هجمه به جنبش دانشجویی اتفاق جدید و حتی عجیبی نیست. با روی کار آمدن دولت نهم با توجه به سوابق و نگرش افراد دولت، حامیانش و نیز پدرخواندههای دولت، برخورد جدی با جنبش دانشجویی و تنگ نمودن فضای دانشگاه به منظور تسلط یافتن بر آن دور از انتظار نبود. از همان ابتدا برخوردها باتشکلهای مستقل دانشجویی که انجمنهای اسلامی دانشجویی شناخته شدهترین این تشکلها هستند آغاز شد و دانشجویان بسیاری نه تنها راهی کمیته انضباطی شدند که با احکام سنگین ترمها محرومیت از تحصیل مواجه گشتند. آتش این برخوردها دامان نشریات مستقل دانشجویی و فعالیت صنفی دانشجویی را نیز گرفت و نشان داد دانشجو موظف است تنها در جاده یک طرفهای تنگ، بیصدا حرکت کند. حتی گزینشها نیز دوباره فعال شدند و با ستارهدار کردن دانشجویان، حق تحصیل را از برخی دانشجویان سلب نمودند.
این برخوردها نسبتاً بی سر و صدا و نرم صورت میگرفت تا واقعه 22 اسفند 84 دانشگاه شریف پیش آمد. علیرغم انتظار دولتیان و شاید حتی فعالین سیاسی- دانشجویی، دانشجویان شریفی که به آرام بودن شهرهاند واکنشی گسترده نسبت به آنچه تدفین پیکر شهدای گمنام در دانشگاه نام داشت نشان دادند. این واکنش در برابر کسانی که حرمت شهدا را نیز وسیلهای جهت اجرای منویات خود علیرغم مخالفت اکثریت دانشجویان (طبق نظرسنجی) قرار داده بودند در پی داشت که در نهایت به تدفین شهیدان همراه با ضرب و شتم دانشجویان منجر شد. بازتاب وسیع ضرب و شتم دانشجویان و اجرای مصرانه منویات، حتی به قیمت هتک حرمت شهدا باعث شد ستاد تدفین شهدا بنا به اعلامیهای خبر از توقف طرح تدفین شهدا در دانشگاهها بدهد. این اولین شکست بزرگ دولتیان در دانشگاه بود که عقب نشینی واضحی را نیز در پی داشت. تجمعات گسترده اعتراضی بهار 85 در دانشگاههای تهران و پلیتکنیک که در فضای ایجاد شده به دنبال شکست پیشین دولتیان اتفاق افتاد تحرک و پویایی را به دانشگاه بازگرداند. مهر و آبان 85 در مقاومتی آرام سپری شد تا به تجمع گسترده 16 آذر در دانشگاه تهران با دعوت علنی از سوی دفتر تحکیم وحدت رسید. برگزاری این تجمع در فضای بسته و امنیتی دانشگاه با اعلام رسمی و شرکت گروههای مختلف دانشجویی زنده بودن دانشگاه را بر همگان روشن کرد. این نیز شکست بزرگ دیگری برای محدود کنندههای فضای دانشگاه بود.
این شکستها باعث شد تا احمدینژاد به دانشگاه پلی تکنیک رود و با برگزاری مراسم روز دانشجو در قلب جنبش دانشجویی اقتدار خود را نشان دهد. تجمع بسیار گسترده اعتراضی دانشجویان این دانشگاه روز قبل از مراسم نیز مانع از حضور احمدینژاد در پلیتکنیک نشد. 20 آذر 85 احمدینژاد در پلی تکنیک حضور یافت اما نه صرفاً در جمع دانشجویان پلیتکنیک که پیش از او دانشجویان خاصی از برخی دانشگاهها (به طور برنامهریزی شده و با اتوبوسهایی) در سالن سخنرانی حاضر بودند و خیل عظیم دانشجویان پلیتکنیک بیرون سالن معترض! عزم کم نظیر دانشجویان پلیتکنیک باعث شد عدهای از معترضین بتوانند به سالن راه یابند و با اعتراض خود نمایش تبلیغاتی اقتدار دولت در دانشگاه را به صحنه شکست دولت در دانشگاه بدل سازند. این حضور رئیس دولت نه تنها نتوانست التیامی بر زخم شکستهای پیشین باشد بلکه خود دردی بیدرمان شد.
دولت احمدینژاد که دولتی کمنظیر در توجه به هواداران خود (افرادی خاص) است ناخشنودی و یأس هواداران را که این دولت آمال و آرزویشان بود واضح میدید. به علاوه این واقعه اوج مخالفتهای داخلی را با رئیس دولت اقلیت ایران (تنها رئیس دولت ایران که نتوانست در دور اول اکثریت آرای مردم را کسب کند و در دور دوم در برابر رقیب نه چندان خوشنام خود به ناچاری از سوی عدهای از مردم برگزیده شد) در فضای بینالمللی به تصویر کشید. پس از این واقعه برخورد با دانشگاه وارد فاز دیگری شد که دیگر نرم نبود. علاوه بر شدت گرفتن برخوردها به شیوه پیشین، برخوردهای سخت دیگری نیز آغاز شد.
در پی تجمع صنفی اردیبهشت ماه دانشجویان دانشگاه مازندران 15 نفر از دانشجویان معترض بازداشت شدند. واکنشهای گسترده به این بازداشتها از سوی دانشجویان دیگر دانشگاهها و بازتاب این اعتراضات باعث شد برخورد جدی با بازداشتشدگان صورت نگیرد و پس از روزهایی آزاد شوند. پس از این ماجرا تجمع اعتراضی صنفی خودجوش دانشگاه شیراز نیز نشان داد که نارضایتی دانشجویان جدی است و این نارضایتی صرفاً سیاسی نیست و تنها برخورد با فعالین شاخص دانشجویی نمی تواند اعتراضات را خاموش کند.
در تمام اعتراضات، هوشیاری، و پختگی دانشجویان و ایفای نقش دفتر تحکیم وحدت به عنوان حلقه ارتباطی دانشگاههای مختلف و بازتاب خبری اعتراضات، نقش بسزایی در نتیجه داشت. همین هوشیاری و پختگی میان اعتراضات پلیتکنیک نیز هویدا بود؛ دانشجویان پلیتکنیک در اعتراض به رویه اعمال شده در دانشگاه با چند روز تجمع و تحسن کاملاً آرام و مدنی آماده برگزاری آرام و باشکوه انتخابات انجمن اسلامی خود و به رسمیت قانونی شناختن این انجمن از سوی دولتیان دانشگاه بودند. انجمنی که سال گذشته با وجود شرکت 2800 دانشجوی پلیتکنیک در انتخاباتش غیرقانونی اعلام و ساختمانش شبانه تخریب شده بود. حربه برپا کردن انجمن موازی نیز با مقاومت و هوشیاری خاص دانشجویان پلیتکنیک ناکام مانده بود. در این شرایط و در حالی که همه چیز به سوی برگزاری باشکوه انتخابات انجمن اسلامی پیش میرفت به ناگاه واقعهای عجیب اتفاق افتاد. دانشجویان متوجه شدند که عدهای خاص در ساختمان ریاست دانشگاه تجمع کردهاند. پس از مدتی معلوم شد چهار نشریه نزدیک به انجمن اسلامی دانشجویان که 3 تن از مدیران مسئول این نشریات کاندیدای انتخاب آتی انجمن نیز بودند با مطالبی موهن به تعداد محدودی در دانشگاه پلیتکنیک و حتی در برخی دانشگاههای دیگر نیز توزیع شده است.
انکار انتشار چنان مطالبی از سوی مدیران مسئول این نشریات و درخواست توقیف و جمع آوری آنها نیز اثری نداشت بلکه فردای روز انتشار نشریات، این مطالب در دانشگاه پلیتکنیک و حتی برخی دانشگاههای دیگر به طور وسیعی توسط مخالفین دانشجویان معترض، منتشر گشت. در شرایطی که میرفت تا دولتیان شکست دیگری را در دانشگاه متحمل شوند و انجمن اسلامی منتخب و مقبول دانشجویان پلیتکنیک تثبیت و تقویت شود این واقعه شرایط را تغییر داد. پارچههای سیاه از صندوقچهها بیرون آمد و بر در و دیوار دانشگاهها آویزان گشت و عدهای خاص (که عمدتاً بسیجی بودند) از تمام دانشگاهها مقابل دانشگاه پلیتکنیک تجمع کرده و خواستار برخورد با عاملان انتشار این نشریات شدند و انگشت اتهام را سوی دانشجویان معترض پلیتکنیک نشانه رفتند.
محکوم نمودن این مطالب و نیز جعلی خواندن این نشریات و توطئه دانستن این عمل توسط بخشهای مختلف جنبش دانشجویی و انجمنهای اسلامی دانشگاههای مختلف، تحول خواهان و برخی اصلاحطلبان و نیز انعکاس فریاد اعتراض و انکار مدیران مسئول این نشریات باعث شد غوغای نخستین که انگشت اتهام را سوی دانشجویان معترض نشانه رفته بود چندان نتواند پیراهن علم کند و قوه قضائیه خبر از دستگیری عدهای غیر دانشجو داد. مدتی گذشت و بناگاه مدیران مسئول که نشریات را بارها جعلی خوانده بودند و مطالبش را محکوم کرده بودند بازداشت شدند. به دنبال بازداشت مدیران مسئول نشریات، چند تن از افراد شاخص و برجسته انجمن اسلامی پلیتکنیک نیز بازداشت شدند و از سوی مسئولان پرونده اعلام شد: “انتشار توسط خود دانشجویان بوده است ولی دانشجویان هنوز انکار میکنند”! با منتسب کردن یکی از افراد برجسته انجمن پلیتکنیک به حلقه مفقوده پرونده، بلافاصله پس از بازداشت، جهت سیر پرونده مشخص شد. بیش از دو ماه از بازداشت دانشجویان گذشته بود و هنوز دانشجویان در سلولهای انفرادی نگهداری می شدند. اعتراضات به بازداشت دانشجویان و نامهنگاری و مذاکرات با برخی مسئولان نیز نتیجه ای نداده بود. در این شرایط اتفاق جدیدی رخ داد؛ اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در سحرگاه 18 تیرماه در اعتراض به ادامه بازداشت دانشجویان مقابل دانشگاه پلیتکنیک تحصن آرامی را آغاز نمودند. این تحصن آرام 6 نفره که در همان آغاز، بازتاب خبری یافته بود با بازداشت متحصنین توسط ماموران امنیتی مواجه گشت و سپس در همان روز حمله به دفتر ادوار تحکیم وحدت و بازداشت دانشجویانی دیگر نیز رخ داد. سیاستهای دولت در قبال دانشگاه باز هم فاجعه آفریده بود و شکست دیگری را متوجه دولتیان کرده بود. 18 تیرماه که چند سال بود بی سر و صدایی قابل اعتنا می گذشت بار دیگر خبرساز شده و در کانون توجه قرار گرفته بود. بازتاب گسترده این بازداشتها و اعتراضات بدان از سویی و یادآوری واقعه 18 تیرماه به واسطه این ماجرا از دیگر سو باعث شد پس از 1 ماه جز 3 دانشجوی پلیتکنیک سایر دانشجویان از بند آزاد شوند.
در شرایطی چنین، احمدی نژاد در جمع دانشجویان دانشگاه کلمبیا حضور یافت. اهانت رئیس دانشگاه کلمبیا به او این امکان را داد که نمایش تحمل مخالف را در برابر سئوالات اعتراضی دانشجویان کلمبیا بهتر اجرا کند. رویه و سخنان پیشین رئیس دولت نشان میدهد که وی اهمیت چندانی به مخالفتهای جهانی نمیدهد و بیشتر در پی حفظ هواداران داخلی خود است، وگرنه برای نمونه مکرراً بر افسانه خواندن واقعه هولوکاست تاکید نمیکرد. واضح بود که پاسخ ندادن درست و واضح به سئوالات دانشجویان کلمبیا و مطرح کردن ادعاهایی چند، نمیتوانست موقعیت یا وجههای برای وی در صحنه بینالمللی به ارمغان آورد اما با انعکاس گزینشی و غیر شفاف این برنامه توسط رسانههای داخلی میتوانست نمایش تحمل مخالف، آزاد اندیشی، حضور و سخنانی شجاعانه از رئیس دولت را در داخل و به خصوص در جمع هواداران، به تصویر بکشد. به خصوص که اهانت رئیس دانشگاه کلمبیا به وی باعث شده بود جناح منتقدش در حاکمیت نیز در حمایتش به صحنه آید. برای نمونه حتی علیرغم برخی عقبنشینیها از مواضع پیشین در سخنانش (از جمله در قبال اسرائیل)، تبلیغات داخلی حاکی از بیان شجاعانه مواضع انقلابی بود. اینگونه تبلیغات جهت تهییج هواداران و آماده کردنشان برای حمایت جان برکفانه از کسی که شجاعانه و مظلومانه در برابر سلطه طلبان دنیا! قرار گرفته به خصوص در شرایطی که شعارهای محرومیت زدایی و عدالتگستری در اثر ناتوانی رنگ باخته است میتواند بسیارمفید واقع شود. حضور در دانشگاه تهران می توانست این پرونده را تکمیل کند و اقتدار دولت در دانشگاه ونیز آزادی در دانشگاه را به نمایش بگذارد. با هزینههای تحمیل شده به دانشگاه به نظر میرسید این نمایش با سرعت عمل بتواند به روی صحنه رود. خیلی کم سر و صدا یکی دو روز قبل از برنامه، اعلام شد رئیس دولت قرار است به دانشگاه تهران برود. اما به ناگاه نامهای سرگشاده از تحکیم وحدت که ادعاهای بیان شده در دانشگاه کلمبیا را به چالش میکشید و درخواست حضور تنها یک نماینده جهت سؤال از احمدی نژاد را داشت، همه چیز را بر هم زد. سرعت عمل در واکنش دفتر تحکیم وحدت باعث شد تنها چند ساعت پس از انتشار نامه به دلایل اعلام نشده، این سخنرانی لغو شود. این شکست سریع باعث شد هفته بعد رئیس دولت قصد سخنرانی در دانشگاه تهران را البته این بار با فراهم آوردن شرایط جدید و تدابیر شدید امنیتی عملی کند.
نامه سرگشاده دوم و مطرح کردن 20 سؤال در زمینههای مختلف که شعارهای پیشین دولت در محرومیت زدایی، مقابله با فساد و آوردن نفت بر سر سفرههای مردم را نیز علاوه بر مطالبات پیشین دانشجویی دربرداشت و اصرار بر درخواست حضور حتی یک نماینده جهت سؤال از رئیس دولت، شکست دیگری را برای وی در عرصه داخلی این بار هم در دانشگاه رقم زد و پروژه دانشگاه کلمبیا به سرانجام نرسید. از سوی دیگر نادرست بودن ادعاهای مطرح شده را نیز آشکار ساخت. به دنبال این شکست شاید لااقل انتظار می رفت با پیش گرفتن رویهای مشابه سال گذشته پلی تکنیک از سوی دانشجویان، این بار با تدابیر شدید امنیتی اتخاذ شده، برخورد سنگین با دانشجویان به عنوان تعدادی انگشت شمار دل سپرده بیگانه و هوچی صورت گیرد تا لااقل با نشان دادن اقتدار دولت و مظلومنمایی دوباره دلی از هواداران به دست آید، شکست پیشین به فراموشی سپرده شود و دانشجویان معترض در کنار رئیس دانشگاه صهیونیستی بیگانه معرفی شوند. اما این بار نیز هوشیاری دانشجویان مانع از پیروزی شد. چرا که دانشجویان نه با انفعال و عدم اعتراض صحنه را برای برپایی نمایش بازگذاردند و نه دست به عملی تند زدند که امکان برخورد جدی فراهم آید. بازتاب این برنامه و نیز واکنش دانشجویان در رسانههای حامی دولت به خصوص سرمقاله کیهان دو روز بعد از برنامه به قلم حسین شریعتمداری نشان میدهد تمام کلمات برای بازتاب واقعهای آماده بود که امکان تحقق نیافت. حال دانشجویان تنها برهم زنندگان بازی و دانشگاه تنها عرصه شکست دیده میشود.
رویه های اتخاذ شده پیشین در قبال دانشگاه نتیجه کافی نداشته است چرا که هنوز دانشگاه زنده است و حاضر در برهم زدن بازی! حال باید هجمهای همه جانبه و شدید به دانشگاه وارد شود و همزمان، با دیگر فعالان احیاناً حامی نیز برخورد شود؛ چرا که برخورد موردی، ناهمزمان و منفرد با دانشگاه نتیجه نمیدهد. بازداشت عمادالدین باقی به عنوان فعال مؤثر حقوق بشر و هادی قابل به عنوان اصلاحطلب نامعاملهگر به همراه احکام سنگین سه دانشجوی در بند پلیتکنیک مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری نشان از شرایط جدیدی میدهد. به خصوص که محاکمه بی صدا و فوری قابل، اجرای بیدرنگ احکام سه دانشجویان در بند و انتخاب باقی (به عنوان فردی تأثیرگذار) بیتوجه به بازتابی که در این شرایط کشور بازداشت چهرهای شناخته شده چون او در عرصه بینالمللی در پی خواهد داشت، کم نظیر است.
آیا این بار نیز عرصه داخلی، صحنه شکست خواهد بود؟