پرونده روز ♦ سینمای جهان

امید حبیبی نیا
امید حبیبی نیا

omidhabibinia.jpg

مجموعه دروغ ها در حالی دومین هفته نمایش خود در آمریکای شمالی را پشت سر گذاشت که همزمان در تهران نسخه ‏های غیر قانونی آن با زیرنویس فارسی مشتریان فراوانی یافته است. دلیل این استقبال گسترده فقط حضور یک بازیگر ‏محبوب ایرانی در این فیلم نیست، بلکه واکنش مقامات رسمی و خشم بچگانه آنها در برابر این واقعه است که به خودی ‏خود بر آتش اشتیاق هر ایرانی دامن می زند تا هر چه زودتر به تماشای آن بنشینند…‏

majmodoroghha1.jpg

‎ ‎مجموعه دروغ ها‎ ‎‏ ‏Body of Lies‏ ‏

کارگردان: رایدلی اسکات، فیلمنامه: ویلیام موناهان براساس کتابی به همین نام نوشته دیوید ایگناتیوس، مدیر ‏فیلمبرداری: الکساندر ویت، تدوین: پیترو اسکالیا، آهنگساز: مارک استرایتن فلد، بازیگران: لئوناردو دی کاپریو (راجر ‏فریس)، راسل کرو (اد هافمن)، گلشیفته فراهانی (عایشه)، مارک استرانگ (هانی سلیم)، محصول: وارنر بروز ‏‏2008، 128 دقیقه.‏

‎ ‎ارزش گذاری: (ضعیف)‏‎ ‎

راجر فریس مامور ‏CIA‏ در ماموریت خود در عراق زخمی شده و پس از بهبود به اردن اعزام می شود تا یک شبکه ‏تروریستی خطرناک القاعده به رهبری السلیم را منهدم کند، در این راه از هانی، رئیس سازمان اطلاعات اردن، کمک ‏می خواهد. راجر در حین تعقیب و گریز زخمی شده و به یک درمانگاه می رود که و دلباخته عایشه پرستار آن درمانگاه ‏می شود در همین حین اد هوفمن رئیس مستقیم او در ‏CIA‏ عملیاتی موازی را برای انهدام مقر تروریست ها رهبری می ‏کند. هانی که از این اتفاقات برآشفته راجر را اخراج می کند و راجر برای بازگشت به امان دست به توطئه دیگری می ‏زند تا هانی را فریب دهد، در نهایت هانی نیز وانمود می کند که عایشه توسط تروریستها ربوده شده است و هنگامی که ‏راجر برای ملاقات با تروریست ها به صحرا می رود دستگیر و شکنجه می شود اما قبل از آنکه جلوی دوربین کشته ‏شود ماموران هانی سر می رسند و او را نجات می دهند، سرانجام راجر از ‏CIA‏ استعفاء می دهد و به ملاقات عایشه ‏می رود.‏

‎ ‎یک تیکه خاورمیانه ای!‏‎ ‎

تازه ترین فیلم رایدلی اسکات در مجموع فیلم مایوس کننده ای است، در مقایسه با گنگستر آمریکایی یک عقب گرد کامل ‏و در مقایسه با سرنگونی بلاک هاک یک فیلم سردرگم به نظر می رسد.‏

طبعا از رایدلی اسکات و هالیوود نمی توان انتظار داشت که در این فیلم چهره واقعی تری از خاورمیانه و یا حتی ‏تروریسم نشان بدهند اما به نظر می رسد که وی همه تلاش اش را کرده است تا به خاورمیانه حداقل از طریق پیوند ‏CIA‏ – فریس/ دختر عرب- عایشه نزدیک شود.‏

فیلم البته همه کلیشه این گونه فیلم های ژانر جاسوسی یا ‏CIA‏ را هم در خود دارد: توطئه، ماموران جان برکف یا همان ‏سربازان گمنام اطلاعاتی، توطئه در توطئه و روسای دسیسه کار، عشقی به سرعت برق و باد و مقدار زیادی خشونت و ‏خون و خون ریزی و سر رسیدن سر بزنگاه.‏

با وجود اینکه نقطه کلیدی فیلم عشق میان فریس و عایشه بوده است اما این رابطه به دلایل مختلف که احتمالا بخشی از ‏آن به محذورات خارج از فیلم مربوط می شود اساسا شکل نمی گیرد در نتیجه کنش های بعدی از جمله رفتن فریس ‏برای ملاقات تروریستهایی که عایشه را ربوده اند به نظر غیر منطقی می رسد و به قول معروف در نمی آید، آن هم ‏وقتی که می دانیم وی این کار را با تایید و نظارت روسای خود انجام می دهد یعنی همان کسانی که به وی حتی اجازه ‏ندادند همکارش را که همراه او در خودروی هدف قرار گرفته در عراق نجات دهد، حالا وی را به قرار ملاقات با ‏تروریستها برای نجات معشوقه ش می فرستند، تمهید پنهان شاید آن باشد که از این طریق بتوانند ردی از رهبر شبکه به ‏دست بیاورند که در عمل مغلوب می شوند اما این تمهید نیز به خوبی جا نمی افتد.‏

طبعا فیلم، همان بی دقتی ها فراوان در فیلمنامه را هم دارد و تماشاگر صرفا برای تماشای آن نباید خود را درگیر این ‏تناقضات کند و مثلا وقتی می بیند که در یک کافه ترکی، ترک ها روزنامه عربی را برعکس می خوانند نباید سخت ‏بگیرد!‏

بحث پایانی فریس با السلیم رهبر شبکه القاعده در اردن بر سر استفاده از ترور در اسلام هم بیشتر پوزخند تماشاگری که ‏خود درگیر این مباحث است را برمی انگیزد.‏

دیالوگ های شعاری فیلم هم دست کمی از فیلمفارسی های جاسوسی خودمان ندارند، مثلا در جایی اد هافمن در حال ‏گفتگوی تلفنی با فریس در پاسخ همسرش که داری چکار می کنی می گوید: “دارم تمدن بشری را نجات می دهم”، شما ‏قبلا مشابه همین شعار را از دهان بوش نشنیده بودید؟ البته به احتمال زیاد بوش یا سخنرانی نویس ش هم خودش این را ‏قبلا از یک فیلم هالیوودی شنیده بوده اند.‏

خاورمیانه برای هالیوود همچنان جایی است که یا باید بجنگی یا باید عشقت را با خود برداری و ببری، همانطور که ‏عایشه کنایه زنان در حال فرو کردن آمپولی دردآور به دستش می گوید: “پس آمدی اینجا یه تیکه بهتر گیر بیاری!” ‏کنایه به متاهل بودن فریس و توضیح ش مبنی بر طلاق گرفتن.‏

این همان نکته ای ست که شاید فیلم می توانست بیشتر به عمق آن بپردازد وقتی که همه کسانی که فریس با آنها رابطه ‏برقرار می کند عاشق آمریکا و فرهنگ یا غذای آمریکایی هستند و می خواهند به آمریکا بروند از تروریستی که به آنها ‏در عراق اطلاعات می دهد و سرانجام به دست فریس “اعدام” می شود تا زنده به چنگ سایر اعضای شبکه نیافتد تا ‏خواهر عایشه که بحث مضحکی در باره مشاور سیاسی بودن فریس آغاز می کند که با دو جمله قانع می شود!‏

پس به این ترتیب همه چیز رو به راه است، فقط باید تعداد دستگاه های ردگیری جاسوسی را زیادتر کرد: خدا به آمریکا ‏برکت بدهد!‏

majmodoroghha2.jpg

‎ ‎در باره کارگردان‎ ‎

رایدلی اسکات، متولد سی نوامبر 1937 در بریتانیا دوران دانشگاهی ش را با ورود به کالج وست هارتلپول در رشته ‏طراحی آغاز کرد و در سال 1962 از دانشگاه مشهور رویال کالج او آرت در لندن در رشته طراحی گرافیک فوق ‏لیسانس گرفت و برای تزش فیلم کوتاه سیاه و سفیدی ساخت.‏

پس از آن برای کارآموزی وارد بی بی سی شد تا در محبوب ترین سریال پلیسی آن زمان یعنی خودروهای زد به عنوان ‏طراح صحنه مشغول به کار شد. به زودی وارد کار کارگردانی تلویزیون شد و توانست بخشی از اپیزودهای سریال ‏های محبوب را کارگردانی کند.‏

اسکات در سال 1968 بی بی سی را ترک کرد و کمپانی فیلمسازی خودش را بنا نهاد که با کمک آلن پارکر، هیو ‏هادسن و هیو جانسون پا گرفت.‏

نه سال بعد او اولین فیلمش دوئل کنندگان را ساخت که جایزه بهترین فیلم نخست یک کارگردان را از جشنواره کن ربود. ‏فیلم براساس داستانی کوتاهی از جوزف کنراد ساخته شد و در باره مخاصمه دو افسر گارد سواره نظام فرانسه در زمان ‏ناپلئون بود.‏

شکست تجاری فیلم برای اسکات ضربه بزرگی به شمار آمد و در حالی که وی آماده کارگردانی فیلم دیگری براساس ‏یک اپرا می شد به وی پیشنهاد کارگردانی فیلم بیگانه شد و وی آن را پذیرفت. فیلم هم با فروش فوق العاده در سال ‏‏1979 روبرو شد و هم نقدهای تحسین برانگیز بسیاری را در پی آورد که اغلب از فضا سازی و صحنه آرایهای ‏درخشان و ملموس اسکات تمجید کرده بودند.‏

پس از آن روی ساخت فیلمی براساس داستان توده شن (که سرانجام به دیوید لینچ رسید) کار کرد اما پس از یک سال ‏برای کار بر روی داستان دیگری که به فیلم تیغ نورد ‏Blade Runner‏ منتهی شد، پرداخت که با استقبال بسیاری ‏روبرو شد و توجه منتقدان را به خود جلب کرد و با آنکه در گیشه فروش خوبی نداشت ولی سالها بعد توسط منتقدان به ‏عنوان یکی از مهم ترین فیلم های علمی- تخیلی قرن بیستم نام گرفت و فروش نسخه دی وی دی آن قابل توجه بوده است ‏وی خود از این فیلم به عنوان “کامل ترین و شخصی ترین” فیلم خود یاد کرده است.‏

پس از کارگردانی تبلیغ تلویزیونی اپل مک کینتاش نخستین کامپیوتر شخصی جهان در سال 1984 با استفاده از تم ‏داستان 1984 جورج اورول که یکی از نمونه های درخشان تبلیغات تلویزیونی به شمار می رود، افسانه را ساخت، ‏فیلمی که اسکات در تولید آن با مشکلات بسیاری روبرو شد. دو سال بعد درام پلیسی کسی مرا می پاید را کارگردانی ‏کرد که با بی توجهی منتقدان روبرو شد.‏

در سال 1991 سرانجام رایدلی اسکات یکی از مشهورترین فیلم های تاریخ سینما یعنی تلما ولوئیز را ساخت، داستان دو ‏زن که در مسیر خود درگیر ماجراهای بسیاری می شوند و در نمایی مشهور که به اندازه نمای اختتامیه بانی و کلاید ‏مشهور شده است سوار بر اتومبیل خود را به دره می اندازند.‏

تلما و لوئیز تحسین منتقدان و جایزه اسکار بهترین فیلمنامه را ربود، اسکات خود نامزد اسکار بهترین کارگردانی برای ‏همین فیلم شد.‏

‏1492: فتح بهشت دومین همکاری اسکات و گروه ونجلیس انتظار وی را برای موفقیت سریع را برآورده نکرد و وی ‏را چهار سال خانه نشین کرد.‏

بازگشت موفقیت آمیز رایدلی اسکات با فیلم گلادیاتور در سال 2000 باردیگر توجه همگان را به سوی وی جلب کرد و ‏مهمترین جوایز اسکار، گلدن گلاب و بافتای آن سال به جز کارگردانی را ربود و به فروش خیره کننده ای در گیشه ‏دست یافت.‏

اسکات سپس هانیبال را کارگردانی کرد و در همان سال سرنگونی بلک هاک را ساخت که هر دو در مجموع فیلم های ‏خوش ساختی ارزیابی شده اند.‏

پس از ‏Matchstick Men، فیلم حماسی امپراتوری بهشت را ساخت که همچون گلادیاتور پیش زمینه ای تاریخی ‏داشت و به فروش خوبی دست یافت. یک سال خوب را سال بعد ساخت و در سال 2007 فیلم جنایی، گنگستر آمریکایی ‏ش با موفقیت بسیار اکران شد.‏

در سال 2008، مجموعه دروغ هایش اکران شد و وی هم اکنون در حال کار بر روی چند پروژه از جمله رابین هود ‏است.‏

majmodoroghha3.jpg

‏ در باره فیلم ‏

فیلم با بودجه هفتاد میلیون دلاری، پس از مخالفت دبی با فیلمبرداری، در مراکش و برخی از صحنه ها در واشنگتن ‏ساخته شد واز سپتامبر تا دسامبر به طول انجامید.‏

پس تولید فیلم حدود شش ماه به طول انجامید و نخستین اکران عمومی فیلم در بخش خارج از مسابقه جشنواره ونیز ‏صورت گرفت. اکران فیلم از دو هفته پیش در ایالات متحده آغاز شده، اکران اروپایی فیلم از دو هفته آینده در برخی از ‏کشورهای اروپایی اکران آغازخواهد شد.‏

نسخه پرده ای فیلم هم اکنون با زیرنویس فارسی درتهران در بازار زیرزمینی ویدئو مشتریان فراوانی یافته است.‏

اما فروش فیلم در اولین و دومین هفته اکران خود در آمریکا آن چنان که انتظار می رفت از فروش خوبی برخوردار ‏نبوده است و تا کنون تنها به سی میلیون دلار فروش دست یافته است.‏

روز گذشته لس آنجلس تایمز در گزارشی از تهران نوشت در حالی که فیلم های آمریکایی همزمان با اکران روی پرده ‏سر از بازار ویدئویی ایران درمی آورند، شور و علاقه بسیاری برای تماشای این فیلم در بین ایرانیان به چشم می خورد ‏زیرا در آن یک ستاره محبوب سینمای ایران نیز نقش آفرینی کرده است.‏

دستفروشان و فیلمی ها در خیابانهای تهران زمزمه می کنند: گلشیفته فراهانی و لئوناردو دی کاپریو با زیرنویس ‏فارسی!‏

فیلم براساس کتابی به همین نام نوشته دیوید ایگناتیسیو، روزنامه نگار و داستان نویس آمریکایی که سالها در واشنگتن ‏پست می نوشت، ساخته شده است اما تغییراتی در داستان داده شده است.‏

ایگناتیسیو در دوران روزنامه نگاری اخبار و مطالب مرتبط با ‏CIA، وزارت دادگستری و خاورمیانه را پوشش می داد ‏و داستان هایش کم و بیش از شهرت خوبی برخوردارند.‏

گفته می شود اسکات پس از تبدیل زن فرانسوی در داستان به یک زن عرب در فیلم، با برخی ملاحظات برای حضور ‏یک بازیگر ایرانی موافقت کرده است.‏


مجموعه دروغ ها، هر چه که باشد نمایی است که هالیوود را در پایان دهه نخست قرن بیست و یکم به خاورمیانه پیوند ‏می دهد، نمایی که تلاش می کند تا از قالب سازی سیاه و سفید دهه هشتاد و نود و اوایل دهه جاری در باره عرب ها، ‏خاورمیانه ایها و حتی تروریست ها کمی فاصله بگیرد اما همچنان خاورمیانه را اگرنه بخشی از محور شیطانی بلکه در ‏تلاطم تضادها و دگردیسی های خطرناکی جلوه بدهد که نظارت، کنترل و مهار آن تنها از عهده برادر بزرگتر یعنی ‏همان عمو سام با همراهی سربازان گمنام ‏CIA‏ برمی آید.‏