میرحسین موسوی از خمینی تمرد کرد

نویسنده
جلال یعقوبی

» بازنویسی تاریخ جمهوری اسلامی

گرچه میرحسین موسوی، از صحنه آشکار سیاست ایران کنار گذاشته شده است، اما در مناسبات پنهان آن حضوری تاثیر گذار دارد. اسدالله بادامچیان عضو حزب مؤتلفه اسلامی چند روز پیش در نوشته ای طولانی که در پاسخ به حجت الاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی نوشت، از اینکه او به دفاع از موسوی پرداخته، ابراز تاسف کرد و آورد: “شما خواسته‌اید که این کسی که (غیر از حکم قوه قضائیه) هر شخص عاقل و بیطرفی به‌آسانی می‌فهمد که مرتکب جرم شده و مجرم است و فتنه که در اسلام اشد من القتل است به پا کرده و عده‌ای بر اثر فتنه او و شریک جرمش آقای مهدی کروبی، شهید یا کشته شده‌اند، اموال مردم توسط همدستانش به غارت رفته و شیشه‌های منازل و مغازه مردم شکسته شده و شعارهای ضدنظام داده شده، در روز عاشورا به اباعبدالله الحسین جسارت شده و صدها جرم و خیانت دیگر که مرتکب شده است، نه‌تنها تبرئه کنید بلکه او را آدم شریف بنامید.”

 اوسپس ادعا کرده بود: “نظام او را به‌خاطر اینکه خانواده‌های شهدا و کشته‌های فتنه ۸۸ وی را نکشند یا فتنه‌گران خارجی نکشند و به گردن نظام بیندازند، یا برای اینکه آماج خشم ملت حاضر در ۹ دی قرار نگیرد او را مراقبت می‌کنند و شماها نامش را «حصر» گذاشته‌اید.”

بقیه نامه بادامچیان دعواهای تاریخی درون جمهوری اسلامی در دوره رهبری روح الله خمینی را با روایت این گروه مرور می کرد. بادامچیان ماجرای قهر میرحسین را هم نقل کرده بود: “شما که از تمرد میرحسین موسوی در دوران نخست وزیری در حساس‌ترین موقع دفاع مقدس، از نظر امام و مخفی کردن خودش در خانه‌ آقای آلادپوش کاملاً خبر دارید و می‌دانید که امام توسط مرحوم حاج سید احمدآقا هرروز چند بار خواستند او خود را نشان دهد و او اطاعت نکرد. و بالاخره روز سوم مرحوم حاج سید احمد اخطار داد که امام نامه‌ای بسیار تند علیه موسوی نوشته‌اند که اگر وی تا ظهر پیدایش نشود آن را در صدا و سیما خواهد خواند و این به‌مصلحت دنیا و آخرت موسوی نیست و موسوی آمد. شما چرا می‌خواهید این متمرد از دستورات امام را در آن شرایط حساس دفاع مقدس مبرا کنید؟ چرا شما؟ به‌راستی برای شما به‌شدت متأسفم.”

گفتگوی طولانی مسیح مهاجری با روزنامه خودش طی دو قسمت و در روزهای هفتم و هشتم تیر ماه منتشر شده است. در این گفتگو هیچ اشاره ای به نام بادامچیان نشده، اما کنایه ای درباره “بعضی با پیشانی پینه بسته” زده شده که اشاره به بادامچیان است.

 سخنان مسیح مهاجری در واقع پاسخی بود به حرفهای بادامچیان در گفتگویی است که توسط باشگاه خبرنگاران وابسته به صدا و سیما در اواسط خرداد گذشته منتشر شد. در قسمت اول آن گفتگو بادامچیان خبر داد که “موتلفه مجوز اختیار کردن همسر دوم را از اعضایش سلب کرد.” و تاکید داشت که از سال ۱۳۴۲ تاکنون “هیچ گونه انحراف سیاسی و عقیدتی ندارد.” در بخش دوم این گفتگو نیز اختلافهای درون حزب جمهوری اسلامی مطرح شده و علیه میرحسین موسوی سخنانی گفته بود. او از جمله مدعی بود که موسوی جلسات سری حزب جمهوری را افشا می کرده و همچنین یکی از پایه های اختلاف در حزب جمهوری اسلامی بوده است. بادامچیان گفته بود که روح الله خمینی از “تیم موسوی” در این حزب نگران بوده است.

مسیح مهاجری در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی به بخشی از این اتهامات پاسخ داد. مهاجری درباره علت انحلال حزب جمهوری و ادعای نقش میرحسین موسوی در آن تاکید داشت: “این کذب محض است، دلایل زیادی وجود داشت که امام نگران باشند که فعالیت این حزب ادامه پیدا کند. یکی از این دلایل، خود همین شخصی بود که آن زمان مسئول سازمان شهرستان‌های حزب بود و افکار شخصی خودش را و افکار مؤتلفه را به نام حزب در شهرستان‌ها ترویج می‌کرد.”

او اختلاف موتلفه با میرحسین موسوی را کینه توزی شخصی توصیف کرده بود. مهاجری همچنین اضافه کرده بود: “من نصیحت می‌کنم این شخص را که ایشان در سنی نیستند که کینه‌توزی نسبت به یک آدم شریف مثل آقای مهندس موسوی داشته باشند. من توصیه می‌کنم به ایشان که مثل آقای عسگر اولادی که در ماه‌ها و روزهای اواخر عمرشان مطالبی گفتند و خود را نسبت به آقای موسوی و کروبی بری الذمه و راحت کردند، این کار را بکند خودش را نجات دهد چون در روز قیامت باید جواب پس دهد.”

او همچنین گفته بود: “همین آقای آیت به دلیل برخی حرف‌ها که به آقای مهندس موسوی نسبت داده بودند توسط آقای بهشتی توبیخ شد. […] درباره همین ماجرای آقای آیت در سال‌های اخیر، افرادی متأسفانه دروغ‌هایی به مهندس موسوی نسبت دادند که آدم اصلا تعجب می‌کند. بعضی از آنها پیشانی‌‌شان پینه بسته است ولی این دروغ‌ها را گفتند. من به بعضی از آنها نامه نوشتم که اگر کسی الان نیست که از خود دفاع کند، خدای او که هست! آیا اگر کسی گرفتار یک مشکلی شد، شما باید هر چه دلتان می‌خواهد بگوئید؟”

در حالی که جنگ پنهان جناحهای قدیمی حزب جمهوری اسلامی، افزایش می یافت، سایت راستگرای شفاف طی گزارشی نوشت: “چه کسی است که اختلافات آیت الله خامنه ای با میر حسین موسوی در دوران حزب جمهوری اسلامی را نداند و دلیل وقایع سال ۱۳۶۴ و انتخابات مجدد میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر را در حزب جمهوری اسلامی جستجو نکند؟ مگر می توان اختلافات ریشه ای در حزب جمهوری اسلامی را نادیده گرفت و به دنبال حل مسائل سال ۸۸ و پس از آن رفت؟ مگر قرائت های مختلف از مبانی اسلام و تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی باعث بروز اختلافات در حزب نبود و پس از توقف حزب این اختلافات در اصلاح طلبان و اصولگرایان (به نوعی همان جناح چپ و راست حزب) منتقل نشد؟”

نویسنده اضافه کرده بود: “سر چشمه اختلافات امروز را در دیروز باید جست و در دیروز باید به دنبال چراغ راه گشت و تمامی سخنان این عزیزان نشان می دهد که چرا حزب جمهوری اسلامی تعطیل شد و چرا میر حسین موسوی تا به این حد مخالفین و موافقین جدی دارد که درباره او گه گاه دچار اغراق های فراوانی نیز می شوند. حزب جمهوری اسلامی منحل شد اما اختلافات آن همچنان پس از ۲۷ سال همچنان زنده است و قدرت آن نیز تقسیم بر ۲ شد، اصلاح طلبان و اصولگرایان امروز مولود همان جناح چپ و راست دیروز حزب هستند که پر قدرت این روزها در صحنه سیاست ایران حضور دارند.”

تسویه حساب با دهه شصت و دوران رهبری آیت الله خمینی، البته تنها محدود به اسدالله بادامچیان نیست.

چند روز پیش، حمید رضا ترقی دیگر عضو جمعیت موتلفه نیز طی گفتگویی با سایت برهان، درباره اختلافهای درون حزب جمهوری اسلامی گفت: “وقتی که عناصر یک حزب سلایق و مبانی فکری متفاوت دارند، در زمان محدودی می‌توانند نقطه‌ی اشتراک داشته باشند، اما چنین حزبی در درازمدت نمی‌تواند دوام داشته باشد. مثلاً سلایق آقای میرحسین موسوی از نوع سلایقی بود که اصطکاک آن با حزب بسیار زود مشخص ‌شد. چنین افرادی فقط می‌توانستند مدت محدودی عضو حزب بمانند و بعد از یک یا دو سال اختلافات آنان به حدی ‌می‌رسید که باید از هم جدا ‌می‌شدند، زیرا روند انقلاب سریع بود و ما به‌سرعت به سمت شکل‌گیری اصل نظام جمهوری اسلامی پیش می‌رفتیم.” او اضافه کرد: “آقای موسوی مسئول روزنامه‌ی جمهوری اسلامی حزب بود که از نظر سابقه هم جزء حزب سوسیالیست‌های خداپرست محسوب می‌شد که مبانی فکری آن‌ها سوسیالیستی بود و فقط یک پوسته‌ی اسلامی داشت. ایشان کاملاً اقتصاد دولتی را قبول داشتند و نمی‌توانستند حرکت خود را با فقه سیاسی امام تنظیم کنند. همچنین ولایت فقیه را در همان حد قضا و حکم حکومتی قبول داشتند، لذا می‌بینیم در دوران دولت ایشان، بیشترین استفاده از حکم حکومتی صورت می‌گیرد، مثلاً قانون کار و اختلافات با شورای نگهبان همه با حکم حکومتی انجام می‌گیرد. یعنی ایشان امام را در شرایطی قرار می‌دادند که حکم حکومتی صادر کنند تا دولت بتواند کشور را اداره کند.”

در سالهای اخیر، حملات راستگرایان به میرحسین موسوی و سوابق او دیگر به موضوعی تکراری تبدیل شده است. اواخر سال ۱۳۹۱ جلال الدین فارسی در گفتگویی اعلام کرد: “زمانی که موسوی عضو حزب شد خیلی سریع سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی که تریبون رسمی حزب بود هم شد. مدیر مسئول روزنامه آقای خامنه‌ای بود. موسوی در همین ایام مقاله‌ای را در ستایش پیمان چاپ کرد که وی را متفکر بزرگ اسلامی خوانده بود. در جلسه حزب بودیم که من اعتراض کردم و گفتم پیمان متفکر بزرگ اسلام است یا خمینی؟ و خلاصه درباره علایق موسوی به پیمان حرف زدم و گفتم که او پیمانی است. همه متاثر بودند، یادم هست تمام اعضا سرشان را پایین انداخته بودند. همه ناراحت بودیم و به دنبال راه حل.”

او اضافه کرده بود: “میرحسین خیلی آقای خامنه‌ای را اذیت کرد اما باز می‌بینیم که بعد از امام او را به عضویت مجمع تشخیص درآورد و جایگاه خوبی به او داد. وقتی امام قطعنامه را پذیرفت موسوی خودش را مخفی کرد و استعفا داد و اصلا خبری از او نبود چون می‌خواست چهره‌ای قهرمان از خودش بسازد و بگوید که موافق پذیرش قطعنامه نبودم. یک روز امام جلسه‌ای تشکیل می‌دهد تا نخست وزیر جدید را انتخاب کنند. در این جلسه برخی آقایان بودند از جمله آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی. آقای خامنه‌ای اواسط جلسه می‌رسد، وقتی که می‌رسد امام می‌گوید که آقای خامنه‌ای برای تعیین نخست وزیر جدید آماده باشید. آقای خامنه‌ای می‌گوید که نباید با استعفای موسوی موافقت شود چرا که او همین را می‌خواهد و در پی قهرمان سازی است(نقل به مضمون)، باید فرمانی صادر کنید و با عتاب بخواهید که به سر کارش برگردد.امام انگشت اشاره خود را به سمت آقای خامنه‌ای می‌گیرد و می‌گوید: این درست است.”

آیت الله مهدوی کنی هم یکبار گفته بود: “آقای آقازاده قبل از انتخابات ۸۸ پیش من آمد و گفت: شما با آقای میرحسین موسوی مخالفت نکن و سکوت کن. من دو تا ایراد گرفتم و گفتم:‌ من آقای میرحسین را از نظر اقتصادی یک آدم سوسیالیست می‌دانم. ایشان نه فقط در دوران جنگ که اصولاً سبک تفکرش این بود. روی بدی و خوبی این عقیده بحث ندارم، ولی به هر حال ایشان عقیده‌اش این بود. مسئله بعدی هم اینکه ایشان به آقای خامنه‌ای اعتقاد ولایی ندارد.” او اضافه کرده بود: “ولایت آقای خامنه‌ای مثل ولایت بوش و مائوتسه تونگ نیست، مردم آنجا هم آنها را رهبر می‌دانند، ولی ما آقای خامنه‌ای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است، رهبر نمی‌دانیم، بلکه می‌گوییم ایشان نائب امام زمان«عج» است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. آقای میرحسین به این اعتقاد ندارد. ممکن است بگوید رهبری را در قانون اساسی قبول دارد، ولی این برای ما کافی نیست.”

برخی تحلیلگران معتقدند، علت اصلی خشم سیدعلی خامنه ای از میرحسین موسوی به اختلافات تاریخی این دو در حزب جمهوری و دوران رهبری روح الله خمینی باز می گردد. گفته می شود که در آن رقابتها خمینی از موسوی حمایت کرده و رقیبان او را تضعیف کرده است. اکنون هواداران آیت الله خامنه ای در حال بازنویسی تاریخ جمهوری اسلامی هستند.