جامعهشناس یا روانشناس اجتماعی نیستم، داعیه بررسی آسیبشناسانه جامعه را نیز ندارم اما بر پایه مثل معروف آنچه از دل برآید بر دل نشیند و براساس برآورد آمار اعلام شده از سیمای ملی درخصوص میزان محبوبیت و اقبال برنامههای نوروزی و همچنین بررسی میدانی این موضوع در میان محافل رنگارنگ نوروزی، کماکان کلاه قرمزی و اهالی آن از نوروز 1388تا 1392محبوبترین و پربینندهترین برنامه تلویزیونی است، اگرچه سری دوم سریال پایتخت نیز با موفقیت چشمگیری مواجه شده است که اتفاقا فصل مشترک هر دو برنامه دستمایههای انسانی، خانوادگی، تساهلآمیز، شکیباگونه آنها در فضایی آمیخته با طنزی نجیب، هوشیار و به روز است.
گذشته از تحلیلهای حرفهای صاحبنظران و کارشناسان فن در حوزه برنامههای تلویزیونی و سریالهای ایرانی که شاید به کرات برنامههای متفاوت تلویزیونی را از منظر ویژگیها و مولفههای فنی و تکنیکی، به نقد و بحث گذاشتهاند، آنچه از رویکردی دیگر مورد توجه است دلایل و ظرایف ناپیدا و پنهانتر محبوبیت مجموعه برنامههای تلویزیونی کلاه قرمزی از زمان تولد و معرفی این عروسک و به ویژه برنامههای نوروزی پنج سال اخیر آن است، چیزی که من آن را گفتمان دموکراسی به شیوه کلاه قرمزی نامیدهام.
روحیه مفارقت، همنوعدوستی، پذیرش آرا و نظرات یکدیگر فارغ از تفاوتهای سنی، فکری، گویشی از هر طیف و رنگ که باشیم قرمز مثل کلاهقرمزی، صورتی مثل پسرعمه زا، سبز و مشکی مثل پسرخاله باشد یا گاوی جان که امسال یکی از مهمانان سرزده خانه مجری گرمخو و صبور برنامه شد یا با نامهایی غیرمعمول و تا حدی هنجارشکن در برنامههای تلویزیونی حتی در حد عروسکی باشد به نام جیگر فرق ندارد، یکدیگر را میپذیرند و به سرعت جایی برای میهمانان تازه وارد باز میشود.
لحظهای مثل آقای هم سادهی پرخنده با افراط در پذیرش بدبیاریهای غریب و شوربختیهای روزگار آن قدر میخندند تا خنده درآنها نهادینه شود، لحظهای دیگر مدام تکرار میکنند 1+5 میشود 6، 6، 6 یا در اپیزود بعدی لهجه غریب، دور افتاده و مبهم یکدیگر را برای مجری ترجمه میکنند تا صدای همه به یک اندازه به ما برسد و در میان همهمه عروسکهای رنگارنگ، امکان حضور و اثرگذاری کسی مفقود و مغفول نشود تنها به این جرم که لهجهاش متفاوت است و خواستهاش همرنگ دیگران نیست و مجری پرمهر نیز نه در نقش یک ابردانای کل که همیشه حق با اوست بلکه در جایگاه دوستی شکیبا، میزبانی سخاوتمند با نهایت تساهل و بردباری خانه را مدیریت میکند و در جایی که با سهمخواهی افراطی کسی مواجه میشود، دلایل برتریجویی و زیادهطلبی را جویا شده و ضمن شفافساختن دروغپردازیها و تلاش در رعایت عدالت، در نهایت فضای صمیمانه و همدلی را با تقسیم تنها شیرینی باقیمانده در سینی نوروز میان همه عروسکها پاسداری میکند تا خانواده کلاه قرمزی با حفظ طیفها و رنگهایش، پایدار بماند و سال بعد هم مهمان ما باشد.
اگر دستاورد نهایی ما از تماشای آثار نمایشی از این دست، تنها تفریح، طراوت قریحه و نشاط روحیه نباشد، شاید درسآموزی از تموج روح دوستی، تشریک مساعی، تساهل و پذیرش یکدیگر به عنوان شاخصهای دموکراتیک این برنامه تلویزیونی، بتواند در شرایطی که تنها حدود 2 ماه تا انتخاب رئیس دولت یازدهم باقی مانده و در سالی که انتظار بروز حماسه درآن میرود، رسوب ارزشمندی از قبل این برنامه در ذهن و جان ما باقی گذارد. یادمان باشد کلاه قرمزی و پایتخت با دستمایههایی ملموس و واقعی بر پایه بنیانها و مطالباتی واقعی، از درون همین جامعه و نهاد مردم شریف ایران زمین جوشیده اند و چون از دل برخاسته اند، پس لاجرم بر دل نشستهاند. کاش با گفتمانی حتی کودکانه به شیوه کلاه قرمزی تمرین دموکراسی را یادآور شویم.
منبع: قانون، نوزدهم فروردین