از میانه دعواهای داخلی اصولگرایان به روشنی روز می توان دریافت که مشروعیت آیت اله سیدعلی خامنه ای در این اردوگاه به شدت از دست رفته تا جایی که دیگر حتی در میان خودی ها هم به او اعتقادی ندارند؛در مقابل این نکته هم بسیار مشهود است که بسیاری از اصولگرایان به جنبش سبز و راه رهبران آن آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی معتقدند یا در حالتی بد بینانه می شود گفت که دست کم حقانیت جنبش سبز را قبول دارند.
ثابت کردن این موضوع نیاز به استدلالی چندان دشوار ندارد که هر روز این موضوع از زبان منصوبان رهبری و حامیان وی در رسانه های مختلف در حال تکرار شدن است. آقای قاسم روانبخش شاگرد آیت الله محمدتقی مصباح یزدی در گفت و گویی با سایت اینترنتی ندای انقلاب از سایت های وابسته به سپاه پاسداران، “ولایت مداری” و “اعلام برائت از جریان فتنه” را از “معیارهای اصولگرایی” دانسته اند و همچنین تاکید کرده اند که “ پایبندی عملی به ولایت مطلقه فقیه و ولایت مداربودن شرط اول اصولگرایی است”.
پرواضح است که واژه “برائت” در مواقعی بکار برده می شود که کسانی متهم به انجام عملی باشند. به عبارت دیگر این واژه دارای بار حقوقی است. برای مثال در خبرها می خوانیم که” دادگاه فلان پس رسیدگی به اتهامات فلانی رای به برائت وی داد”. به این ترتیب آقای روانبخش از طریق سایت وابسته به سپاه پاسداران اعلام کرده اند که اصولگرایان به “عدم اعتقاد به ولایت فقیه”، “اعتقاد به جنبش سبز و طرفداری از رهبران آن” متهم هستند مگر اینکه عکس این موضوع را ثابت کنند.
ذکر مثال های فراوان شاید این نوشتار را به درازا بکشد اما از اعتراف مداوم آیت اله محمد تقی مصباح یزدی مبنی بر عدم اعتقاد به ولایت فقیه در میان مردم و مسئولان جمهوری اسلامی که بگذرم حیف است که گفته اخیر آیت اله محمد یزدی عضو همزمان مجلس خبرگان و شورای نگهبان را هم نادیده بگذاریم که فرموده اند: “افرادی که به مجلس راه پیدا میکنند باید به جز اعتقاد به خداوند، حاکمیت نظام دینی، قانون اساسی، ارزشهای انقلاب، خط امام و ولایت فقیه را قبول داشته و پایبند به فصلالخطاب مقام معظم رهبری باشند”. این گفته خود نشان از چالش بزرگ و عدم مشروعیت رهبرجمهوری اسلامی دارد که از زبان یکی از حامیان او منتشر شده است.
همگان خوب می دانند که از مجلس ششم به این سو، شورای نگهبان به دبیری احمد جنتی 87 ساله با لبخند رضایت رهبری، اصلاح طلبان را به شکل گسترده برای انتخابات مجلس رد صلاحیت کرده است و مجلس هفتم و هشتم مجالسی بوده اند که حتی “دو دو” کردن شان به نشانه مخالفت را هم با رهبری هماهنگ کرده اند. گفته های آیت اله یزدی که این روزها از زبان دیگر حامیان رهبری هم منتشر می شود نشان می دهد در میان همین مجلسیان هم اعتقادی به ولایت فقیه وجود ندارد که اگر وجود داشت چه نیازی به این تاکیدات بود؟
تردید نیست که اشتباهات مکرر آیت اله خامنه ای در سالیان اخیر او را حتی در میان دایره خودی ها هم بی اعتبار کرده است. او که خود مدام از لزوم داشتن “بصیرت” دم می زند امروز در خلوت اصولگرایان مورد ارزیابی قرار می گیرد و هیات منصفه وجدان یا ضمیر باطنی این افراد هر شب یا در هر خلوت سحرگاه بر “بی بصیرتی” وی حکم می دهد و خواهد داد.
دخالت رهبری وفرزندش مجتبی خامنه ای در انتخابات 1384 همراه با تقلب گسترده و دخالت نظامیان به روی کار آمدن محمود احمدی نژاد منجر شد. مهدی کروبی، رییس دو دوره مجلس شورای اسلامی و نامزد نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، پس از این تقلب گسترده در نامه ای اعتراضی به رهبر جمهوری اسلامی به هشدار حضوری پیش از انتخابات به آقای خامنه ای درباره “ایجاد انحراف” و دخالت ها به نفع کاندیدای خاص (احمدی نژاد) اشاره کرد.
آقای کروبی البته در ابتدای این نامه پاسخ رهبری به این شکایت خودش را هم به نقل از دفترش آورده بود که در پاسخ به وی گفته بود: “مطالبی که شما گفتید به کلی دور از شأن شما و در جهت ایجاد بحران در کشور است… و من به حول و قوه الهی نخواهم گذاشت افرادی در کشور بحران ایجاد کنند”.
از سال 1384 تا امروز همگان شاهد بودند که چه بر سر کشور آمد و چه بحران های بزرگی ایجاد شد؛ فقر، بیکاری، افزایش تورم، اجرا نشدن برنامه ها و قوانین مصوب در مجلس، انزوای جهانی جمهوری اسلامی و شکست های پی در پی بین المللی. اما چه سود که رهبری مدام می گفت: “این دولت خدمت گذار ترین دولت است”. نتیجه کار ولی به جایی رسید که بسیاری از حامیان حکومت پیش از انتخابات 1388 هم بر “انحراف” مورد نظر آقای کروبی تاکید کردند و البته وضعیت کشور را برخلاف گفته آیت الله خامنه ای بحرانی خواندند که بود و هست.
در آستانه برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 مهندس میرحسین موسوی در دو نامه (1—2)به آیت الله خامنه ای از دخالت همزمان اعضای شورای نگهبان، دولت و نظامیان در انتخابات انتقاد کرد و از رهبری نظام خواست بنا بر مصلحت نظام چاره جویی کند. پاسخ این نامه ها سکوت رهبری به نفع دخالت کنندگان بود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی هم در واپسین روز مانده به انتخابات در نامه انتقاد آمیزی ازغالب شدن فضای تهمت و افترا توسط محمود احمدی نژاد در جریان مناظرات انتخاباتی انتقاد کرد و البته به آقای خامنه ای هشدار داد که “برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است” اقدام کند و مانع “شعله ورتر شدن این آتش” شود.
پاسخ رهبری اما پس از تقلب گسترده و خوانش نادرست آرای مردم در نامه ای شتاب زده در 23 خرداد منتشر شد که در آن “محمود احمدی نژاد را رییس جمهور منتخب و محبوب مردم” قلمداد و بی توجه به اعتراضات و انتقادات نتیجه کودتا را تایید کرد.
اما در این دو سال گذشته همان شد که مهدی کروبی در سال 1384 و میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی در خرداد 1388 گفته بودند؛ دولت محبوب رهبری در مقابلش قرار گرفت و “انحراف” نمایانگر شد. دعوای رهبری و رییس دولت کودتا که آشکار شد، تازه آمارها در آمد و بی کفایتی دولتی که رهبری “خدمت گذارترین” دولت می خواندش از زبان حامیان دیروز منتشر شد و اندک باقی مانده وجدان ها و قوه انصاف جنبیدن گرفت. هرچه آقایان کروبی، موسوی و هاشمی رفسنجانی در این چند سال گفته بودند درست آمد.
برای اثبات “بی بصیرتی” آقای خامنه ای در دادگاه وجدان اصولگرایان همین بس که تنها بیانیه شماره 9 میرحسین موسوی از رهبران در بند جنبش سبز را در 10 تیر 88 به خاطر بیاورند که گفته بود: “به زودی گرمای حادثه فرو مینشیند و دستاندرکاران این ماجرا با صورتحساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو میشوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟”
درست است که امروز رهبران جنبش سبز در زندان خانگی بسر می برند اما اصولگرایان هر صبح که چشم باز می کنند با پیش بینی های درست رهبران جنبش سبز و جلوه های “اشتباهات” مکرر رهبری که محمود احمدی نژاد و دولت قانون گریز او یکی از آنهاست مواجه می شوند و این پرسش ملکه ذهنشان است که آیا به واقع از کودتا و حمایت رهبری از احمدی نژاد سود بردیم؟ و پاسخشان البته مشخص است! درست به دلیل همین پرسش و پاسخ در میانه وجدان و ضمیر باطن است که متهم می شوند با “فتنه” بوده اند و باید اثبات کنند که به “ولایت مطلقه” آقای خامنه ای اعتقاد دارند!