به بهانه دوازدهمین جایزه

نویسنده

akbarganjis.jpg

مازیار رادمنش

اکبر گنجی، اخیرا برنده «جایزه آزادی جان هامفری» سازمان «حقوق و دمکراسی» در سال 2007 شد. در اطلاعیه این سازمان در مورد گنجی گفته شده است: «تعهد شجاعانه آقای گنجی به حقوق بشر، توسعه دمکراتیک و عدم خشونت، نقطه امید و الهام بخش هم میهنان ایرانی او بوده است. آثار این روزنامه نگار حرفه ای در روزنامه های حامی دمکراسی در سراسر ایران منتشر شده است، روزنامه هایی که اکنون بیشتر آنها توسط حکومت توقیف شده اند. خانم جانیس ستاین ، رئیس هیات مدیره سازمان «حقوق و دمکراسی» درباره گنجی گفت: « تعهد آقای گنجی به آزادی بیان و مخالفت دمکراتیک بهای سنگینی برای ایشان به همراه داشته است. اراده او در تحمل شکنجه و اعتصاب غذا و سلول انفرادی به خاطر دموکراسی و حقوق بشر در ایران نشان از شجاعتی دارد که جایزه آزادی جان هامفری برای پاسداشت آن ایجاد شد».

سازمان «حقوق و دمکراسی» هر ساله «جایزه آزادی جان هامفری» را به یک نهاد یا فرد از هر کشور یا منطقه جهان، از جمله کانادا، برای دستاوردی چشمگیر در پیشبرد امر حقوق بشر و توسعه دمکراتیک اهدا می کند. این جایزه به افتخار جان پیتر هامفری، استاد حقوق دانشگاه مک گیل و نگارنده ی نخستین پیش نویس اعلامیه جهانی حقوق بشر، بنیاد گذارده شد و شامل مجموعه ای از سخنرانی ها در شهرهای کانادا برای کمک به افزایش آگاهی عمومی از فعالیت های حقوق بشری فرد منتخب خواهد بود.

اکبر گنجی کیست؟

اکبر گنجی در روز 11 بهمن 1338 در کوی 13 آبان، کمی پائین تر از نازی آباد به دنیا آمد. با فاصله کمی از محله دوستان آینده اش، یعنی سعید حجاریان و عباس عبدی. پدرش که کارگر پمپ بنزین بود و در سال 1313 به دنیا آمده بود، روز اول خرداد 1376 درگذشت. درست در روزی که جسد پدر را دفن می کردند، انتخابات دوم خرداد برگزار شد. او یک خواهر و دو برادر دارد. گنجی ازدواج کرده است؛ همسرش معصومه شفیعی نام دارد و دو دختر به نام های رضوانه و کیمیا دارد.

نوجوانی در محله ای فقیر نشین

اکبر گنجی مانند بچه های دیگر محله به دبستانی در همان محله 13 آبان رفت و پس از آن نیز دوره راهنمایی را در محله پدری گذراند. پس از پایان دوران راهنمایی تحصیلی به هنرستان صنعتی شهر ری رفت و تا سال 1357 که انقلاب ایران آغاز شد، در هنرستان درس می خواند. او نیز مانند همکلاسی های هنرستان و مردم محل در انقلاب شرکت کرد.

ورود به سپاه پاسداران و بحران جنگ

اکبر گنجی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ایران، در سال 1358 وارد سپاه پاسداران شد و در واحد عقیدتی که در آن روزها با عنوان واحد ایدئولوژی خوانده می شد، به تدریس مسائل عقیدتی به نیروهای سپاه پاسداران پرداخت. او همزمان در مرکز تحقیقات سیاسی ایدئولوژیک سپاه پاسداران در قم فعالیت می کرد. رئیس مرکز قم به نام سعیدیان فر از پیروان آیت الله منتظری بود که پس از مدتی برکنار شد. اکبر گنجی مانند بسیاری از همفکرانش در سپاه، از جمله منصور کوچک محسنی، شهید بهمنی و شهید رستگار پس از سال 1360 و بیرون راندن نیروهای عراق از ایران، با ادامه جنگ و سیاست های سپاه مخالفت کرد. وی در سال 1362 در یک سخنرانی علنی در پادگان ولی عصر و در حضور محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، به سیاست ادامه جنگ اعتراض کرد و آن را بیفایده دانست. وی در همان سخنرانی که باعث بحرانی در سپاه شد، فرماندهی سپاه، از جمله محسن رضایی، محسن رفیقدوست، ذوالقدرو زیبایی نژاد را متهم کرد که سپاه را آلت دست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کرده اند و با نیروی نظامی سپاه کار سیاسی می کنند و خواستار برکناری فرماندهی سپاه شد. این سخنرانی که با استقبال نیروهای لشگر محمد رسول الله سپاه و تنش میان آنان با فرماندهی سپاه شده بود، واکنش شدیدی در سپاه در حال جنگ ایجاد کرد. آیت الله خمینی طی نامه ای برای آیت الله محلاتی که در آن زمان نماینده وی در سپاه بود، فرماندهی سپاه را تائید کرد و برکناری محسن رضایی را در آن شرایط جنگی نادرست دانست و با نظر گنجی و دوستانش مخالفت کرد. از سوی دیگر دادستانی سپاه نیز این برخورد را تمرد در شرایط جنگی دانست و برای گنجی خواستار اشد مجازات یعنی حکم اعدام شد. اما با وساطت آیت الله منتظری و شیخ یوسف صانعی که اکبر گنجی را شخصا می شناختند، این موضوع منتفی شد. وی در سال 1363 از سپاه استعفا داد و از آنجا بیرون آمد.

وزارت ارشاد و سفر ترکیه

در بسیاری از نوشته هایی که درباره گنجی منتشر شده است، وی متهم به همکاری با وزارت اطلاعات شده است. گنجی در این مورد گفته است: «من هرگز در هیچ زمانی با وزارت اطلاعات کار نکردم.» او پس از بیرون آمدن از سپاه، در سال 1363 به وزارت ارشاد اسلامی که در آن زمان توسط سید محمد خاتمی اداره می شد رفت و در کنار کسانی مانند سعید پورعزیزی، مصطفی تاج زاده، کیومرث صابری، محمد علی ابطحی، جواد فریدزاده و بسیاری از کسانی که بعدا نام شان در فهرست اصلاح طلبان آمد، مشغول به کار شد. او اوایل سال 1366 در دورانی که رضازاده مسوول خانه فرهنگ ایران در آنکارا بود، به عنوان کارمند خانه فرهنگ به ترکیه رفت. پس از رضازاده، مصطفی عرب سرخی و سپس سعید پور عزیزی مسوولان خانه فرهنگ شدند و در دوره آنها اکبر گنجی به کارش در خانه فرهنگ ایران ادامه داد. در آغاز سال 1369 گنجی پس از سه سال به ایران بازگشت. این در حالی بود که اکبر گنجی در بسیاری از نقطه نظرهای قبلی خود در مورد انقلاب و سیاست تجدید نظر کرده بود.

خروج از نظام سیاسی و کار مطبوعاتی

اکبر گنجی در سال 1369 تحصیلات ناتمام خود را به پایان رساند و لیسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال 1371 نیز فوق لیسانس خود را در همان رشته به پایان برد. او که پیش از این در کنار مصطفی رخ صفت، رضا تهرانی، ماشاء الله شمس الواعظین و دیگر نویسندگان و مدیران موسسه کیهان تا قبل از مهدی نصیری در نشریه کیهان فرهنگی کار می کرد، یکی از جنجالی ترین مقالاتش را با « عنوان هایدگر علیه هایدگر» در سال 1365 در کیهان فرهنگی چاپ کرده بود. در آن سالها هایدگر به عنوان فیلسوف مقبول گروه اقتدارگرایی شناخته می شد که از طریق دکتر احمد فردید و شاگردانش تلاش می کردند تا با اندیشه های طرفدار جامعه باز، از جمله دیدگاه های پوپر که توسط دکتر عبدالکریم سروش به اندیشمندان ایرانی شناخته شده بود، مبارزه کنند. چنین بود که هایدگر به عنوان فیلسوفی متاله و احمد فردید به عنوان سرحلقه فیلسوفان و متفکران انقلابی شناخته می شد. شاگردان دکتر احمد فردید مانند دکتر رضا داوری، محمد رضا جوزی، محمد مددپور، برادران رجبی، یوسفعلی میرشکاک و برخی دیگر، تفسیر تازه دکتر سروش را از دین و اندیشه دینی خطرناک می دانستند و کیهان فرهنگی پایگاهی بود که در آن اندیشه های سروش مورد پذیرش قرار گرفته بود و از همین رو این نشریه مقبولیت بسیار نزد روشنفکران یافته بود. اکبر گنجی چندی با کیهان فرهنگی همکاری کرد و مدتی نیز مقالاتی را در روزنامه سلام نوشت. او از زمان تاسیس کیان همیشه در آن نشریه به عنوان یکی از اعضای شورای سردبیری بود و مقالات تئوریک خود را در کیان که توسط کسانی که از کیهان بیرون آمده بودند، چاپ می کرد. کیان توسط پیروان دکتر سروش و به سردبیری شمس الواعظین منتشر می شد.

از همشهری تا دوم خرداد

در سال 1371 در ساختمان چهار طبقه و نوساز کوچه تندیس در خیابان جردن، اتفاقی تازه در شرف رخ دادن بود. شهرداری تهران که در آن روزها با مدیریت غلامحسین کرباسچی تهران کهنه و کثیف سالهای بعد از انقلاب را به شهری تمیز و منظم تبدیل کرده بود، روزنامه ای به نام همشهری را منتشر کرد. این روزنامه از چند جهت در میان مطبوعات ایران یگانه بود؛ این روزنامه اولین روزنامه رنگی کشور بود، و نه از ابتدا که پس از مدتی با صفحه بندی ماشینی بسته می شد، روزنامه ای با موضوعات اجتماعی بود و به شیوه ای مدرن اداره می شد. همشهری در سالهای اول نه تنها برای شهرداری تهران هزینه ای نداشت، بلکه به دلیل سازمان آگهی و نیازمندی های گسترده اش به موسسه ای درآمدزا و ثروتمند تبدیل شده بود. زمان زیادی طول نکشید که این سیاست روزنامه همشهری روزنامه کیهان را که در آن دوره جذب کننده اصلی آگهی های کشور بود، به ورطه ورشکستگی، کاهش شدید تیراژ و از دست دادن مشتریان سی ساله سنتی کشاند. کسانی که این روزنامه را اداره می کردند، اکثرا انقلابی های تجدیدنظرطلبی بودند که پس از رسیدن به بن بست در کار با حکومت، از سازمانهای حکومتی بیرون آمده و در جستجوی رسانه ای برای نقد وضع موجود بودند. در فهرست مدیران و کارکنان اولیه همشهری عجیب نیست اگر این اسامی را بخوانیم؛ ماشاء الله شمس الواعظین، احمد ستاری، سعید پورعزیزی، اکبر گنجی، بهروز گرانپایه، سید ابراهیم نبوی، فریدون عموزاده خلیلی، فاطمه راکعی، محسن اشرفی، علی اصغر رمضانپور و بسیاری دیگر که بعدها جنبش مطبوعات اصلاح طلب را شکل دادند. اکبر گنجی از ابتدای کار روزنامه همشهری به عنوان دبیر گروه اندیشه این روزنامه به کار مشغول شد. عمر این گروه تحریریه چندان طولانی نشد، مجلس چهارم که از مخالفان جدی کرباسچی بود، نخست ماهنامه همشهری را تحت فشار قرار داد. دادگاه این ماهنامه را به دلیل اهانت به رهبری توقیف کرد. از سوی دیگر مجلس از کرباسچی خواست تا نام سردبیر و ماهیت روزنامه را تغییر دهد. کرباسچی در دفتر روزنامه حضور پیدا کرد و اعلام کرد که نظر مجلس را برای تغییرات جدی در روزنامه همشهری پذیرفته است. اکبر گنجی همان روز از روزنامه همشهری استعفا داد و بیرون رفت.

راه نو علیه تلقی فاشیستی از دین

گفتن این که اکبر گنجی نخستین نویسنده ای بود که پس از دوم خرداد و روی کار آمدن خاتمی زندانی شد، چندان بیراه نیست. او که برای سخنرانی به دانشگاه شیراز رفته بود، درباره « تلقی فاشیستی از دین» سخن گفت. حتی انتخاب چنین موضوعی می توانست حطرناک باشد. او به دلیل همین سخنرانی دستگیر و زندانی شد. وقتی روزنامه جامعه منتشر می شد، گنجی زندانی بود. او پس از گذراندن دوره زندانش نشریه « راه نو» را منتشر کرد، نشریه ای تئوریک که در هر شماره اش یک جنجال تئوریک به راه می افتاد. این نشریه از سال 1377 آغاز به انتشار کرد و تا 21 شماره به صورت ماهنامه منتشر شد. اما این فقط اکبر گنجی نبود که راه نویی را یافته بود، دوستان گنجی روزنامه جامعه را منتشر کردند و از همان شماره های اول از گنجی به عنوان زندانی اندیشه دفاع کردند، اما وقتی اکبر گنجی که در این مدت در بند عمومی زندان 209 تجربه اولین زندانش را می گذراند، دوران محکومیتش تمام شد، به روزنامه جامعه نرفت. او هنوز با غیرخودی هایی مانند مسعود بهنود، مهرانگیز کار، ابراهیم نبوی و بسیاری دیگر که درهای روزنامه جامعه بروی شان باز نشده بود، نمی توانست کنار بیاید. بعدها اکبر گنجی عضو شورای سردبیری صبح امروز، خرداد، فتح و برخی روزنامه های دیگر شد. روزنامه هایی که وقتی توقیف می شدند، اکبر گنجی بخاطر نوشتن در آن روزنامه ها به شش سال زندان محکوم شد.

عالیجنابان خاکستری و سرخپوش

وقوع قتل های زنجیره ای در آذرماه سال 1377 بحرانی در مطبوعات ایران ایجاد کرد. تا زمانی که معلوم نشده بود عامل قتلهای زنجیره ای نیروهای وزارت اطلاعات هستند، اطلاعات جسته و گریخته ای که چندان جدی نمی نمود در مطبوعات منتشر شده بود، اما بتدریج این موضوع آشکار شد. اطلاعیه وزارت اطلاعات یک انفجار مطبوعاتی به دنبال داشت. اکبر گنجی پیشرو تر از سایر روزنامه نگاران به پیگیری خبرهای قتل های زنجیره ای پرداخت. او در یک جنگ چند ماهه تا پایان سال 1379 طول کشید، ابتدا به فاش کردن قتلهای زنجیره ای پرداخت و آنگاه تلاش کرد تا به کشف عوامل اصلی قتلهای زنجیره ای بپردازد. معروف است که وقتی برخی از کسانی که می خواستند خاتمی در آن دوران به فاش کردن رازهای قتلهای زنجیره ای کمک کند، با رئیس جمهور وقت ملاقات کرده بودند، وی گفته بود که این آقایان گنجی و باقی از من انتظار دارند همه کسانی که از مشروطه تا به حال کشته شده اند، مجازات کنم. اکبر گنجی در روز 29 دی ماه 1378 با انتشار مقاله « عالیجناب سرخپوش» در روزنامه صبح امروز جنگ خود را که تا آن روزها در حد فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات پیش برده بود، به سطحی بالاتر کشاند. او در اولین جمله مقاله نوشت « آقای هاشمی رفسنجانی و بیت محترمشان تصویری پارادوکسیکال از ایشان به تصویر می کشند.» در این مقاله او هاشمی رفسنجانی را تحت فشاری گذاشته بود تا یا بپذیرد که قتلهای زنجیره ای با اجازه او رخ داده است، یا چنان بگوید که معلوم شود عامل تعیین کننده این قتلها رهبری حکومت بوده است. چاپ این مقاله از سویی با اقبال وسیع خوانندگان روزنامه مواجه شد و از سوی دیگر برای بسیاری از رهبران میانه روی اصلاحات بهت آور بود. آنان نمی خواستند در فاصله یک ماه مانده به انتخابات مجلس ششم هاشمی رفسنجانی را که اگر رو در روی اصلاحات نبود، حداقل با اصلاح طلبان درگیر نبود و اکثر نیروهای مهم اصلاح طلبان و کابینه خاتمی به نوعی از کارگزاران او بودند، رودرروی اصلاحات قرار دهند. این مقاله رفسنجانی و کارگزاران را قربانی جنگ انتخاباتی کرد. هاشمی رفسنجانی که مدتها در لاک سکوت رفته بود، از سوی مردم به عنوان عالیجناب سرخپوش قتلهای زنجیره ای شناخته شد و قوه قضائیه چاقوی خود را برای قتل عام مطبوعات و روزنامه نگاران تیز کرد. انتخابات با پیروزی کامل لیست مطبوعات اصلاح طلب و انتخاب هاشمی رفسنجانی که تا پیش از آن همیشه اولین منتخب تهران بود در جایگاه سی ام منتخبین، پایان یافت. چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات، سعید حجاریان به عنوان مرد اول مطبوعات اصلاح طلب ترور شد.

کنفرانس برلین و قاضی مقدس

اکبر گنجی همراه با گروهی از نویسندگان اصلاح طلب دینی و برخی از نویسندگان لائیک کشور با دعوت سبزهای فرانسه در کنفرانس برلین حاضر شدند. ترکیبی که در برلین کنار گنجی نشسته بودند، چنان ترکیب نامتجانسی بودند که تصور همنشینی آنان در یک جلسه تا آن روز غیرممکن بود. از سوی دیگر تلویزیون جمهوری اسلامی نیز دوربین های خود را به محل کنفرانس برده بود. همزمان با همین موضوع گروهی از مخالفان برانداز جمهوری اسلامی که در یک سوی آنها مجاهدین خلق و در سوی دیگر آنها حزب کمونیست کارگری قرار داشت، گروهی از ایرانیانی را که خواستار پناهندگی بودند را به سالن کشانده بودند، برخی از این افراد می خواستند به عنوان پناهنده شناخته شوند و برای آنها کافی بود که در یک تصویر ظاهر شوند و علیه جمهوری اسلامی چیزی بگویند.

اکبر گنجی در این کنفرانس از اصلاحات دفاع کرد و حکومت را نظامی اصلاح پذیر خواند و گفت: «کسانی این رژیم را ذاتا یک رژیم اصلاح ناپذیر می دانند و به دنبال آنند که با تروریسم این رژیم را براندازند. اما به گمان من رژیم جمهوری اسلامی ایران، رژیمی اصلاح ناپذیر است و شاهد مدعای من انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376، انتخابات شوراها در سال 1377 و انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1378 می باشد. علاوه بر اینها حضور مطبوعات متنوع، نشر کتاب، بهبود وضعیت حقوق بشر، تحمل مخالفان و فعالیتهایشان برخی دیگر از شواهدی است که نشانگر اصلاحات در ایران است…..در واقع انتخابات، روز قیامت و روز داوری درباره حاکمان است. اگر کسانی بخواهند به روشهایی غیر از گفت و گو و رایزنی جمعی به اهداف خود دست بیایند، به راه بیهوده ای می روند که هیچ گاه به دموکراسی هم دست نخواهد یافت…. در قانون اساسی ایران نهاد رهبری انقلاب اختیاراتش محدود است. یک مجلس نظارتی هم که منتخب مردم است می تواند وی را عزل کند. این ابزار تا به حال بکار گرفته نشده است. تا کنون رهبر انقلاب خود را بالاتر از قانون و قانون اساسی قرار داده است و حال ما خواسته ایم در محدوده قانون اساسی عمل شود. آقای خامنه ای هم با این امر موافقت دارد. ما در چارچوب قانون اساسی فعلی هم می توانیم یک نظام کاملا دموکراتیک در ایران برقرار کنیم. … ما نظرات امام خمینی را به گونه ای بازخوانی می کنیم که با دموکراسی سازگار باشد….» این سخنان گنجی نه تنها جمعیت را که برای خشمگین شدن به سالن آمده بودند، آرام نکرد، بلکه آنان را خشمگین تر نیز کرد. چنانکه علیرغم تلاش نیروهای میانه روی خارج از کشور مانند بهمن نیرومند، رئیس جلسه و مهدی فتاپور، برهنه شدن یک مرد و یک زن جلوی دوربین فیلمبرداری کافی بود تا فیلم مذکور بلافاصله از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شود.

مصاحبه اکبر گنجی با یک روزنامه آلمانی نیز با این تیتر که « امام خمینی را باید به موزه ها ببرند.» که حاصل یک ترجمه غلط بود، بهانه را برای صدا و سیما و روزنامه کیهان فراهم کرد تا در آستانه تعطیلی مطبوعات اصلاح طلب در روز چهارم اردیبهشت سال 1379، تبلیغات وسیعی به راه بیندازند. گنجی اتهام اهانت به آیت الله خمینی را رد کرد و در مصاحبه ای تلفنی با صبح امروز در 24 فروردین 1379 گفت: « اگر کسی به موزه تاریخ پیوسته باشد، مدیریت روزنامه کیهان است، نه امام خمینی که من همچنان با تمام جان در تمام نوشته هایم خود را وامدار ایشان می دانم.» چند روز بعد یعنی در روزهای چهارم و پنجم اردیبهشت 16 روزنامه و هفته نامه اردیبهشت توقیف شد. اکبر گنجی همراه با مسافران دیگر برلین به تهران بازگشت و بلافاصله به زندان رفت. او به شش سال زندان محکوم شد.

بازی با مرگ، ریویزیونیسم در زندان

اکبر گنجی وقتی به زندان می رفت، خود را کسی می دانست که برای افشای قتلهای زنجیره ای زندانی شده است. او پیش از بازداشت در روز چهارم اردیبهشت 1379 گفت: « از اول حداقل چندین مرتبه تهدید شده بودم و می دانستم مقابله با اشباح حاضر در تاریکخانه، نوعی “بازی با مرگ” بود که من همیشه آمادگی آنرا داشتم. آنها … این گمان باطل را باید از خود دور کنند که با زندانی کردن بنده می توانند سروسامانی به پرونده قتلها بدهند و آن پرونده را ماستمالی کنند…. من به صراحت می گویم مسوولیت امنیت جان من در زندان با نظام جمهوری اسلامی است و هر حادثه ای که برای من اتفاق بیفتد، مسوولیتش با اینها خواهد بود. « مطمئن باشید بنده واجبی نخواهم خورد.» وقتی گنجی زندانی شد، بارها علت زندانی شدنش را اصلاح طلب بودن خود دانست. گنجی مدت کوتاهی پس از زندان در پیامی به مناسبت روز خبرنگار در 16 مرداد 1379 نوشت: « اخبار منتشره در خصوص توقیف روزنامه ها و محکومیت سنگین اهل قلم به وسیله دستگاه قضایی شاید از یک طرف موجب دلسردی برخی جوانها شده و آنان با دیدن هزینه سنگین دگراندیشی و دگرباشی و بیان عقاید، راه سیاست گریزی در پیش گیرند، اما از طرف دیگر ممکن است شهروندان دل کنده از اقتدارگرایان تمامیت طلب و دلبسته به اصلاحات امید خویش به تحقق مطالبات در چارچوب پروژه اصلاحات را از دست داده و رادیکالیسم و انقلابیگری در پیش گیرند. من به عنوان یک دیندار مدافع حقوق و آزادی و مطالبات مردم شریف ایران از سوی خود و دیگر اصلاح طلبان دربند شادمانه اعلام می کنم که در زندان یا بیرون زندان همچنان در پیمان خویش با مردم پابرجا هستم و هرگز به مردم و آرمانهای شان خیانت نکرده و در مقابل پرستشگران قدرت مطلقه زمینی سرخم نخواهیم کرد…..» گنجی تصمیم گرفت تا آخرین لحظه کوتاه نیاید و برخلاف سایر اصلاح طلبان که پس از گذراندن دوره ای نه چندان طولانی از زندان بیرون می آمدند، تصمیم گرفت که به مقاومت ادامه دهد. او از همان ابتدای زندان اعلام کرد که از مواضع خود( اصلاح طلبی) عدول نخواهد کرد. معصومه شفیعی، همسر گنجی پس از ملاقاتی در 26 اردیبهشت گفت: « در حین ملاقات ایشان صراحتا به من گفت: به هیچ وجه از مواضع خود عدول نکرده و بر سر تمامی حرفهای خود هستم…» همسر گنجی اعلام کرد که « گنجی روحیه خود را حفظ کرده و ذره ای از مواضع خود کوتاه نیامده است. او می گوید اگر قلم به دستم برسد، باز هم خواهم نوشت. من بهای افشاگری خود را پس می دهم…» ( بیان، 28 اردیبهشت 1379)

اما روزهای زندان طولانی بود. اصلاح طلبان یک به یک از زندان بیرون رفتند و گنجی در زندان ماند. او در زندان نیز به نوشتن ادامه داد. کتابهای اولیه او از زندان به بیرون راه یافت و در تیراژ بالا چاپ شد. اما پس از یکی دو سال از یک سو چاپ کتابهایش ممنوع شد و از سوی دیگر فشار برای کنترل او در زندان افزایش یافت. فشارهای بیرونی نیز باعث شده بود که بتدریج در بیرون از زندان جامعه حساسیت های سیاسی خود را از دست بدهد. در یکی دو سال آخر زندان گنجی، شاید فقط هر ماه یک بار یا دو بار خبری از او به بیرون درز می کرد، در سال 1382 در مقابل 40 خبر از انصافعلی هدایت در وب سایت گویا فقط 13 خبر در تمام سال از گنجی در این وب سایت منتشر شده بود. گنجی در همان ابتدای به زندان رفتن پیش بینی کرده بود که بخواهند زندانیان را با ایجاد فشار رادیکالیزه کنند، شاید او خود یکی از قربانیان این شیوه بود. اکبر گنجی در زندان پس از مدتی به تجدید نظر در موضوع اصلاحات پرداخت. او « مانیفست جمهوری خواهی» را به عنوان تئوری خود در انکار روشنفکری دینی و به بن بست رسیدن اصلاحات به شیوه خاتمی و بن بست ذاتی نظام جمهوری اسلامی منتشر کرد. مانیفست جمهوریخواهی بسیاری از دوستان گنجی را از او جدا کرد و بسیاری را به صف دوستداران او آورد.

اعتصاب غذا تا سرحد مرگ

اکبر گنجی در سال آخر زندان خود به دلیل فشارهای بسیار قاضی مرتضوی اعتصاب غذای سنگینی را آغاز کرد. همزمان با این اعتصاب غذا او طی نامه هایی شعار تاریخی آیت الله خمینی را این بار به گونه ای دیگر تکرار کرده بود که « آیت الله خامنه ای باید برود.» این نامه های زندان فشار را بر وی افزود. او در مدت اعتصاب غذا تا سرحد مرگ پیش رفت. انتشار عکسهای او در حالتی که شبیه به یک جسد شده بود، نخست در وب سایت ایرانیان و آنگاه در وب سایت گویا، افکار عمومی را شدیدا تحریک کرد. موضوع گنجی به موضوع اول سیاست کشور تبدیل شد. گنجی در نامه هایش به رهبری جمهوری اسلامی از همه مرزهای تعریف شده قرمز سیاسی کشور عبور کرده بود. او که در اولین ماههای زندانش گفته بود که جمهوری اسلامی قصد دارد با ایجاد فشار اصلاح طلبان را رادیکالیزه کند، گوئی خودش مصداق رادیکالیزم شده بود. شاید قاضی مرتضوی بدش نمی آمد که گنجی در زندان کشته شود، اما وقتی فشار افکار عمومی از حد افزون شد، مرتضوی تمام ارتباطات گنجی را با بیرون قطع کرد، اعتصاب او شکست و گنجی تا آخرین روزهای زندانش را تحمل کرد. وقتی گنجی از زندان آزاد شد، احمدی نژاد رئیس جمهور شده بود. اکبر گنجی یکی از کسانی بود که در تبلیغ ایده تحریم انتخابات بسیار موثر بود.

همزمان با روزهای انتخابات تیر 84 اکبر گنجی برای یک هفته از زندان آزاد شده بود. برخی شایع کرده بودند که شاید در این فاصله او آشتی کنان خود را با هاشمی رفسنجانی و خاتمی برگزار کند، اما چنین اتفاقی نیفتاد، گنجی در همان فاصله انتخابات را تحریم کرد و دو سه روز بعد به زندان برگشت، گوئی برای همین از زندان بیرون آمده بود. پس از این روزها گنجی ممنوع الملاقات شد، تمام درهای او به بیرون بسته شد و تا روزی که زندانش تمام شد، خبری از او نیامد، گنجی پس از شش سال، از زندان بیرون آمد. اکبر گنجی در یکی از مصاحبه هایش پس از خروج از ایران گفته بود: «چیزهایی را هم آرمان تلقی می کردم، مثل دمکراسی، حقوق بشر، حقوق مردم … در کنار اینها باورهای خاصی هم در زمینه های اجتماعی و دین داشتم و نظراتم را درباره اینها بیان کرده بودم و من را به خاطر همین اندیشه هایم زندانی کرده بودند، طبعا نمی توانستم از باورها و اندیشه هایم دست بکشم و کوتاه بیایم. از روزی که مرا زندانی کردند، فشار به من می آوردند که شما بگو اشتباه کردم تا تو را آزاد کنیم، یعنی ابتدا از حوزه وسیعی شروع می کردند و آخر سر به جایی می رساندند که از من می خواستند بگویم حرفهایی که زده بودم اشتباه بوده، که من هیچگاه زیربار نرفتم، چون معتقد نبودم حرفهایی که زده بودم اشتباه بوده.»

خروج از کشور

در خرداد ماه سال 1385 اکبر گنجی برای دریافت جایزه بزرگ روزنامه نگاران در سال 2006 به مسکو سفر کرد و در کاخ کرملین و در حضور 3000 روزنامه نگار، در حالی که در آن سالن ولادیمیر پوتین بیشتر به روابط اقتصادی اش با احمدی نژاد می اندیشید تا به حقوق بشر و روزنامه نگاری که از فرط لاغری به جسدی شبیه بود، جایزه خود را دریافت کرد. او که همراه برادرش، اصغر گنجی به مسکو سفر کرده بود، پس از آن به ایتالیا رفت و شهروند افتخاری فلورانس شد. اصغر گنجی از ایتالیا به ایران بازگشت. گنجی که گفته بود بزودی به ایران بازمی گردد، در اروپا ماند و آنگاه به آمریکا رفت. او ابتدا برای یک اعتصاب غذای سراسری در داخل و خارج از کشور برای آزادی زندانیان سیاسی از مردم دعوت کرد. این اعتصاب غذا اگرچه یکی از مهم ترین وقایع سیاسی بیرون ایران بود، اما چندان گسترده نبود. گنجی در سفرهای مختلف خود در اروپا و آمریکا با بیش از بیست نفر از اندیشمندان بزرگ جهان ملاقات و با آنان گفتگوهای مهمی کرد، از جمله آنتونی گیدنز، یورگن هابرماس، دیوید هلت، نوآم چامسکی، ریچارد رورتی، فوکویاما، رابرت بلا، نیکی کدی، خالد ابوالفضل، السدر مک اینتایر، مارتا نونپام، مارشال برمن، رونالد رورکین، نانسی فریزر، مایکل سندل، چارلز تیلور، فیلیپ پتیت، عبدالحی عبدالنعیم، خوزه کازاناوا و اولیور روآ. اگرچه اکبر گنجی که گفته بود بزودی به ایران بازمی گردد و به جای اصلاحات روش نافرمانی مدنی را برای مبارزه با حکومت پیشنهاد می کرد و از طرفی از ملاقات با هیچ مقام دولتی از جمله جورج بوش خودداری کرده بود، اما سفرش این فایده را داشت که بخشی از واقعیات ایران را برای روشنفکرانی بگوید. اکبر گنجی در حال حاضر در ایالات متحده آمریکاست و به کار نوشتن خود ادامه می دهد.

اکبر گنجی و دکتر شریعتی

شاید یکی از مهم ترین نوشته های اکبر گنجی در دوران خروجش از ایران، دو مقاله مهم و مفصل است که در نقد اندیشه های دکتر علی شریعتی روشنفکر شیعه که در سال 1356 کشته شد و امروز در میان برخی گروههای روشنفکر دینی و نیروهای ملی مذهبی طرفدارانی دارد، نوشته است. انتشار این مقالات موج تنش میان گنجی و نیروهای ملی مذهبی و روشنفکران دینی را بوجود آورد. احمد زیدآبادی انتشار مقاله گنجی را بی موقع دانست، آن هم در زمانی که خودش برای سخنرانی در تجلیل از شریعتی به حسینیه ارشاد رفته بود.

کتاب های اکبر گنجی

کتابهای اکبر گنجی که در دوره اصلاحات منتشر شد، جزو پرفروش ترین کتابهایی است که به زبان فارسی نوشته شده است. کتاب « عالیجناب سرخپوش» وی در مدت دو ماه شصت هزار نسخه فروخت. از گنجی این کتابها تا کنون منتشر شده است.

1) تلقی فاشیستی از دین و حکومت( مجموعه مقالات)، طرح نو، 1377

نقدی برای تمام فصول( مجموعه مقالات خرداد و فتح)، طرح نو، 1378

تاریکخانه اشباح( مجموعه مقالات درباره قتلهای زنجیره ای)، طرح نو، 1378

عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری( مجموعه مقالات صبح امروز)، طرح نو، 1378

کیمیای آزادی( دفاعیات اکبر گنجی در دادگاه کنفرانس برلین) طرح نو، 1380

اصلاحگری معمارانه( مجموعه مقالات از زندان)، طرح نو، 1381

مجمع الجزایر زندان گونه( مقالاتی از زندان)، طرح نو، 1381

سنت، مدرنیته و پست مدرن

مانیفست جمهوریخواهی، جلد اول( چاپ نشد)

مانیفست جمهوری خواهی، جلد دوم( چاپ نشد)

جوایز اکبر گنجی

اکبر گنجی تا کنون 12 جایزه مهم بین المللی را که از جمله معتبرترین جوایز مربوط به آزادی قلم و دفاع از آزادی بیان است گرفته است.

1) جایزه هلمن همت، برای دفاع از آزادی بیان در سال 1999

2) جایزه انجمن روزنامه نگاران کانادا در سال 2000

3) جایزه درفش نقره ای ایالت توسکانی ایتالیا از سوی شهرداری پراتو( آذر 84)

4) جایزه قلم طلایی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران( 1384)

5) جایزه انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران به عنوان روزنامه نگار برتر( 1385)

6) جایزه آزادی مطبوعات شهر سی ینا در ایتالیا( نوامبر 2006)

7) اعطای شهروندی افتخاری فلورانس در 25 نوامبر( آذر 1384)

8) جایزه ویژه گفتگوی فرهنگهای انجمن خبرنگاران خارجی در بریتانیا( آذر 1384)

9) جایزه قلم طلائی سال 2006 از سوی انجمن جهانی مطبوعات و بنیاد جهانی ناشران

10) جایزه مدافعان حقوق بشر مارتین آنالز در سال 2006

11) جایزه سال 2006 انجمن ملی روزنامه نگاران آمریکا در جولای 2006

12) جایزه آزادی بیان جان هامفری سال 2007 از سوی سازمان کانادایی حقوق و دموکراسی