مواجهه با رد صلاحیت فله ای

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

راهبرد اصلی جریان اقتدارگرا در چارچوب برنامه ی “رد صلاحیت فله ای چکشی، بازگرداندن قطره چکانی ‏فرمایشی”، با هدایت و رهبری آیت الله خامنه ای، با چنان شدت و حدتی به مرحله ی اجرا گذارده شده است که ‏رهبران سه گانه “آئتلاف گسترده اصلاح طلبان” را مجبور کرده در این مرحله در جلسه ای فوق العاده به ‏گفت و گوی رو در رو بنشینند و برای تعیین گام های آینده در انتخابات مجلس هشتم به رایزنی و احتمالا اقدام ‏های عملی بپردازند.‏

‏ اخبار و گزارش منتشره حاکی از آن است که سید محمد خاتمی روز جمعه سفر خود به “داووس” سوئیس را ‏نیمه تمام گذارد و به تهران بازگشت تا بتواند در نشست فوق العاده ی شنبه شب سران ائتلاف اصلاح طلبان، ‏نقش جدی تری از دادن وکالت و واگذاری تمام مسئولیت ها و وظایف به آقایان علی اکبر هاشمی رفسنجانی و ‏مهدی کروبی، ایفا کند.‏

از هم اکنون می توان پیش بینی کرد که یکی از دستور کارها و راه های عملی پیشنهادی به این جلسه ملاقات ‏با مقام رهبری در جهت اعتراض به رد صلاحیت گسترده ی نامزدهای اصلاح طلب و تحول خواه توسط ‏مسئولان اجرایی برگزاری انتخابات و درخواست برای دخالت مستقیم آیت الله خامنه ای برای بازگرداندن تمام ‏نامزدها یا تک چهره های شاخص کنار گذارده شده در انتخابات خواهد بود. اعتراضی تا حدی مشابه انتخابات ‏مجلس هفتم که در آن رد صلاحیت ها محدودتر و کم دامنه تر بود و بازیگر اصلی نیز نه وزارت کشور زیر ‏سلطه ی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، بلکه شورای نگهبان تحت مدیریت آیت الله جنتی. و البته در شرایط ‏تحصن تعداد گسترده ای از نمایندگان جناح اکثریت مجلس ششم.‏

اعتراضی که با شدت بیشتر این روزها در رسانه های محدود اصلاح طلبان در دامنه ای مذهبی و سیاسی ‏شاهدش هستیم. از جمله می توان طلایه ی واکنش های علنی و آشکار و جنبه ی سیاسی- مذهبی گروه دیگری ‏از اعتراض ها را در سخنان آیت الله العظمی منتظری در زمان ملاقات تعدادی از دوستان و یاران مرحوم ‏مهندس مهدی بازرگان با ایشان در قم مشاهده کرد: “… نفاق این‎ ‎است که قول انسان با عملش مطابق نباشد. ‏یکی از مسائلی که امروز مطرح است انتخابات و‎ ‎رد صلاحیت های زیادی است که انجام شده و بسیار باعث ‏تاسف است. مخصوصاً اینکه می‎ ‎گویند؛ التزام عملی فرد به اسلام ثابت نشده که من نفهمیدم این عدم التزام ‏عملی به‎ ‎اسلام را از کجا می فهمند. همه ما اعتقاد به خدا و پیغمبر(ص) و ائمه(ع) داریم، نماز‎ ‎می خوانیم و ‏روزه می گیریم و به احکام اسلام پایبندیم؛ حال با چه معیاری تشخیص می‎ ‎دهند که عده بی التزام عملی به ‏اسلام دارند و عده یی ندارند؛ که با این رد صلاحیت‎ ‎های گسترده جور درنمی آید. اگر واقعاً سال اتحاد ملی ‏است باید به نحوی عمل کنید که‎ ‎همه ملت با هم باشند نه اینکه عده زیادی را که اکثراً از نخبگان جامعه هستند‎ ‎رد صلاحیت کرده و بگویید التزام عملی آنها به اسلام احراز نشده است. … اصل 99 قانون اساسی برای این‏‎ ‎تصویب شد که حکومت ها نتوانند وکلای مجلس را به مردم تحمیل کنند و با نظارت بر حسن‎ ‎اجرای انتخابات ‏مردم بتوانند نماینده خود را انتخاب کنند. مردم بایستی بتوانند‎ ‎آزادانه نمایندگانی با افکار، متفاوت و از همه ‏اقشار انتخاب کرده تا بر اثر تضارب و‎ ‎برخورد افکار در مجلس قوانینی مناسب و جامع تصویب شود…”.‏

اما در ارتباط با اعتراض های به اصطلاح درون حکومتی و نحوه و چگونگی آن در آینده، از جمله می توان ‏چشم داشت به دستور جلسه ی احتمالی نشست شنبه شب. در این ارتباط که آیا تصمیم برای ملاقات احتمالی ‏مثلث هدایت گر ائتلاف اصلاح طلبان با مقام رهبری برای اثرگذاری بر پیامد اجرای فاز اول راهبرد “رد ‏صلاحیت فله ای چکشی”، نتیجه بخش خواهد بود و به “بازگرداندان قطره چکانی فرمایشی” خواهد انجامید؟ ‏در این مورد کوچکترین شک و شبهه ای نمی تواند وجود داشته باشد. اما در مقابل آن این سوال اساسی مطرح ‏می شود که آیا این روش و این ملاقات در مجرای حرکت های “قانونی” است و اصولا با مصالح بلند مدت ‏اصلاح طلبان و تحول خواهان هم سویی و تطابق دارد یا نه؟ این مسئله ای است که جای شک و شبهه فراوان ‏دارد. همزمان پرسشی حاشیه ای نیز مطرح می شود و آن اینکه اگر ملاقات هایی از این دست با رهبر کشور ‏در گذشته انجام شده در چه جایگاهی صورت گرفته، و پیامدهای آن چه بوده است؟‏

‏ شاید بهتر باشد بحث را از بخش حاشیه ای پی بگیریم. آقایان خاتمی و کروبی در جریان برگزاری انتخابات ‏مجلس هفتم، در جایگاهی که هر یک مسئولیت حکومتی به عهده داشتند ملاقات های مشابه این انجام دادند. ‏دیدارهایی که در آن زمان به نوبه ی خود طبیعی و قانونی بود. چون مشکلی وجود ندارد که آنان در مقام ‏روسای دولت و قوه ی مجریه، و مجلس و قوه ی مقننه، برای حل و فصل امور کشور به دیدار مقام بالاتر ‏بشتابند و حتی اعتراض خود رابه صورت شفاهی بیان یا کتبی تقدیم کنند، و یا شرط و شروطی را برای ‏همراهی با راهبرد اتخاذ شده در انتخابات در جهت صیانت از حقوق و آرای مردم، از جمله نمایندگان رد ‏صلاحیت شده ی مجلس ششم، بیان دارند. جایگاهی که اکنون به سطح رهبران گروه های اپوزیسیون داخل ‏حکومتی- اگر اقتدارگرایان به این حد و سطح نیز رضایت دهند- تنزل یافته است. اما موضوع در مورد آقای ‏هاشمی رفسنجانی تا حد زیادی متفاوت است. چون ایشان در این مدت نه تنها جایگاه خود را در سطح رئیس ‏مجمع تشخیص مصلحت نظام حفظ کرده، بلکه پس از یک رقابت نفس گیر با آیت الله جنتی فرد منصوب ‏رهبری در شورای نگهبان، به ریاست این نهاد حساس و تاثیر گذار که بر کردار و رفتار رهبری، به ویژه ‏شرط عدالت نظارت دارد، ارتقای مقام نیز یافته است.‏

اما شرایط اکنون با گذشته متفاوت است. اگر این سه در پی نشست شنبه شب خود علاوه بر مصاحبه ‏مطبوعاتی و بیان مواضع رسمی، درخواست ملاقات جمعی با رهبری را مفید تشخیص دهند، این شائبه پیش ‏خواهد آمد که آنان با کدام منظر و در کدام جایگاه رسمی وارد این گفت و گو و احیانا معامله شده و می شوند. ‏آیا در این مذاکره ی نابرابر نمایندگان ائتلاف گسترده اصلاح طلبان چیزی برای عرضه در اختیار دارند که ‏چیز دیگری در مقابلش طلب کنند؟ آیا بر خلاف روال گذشته، آنان به صورت هم رای و هم نظر، شروط و ‏شرایط خود را برای مشارکت مشروط در انتخابات رسما و بعد در مقابل افکار عمومی علنا اعلام خواهند ‏کرد؟ یا نه، پشت پرده حرف هایی خواهند زد و احیانا عمامه ای زمین خواهند کوبید، و در نهایت، اگر بدبینانه ‏نگاه کنیم دست از پا درازتر و اگر خوش بینانه به ماجرا بنگریم، با قول باز گردانده شدن تعدادی از رد ‏صلاحیت شدگان - که در مرحله ی عمل چون مجلس هفتم از نظر کمی و کیفی آب خواهد رفت- دفتر رهبری ‏را ترک خواهند کرد؟ ‏

در این میان اگر از جانب این سه ، نه درخواست دیداری جمعی بلکه درخواست فردی نیز صورت گیرد، باز ‏چنین بحثی در مورد آقایان خاتمی و کروبی با شدت و حدت بیشتری مطرح خواهد شد،‎ ‎اما منطقا کسی از ‏رئیس مجلس خبرگان نخواهد پرسید، ملاقاتت با رهبر به چه علت بود و تذکرت به چه منظور؟

روی دیگر این سکه که از اهمیت بیشتری برخوردار است، اینست که جایگاه رهبری در مواجهه با این ‏اعتراض ها کجاست؟ آیا او مقامی اجرایی است و ذی مدخل در روند اجرایی انتخابات؟ در قانون اساسی و ‏قانون انتخابات، یکی از مراجع رسمی برای ارائه ی اعتراض ها و باز گردانده شدن رد صلاحیت شدگان ‏رهبری و ولی فقیه است؟ اگر هست طرف حساب کیست؟ نامزدهای رد صلاحیت شده؟ یا نه هرکسی؛ از ‏رهبران احزاب و گروه های سیاسی یا روسای ستادهای انتخاباتی گرفته، تا رهبران سیاسی یا معنوی ائتلاف ‏های انتخاباتی.‏‎ ‎

اگر “قانون” و “قانونگرایی” راهنمای عمل مثلث هدایت ائتلاف اصلاح طلبان باشد، باید پذیرفت که آنان با ‏درخواست شان برای دیدار فردی یا جمعی با رهبری - چه در هویت اعتراض، و چه در جایگاه تمنا- چیزی ‏جز نهادینه ساختن “قانون گریزی” و تثبیت “حکم حکومتی” کاری نکرده اند. اقدامی که پیامد مثبت چندانی در ‏برنخواهد داشت، جز بازگردانده شدن اندکی معدود و مشخص که حتی بدون انجام این ملاقات نیز بخت تائید ‏صلاحیت تعدادی از آنها به روش های دیگر، حتی توسط رهبری، وجود خواهد داشت. اقدامی که در مقابل ‏‏- چون زمان برگزاری انتخابات مجلس هفتم- آثار منفی متعددی چون چندپارگی و چندپارچگی بیشتر نیروهای ‏اصلاح طلب و تحول خواه، از جمله بروز شکاف میان نامزدهای رد صلاحیت شده و تائید شده کنونی یا آینده، ‏و گریز هر چه بیشتر مردم از این جریان در حال افول، از دل آن بیرون خواهد آمد.‏

در این شرایط بهتر این است که مثلث رهبری اصلاح طلبان، به صورت فردی یا جمعی اجازه دهند نص ‏قانون اجرا شود و اعتراض های قانونی مکتوب و علنی نامزدهای تائید نشده به رد صلاحیت های گسترده ی ‏چکشی مقام های اجرایی، به مراجع ذیربط تقدیم و پیگری شود. و در صورت نیاز، این اعتراض ها شکل ‏شکایت حقوقی به خود گرفته و برای احقاق حق قانونی شهروندان به مراجع قضایی مراجعه گردد. در این ‏شرایط نقش قانونی و شرعی و عرفی رهبران سه گانه ی ائتلاف اصلاح طلبان نیز چیزی نخواهد بود، چون ‏وظیفه ی سیاسی و شرعی مسئولان ستادهای انتخاباتی و احزاب و گروه های سیاسی؛ دوری گزیدن از ‏کارهای مخفی و تک روانه و تمسک به اعتراض های شفاف و علنی و افشاگری های سیاسی و دینی، و امر به ‏معروف و نهی از منکر، از جمله انذار حاکمان و نصیحت ملوک.‏

در این میان شاید تنها جایی که برای چنین ملاقاتی باقی خواهد ماند، یک جا خواهد بود و آن هم درخواست ‏رسمی از جانب رهبری برای شنیدن صدای معترضان و مخالفان انتخابات استصوابی- آن هم از این نوع ‏خاص بی سابقه. اگر چنین تقاضایی صورت گرفت و افکار عمومی نیز از قبل در جریان قرار گرفت، طبیعتا ‏جای چندانی برای طرح این نوع اما و اگرها در افکار عمومی و میان جریان های سیاسی و نخبگان کشور ‏باقی نخواهد ماند، مشروط بر اینکه چنین بحثی از پیش به ملت و طرفداران سیاسی و حزبی گفته شده و در ‏رسانه ها اعلام شود: “ما به ملاقات می رویم که از جمله بگوئیم: تنها در انتخابات نسبتا «آزاد، سالم، ‏عادلانه» که در آن امکان رقابت مطلوب و برابر وجود داشته باشد و در مرحله ی اول بتوانیم لیستی 290 ‏نفره در کل کشور ببنندیم و در تمام حوزه های انتخاباتی دست کم به اندازه تعداد نمایندگان آن حوزه نامزد ‏اصلاح طلب یا مستقل داشته باشیم، شرکت خواهیم کرد.“‏

باید به این نکته توجه ی ویژه نشان داده شود که نحوه ی برگزاری انتخابات مجلس هشتم و میزان “آزاد، سالم ‏و عادلانه” بودن آن پیامدهای خاصی خواهد داشت و نتایج “آزمون فیصله بخش” متعاقب آن را شکل خواهد ‏داد. ‏

در این بازی در حال نوسان میان “عمل گرایی” و “هویت و حیثیت طلبی”، کوچکترین حرکتی از جانب ‏اصلاح طلبان و اقتدار گرایان در نتیجه ی اصلی یا نتایج فرعی آزمون فیصله بخش پیش رو موثر خواهد بود. ‏باید توجه داشت که شرکت کردن یا نکردن در انتخابات پایان سیاست و سیاست ورزی در ایران نیست، اما ‏اگر رهبران و بازیگران سیاسی بد بازی کنند، می تواند برای بسیاری، به ویژه جوانان، پایان و ختم بازی ‏اصلاحات باشد.‏