در اولین روز بیست وپنجمین جشنواره فیلم فجر، فیلم های مینای شهر خاموش به کارگردانی امیر شهاب رضویان و مصائب دوشیزه شاخته مسعود اطبایی به نمایش د رآمد. همکاران مااین دو فیلم را برر سی کر ده اند.
مینای شهر خاموش: کامبیز رحیمی
تقابل سه نسل
تهیه کننده وکارگردان: امیر شهاب رضویان، نویسنده: امیرشهاب رضویان، آرمین هوفمان، محمد فرخمنش- مدیر فیلمبرداری: داریوش عیاری، محمدرضا سکوت، کلاوس بوش دمانتوس - تدوین: فرامرز هوتهم، موسیقی: داریوش تقیپور، بازیگران:عزتاله انتظامی، شهباز نوشیر صابر ابر، مهران رجبی
خلاصه داستان: دکتر بهمن پارسا، پس از سی و سه سال از آلمان به ایران بر میگردد. با یکی از دوستان قدیمی پدرش (پیرمردی به نام قناتی)، به زادگاهشان (بم) میروند. دکتر پارسا در پی یافتن عشق گمشده اش، مینا در بم می گردد و رابطه اش تدریجاً با قناتی عمیقتر میشود.
امیر شهاب رضویان فیلمسازی را با کارگردانی فیلم های کوتاه آغاز کرد. این فیلم هم اگرچه سومین ساخته اوست، اما شاید بتوان آن را نخستین ساخته رسمی اش به شمار آورد. نخستین فیلمش آوازهای مردان خاکستری بود که هیچگاه به نمایش عمومی در نیامد و دومین ساخته اش فیلم تهران ساعت هفت صبح هم آنقدر مغشوش بود که چنگی به دل نمی زد.
فیلم مینای شهر خاموش که پیش از این رنگ های خاطره نام داشت، با ساخته های قبلی این فیلمساز متفاوت تر است. اگرچه اغتشاشی که در تهران ساعت 7 صبح قرار داشت اینجا هم مخاطب را می آزارد. فیلم قرار است تمی با محور بازگشت به خویشتن داشته باشد. اینجا هم با کهن الگوی سفر مواجه هستیم و دکتری که پس از شکست های مختلف خصوصی راهی سرزمین پدری می شود تا انجا گمگشته اش را بیابد. اما در این فیلم هم شخیت ها ثباتی را که باید ندارند. در این شکل فیلمها که کم هم ساخته نمی شوند، هیچ معلوم نیست که چرا شخصیت هایی اینچنین ناگهان رنگ عوض می کنند. دکتری که 33 سال در خارج از کشور زندگی می کرده چرا ناگهان باید فیلش به قولی یاد هندستان کند. چرا در زمان روایت داستان این فیلم شخصیت دچار تحول می شود؟ از دیگر سو رضویان نمی تواند همه جزئیات داستانش را حول یک محور مشخص گرد آورد. لحن بصری فیلم دائم دستخوش تغییر است. فیلمساز و نویسندگان فیلمنامه برای لحظاتی طولانی روی برخی لحظات مکث می کنند و بعد موتور فیلم با شدت به حرکت می افتد. ظاهرا فیلمساز حدس می زده چه اتفاقی گریبانگیر ریتم فیلمش خواهد شد از همین روی خطی را در داستانش قرار داده مبنی بر اینکه دکتر زمانیکه به بم می رسد به دنبال عشق گمشده اش بگردد. این حرکت ابتدا درون دکتر ترسیم می شود اما بعد شکلی بیرونی به خود می گیرد و ما دکتررا میبینیم که به همراه راننده اش سفری را آغاز می کنند تا این عشق گمشده را بیابند.
دیگر نکته مورد توجه رضویان که چندان در فیلم بسط و عمق خوبی پیدا نمی کند، تقابل سه نسل است که در یکی از دیالوگ های فیلم از زبان انتظامی هم شنیده می شود. در این فیلم قناتی از سوی یک نسل، دکتر از نسلی میانه و راننده جوان از نسلی جدید کنار هم واقع می شوند. فیلمساز دائم کردار و گفتار این سه نسل را در مقابله با یکدیگر قرار می دهد تا ثابت کند که نسل سوم تا چه اندازه هرز رفته است و امیدی نسبت به آن نیست.
فیلم جابه جا مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی ایران را نیز به بازی می گیرد وسعی می کند درباره انها قضاوت کند. اما با ترس از تیغ سانسور تمامی این حرکت ها نیمه کاره می ماند.
رضویان با این فیلم نشان می دهد به قصه گویی علاقمند است. اما باید با ساز و کار بیشتری حرکت کند تا از دیگر رقیبان هم نسلش عقب نماند.
مصائب دوشیزه : مهدی شکیبائی
پیوند ادیان
کارگردان: مسعود اطیابی ، فیلمنامه : احمد رفیعزاده، تهیه کننده: غلامرضا موسوی - مدیر فیلمبرداری : حسن کریمی، تدوین : حسن ایوبی، موسیقی متن : ناصر چشمآذر- چهره پرداز : محسن ملکی، صدابردار : عباس رستگارپور، صداگذار : محسن روشن- طراح صحنه و لباس : فرامرز بادرامپور، جلوههای ویژه : عباس شوقی - بازیگران: بهنوش طباطبایی, مهدی پاکدل, پوریا پورسرخ, بهزاد فراهانی, جمشید شاهمحمدی, فهیمه رحیمینیا, مهسا کرامتی
خلاصه داستان: ژانت دختر مسیحی در آستانه ازدواج با آندره قرار دارد، اما تقابل تفکرات او با پدرش و همزمانی آن با یک سانحه رانندگی، زندگی او را به مسیری تازهای میکشاند.
زندگینامه کارگردان: سید مسعود اطیابی متولد مهر 1344 گلپایگان، مدتی به عنوان محقق در بخش خاطرات بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی فعالیت داشته است و کار فیلمسازی را با حضور در جبهه و جنگ تحمیلی در کنار گروه فیلمبرداری شروع و بعداً به عنوان مدیر تولید، برنامه ریز و تهیه کننده در سینما و تلویزیون فعالیت کرده است. وی یک دوره عضو هیات مدیره خانه سینما و سه دوره ریاست انجمن مدیران تولید را به عهده داشته است. نمونه کار: 1- قناری، 2- خاموشی دریا، 3- حوری، 4- انتهای زمین و چند سریال تلویزیونی.
“مصائب دوشیزه” هم برای فیلمنامه نویس و هم برای کارگردان آن اولین تجربه سینمایی است و آنها با اولین تجربه خود به بخش مسابقه سینمای ایران در جشنواره بیست و پنجم راه یافته اند. مسعود اطیابی چند سال گذشته “ خاموشی دریا ” را در مقام تهیه کننده در جشنواره داشت و پیش از آن بیشتر در سمت مدیر تولید در سینما فعالیت داشت. فیلم حال و هوایی عاشقانه – مذهبی دارد. ژانت “ بهنوش طباطبایی ” دختری مسیحی است که نامزدی به نام آندره “ پوریا پور سرخ ” دارد. ژانت با پدرش برسرمسئله هویت مشکل دارد. پدر ژانت “ جمشید شاه محمدی ” و مادرش “ فهیمه رحیمی نیا ” به علت آبستن نشدن زن درجوانی برای بچه دارشدن با دیدن تعزیه ایی ازامام حسین (ع) نذرمی کنند و نذرآنها ادا می شود و ژانت به دنیا می آید، و آنها اسم اورا درشناسنامه فاطمه می گذارند پدراوهرساله به یاد آن نذرحیاط خانه خود رابرای عزاداری دراختیارهم محلیان قرارمی دهد. اما ژانت که دیگربزرگ شده ودرعکاسی دایی اش “بهزاد فراهانی” مشغول بکاراست قصد دارد به ثبت احوال برود ونام خودرا درشناسنامه تغییردهد. درراه بادختری تصادف می کند، اما نمی ایستد وازصحنه تصادف فرارمی کند، این اتفاق بهانه ایی می شود برای طی کردن سیری که ژانت درآن بدنبال هویت واقعی خود واثبات مسیحی بودن خود است. عذاب وجدان ژانت رابه بیمارستان می کشاند تاازحال دخترآگاه شود.
اما با ورود به بیمارستان متوجه می شود که دخترازدنیا رفته است. ژانت دربیمارستان با نامزد دختریعنی امیر” مهدی پاکدل” مواجه می شود وحال نزارامیرباعث می شود تاژانت اورا تعقیب کند ونتیجه این تعقیب رسیدن به کلیسایی ست که امیردرآن مشغول نقاشی کردن تمثال مسیح می باشد. ژانت به عکاسی می رود، آندره درآنجا منتظراوست وازاودرباره اسمی که درشناسنامه اش درکافی شاپ دیده سئوال می کند. ژانت جریان نذررا برای اوبازگو می کند اما آندره باورنمی کند وپس ازجروبحث با ژانت عکاسی راترک می کند. ژانت دوباره به تعقیب امیرمی پردازد. امیرکه توسط پدرروحانی کلیسا ازحضوراوآگاه شده درسرراه اوقرارمی گیرد وعلت تعقیب کردن راازاوجویا می شود. ژانت خودرا دوست زهرا “نامزد امیر” می خواند.
سپس هردوبه کافی شاپ می روند، اما ژانت نمی تواند ماجرای تصادف را برای اوبازگو کند.
فردای آن روزژانت به خانه امیرمی رود ومتوجه عکسی می شود که زهرا از امیردر جلوی درخانه شان گرفته است. پلیس با امیرتماس می گیرد وخبرازمعرفی راننده ایی می دهد که باعث مرگ زهرا شده. ژانت با دختردایی اش “ مهسا کرامتی” به بیمارستان می رود ومتوجه می شود کسی که بااو تصادف کرده زهرا نیست وشخص مورد نظردوروز بعد ازحادثه ازبیمارستان مرخص شده است. ژانت پس ازتلفن کردن امیربه عکاسی به خانه اومی رود. اوبه همراه امیرومرد شیمیایی شده ایی که درخانه امیرزندگی می کند به کلیسا می روند تا تمثال تکمیل شده حضرت مسیح را مشاهده کنند. درکلیسا امیرازعاشق شدن خود می گوید اما ژانت همه چیزرا سوء تفاهم تلقی می کند. دراین حین آندره که آنها را تعقیب کرده وارد کلیسا میشود وژانت را خیانتکارمی خواند وآنجا را ترک می کند، سپس امیرهم ازکلیسا خارج می شود. دراین هنگام مرد شیمیایی دچارتشنج می شود وژانت می خواهد اورا با آمبولانس به بیمارستان برساند اما درراه به خیل عظیم مردم که برای محرم عزاداری می کنند، برمی خورند. لحظه - ایی ضربان قلب مرد شیمیایی ازکارمی افتد اما با به یاد آوردن تمثال حضرت مسیح دوباره قلب اوشروع به تپیدن می کند. ژانت به خانه بازمی گردد وپنجره اتاقش راروبه هیات عزاداری داخل حیاطشان بازمی کند. آندره که توسط دخترخاله ژانت ازجریان آگاه شده به خانه آنها می آید، ژانت به عکاسی می رود وحلقه ی فیلمی راکه امیربه اوداده چاپ می کند ودرمیان آنها عکس خودرا مشاهده می کند وفیلم به پایان می رسد. با نگاه اول به مضمون فیلم نکته ایی که بیش ازهمه نمود دارد موضوع ارتباط وتفاهم میان ادیان است واین که جوهرو باطن همه ادیان الهی یکی است. فیلمنامه دارای ساختارمنسجم ومناسبی درکلیتش می باشد اما ضعف هایی هم دارد که عدم شخصیت پردازی بعضی ازشخصیتها مانند شخصیت آندره ازاین دست می باشد. کارگردانی اثرمتناسب با فیلمنامه وفضای فیلم می باشد، قاب بندی های مناسب وروان فیلم به شکل گیری فضای فیلمنامه کمک شایانی می کند. کارگردان استفاده زیبا و بجایی ازنشانه های آوایی وموسیقیایی درقاب بندی وتعویض سکانس هایش می کند. بعنوان مثال: ارتباط بین مکانها ورفتن ازمکانی به مکان دیگردربیشترسکانس ها ازطریق آواها و صداهای مختلف مثل زنگ کلیسا صورت می گیرد. علاوه براینکه بازیها یکدست وهماهنگ می باشد، ازتنوع نیزبرخورداراست. “بهنوش طباطبایی” که اولین تجربه جدی سینمایی خود را داشته نقش خود را به خوبی ایفا می نماید. البته دربعضی ازسکانس ها رآکورد بازی خود را دست می دهد. “مهدی پاکدل” هم دراولین تجربه سینمایی اش با یک نقش درونی که بخش مهمی ازآن درسکوت وتنهایی می گذرد مواجه است. پاکدل درارائه نقش امیرموفق عمل میکند وبخش عمده بازی خودرا با استفاده ارتکنیک انتقال حس ازچشمهایش ارائه می دهد. بقیه بازیگران هم بازی درخورتوجهی ازخود ارائه نمی دهند.