صدای پای بهار

پروین بختیارنژاد
پروین بختیارنژاد

طبیعت از خواب سه ماهه خود بیدار شده و تلاش می کند روح زندگی و طراوت را به جان ما آدمیان نیز بدمد و ما را از کسالت و سرمایی که بر جانمان نشسته، بیرون آورد. در این روزها که آرام آرام نور افشانی خورشید بیشتر می شود و ما بهتر می توانیم گرمای آن راحس کنیم، رنگارنگی طبیعت و باد بهاری روح و جانمان را نوازش می دهد.

بیداری طبیعت، به همراه سرنای نوروزی، تقویم میهن مان را به سالی نو پیوند می زند و هموطنان ما علیرغم پشت سر گذاشتن روزهای سخت بر گرد آن سفره رنگین قدیمی می نشینند واز شنیدن صدای پای بهار، امید به آینده را الهام می گیرند و برای یکدیگر آرزوی روزهای بهترمی کنند و زندگی ادامه می یابد.

من که مانند بسیاری از مردمان، هر بهار مسحور این طبیعت هزار رنگ می شوم و مبهوت به خیزش طبیعت برای نو شدن، برای سبز شدن، در چنین فضایی از خود سئوال می کنم سال جدید، چگونه سالی خواهد بود؟ ما که در این روزها شعله ی امید در دلمان روشن شده، برای سال جدید چه برنامه ای داریم؟ جامعه مدنی ایران برای پیش برد اهداف اصلاح طلبانه ی خود به چه برنامه ای فکر می کند و برای آن چه نقشه راهی را طراحی می کند؟

همه بخوبی میدانیم که خواسته های اصلاح طلبانه مردم ایران که از دهه ۷۰ آرام آرام در جامعه ظاهر و بسرعت به گفتمان غالب در بین شهروندان ایرانی تبدیل شد، شعله ای است که خاموشی ندارد، تند بادهای بی شماری به قصد خاموشی آن وزیده، اما نتوانسته این شعله ای را که دیگر به مشعلی بزرگ تبدیل شده کم سو کند، پس این مطالبات و خواسته ها وجود دارد زیرا متکی بر آگاهی مردم است.

اما هر هدفی نقشه راه می خواهد و خوشبخانه و به یمن بالا رفتن سطح دانسته های مردم دیگر چند نفر انگشت شمار راه بلد و راهبر ملتی نخواهند شد. این بار هر شهروندی که خواهان بهتر شدن وضعیت جامعه است، می تواند نقشه راه را بدست گیرد و به راه افتد. امروز، روزگفتگوی اعضای جامعه بزرگ مدنی ایران با یکدیگر است، بر سر راههای آزموده شده و انتخاب شاهراهی که بهتر و درست تر ما را به هدفمان برساند.

جان کلام در این نوشتار این است که جامعه مدنی باید علیرغم همه ی موانعی که پیش روی خود دارد “دچار باری به هر جهت” نشود. جامعه مدنی بهتر است برای نزدیک شدن به اهداف خود، حداقل به اندازه یک سال برنامه و نقشه راه داشته باشد.

 شهروندان ایرانی از آنجایی که هر روز بیشتر از دیروز بر خواسته های مدنی و قانونی خود تاکید می کنند، اگر برنامه مشخصی نداشته باشند، دچار نوعی سر گشتگی می شوند.مردم ایران علیرغم اینکه سرفراز از دل آن گردنه های نفس گیر خود را به میانه راه رسانده اند، برای ادامه راه باید به برنامه ای جدی، منسجم و نیز به ائتلاف وهم گرایی همه ایرانیانی که به تغییر با شیوه اصلاحگری فکر می کنند، بیندیشند.

 در اینجا لازم میدانم به این نکته کلیدی اشاره کنم که اگر بخواهیم بر دو ضعف کلیدی جامعه مدنی ایران انگشت بگذاریم، باید صراحتا به بی برنامگی و نیز پراکندگی وعدم انسجام فعالین مدنی اشاره کنم.

فقدان گفتگو بین شهروندان آگاه، تغییر خواه و صلح طلب یکی از کاستی هایی است که اگر ادامه پیدا کند، جامعه را دچار کسالت و خستگی می کند؛امری که فعالین مدنی باید با دقت به آن توجه و بر آن تامل کنند.