محمدرضا اصلانی از مستند سازان نام آشنای سینمای ایران است. او کمتر در حوزه سینمای داستانی کار کرده و تنها ساخته داستانی او شطرنج باد متعلق به دهه 50 است. اگرچه در نوشتن چند فیلمنامه همکاری داشته است. آتش سبز جدیدترین ساخته اصلانی که بر اساس یکی از داستان های کهن ایرانی ساخته شده این روز ها روی پرده سینما هاست.
هنر هفتم و چند داستان دیگر
نویسنده و کارگردان: محمدرضا اصلانی. مدیر فیلمبرداری: مرتضی پور صمدی.تدوین: امین اصلانی. طراح صحنه و لباس: ژیلا مهرجویی. تهیه کننده: قاسم قلی پور. بازیگران: عزت الله انتظامی، مهتاب کرامتی، پگاه آهنگرانی، مهدی احمدی، فرخ نعمتی،آهو خردمند.
خلاصه داستان: ناردانه در کودکی شنیده در آینده با یک مرده ازدواج خواهد کرد. او همواره از این سرنوشت شوم در گریز است تا اینکه روزی در جوانی گذارش به قلعه ای می افتد. آنجا مردی را مرده می یابد. ناردانه باید برای او هفت داستان بخواند تا مرد زنده شود. ناردانه چنین می کند و هیچ نمی خورد و نمی آشامد تا هفت روز به پایان برسد. در شب هفتم کنیز خانه او را می فریبد و به بهانه حمام خود داستان هفتم را می خواند. مرد بیدار می شود و کنیز را به زنی می گیرد و ناردانه خدمتکار خانه می شود. اما در پایان مرد به همه وقایع پی می برد.
آتش سبز محمدرضا اصلانی پس از اولین نمایش های خود در جشنواره فیلم فجر واکنش های بسیار تندی را میان منتقدان بر انگیخت و بیشتر به جای اینکه فیلم مورد توجه قرار بگیرد حواشی پدید آورد که منتقدان با آن در گیر شدند.
اصلانی سال ها از سینما دور بوده است. او در این سال ها تنها مستند ساخته و نبض زبان سینما و چگونگی ارتباط با مخاطب را از دست داده است. فیلم از همین منظر بزرگترین آسیب را می بیند. آتش سبز اثری پرگو و کسل کننده است که داستان خود را با اطناب تعریف می کند. اگرچه معلوم است کارگردان برای پرداخت صحنه ها و اطلاعات هنری که ارائه می کند زحمات فراوان کشیده اما این زحمات به بار نمی نشیند و کار را پراکنده جلوه می دهد.
مبنای اصلی داستان فیلم آتش سبز افسانه کهن سنگ صبور است. ناردانه زندگی خود را فدا می کند تا مردی را که دوست دارد به زندگی باز گردد و در نهایت هم که مرد بر می خیزد به اشتباه همسری دیگر اختیار می کند و ناردانه به کنیزی مشغول می شود.
این داستان بدنه اصلی پیرنگ فیلم به حساب می آید اما داستانک های بسیاری وجود دارد که در واقع داستانک های حاشیه ای نقل هایی هستند که ناردانه باید آنها را برای زنده شدن همسرش بخواند.
اصلانی به بهانه این داستان های فرعی تاریخ ایران را مرور می کند. هرکدام از این داستان ها در یک دوره تاریخی می گذرد و به بهانه آن شرایط سیاسی فرهنگی واجتماعی ایران مرور می شود. حتی در ابتدای هریک که قرار است نامی برای آنها ذکر شود اصلانی با دقت تطور تاریخی خطاطی ایران را به نمایش می گذارد. خطاطی که از نوشتارهای خط سنگی آغاز با خطوط عربی ادامه و در نهایت به ثلث و نستعلیق و…. می رسد.
این تلاش اصلانی با تکیه بر جزئیات ستودنی است. اما جنس حرکات دوربین و بازی بازیگران بیش از هر چیز دیگری تئاتری را می ماند که بر صحنه اجرا می شود. همه چیز غلو آمیز است و داستان های فرعی آنچنان طولانی می شود که داستان اصلی به فراموشی سپرده می شود.
داستان ناردانه به خودی خود بسیار جذاب است و از تنوع ژانر های بیانی ادبی در تاریخ ادبیات ایران سخن می گوید. در این داستان معماری ایرانی با قصری که ناردانه در آن گرفتار آمده به تصویر کشیده شده است. حتی لباس های ایرانی که در دوره های زمانی استفاده می شده بر تن بازیگران با طراحی خوب ژیلا مهرجویی چشم نوازی می کند. از همه مهمتر در روایت ما با نوعی از سینمای تعلیق و وحشت رو به رو هستیم که هموراه سینمای ایران آنها را از سینمای دیگران وام گرفته و در حالی که به دلایل تاریخی و حمله های مختلف و تصرف هایی که صورت گرفته زمینه های شکل گیری سینماتی موشت تا امروز هم در جامعه و فرهنگ اطراف ما یافت می شود.
اصلانی به حرکات تند و پیچیده دوربین علاقه فراوان دارد. نمای ابتدایی فیلم از دیوار دادگاه شروع می شود که صدای محاکمه ای بر آن نقش می بندد. در این فصل گویی داستان در دل دیواره های دادگاه تهران حبس شده و آرام آرام رها می شود و ما را با خود همراه می سازد.
مرتضی پورصمدی هم که همواره در کارهای مستند اصلانی حضور داشته این پیچیدگی در حرکات را به درستی روایت می کند. اما بازی ها به شدت غلو شده هستند. بازیگران مغبون فضا های داستان شده و آنگونه که بایسته است در نقش ها زندگی نمی کنند. بخصوص مهتاب کرامتی که به خودی خود قابلیت اغراق دارد و این فیلم فضا را به اندازه کافی برای نمایشگری در اختیارش قرار داده و اصلانی هم هیچ کنترلی بر آن نمی کند.
محمدرضا اصلانی پس از نمایش این فیلم مورد عتاب قرار گرفت که سینما را نمی شناسد و برای این کار پیر شده وبسیاری حرف های دیگر. اصلانی به سینمای ایران خدمت های بسیاری کرده است. مستند های او در کنار کامران شیردل، خسرو سینایی، منوچهر طیاب بو برخی دیگر سینمای ایران را بیش از موج نوی داستانگویی اواخر دهه 40 متحول کرد و از منظر فرهنگی غنا بخشید. اما آتش سبز او فیلم بدی است. او از دست منتقدین دلگیر بود که چرا در نوشته هایشان سابقه فیلمسازی او را زیر سئوال می برند و تنها این فیلم را نقد نمی کنند.