کمند بی‌مهار قدرت مادام العمر

تقی رحمانی
تقی رحمانی

هر کس در ایران از استقرار نهاد مادام العمر دفاع کرد، یا باید در صداقتش شک کرد یا در قوه درایت و تجربه او؛ آن هم در جامعه ایران که آغشته به در آمد نفت است.

کشوری که قرن‌ها مزین است به۱: - حکومت مادام العمر ومدتی است درآمد باد آورده نفتی هم دارد، ۲: - ازما لیات مردم خود بی‌نیاز است.

این دو نکته را باید در گوش داشت و در ترویج آن کوشید. همین دو نکته به ما گوشزد می‌کند که اگر در سال ۵۸ ما به جای تاکید بر اجرای عدالت سوسیالیستی درقانون اساسی بر تمرکز قدرت در نزد مقام ولایت نقد وارد می‌کردیم امروز در جایگاه بهتری بودیم.

حال باید دید که جامعه توان آن را دارد که از حا فظه تار یخی استفاده کند و تجربه گذشته را تکرار نکند. باید به سخن هاو دیدگاه‌ها توجه کرد اما به کنه دیدگاه و نتایج عملی آن‌ها اندیشید. فراموش نکنیم که هر نهاد مدام عمر و موروثی در ایران نفتی، مولد استبداد است چرا که تمرکز قدرت را توجیه می‌کند وآن را مشروع می‌سازد، حامیان خود را سازمان می‌دهد که دست بردارنیستند، از قدرت دست نمی‌کشند و در نتیجه فاجعه برای مردم آغاز می‌شود.

ایران کشوری مهم، بزرگ و جذاب است. هر کس که بر تخت آن نشست دیگر پا ئین نخواهدآمد. اگر مابه نظریه قدرت مادام العمر امکان نهادی بدهیم، یعنی استبداد را قانونی کرده‌ایم.

در این مورد دو تجربه داریم:

۱- شاه جوان بخت در سالهای نخست تخت نشینی، راه و رسم اسکندری نمی‌دانست اما کم کم کلاه قدرت کج نهاد، خود کامه شدو راه انقلاب را بر علیه خود هموار کرد.

۲- چنین شد بعد از انقلاب، زمانی که نهاد ولایت مادام عمرتلقی شد و بعد هم بر قدرت آن افزوده شد. در آن زمان آنانی که در خشت خام می‌دیدند، از خطر قدرت متمرکزگفتند اما گوش شنوا نبود. پیران با تجربه در جزئیات دقت داشتند اما جامعه بی‌تجربه می‌خواست کاری کند کارستان. راه صد ساله یک شبه رود که تاکنون راه دهساله را صد ساله هم نرفته است.

حدیث تکراری و پر درد این ملت را، در مبارزه با قدرت متمرکز فردی که در آغازکار ناجی است و نظم بر قرار می‌کند ودر نیمه راه مستبد و در پایان خود کامگی را سیر می‌کند، در کجا می‌توان بست؛ حال در هر لباس یا هر نام، شاه وولایت ومقام جمهوری…. که می‌تواند مادام العمر شود.

خاورمیانه اکواریوم این مد ل‌های خود کامه است؛ دقت کنید باز گزیده نشویم؛ آن هم از یک سوراخ و چند بار، منتها با نامهای مختلف و واژه‌هایی چون ناجی وشاه جوان بخت، رهبرماه تابان، مقام عظمای ولایت که در ایران رایگان خرج می‌شود.

مدل‌هایی که بس پر هزینه می‌شود و صورت حساب آن را مردم می‌دهند.

آنچه امروز از مدل سازی دمکراتیک سلطنت وهر نهاد مدام العمر گفته می‌شود را باید با شک نگریست و به نقد آن پرداخت چرا که این سخنان، خواسته یا نا‌خواسته، در تحکیم استبداد می‌کوشد که اولین قربانیان آن نیرو‌های صادق همین مدل‌ها هستند. چرا که وقتی قدرت مطلقه شد، آن زمان یاران مستبد دوستان ساده‌تر و صادق‌تر را نابود می‌کنند و خود نیز به دست مستبد دیروز و خود کامه امروز قربانی می‌شوند تا بیر حمی قدرت نفتی کامل شود.

اما دل عبرت بین سخت دل تنگ می‌شود، چون درد تکراری سیر هرج مرج به مستبد و از مستبد به قدر ت مطلقه و از این دومی به خود کامگی که در تار یخ معاصر ما تکرار شده و باز می‌تواند تکرار شود منتها به نام دیگر، بخصوص اگر مستبد جدید خود کامه قبلی را سرنگون کند.

 کافی است نگاهی از سر تدبیر به تاریخ معاصر بیندازیم. سیرقدرت پهلوی اول و پهلوی دوم و بعد سیر دو مقام بعد از انقلاب را؛ از مقابله با هرج ومرج تا استقراردیکتا توری فره‌مند و بعد به قدرت مطلقه و پس آنگاه تبدیل آن به خود کامگی را دنبال کنیم تا متوجه شویم که چه نا‌مبارک است نهاد مدام العمر؛ به هر نام و به هر شکل و با هر توجیه عقلی، شرعی و عرفی در کشور نفتی ایران.

رضا شاه پهلوی در حکومت خود تجربه تلخی برای مردم ایران_ اما جذاب برای شیفتگان مقام و منصب_ باقی گذاشت که آیندگان را دنباله رو سنت خود کرد. او از دیکتا توری که ثبات و نظم برای جامعه آورد به قدرت مطلقه سیر کردو بعد از حذف تیمور تاش، دیگر خود کامه‌اش، کار به جایی کشید که علی اکبرخان دارو خود کشی کرد تا کشته نشود.

پهلوی دوم که شاه نرم جوان بخت بود بعد از تاج گذاری آهنگ خود کامگی کرد تا سال انقلاب، دیگر عنان قدرت سرکشیده خود داشت. وی حتی علی امینی را هم دشمن دانست و به قول اعلم وزیر دربارش در مرخصی افسران دخالت می‌کرد و به سفارش پدرش ارتش و تهران را در اختیار داشت تا کشور را در اختیار داشته باشد و خود کامگان را میل روز افزون در سان دیدن و نظامی‌گری است.

اما کاراین ملت زمانی سخت‌تر و تلخ شدکه بعد از انقلاب باز درد خود کامگی درمان نشد بلکه به توجیه ضرورت ملی هم آ می‌خته شد ولباس شرع و قانون پوشید. زمانی که در متمم قانون اساسی در سال ۱۳۶۷ بندی به اصل ۱۱۰ افزودند که حل مشکلات و مسائل نظام که از طرق عادی قابل حل نباشد بر عهده وی باشد خیز‌های مهمتری بر بستر سازی قدرت مطلقه برداشته شد.

تلاشی که قدرت درایران را به دیکتاتوری کشاند و بعد از زمان جنگ هشت ساله به مطلقه سیر داد را می‌توان به دو استناد، یکی از رهبر انقلاب که گفت در زمان جنگ ما قانون را رعایت نکردیم اما بعد از این رعایت می‌کنیم ودر این جمله هاشمی در خاطراتش که در شورای ۵ نفره سران قوا و احمد آقا ونخست وزیر، مشکلات و مسائل حل و فصل می‌شد؛ که این مرحله‌ای میان دیکتاتوری وقدرت مطلقه خوانده می‌شود.

اما با توجه به شرایط کشور، مرحله خود کامگی از سال ۱۳۸۴ کلید خورده است. مرحله قدرت مطلقه از سال ۱۳۶۸ خود را نشان داد، بعد از ۱۳۷۶قصد خود کامگی داشت که اصلاحات در آن تاخیر ایجاد کرد اما لزوم انجام آن را در نزد صاحب قدرت روز افزون کرد.

حال سئوال این است که شرایط ذهنی و عینی قدرت خود کامه دوباره در ایران آماده است یا نه؟ پاسخ این است که اگر چه خواست انجام آن فراهم است ولی زمینه لازم عینی و ذهنی آن چندان هموار نیست.

روند سه تایی و مرحله به مرحله۱؛ - دیکتا توری به۲: - مطلقه و۳‌: - خود کامگی زمینه‌هایی را می‌طلبد که باید فراهم شود.

درفرصت مناسب روند شکل گیری این سه گانه شوم را بعد از انقلاب و موانع آن را توضیح می‌دهیم، اما در مورد شخصی شدن قدرت مطلقه و مدام العمر، همین بس که در رقابت موسوی با احمدی‌نژاد که با حوادث تند و تیز همراه شد شنیده می‌شود که احمدی‌نژاد چندان به با موسوی مسئله ندارد که رهبری نظام دارد. شاید دلیل اصلی آن این باشد که مقام ریا ست جمهوری ثابت نیست اما مقام رهبری بر خلاف قانون اساسی ثابت فرض شده است. در این حالت هر انتقاد به هرقسمت از نظام، اگر با اجاره رهبری نباشد در عمل به مقابله با وی قلمداد می‌شود. از همین روی هر مقام امنیتی به راحتی امثال ستار بهشتی را می‌کشد چون او در وب لاگ خود نقد رهبری کرده.

 در این باره سخن بسیار است اما هر کس و فرد و جریان که روند مطلقه شدن را بگیرد نباید مورد تائید دموکراسی خواهان قرار بگیرد.

 فراموش نکنیم درسر زمینی که با در آمد نفتی باد آورده مزین است وسابقه حکومت موروثی در آن ریشه دار است، تدبیر آن است با هیچ نهاد ومقام مدام العمرو موروثی، چه شاه و چه شیخ و چه رئیس جمهور و… موافق نباشیم. این پندی است که زمانه به ما می‌گوید اگر نیاموزیم سخت‌تر به صورتمان خواهد زد.