دو تجربه راهبردی؛ نفت ملی و انرژی هسته‌ای

نویسنده


mehman_50.jpg

 


این روزها در رسانه‌ها و مطبوعات مطرح می‌شود که فناوری هسته‌ای با ملی‌شدن نفت قابل مقایسه بوده و حتی تجربة هسته‌ای را از ملی‌شدن نیز بالاتر می‌بینند. برای دستیابی به ملی‌شدن نفت، تجربه‌ای رخ داد و برای دستیابی به انرژی اتمی تجربه‌ای دیگر. اگرچه هر دو حق مسلم ملت ایران بوده و هست، اما آنچه مهم است مکانیسم دستیابی به این حق مسلم ـ با کمترین هزینه اجتماعی ـ است. با توجه به موانع داخلی و خارجی که بر سر راه این حق مسلم قرار گرفته، چه باید کرد؟

تجربه ملی‌شدن نفت

ابتدا به تجربه راهبردی ملی‌شدن نفت می‌پردازیم و طراحی جالبی که مرحوم دکترمصدق داشت، همه می‌دانیم که ایران مالک نفت و دیگر منابع زیرزمینی خود بود، ولی براساس قراردادی بین ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس، این‌گونه شد که ایران مالک نفت خود نبوده و تنها بخشی از درآمد این شرکت به ایران واگذار می‌شد که بسیار ناچیز بود و به نهضت ملی و استیفای حقوق ایران انجامید. درنهایت در 29 اسفند 1329، قانون ملی شدن نفت به تصویب مجلس سنا و امضای شاه رسید. این امر موجب شد همزمان با نوروز، مردم به جشن و پایکوبی بپردازند. مرحوم مصدق در مکانیسم دستیابی به نفت ملی و اجرای قانون ملی‌شدن نفت به نکات راهبردی مهمی توجه داشت که در پی می‌آید:

1ـ مصدق نمی‌خواست ملت ایران با ملت انگلیس، دولت ایران با دولت انگلیس، ناسیونالیزم ایرانی در برابر ناسیونالیزم انگلیس و غرورملی ایرانیان در برابر غرور ملی انگلیسی‌ها قرار بگیرد. او در آن مرحله پروژة ملی‌شدن را به گرفتن حق ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس محدود کرد و نه بیشتر. وی تا جایی‌که می‌توانست اجازه نداد کسی از این هدف محدود عبور کند.

2ـ دکترمصدق معتقد بود در این مرحله با توجه به توان تاریخی ملت ما، تنها این قدرت را داریم که مالک نفت خود باشیم. درواقع نهضت ملی، انقلاب مالکیتی نفت بود و مصدق معتقد بود که انگلیس‌ها باید به عنوان مقاطعه‌کار در ایران بمانند و مناطق نفت‌خیز و پالایشگاه‌ها را اداره کنند، تا زمانی‌که نیروهای ایرانی نیز تقویت شوند و توان ایران بالا برود و ادارة‌ آن نیز به دست ایران بیفتد. درواقع مالکیت نفت، متعلق به ایران است و متخصصان انگلیسی برای ما کار می‌کردند و درآمد نفت به خزانة ملی ریخته می‌شد.

3ـ مرحوم مصدق، سه نفر را برای اجرای خلع ید به خوزستان فرستاد: مرحوم مهندس بازرگان، مهندس محمد بیات و دکترعبدالحسین علی‌‌آبادی. مهندس بازرگان نزد دکترمصدق رفته و می‌پرسد که «چرا مرا که تجربه و تخصص نفتی ندارم برای این کار در نظر گرفته‌اید؟» دکترمصدق در جواب می‌گوید که من نمی‌خواهم انگلیسی‌ها حساس شوند. اگر یک متخصص نفت را بفرستم، ممکن است نماینده شرکت که در ایران حضور دارد، احساس کند ما می‌خواهیم جای او را بگیریم، شما تنها به‌عنوان «فیگوران» عمل کنید و من در پی ایجاد حساسیت نیستم. هدف دکترمصدق در آن مرحله آن بود که انگلیسی‌ها به‌عنوان مقاطعه‌کار بمانند و پروژة ملی‌شدن به پیروزی بینجامد.

4ـ‌ مصدق، فرزندش احمد را نزد دکتر امیرعلایی می‌فرستد و به او امر می‌کند برای خلع‌ید باید با قطار سلطنتی به خوزستان برود. دکتر امیرعلایی دو بار اعتراض می‌کند، اما دکترمصدق همچنان بر حرف خود پافشاری می‌کند. امیرعلایی دلیل آن را می‌پرسد و می‌گوید ما همواره با قطار درجه دو و سه می‌رویم. مصدق در پاسخ اشاره می‌کند من می‌خواهم آنها بدانند که سلطنت، پشت قانون ملی‌شدن نفت است، از این رو باید با قطار سلطنتی بروید.

5ـ چهارنفر از مراجع تراز اول مانند آیات عظام، سیدمحمدتقی خوانساری، کوه‌کمره‌ای، فیض و ‌صدر، ملی‌شدن نفت را نه‌تنها تأیید می‌کردند، بلکه دربارة آن فتوای مذهبی دادند و مردم کوچه و بازار و روستاها برای ملی‌شدن بسیج شدند و در این راستا، بسیج بی‌سابقه‌ای شکل گرفت، که به گفته دکترمصدق یکی از دستاوردهای احیای قانون‌اساسی انقلاب مشروطیت بود.

6ـ چندنفر از وزیران دکترمصدق به او وفادار نبودند، بلکه به دربار وفاداری نشان می‌دادند. وقتی دکترامیرعلایی از مصدق می‌پرسد که به چه علت این افراد را در کابینة‌ خود گنجانده، دکتر مصدق در پاسخ می‌گوید، مسئله اصلی ملی‌شدن نفت است و من می‌خواهم خاطر همایونی جمع باشد که ما کاری با تاج و تخت او نداریم.

بدین‌سان از یک‌سو، دکترمصدق با مرحله‌بندی و زمان‌بندی، هدف را به شرکت نفت ایران و انگلیس محدود می‌کند تا به‌عنوان مقاطعه‌کار بمانند و نفت ملی‌ شده و درآمد آن به خزانه ایران واریز شود، از سوی دیگر، همه نیروها ازجمله سلطنت، مراجع، بازار، دانشگاه و روستا را بسیج می‌کند تا هدف محدود و مقاومت نامحدود گردد. به‌هرحال؛ باوجود این طراحی راهبردی زیبا و متناسب با توان تاریخی ملت ما، برخی عوامل مانند طیف بقایی و مکی و… که از پشت به دکترمصدق خنجر زدند و با تندروی و حرف‌های نامناسب و حساب‌نشده علیه انگلیس، فضایی ایجاد کردند که به‌تدریج به‌جای مقابلة ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس، دولت ایران و دولت انگلیس و ناسیونالیسم ایرانی و ناسیونالیسم انگلیسی درمقابل هم قرار گرفت، هر چند دکترمصدق بارها، طی نامه‌هایی آنها را منع می‌کرد.

با وجود این‌که مصدق، قصد داشت نفت را ارزان‌‌تر بفروشد، انگلیس با نیروی نظامی، جلوی آن را گرفت و درنهایت به سقوط دولت ملی مصدق و 25 سال حکومت کودتایی انجامید که عوارض منفی بسیاری داشت.

تجربه فناوری هسته‌ای

حال به تجربة فناوری هسته‌ای می‌رسیم؛ امروزه اصل مسلمی در دنیا حاکم است که هر کشور و ملتی باید از تنوع منابع سوختی برخوردار باشد. آنچه مسلم است انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست، بویژه این‌که منابع سوخت فسیلی ما رو به کاهش است و نیمة دوم عمر خود را آغاز می‌کند. طبیعی است برای دستیابی به این فناوری با توجه به حساسیت‌های موجود، لابی صهیونیسم در امریکا و حساسیت اسراییل باید برنامه‌ای هدفمند و مرحله‌مند داشته باشیم.

روشن است که این سیاست باید قانونی و دفاعی باشد، چرا که حق مسلم این کشور است. در مقایسه با ملی‌شدن نفت که مصدق سعی می‌کرد هدف و شعار خود را محدود کند تا به موفقیت دست یابد، می‌بینیم مدتی است پیرامون انرژی هسته‌ای، روند معکوس رخ می‌دهد. برای نمونه، شعار ارزان‌کردن 30درصدی اورانیوم و فروش آن را در بازار مطرح می‌کنیم. مسلم است بازار هزارمیلیارددلاری اورانیوم با توجه به کاهش خرائن نفت و راهبردی‌ترشدن سوخت اتمی، در برابر این شعار حساسیت نشان خواهد داد، آن هم اورانیوم نداشته و نساخته. از یک‌سو دنیا را علیه خود بسیج می‌کنیم، درحالی‌که ازسوی دیگر کاری در داخل انجام نداده‌ایم.

در شرایطی که هرکدام از مصوبات شورای امنیت ـ به گفته مسئولان اسراییلی ـ‌ به فروپاشی اسراییل می‌انجامد، شعار محو اسراییل می‌تواند برای آنها ایجاد مظلومیت کرده و به دشمن‌تراشی برای ایران در سطح دنیا بینجامد.

از سوی دیگر، این پرسش مطرح می‌شود که شعار انکار هولوکاست که درنهایت به کنفرانس هولوکاست در تهران منجر شد و نتیجه‌اش این بود که روی هولوکاست تحقیق شود. آیا اگر ابتدا از تحقیق آغاز می‌شد و در مرحلة بعد به طرح شعار می‌رسید، بهتر و مناسب‌تر نبود؟ آیا این مسئله به دشمن‌تراشی برای ایران نینجامید و دستیابی به این حق مسلم را به تأخیر نینداخت؟

مگر سیاست دفاعی، چه اشکال داشت؟ آیا این سیاست، سیاستی سازشکارانه بود که به سیاست تهاجمی دست زده شد؟ مرحوم گاندی می‌گفت: من 30 سال تلاش کردم تا کینة انگلیس را از درون خود بزدایم تا بتوانم مبارزه‌ای مرحله‌مند و زمان‌مند و پیروز با انگلیس داشته باشم که همانا به استقلال هند انجامید.

در پروژة ملی‌شدن نفت می‌بینیم مصدق شعار را محدود کرده و همه نیروها را بسیج می‌کرد، ولی در پروژة فناوری هسته‌ای از یک‌سو، همه را با خود دشمن می‌کنیم و از سوی دیگر نیروهای داخلی هم که پیشینة مدیریتی خوبی داشتند، دور زده می‌شوند؛ حتی نزدیک‌ترین دوستان. این دو سیر متضاد را چگونه باید تبیین کرد؟ آیا نباید به «توان تاریخی»، «مرحله‌بندی» و «زمان‌بندی در استراتژی»،‌ با نگاهی کارشناسانه و علمی توجه کرد؟

پی‌نوشت‌ها:

به مقالات زیر رجوع شود:

انرژی اتمی، سیاست دفاعی یا تهاجمی (چشم‌انداز ایران، شماره 34)

قطب‌بندی جدید جهان (سرمقالة شمارة 29 چشم‌انداز ایران)

علمی‌کردن صنعت نفت (سرمقالة شمارة 37 چشم‌انداز ایران)

مصدق، بزرگ‌مرد سیاسی و کارشناسی عارف (سرمقاله شماره 30 چشم‌اندازایران)


منبع: چشم انداز ایران