نیل تویدی
سر آنتونی پارسونز، تا شب قبل از انقلاب ایران در سال 1978،درست بعد از اینکه نتوانسته بود میزان تنش در ایران را درک کند، دفتر نخست وزیری بریتانیا را تشویق می کرد تا از محمد رضا پهلوی شاه ایران حمایت کنند.
پارسونز یکی از ماهرترین سخنوران و خوش لباس ترین سفیر وزارت خارجه بریتانیا بود که بعد از حضورش بعنوان نماینده آن کشور در سازمان ملل، در زمان جنگ فالکلند،بدل به یکی از موثر ترین دیپلومات ها شد.
اما آخرین پرونده های انتشار یافته توسط آرشیو ملی نشان می دهد که در مورد آینده سلطنت پهلوی به درستی قضاوت نکرده است.
پارسونز از سال 1974 سفیر ذرایران بود و تا پایان حکومت تاجدار تخت طاووس در سال 1979، در همین سمت ماند. این وظیفه او بود که دولت کالاهان را از تلاش های شاه برای ادامه حکومتش در مقابل مخالفان مذهبی و تندرو اش آگاه کند. شاه ایران کسی بود که آمریکا و بریتانیا او را متحد کلیدی غرب در خلیج فارس می دانستند.
آخرین سال حکومت شاه در ژانویه 1978 زمانی آغاز شد که مردم در شهر مذهبی قم برای بازگرداندن آیت الله خمینی از تبعید، تظاهرات به راه انداخته بودند.
در گزارشی که پارسونز در 31 ژانویه برای دیوید اوون، وزیرخارجه وقت می فرستند، همچنان ابراز خوشبینی می کند.
پارسونز با هشدار دادن درباره روش های وحشیانه ساواک، سرویس امنیتی مخوف شاه، ظهور بنیاد گرایی مذهبی و ناموفق بودن دولت در برآورده کردن انتظارات مردم، می گوید:« شاه، کنترل کشور و دولت را کاملا در دست دارد. نیروهای امنیتی همچنان موثرند و به عقیده من به شاه وفادارند».
او در ادامه می گوید: “من مشکل جدی در آینده نزدیک پیش بینی نمی کنم. ممکن است فراز و نشیب هایی وجود داشته باشد اما در کوتاه مدت شاه مجبور نیست به دنبال تغییرات رادیکال در سیاست هایش باشد و مثل امروز بدون خطر جدی محالفان می تواند حکومت کند”.
پارسونز در ماه مه حتی با وجود ادامه تظاهرات در خیابان های تهران می نویسد: “به عقیده من پهلوی پدر و پسر، شانس زیادی دارند و حدس می زنم که از پس مشکلات بر می آیند”.
اما درحالی که موقعیت در ایران دشوار تر می شود، پارسونز در نهم ماه اکتبر می نوسد که بریتانیا باید به حامی اش در خلیج فارس در مقابل کمونیزم، تکیه کند.
او می نویسد: “اگر ما در فکر اتکا به مخالفان باشیم، این باعث می شود که دیگران- شخصیت های برجسته ارتش و تجار- زمانی که هنوز راه نجاتی وجود دارد، کشتی را ترک کنند. من گمان می کنم ما باید به حمایت خود از شاه ادامه بدهیم”.
اوون تحلیل های سفیرش را به جیمز کالاهان منتقل کرد. نخست وزیرکه احتمالا از تربیت شسته رفته پارسونز خوشش نمی آمد، اما در حاشیه یادداشت او نوشت: “بر اساس این داده ها من شانس زیادی برای شاه نمی بینم. من گمان می کنم دکتر اوون باید تجدیدنظر بکند”.
این اتفاق روز 30 اکتبر افتاد. یک هفته بعد، دامنه تظاهرات خشمگین به سفارت بریتانیا هم کشیده شد.
در روز 30 دسامبر وزارت خارجه دولت کالاگان هشدار داد که بریتانیائی ها باید این کشور را ترک کنند و به قبرس بروند. با این حال به نظر می رسد که تمایلی ندارد که قبول کند که همه چیز تمام شده است.
وزارت امور خارجه به کالاهان، گفت: “در حال حاضر سفیر اوضاع را چنان نمی بیند که اتباع ما با اختیار خود از کشور خارج شوند، با این حال سفارت هیچ کس را از اینکه می خواهد ایران را ترک کند، منصرف نمی کند”.
روز 16 ژانویه شاه ایران را برای همیشه ترک کرد و در ایران انقلاب شد. دوران رادیکالیسم اسلامی در ایران آغاز شد.
منبع: دیلی تلگراف 30 دسامبر