که به بازداشت شدگان بعد از انتخابات نسبت دادند و حکم هایی که صادر شد هم وجود نداشت و شما بر چه مبنایی اتهام می زنید؟
حالا معاونت که داشتند. من که نگفتم مستقیما رفتند آدم کشتند. با بیانه ها و رفتارسیاسی که از خود نشان دادند و تحریک افکار عمومی کاری کردند که زمینه این اتفاقات بیفتد. حالا طرف باید اینقدر عقل داشته باشد. من در مشهد رای نیاوردم خب بروم آشوب به پا کنم اموال عمومی راتخریب کنم و یکی دو نفر هم کشته شوند؟
یعنی شما میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به معاونت در قتل متهم میکنید. چرا دادگاهی تشکیل نمی شود که به انواع اتهاماتی که این چند ساله به آنها نسبت داده می شود به طور علنی رسیدگی کند؟
این مطلب شما هم دقیق نیست از دستگاه قضایی باید سوال کنید ولی با حکم مقام قضایی دستگیر شده اند و با حکم مقام قضایی هم در حصر هستند. مگر می شود کسی بدون حکم حتی اقداماتی که وزارت اطلاعات انجام میدهد باید دستور از قاضی بگیرد و می گیرد. حتی جلب موقت افراد با حکم قاضی است. بالاتر از آن وقتی بخواهند مجازات هایی از حد خاصی بالاتر صادر کنند حتما باید از یک صاحب فتوا اجازه بگیرند و حتما گرفته اند.
یعنی برای حصر هم فتوا گرفته اند و این ها که گفتید انجام پذیرفته؟
من اطلاعی ندارم من فقط روال را عرض میکنم. این افرادی هم که این حرف ها را زدند فرصت طلبی کردند. نه مشی آقای روحانی این بوده و خود آقای روحانی هم در گذشته فاصله گذاری را با اینها تعریف کرده. حتی آقای عارف. حالا یک مقداری فرصت طلبی بوده این وسط. همه خوشحال بودند از اینکه انتخابات پرشور برگزار شد طرفداران آقای روحانی حالا کمی بیشتر خوشحال بودند که کاندید مورد نظرشان رای آورده. در این سیل جمعیت یک گوشه ای یک عده معدودی شعاری بدهند شما زیاد جدی نگیرید.
البته عده معدودی نبودند آقای قاضی زاده. فیلم ها و ویدئو ها منتشر شده. از سوی دیگر آقای خاتمی هم در همین راستا صحبت کرده و شورای مشورتی اصلاح طلبان هم در بیانیه ای از رهبری خواسته اند در همین راستا آقای روحانی را کمک کنند.
حالا آقای خاتمی که از این حرف ها زیاد زدند و می زنند و خیلی محل اهمیت نیست.
نقش جبهه پایداری در حادثه ۲۲ بهمن قم چه بود؟ سایت رسمی مجلس جبهه پایداری را عامل اصلی وقوع این حادثه معرفی کرده و سخنرانی نمایندگان عضو جبهه پایداری چون حمید رسایی، مهدی کوچک زاده، روح الله حسینیان و سعد الله زارعی در جمع مستمعین کلاس های “بصیرت افزایی” را دلیل وقوع اصلی آن دانسته. همچنین به نقش “پدر معنوی پایداری در ایجاد ذهنیت منفی در بین جوانان نا آگاه” اشاره کرده و از علیرضا پناهیان و مهدی طائب نیز به عنوان دیگر مقصران این حادثه نام برده بود.
کی پدرمعنوی پایداری است؟
از آیت الله مصباح یزدی نام برده می شود.
درباره قم دوستان نظرشان را داده اند و ما که همه نظرات غلط را نمی توانیم که تایید کنیم.
یعنی انچه سایت رسمی مجلس منتشر کرد را تکذیب میکنید؟
یک اتفاقاتی در روز استیضاح وزیر کار افتاد. عملکرد بدی از طرف رئیس دولت، رئیس مجلس و بعضی از نمایندگان اتفاق افتاد و مورد تذکر مقام معظم رهبری قرار گرفت. احساسات متدینین جریحه دار شد. طبیعتا خیلی از این متدینین ممکن است جزو علاقه مندان سیاسی گروههای مختلف باشند از جمله جبهه پایداری. اصلا جنس علاقه مندی به جبهه پایداری شاید از این باب باشند ما که سازمان سیاسی نیستیم ما یک جبهه گفتمانی هستیم و خیلی از نیروهایی که تحت عنوان حزب الهی مطرح هستند جزو علاقه مندان جبهه پایداری هستند. وجود علاقه مشترک در افرادیکه انجا آمدند و با اعمالی تند که پسندیده و دینی هم نبود مخالفت خود را نشان دادند. ممکن است در بین خیل جمعیتی که انجا بودند افرادی هم بوده باشند که جزو علاقه مندان و هوادارن جبهه پایداری بوده باشند این به معنی حضور سازماندهی شده جبهه پایداری نیست. این فرافکنی است و دوستان ما به جای اینکه دنبال این اقدامات بروند، دنبال این بروند نقش خودشان در این تنش افرینی ها را ببینند. ایکه حالا خانه ملت این را منتشر کرده. البته باید سایت وابسته به مجلس و ارگان نظام، بی طرف باشد اما متاسفانه همانطور که ایرنا بی طرف نیست روزنامه ایران بی طرف نیست، خانه ملت هم بی طرف نیست. الان خبرگزاری ها و روزنامه ها تابع تفکرات سردبیران شان شده اند و این چیز خوبی نیست. یک آسیب است.
جبهه پایداری زمان زیادی نیست تشکیل شده اما در همین مدت خیلی سر و صدا داشته به خصوص بحث جدایی سه تن از اعضای اصلی این جبهه. یعنی مهدی کوچک زاده، حمید رسایی و آقای بجانی. دلیل جدایی انها چه بود؟
سومی که گفتید کی بود؟
روح الله بجانی، رئیس شورای هماهنگی حزب الله که گفته شد در سفر آقای باقری لنکرانی به تبریز از جبهه پایداری کناره گیری کرد.
جبهه پایداری حزب سیاسی نیست یک جبهه گفتمانی است یعنی تشکلی با اعضای خاص ندارد. اعضای شورای مرکزی هم که در جبهه پایداری هستند افرادی هستند کار تشکیلاتی را به معنای خرد جمعی پذیرفته اند با همدیگر به جمع بندی می رسند به تایید شورای فقها می رسد و اعلام میکنند. وقتی هم اعلام میکنند برخلاف تشکل های حزبی در عرب و سایر تشکل ها در کشور، بدین معنی نیست که این اعلام لازم است بر هواداران. آنها بر اساس حجت شرعی شان می توانند قبول کنند یا قبول نکنند. ما هدایت کلی سیاسی انجام میدهیم. یعنی میگوییم بررسی کردیم الان نظرمان مثلا این دو نفر هستند و زیر نظر سه فقیه هم انجام داده ایم و مطلع باشید. در این فضا و شرایط، کار آزادی چهره های سیاسی برای هم نظر بودن و مخالفت کردن کاملا باز است. فرض بفرمایید یک عده ای وقتی ما آقای لنکرانی را معرفی کردیم نظرشان مخالف بود وقتی آقای جلیلی را معرفی کردیم نظرشان موافق شد این به معنی کناره گیری یا پیوستن به جبهه پایداری نیست. این مدل کار سیاسی ما است.
یعنی آقای کوچک زاده و آقای رسایی از جبهه پایداری جدا نشده اند؟
اگر منظورتان این است که در شورای مرکزی ما باشند نه خیر نیستند. اما منظورتان گفتمان جبهه پایداری است بله هستند و هر دو از آقای جلیلی حمایت میکردند در انتخابات. اگر کناره گیری کرده اند یا باید سکوت میکردند یا از کسی دیگر حمایت میکردند. گو اینکه این دو کار را هم میکردند باز به معنای کناره گیری از جبهه پایداری نیست.
خانم طبیب زاده، اعلام کرده که امضای نامه حمایت از سعید مرتضوی توسط کوجک زاده و رسایی، برخلاف رویکرد جبهه پایداری بوده و همین را دلیل جدایی این دو نفر از جبهه پایداری عنوان کرده.
در شورای مرکزی عرض کردم نیستند. اما به معنی کناره گیری از جبهه پایداری نیست. چون جبهه پایداری حزب سیاسی نیست یک تشکیلات اسلامی گتمانی است که زیر نظر فقها کار میکند و ۲۰ نفری که در شورای مرکزی هستند آن گفتمان را نمایندگی میکنند. تحلیل های و مسائل روز را جمع بندی میکنند و به فقها اعلام میکنند و این اعلام می شود. ولی این اعلام به معنی رفع تکلیف از آحاد مومنین برای تحقیق و رسیدن به حجت نیست. شما اگر سخنرانی آیت الله مصباح را در جلسه ای که آقای لنکرانی را به عنوان کاندیدا معرفی میکنید ببینید می بینید که در آن جلسه هزار نفری که جمع شده بودند و همه طرفدار جبهه پایداری بودند گفتند که این تشخیص ما بود اما خود شما باید بروید تحقیق کنید خودتان. یعنی منظورشان این بود که تشخیص ما برای شما تکلیف نمی آورد. فقط یک نفر می تواند نظرش تکلیف آور باشد در کشور که ان هم ولی فقیه است و ولی فقیه هم در مسائل ورود نمیکند.
یعنی نظرات آیت الله مصباح برای جبهه پایداری تکلیف نیست و ملزم الاجرا نیست؟
مصوبات تشکیلاتی جبهه پایداری حتما باید براساس اساسنامه به تایید شورای فقها که یکی از انها آیت الله مصباح است برسد. اما اینکه مجموعه هواداران جبهه پایداری براساس تصمیمی که شورای مرکزی و شورای فقها می گیرند تکلیف شان ساقط است، نه خیر.
دو نفر دیگر از فقهایی که اشاره کردید چه کسانی هستند؟
خدا رحمت کند یکی آیت الله خوشوقت بود که به رحمت خدا رفتند و نفر دوم خودشان نمی خواهند اسم شان عنوان شود.
به چه دلیلی؟ به هر حال مورد سوال است که سومین عضو شورای فقهای جبهه پایداری چه کسی است؟
دلیل اش را من میدانم ولی عنوان کنم همه می فهمند چه کسی است.
حالا رویکرد شما و جبهه پایداری نسبت به آقای احمدی نژاد چیست. او هشت سال با حمایت اصولگرایان روی کار بود و شما اشاره هم کردید که حتی در انتخابات برای او تبلیغ هم کرده اید. حالا که دوران او تمام می شود اصولگرایان اکثرا می گویند که احمدی نژاد اصولگرا نیست و سرش را بیندازد پایین و برود دانشگاه تدریس کند و.. رویکرد شما چیست؟
اینکه چه جایگاهی پیدا میکند خود او باید تعریف کند ما نمی توانیم برای او جایگاه تعریف کنیم. مثل این می ماند که اصلاح طلبان بگویند جایگاه آقای خاتمی کجا است و نیست. خود آقای خاتمی است که باید بگوید اصلاح طلب است یا نیست. یا طرفداران آقای هاشمی برای او. احمدی نژادهم مثل روسای جمهور قبلی می شود. او ۸ سال رئیس جمهور بوده و به هر حال دایره نفوذی دارد همانطور که آقای خاتمی دارد آقای هاشمی دارد و ایشان هم خواهد داشت. حالا آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص بود ولی آقای خاتمی هم سمتی نداشت. حتی آقای موسوی عضو مجمع تشخیص بود ولی آقای خاتمی این را هم نداشت. از این به بعد هم به خیل روسای جمهور این طوری اضافه خواهد شد دموکراسی وقتی استمرار پیدا میکند سالهای دیگر باتعداد زیادی رئیس جمهور سابق روبرو خواهیم بود که شهروند عادی هستند بعد از پایان دوران شان. مثل نمایندگان مجلس. حالا آقای احمدی نژاد هم ممکن است مثل میرحسین موسوی که کنار رفت تقریبا خانه نشین شد تا سال ۸۸ که برگشت. یا بخواهد مانند هاشمی و خاتمی فعال در این عرصه بماند. این دیگر بستگی به خودش دارد.
بالاخره آقای احمدی نژاد اصولگرا بود یا نبود؟ او هشت سال با حمایت همه جانبه اصولگرایان سرکار بود و حالا اصولگرایان همه مشکلات را ناشی از او و دولتش میدانند و میگویند او اصولگرا نبوده و همهبه نوعی از او تبری می جویند.
تلقی افکار عمومی این است که او اصولگرا بود و مثبت های دولت اش هم به حساب اصولگراها گذاشته شد و منفی های دولت اش هم همین طور. یعنی نقاط مثبت و منفی کار او به جساب اصولگراها گذاشته شد. گو اینکه عملکرد ایشان در دوران موفقیت اش کمک کرد در مجلس هشتم و نهم اصولگراها پیروز شوند چون مردم از عملکرد دولت رضایت داشتند. و عملکرد دو سال اخیر او به خصوص تنش آفرینی ها و بحران های اقتصادی که به وجود آورد باعث شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری شد. یعنی من رایی که اتفاق افتاد را بیشتر ماحصل شرایط اقتصادی و دعواهای سیاسی خود اصولگرایان میدانم تا پیروزی خود آقای روحانی و حامیان او.
یعنی شما قبول دارید که رای مردم “نه” به سیاست های اصولگرایان بود.
بله بالاخره این دو ساله دعواها و اختلافات زیاد شد. همین اتفاق در دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی هم اتفاق افتاد. یعنی رای به خود آنها نبود بلکه رای نه به سیاست هایی بود که در انتهای دولت آنها شکل گرفته بود.