خاطرههای شاعر و ترانهسرای نامدار، اسماعیل نواب صفا را میخواندم. دیدم اشارهای به آن خزان سیاسی کرده و نالهی بلبل هزار آوای سحرخیز ملکالشعرا را مربوط به”حوادث دوران محمدعلی شاه و بستن مجلس شورای ملی و بلا تکلیفی مملکت در لحظاتی حساس” انگاشته است. وی، با اشاره به روایتی از زبان موسی نی داود، میافزاید: “در غیر این صورت، رضا شاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمیداد.”( ۱) گویی نویسندهی ساده دل که خود در دورهی خودکامگی رضاشاهی زیسته، از کارهای او ناآگاه بوده، محبت او را به بازماندگان خودکامگی محمدعلی شاهی و تعیین مقرری برای سالارالدوله برادر خونریز و آزادی ستیزش را نمیدانسته است. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازندهی آهنگ مرغ سحر می گوید: “ در واقع، ترانهایست که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سروده است.”( ۲) و این سخن با آن سخن نمیخواند.
در بارهی زمان سرودن مرغ سحر، به همین بسنده میکنم که بهار، سخنها به نثر و نظم دربارهی دورهی مشروطهخواهی گفته و از سرودههای آزادیخواهانهی خود یاد کرده است. در آنها، هیچ اشارهای به آن ترانه که بیدرنگ پس از اجرایش در دلها نشست، دیده نمیشود. وانگهی، چنان که خواهیم دید، در سال ۱۳۰۶ که برای نخستین بار اجرا شد، نام سرایندهی ترانه را پنهان داشتند.
کسانی هم سرایش آن را به دورهی زندان یا پس از زندان و تبعید بهار منسوب داشتهاند که به کلی نادرست است. در آن هنگام، شاعر- اگر چه مغضوب دستگاه بود- هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. گفتنیست که به روایت نیرسینا، یک ماه پس از ضبط مرغ سحر با صدای ملوک ضرابی، شهربانی رضاشاهی جلوی توزیع آن را گرفت.( ۳)
نخستین خوانندهی ترانهی مرغ سحر، به احتمال قوی خانم ایرانالدوله (هلن) و محل اجرایش باغ سهمالدوله بود که شرحش را خواهم داد. سپستر، چنان که آقای دکتر ساسان سپنتا نیز نوشتهاند(۴) این ترانه را ملوک ضرابی خواند و به صورت صفحه روانهی بازار ساخت؛ اما هنوز کسانی به نادرست، نخستین اجرا را به قمرالملوک وزیری منسوب میکنند و محل آن را هم گراند هتل تهران مینویسند. شگفت آن که در چاپهای ناقص دیوان شاعر بزرگ ما نیز این اشتباه راه یافته است. بدیهیست که به سال ۱۳۰۶، مانعی در مورد اعلام نام قمر به عنوان خوانندهی ترانهای در جشن یک روزنامهی طرفدار رضاشاه، وجود نداشت.
من ندیدهام در جایی به نخستین اجرای این ترانه اشاره شده باشد و چنان که گفتیم، برای کسانی دربارهی زمان سرایش آن نیز ابهامهایی وجود دارد. از این رو، مناسب میبینم شرحی در این زمینه بدهم: در هفتم تیر ۱۳۰۶، روزنامهی طنز آمیز ناهید جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود برپا کرد و “تصنیف در ماهور” به عنوان “ اثر طبع یکی از اساتید سخن” در آن جشن اجرا شد و متنش را پیوست اولین شمارهی سال هفتم کردند. محل اجرا هم “باغ آقای سهم الدوله” بوده است.( ۵) این تصنیف، بعدها “مرغ سحر” یا “نالهی مرغ سحر” نام گرفت و سرایندهی استادش نیز شناسایی شد.
روزنامهی هفتگی ناهید(با وقفههایی: ۲۲ فروردین ۱۳۰۰- ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۲)، ارگان طنزآمیز هواداران سردار سپه بود و به دست میرزا ابراهیم ناهید و یاری قلمی عارف قزوینی در میآمد. ناهید، دشمنان بسیاری برای خود فراهم آورد که اغلب، مخالفان خودکامگی سردار سپه یا کسانی بودند که این روزنامه به آنها پرخاش کرده یا ناسزا گفته بود. یکی از اینان، ملک الشعرای بهاراست. او را در ناهید «طماع الشعرا» میخواندند.( ۶) شاعر هم در چند سروده، میرزا ابراهیم ناهید و روزنامهاش را هجو کرده است. از جمله:
ای سیهنامهی ناهید و طرفدار رضا آلت آلت برخواه وطن در هر باب.
با این حال، از سال ۱۳۰۵ به بعد، بسیاری از شعرهای تازهی بهار در روزنامهی ناهید به چاپ میرسید و گمان میبرم که سرایندهی مغضوب دستگاه رضا شاهی، بدین وسیله خواسته است خود و خانوادهاش را از بدگمانی آن دستگاه کینهجو مصون دارد و بستن پروندههای پیشین را یادآور شود. اولین سروده، “چهارخطابه”ی اوست(۷) که در آن مدح و مجیزی از شاه نو به تخت نشسته کرده است. این تمهیدها، جانش را نجات داد؛ اما سالی پس از نخستین اجرای مرغ سحر به زندانی افتاد که آغاز یک دوره ی رنجآمیز پنج ساله بود و شگفت آن که در آن زندان، با ابراهیم ناهید هم بند شد.( ۸)
گفتیم که در نخستین اجرا، نام ترانهسرا ذکر نشده است و تنها به مقام ادبی او اشاره کردهاند. جز این، یک تفاوت هم آن اجرا با آنچه میشناسیم دارد. روانشاد نواب صفا مینویسد:
شادروان[یزدان بخش] قهرمان از قول[پدر زنش،] مرحوم بهار میگفت: تصنیف مرغ سحر را ساخته بودم و در آن قسمت از آهنگ که می گویم “شام تاریک ما را سحر کن”، ابتدا گفته بودم: “شام من، شام من را سحر کن”. یک شب شنیدم ﺮهگذری به شام من شام من میگوید “شام تاریک من را سحر کن” و من دیدم چه کلمهی مناسبی را همین مرد رهگذر که میزان سوادش هم معلوم نیست انتخاب کرده؛ در حالی که من توجه نداشت ام و شعر را، به همین شکل اصلاح کردم.( ۹)
البته در روایت قهرمان یا نواب صفا اشتباهی رخ داده است؛ زیرا چنان که در تصویر نخستین متن ترانه نیز دیده میشود، در هر دو صورت “ما” آمده است و نه “من”.
منبع: مجلهی بخارا
پانوشتها
۱-نواب صفا، اسماعیل. قصهی شمع(خاطرات هنری)، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۷، ص ۳۴۴
۲- همان کتاب، ص ۳۴۱
۳- سپنتا، ساسان. ضبط موسیقی در ایران، اصفهان، نیما، ۱۳۶۶
۴- نیرسینا، هدایت. “خاطراتی از بهار”، ره آورد(چاپ لوس آنجلس)، ش ۹(۱۳۶۴)، ص ۹۷
۵- “نمایش به مناسبت تجدید سال ناهید”، ناهید، ش ۱ سال ۷، ۳ تیر ۱۳۰۶
۶- خلق به جای ناهید، ش ۵۵ سال ۵، ۹ فروردین ۱۳۰۵
۷- در بارهی مخالفتهای ناهید با بهار، بنگرید به مقاله من: “ بهار و روزنامهنگاری زمانهی او”. این روزنامه، با وجود خدمات ارزندهای که به سردار سپه کرده بود، برای همیشه توقیف شد؛ اما با سقوط رضا شاه و “چون نسیم آزادی بر صحائف مطبوعات وزیدن گرفت”(آگهی ناهید: “مژده”، اطلاعات، ش ۳۶۵۶، ۳۰ شهریور ۱۳۲۰)، بار دیگر در سالهای ۱۳۲۰- ۱۳۲۱ انتشار یافت.
۸- “یادگار زندان”، دیوان ملک الشعرای بهار، چاپ ملک زاده، ج۲، ص ۶۵
۹- نواب صفا، همان کتاب، ص ۷۷